بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 17 مهر ماه 1391 ـ  8 اکتبر 2011

 

 نقدی بر انکشاف جناب نوری علا

کوشان . م

در ابتدا اشاره کنم این نوشتار در رد یا ذم نوشتهء آقای نوری علا تحت عنوان «سلطنت علیه پادشاهی» هرگز نیست که با بسیاری از بخش های آن نوشته همراه و همدل هستم. و آنها را بجا و صحیح می دانم. منتها بحث من بیشتر در مورد نحوهء پرداختن به یک موضوع خاص و تکیه بر استنادات مبهم و بدون مرجع است که سنخیت و ارتباطی با اصل موضوع که همانا حمله  و هجمه به جناب نوری علا بوده ندارد که در ادامه به آن اشاره خواهم داشت.

باید پذیرفت که اخلاق و فرهنگ سیاسی در جامعهء ایران به غایت  مشکل دار و در مواردی زننده می باشد. این بد فرهنگی سیاسی یک معضل اجتماعی هست که محدود به دوران بعد از انقلاب نمی شود. واضح ترین نمود این کج اخلاقی ها را می توان در مروری بر عملکرد و کارنامهء اپوزیسیون پهلوی یافت؛ جایی که اپوزیسیون با زشت ترین روش های فریب کارانه و آمیخته با دروغ، فقط با سودای وصال قدرت، مردم را نسبت به واقعیات ایران دچار خطای دید کردند و از هیچ تهمت و دروغی از عرصهء اقتصادی اجتماعی تا مناسبات خصوصی دولتمردان ایران فرو گزار نکردند و حاصل اش این شد که می بینیم و تجربه می کنیم. این به معنای منزه بودن حکومت پهلوی هرگز نیست ولی بداخلاقی در عدم راستگویی اپوزیسیون در ارائهء تصویر صحیحی از عرصهء سیاسی آن روزها محل اشکال می باشد و گرنه در آن دوره اشکالات ساختاری فراوانی وجود داشت که بایسته و شایسته اصلاح بودند ولی نه آنطوری که امروز می دانیم و تاریخ روایت می کند از دروغ گویی ها و فریب کاری های بخشی از اپوزیسیون در آن دوره.

این گروه از اپوزیسیون حکومت پیشین امروز هم در صحنهء سیاسی ایران نام اپوزیسیون یدک می کشد.ولی معضل در یک گروه خاص یا قشری ویژه از جامعه سیاسی متکثر ایران نمی تواند باشد بلکه هر نوع نقصان و یا لکنت فرهنگی را باید در بطن تمامیت یک جامعه جستجو کرد. شاید بسیار سطحی بینی و ساده انگاری (اگر که مغرضانه توأم با سفاهت و وقاحت نباشد، که اصولاً بحثی جداست و در این مجال نمی گنجد) به نظر برسد که بگوییم فلان گروه سیاسی فلان خصلت اخلاقی خاص را دارند. مثلاً تهمت می زنند، فحاش هستند، سطحی نگر هستند و مانند اینها. چون مسلماً دلبستگی به نوع خاصی مشرب سیاسی ربطی به اخلاق و عرصه رفتار شخصی یا اجتماعی ندارد و بیشتر به نگاه و تحلیل سیاسی شخص مربوط است. برای همین در هر گروه سیاسی می تواند طیف متنوعی از رفتارها مشاهده شود که مسئلهء رفتار شناسی انسان ها مبحثی جدا و بیشتر باید در حیطه رفتار شناسی فرهنگ اجتماعی یک ملت بحث شود نه یک مشرب سیاسی خاص.

به طور مثال، ما نمی توانیم حکم کنیم هواداران جمهوری دموکراتیک همه دروغگو و مردم فریب بوده و گواه حرف مان این باشد که گروهی جمهوریخواه در سال 57 به نام جمهوری مانند فرانسه زیر عبای خمینی به قوت گرفتن و استقرار جمهوری اسلامی کمک کردند. و یا هرگز نمی توان گفت تمام مدعیان جمهوری خواهی به دنبال برپایی یک جمهوری سکولار دموکرات هستند تنها به دلیل آن که در ظاهر چنين اظهار می دارند. و یا مدعی شویم جمهوری خواهان کارشان تخریب مخالفان سیاسی خود و حذف آنان و انکار آنان می باشد چون فلان شخصیت های جمهوری خواه چنین می گویند و در عمل ارائه می دهند. و نیز نمی توان گفت تمام آنها که داعیهء مشروطه خواهی دارند به دنبال مطلوب خود، که همانا سلطنت مطلقه یک فرد می باشد، نیستند چونکه در ظاهر چنین می گویند.فرق اش این است که بدرستی اصطلاح سلطنت طلب با طرفدار پادشاهی پارلمانی از هم تمیز داده شده است ولی مع الاسف در مورد طیف متکثر جمهوری خواه چنین تمایز و تمیز هایی نمی بینیم؛ که این خودش نقصانی بزرگ است. ولی این باز به ما کمک نمی کند نیت افراد را بخوانیم که با چه خواست ذهنی وارد یک گروه خاص سیاسی شده اند.

کل توضیح فوق برای رسیدن به این نقطه و نکته بود که بیان شود اصولاً ما می باست از مطلق انگاری پدیده های منفی و زشت در مورد نسبت دادن یک صفت یا اخلاق سیاسی به یک گروه سیاسی  دوری کنیم چون پرواضح و مبرهن هست که در هر گروه و کمپین افراد متنوع الفکر و متکثر العمل جمع می شوند، با نیات و روش ها و خواست های شخصی و اجتماعی مختلف. این الزاماً هیچ ربطی به تعریف سیاسی آن مشرب خاص ندارد.

اگر شخصی طرفدار پادشاهی پارلمانی است کاملا مانیفست این اندیشه مشخص و چارچوب دار است. اگر کسی جمهوری دموکراتیک می خواهد باز تعریف مشخص است و اگر کسی طرفدار جمهوری اسلامی و یا سلطنت باشد باز هم این ماهیت های سیاسی تعریف دارد.اینکه چه کسانی مدعی شوند طرفدار کدام نوع از این اندیشه ها هستند و اینکه چقدر در گفته خود صداقت دارند موضوعی هست که به فرهنگ اجتماعی و فردشناسی یک جامعه مربوط می شود و نه به آن مشرب سیاسی خاص. و برای همهء موارد از این گزینه ها قابل بحث است و نه تنها یک گروه خاص.

در نوشتاری تحت عنوان " سلطنت علیه پادشاهی " نوشته جناب نوری علا بنده مواجه شدم با پدیده یک جانبه نگری سیاسی در میان مدعیان انصاف سیاسی. یعنی چه؟اگر بخواهم به سبک خود جناب نوری علا توضیح دهم، انصاف از ریشه «نصف» می آید و همانطور که از معنی این کلمه پیداست اشاره به عدالت دارد و در عرصهء سیاسی می تواند دلالت داشته باشد به عدم یکسو نگری در قضاوت و حکم دادن ما درباره گروههای سیاسی.

آنچه از برکت انقلاب 57 در میان بازماندگان اپوزیسیون نظام پیشین و با تقویت فکری و تبلیغاتی سردرمداران نظام فعلی باب شده است، تخریب گروه طرفدار پادشاهی پارلمانی با بهره بردن از یک چماق فریب سیاسی می باشد. یعنی مصداق این شعر که گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری. این مورد هر چند با عیان شدن بسیاری واقعیات و آگاه شدن ناظران و مخاطبان دیالوگ های سیاسی در سالیان اخیر کمرنگ شده است ولی باز کم و بیش وجود دارد و من متعجبم از این روش شخصی دانا مانند اسماعیل نوری علا و البته همراه همیشگی ایشان بانوی فرهیخته شکوه میرزادگی البته بصورت کاملا خودجوش بهره می برند آن هم تنها در طول  یک هفته.

جناب نوری علا در این نوشتار بعد از یک سری مقدمه چیدن نوشتاری به این " انکشاف بزرگ" می  که برخی در میان طرفداران پادشاهی پارلمانی حضور دارند که در اصل سلطنت طلب هستند. خب به باور حقیر این اصلاً انکشافی لقب نمی گیرد و کاملاً بدیهی و مسلم است که در بین هر گروه سیاسی عده ای با تزویر و فریب و یا گاهاً تقیه وار! لباس آن مشرب سیاسی را بر تن می کنند تا بتوانند در آن چارچوب به هدف خود برسند.مثال؟فراوان.

گروهی طرفدار مصدق لقب می گیرند.نگاه کنید از جهانوطنانی که کلاً با مفهموم ملی گرایی بیگانه هستند تا اصلاح طلبان اسلام پناهی که آرزوی دوران طلایی امام راحل را هنوز در سر دارند پشت عکس یک مرد ملی گرا به نام دکتر مصدق سنگر می گیرند که هیچ سنخیت با اندیشه و عملکرد این مرد ندارند. و تعداد اینها در صحنهء اپوزیسیون بسیار زیاد است. عجیب اینکه آقای نوری علا این مورد را انکشاف نکرده و اشاره ای نمی کنند.

مثالی دیگر. علم و عبای جمهوری خواهی به گستردگی کل پهنه سیاست ورزی ایران است منهای طرفداران پادشاهی پارلمانی و سلطنت طلبان.یعنی از آرزومندان جمهوری سوسیالیستی، تا علاقه مندان جمهوری صدام و قذافی، تا دوستدارن و طرفداران جمهوری پارلمانی و البته جمهوری ریاستی تا گروهی که بدرستی می توان لقب جمهوری خواهان خجول سلطنتی به آنان داد، و الی ماشالله، ما با تکثر و تنوع حقیقی مواجه می شویم که هیچ نمودی در صحنهء سیاسی ندارد و همهء اینها زیر پرچم جمهوری خواهی سینه می زنند و خود را جمهوری خواه می نامند. این در حالی است که در میان طرفداران پادشاهی شاید تمیز دادن افکار مختلف بسیار ساده تر باشد. یعنی یک مدعی پادشاهی پارلمانی که در ذهن خود سودای احیای یک سلطنت فردی را می پروراند به سادگی انکشاف اخیر جناب نوری علا قابل شناسایی بوده و اینکه اینها را از باورمندان حقیقی تمیز دهیم، فتح الفتوح خاص یا انکشاف عجیب نیست. ولی در مورد جمهوری خواهان اگر کسی بتواند ذات و عمق خواست مدعیان جمهوری خواهی دموکراتیک را بشناسد قطعاً جایزهء نوبل به این منکشف بزرگ تعلق می گیرد! در این گروه از فحاش ترین انسان ها (که خود جناب نوری علا هم از تیررس آنان در امان نبوده است) تا مؤدب ترین و فرهیخته ترین ها یافت می شود با طیف وسیعی از خواست های سیاسی، از اولترا دیکتاتور تا اولترا دموکرات.

تاکید می کنم که منظر جناب نوری علا از نوشته فوق اگر هشدار این مورد است که برخی از مدعیان مشروطه خواهی در کنه ذهن خود به دنبال سلطنت هستند کاملاً بدیهی و درست است. مگر ممکن است در یک گروه سیاسی بزرگ همه صداقت گفتار و کردار داشته باشند. در مورد جمهوری خواهان هم پرواضح به این انکشاف می رسیم که برخی از اینها هم مصداق "جمهوری غیردموکراتیک (در انواع آن از جمهوری اسلامی تا جمهور فردی) علیه  جمهوری دموکراتیک"  هستند و این انکشاف ناگفته پیدا و بدیهی است. منتها بنده از این قضیه متحیرم که جناب نوری علا را به غیر منصف بودن  متهم می کنم که چطور وقتی میان جمهوری خواهان مصادیق بارز این انکشاف مشاهده می شود "وا دروغا" سر نمی دهید .

به عبارتی دیگر، جناب نوری علا در جایی اشاره می کنند: "...آن اينکه بسياری از مدعيان پادشاهی خواهی، در کوران اين اتفاق، سلطنت طلب از آب در آمده و چهرهء واقعی خود را نشان داده اند! در نتيجه، اکنون در پرتوی اين واقعه توانا شده ايم تا پادشاهی خواه راستين را از سلطنت طلب واقعی تمييز دهيم." و یا در جایی دیگر می فرمایند : "آری، سال ها بود که سلطنت طلبان (که نه به قانون احترام می گذارند، نه جمهوريت حکومت مدرن را قبول دارند، و نه به تشريفاتی بودن مقام پادشاه غيرمسئوول اعتنا می کنند) خود را در زير پوشش پادشاهی خواهی پنهان کرده بودند".

خب، این از نقاط قوت طرفداران پادشاهی پارلمانی است که به همین راحتی و با یک اتفاق سیاسی می توانیم نفوذی های دو رو و غیر صادق را از باورمندان حقیقی آن تمیز دهیم. ولی در مورد جمهوری خواهان غیر دموکرات و حذف گرا آقای نوری علا چه شاخص و معیاری دارند تا به انکشافی مهم دست یابند؟ آن دسته از جمهوری خواهان که سال ها نه که دهه هاست در زیر پوشش نام جمهوری دموکراتیک نه به جمهوریت اعتقادی دارند و نه به ملت جوابگو هستند و تنها به دنبال حذف همهء گزینه ها از روی میز و یک رقابت یک طرفه برای اندیشه خویش و تک گزینه ای کردن آن هستند، چه شاخصی را اقای نوری علا جهت انکشاف آنها یافته و ارائه می دهند؟ و اصولاً در کدام نوشتار به این موارد پرداخته  و اشاره کرده اند؟

          جناب نوری علا در این نوشتار از چماقی سنتی برای زدن بر سر طرفداران پادشاهی استفاده کرده و یک موضوع بدیهی را به نام انکشافی نو معرفی می کند. حاصل این می شود که لابد می خواهند بگویند به طرفداران پادشاهی پارلمانی نمی توان اعتماد کرد (بر مبنای ادعای اینها) چون ممکن است سلطنت طلب از آب در آیند؛ ولی ایشان اضافه نمی کند همین مصداق در مورد جمهوری خواهان هم صدق می کند. اتفاقاً تشخیص این دومی از اولی (یعنی انکشاف آقای نوری علا) سخت تر و ناممکن تر است و شایسته تر این بود که آقای نوری علا در انکشاف این دومی کوشا باشد که شاید سود و طرفه ای نصیب اپوزیسیون گردد. وگرنه شناخت سلطنت طلب از طرفدار پادشاهی پارلمانی بسیار ساده به نظر می رسد. منتها همیشه این نقصان میان اپوزیسیون هست که گروه های مختلف بجای اینکه طبیب خود باشند و نقص خویش بجویند و در ترمیم آن بپویند به دنبال درمان گروه های دیگران و عیان کردن و بزرگ نمایی ضعف هایی از آنان است که میان خود و همفکران شان بسیار برجسته تر و بیشتر ساری و جاری می باشد.

در واقع نوشته فوق موردی درست را اشاره دارد ولی مشکل بنده اینجاست که چرا باید اینهمه  موشکافی مسائل بدیهی و قبلاً بررسی شده یک گروه سیاسی تکرار شود و با نام انکشاف عرضه نوشتاری گردد ولی این کاشفان سری به ابهامات گروه سیاسی همفکر خود، که جزئی از آن لقب می گیرند نمی زنند تا شفافیت بیشتر عرضه شود.

اقای نوری علا یحتمل به حملهء گروهی به ایشان اعتراض دارد که در تهیهء پیش نویس منشور دخالت داشته و چون اخیراً حملاتی به ایشان و همراه گرامی شان، خانم میرزادگی، صورت گرفته ایشان را به واکنش واداشته. من وقتی دو مورد از این تخریب ها را دیدم به واقع متاسف شدم برای این بی اخلاقی؛ و سازندگان این "پرونده سازی "ها را شق دیگر شریعتمداریسم می نامم. ولی باید عرض کنم که محل اعتراض اقای نوری علا مبهم و فرضی و با عدم شناخت همراه است و این بعبارتی جواب تخریب را با تخریب دادن است که در ادامه توضیح خواهم داد چرا؟

مسئلهء بنده اینجاست که اولاً چطور وقتی یک جمهوری خواه بعد از یک دیالوگ سیاسی با جناب نوری علا و وقتی که به بن بست پاسخ رسید با یک توهین نامه آمیخته با بی اخلاقی حتی در سطح آدرس مجهول دادن به مدعیات، به نوری علا با کلماتی زننده تاخت، آقای نوری علا ( که توهین نامه را در سایت اش منتشر کرد) این انکشاف را فریاد نزد که بسیارانی با تفکر به غایت دیکتاتوری و حذف گرایانه میان جمهوری خواهان حضور دارند. (در حالیکه آقای نوری علا این مورد را نیک می داند و خود طرف دیالوگ با این افراد بودند ولی به یاد ندارم از انکشافی میان جمهوری خواهان و ایجاد تشکیک دربارهء برخی افراد در این گروه قلمی زده باشند!)

چطور آقای نوری علا در برابر کسانی که کارشان در رسانه ها فحش دادن به طرفداران پادشاهی با بدترین و زشت ترین تهمت ها هست انکشاف عرضه نمی دارند که میان ما جمهوری خواهان چه افرادی رخنه کرده اند؟ و نه تنها چنین نمی کنند که در جایی از ایشان برای یک جمله که با عملش در تضاد هم هست هورا می کشد و اشاره می کند به بزرگ منشی این شخص برای اینکه افتخار نشستن کنار مخالف خود را به مخالفین داده است! (چیزی که اقای نوری علا هم می داند رنگ واقعیت به خود نگرفته نخواهد گرفت).

در جایی از نوشته جناب نوری علا می فرماید: "ايشان اگر بخواهند نقشی در آيندهء مبارزه عليه حکومت اسلامی، و نيز ايران ِ پس از فروپاشی آن، داشته باشند از هم اکنون موظفند که ابتدا خانهء خود را از لوث اين آلودگی ها پاک کنند و بگذارند جريان ائتلافی که ايشان آرزومند بوجود آوردن اش هستند جريانی پاک و زلال، و بر اساس حقوق واقعی انسان امروز، باقی بماند و آنچه که ايشان بارها «جمهوريت مبارزه و حکومت» نام نهاده اند بصورتی سالم، کارا و مؤثر تحقق يابد."

بنده از آقای نوری علا سوال می کنم حال که کسی میان مدعیان طرفدار پادشاهی هست که بنا بر وظیفه خانه را از لوث آلودگی پاک کنند (که این نقطه قوت است) چه کسی یا کسانی قرار است خانه جمهوری خواهان را از لوث آلودگی پاک کرده و از کژروی های بی حد و حصر اینان جلوگیری کند؟ آیا آقای نوری علا از جمهوری خواهان نومید شده که از انکشاف میان مناسبات آنها دست برداشته و امید به ترمیم نقصان های طرفداران پادشاهی پارلمانی بسته است؟ یا خیر اصولاً آقای نوری علا کژروی های جمهوری خواهان را با بزرگ منشی و مصداق انشالله گربه است نادیده گرفته و می بخشند یا به قول عامه زیر سبیلی رد می کنند چون همفکر ایشان هستند وخود را در آن اردوگاه می بیند که نمی خواهد خدشه ای بر آن وارد شود.

ولی از همه مهمتر، نوشتهء بنده قائل به پاسخی بر این قسمت بود. ایشان بعد از اشاره به شرکت در مجلسی که سلطنت طلبان حضور داشته و اندیشه بدیهی خود را عرضه کرده اند (و این بخش نوشته اصولاً ربطی به منظور و هدف نوشتهء آقای نوری علا ندارد، چون سلطنت طلبانی بوده اند که مدعی سلطنت طلبی بوده و چیزی جز آنچه معتقدند بیان نکرده اند و ای کاش جناب نوری علا درجمع برخی جمهوری خواهان که کاری جز تخریب مخالفان خود ندارند حضور یافته و گزارشی بدهند!) در مورد برخی سلطنت طلبان می فرماید : "خود را در زير پوشش پادشاهی خواهی پنهان کرده بودند؛ اما اکنون که آقای رضا پهلوی به ميدان آمده است آنها بسرعت فعال شده و، در ظاهر طرفداران سرسخت ايشان، مشغول لجن پراکنی به هر آن کسی شده اند که دم از جمهوريت می زند و يا خواستار پادشاهی پارلمانی واقعی است."

باید عرض کنم بنده از کلمهء سلطنت بسیار بدم می آید و حتی مرا به ترس وامی دارد. سلطنت از ریشهء سلطه در مفهوم لغوی فراتر از دیکتاتوری است و واژه ای عربی که تا جایی که بنده مطالعه کردم برای تخفیف پادشاهی ایران زمین توسط اعراب استفاده می شده، چه بسا خود اعراب از واژگانی مانند ملک یا امیر برای سلاطین! خود استفاده می کنند. از تفکر سلطنت طلبی هم متنفرم چون آن را در تضاد با آزادگی و شان انسان قرن 21 می بینم. اینکه جناب نوری علا در یک میهمانی گروهی سلطنت طلب را دیده که تفکر خود را بازگو کرده اند نه چیز تازه ای است و نه گواهی بر ادعای ایشان که توهین ها به جناب نوری علا توسط سلطنت طلبان صورت گرفته.

در مورد حضور شاهزاده در عرصهء سیاسی بطور اعم، و در پهنهء شورای ملی بطور اخص، باید آقای نوری علا بدانند که سلطنت طلبان اتفاقاً هیچ موضع همراهی با شاهزاده و شورای ملی ندارند که بخواهند به منتقدان شورای ملی هجمه ببرند. اتفاقاً دلیل این عدم همراهی پاسخی دیگر بر مدعای ناصحیح جناب نوری علا است و آن اینکه مشکل بسیار سلطنت طلبان این است که چرا اکثر نزدیک ترین یاران شاهزاده، بخصوص در زمینهء شورای ملی و کمیتهء موقت، همانا جمهوری خواهان هستند و اکثر کسانی که با جناب نوری علا به عنوان مخالف این کمیته و شورای بدوی مشکل دارند و به وی می تازند اتفاقاً باز جمهوری خواهان این کمیته هستند که برای من عجیب است آقای نوری علا که این واقعیت را می دانند و با آنها در ابتدای راه همراه بوده اند وارونه نمایی می کنند. و شاید نمی دانند و نادانسته قضاوت می کنند.

بنده با سلطنت طلبان موضع بسیار دارم و کاملاً مخالف خواست سیاسی و فکری این گروه هستم ولی این هم شایسته نیست بخواهیم هر کجا لودگی و کجروی ببینیم گردن این گروه بیاندازیم که امروز لااقل دلیلی برای حمله به آقای نوری علا ندارند چون اصولاً این گروه به شاهزاده در این مقطع، مشکل تاکتیکی بسیار دارند و حتی گروهی پا را فراتر نهاده و در تخریب ایشان می کوشند! اصولاً مدعای آقای نوری علا با شواهد موجود تطابقی ندارد و تاجایی که بنده تحقیق کرده ام این حملات به ایشان بیشتر از جانب جمهوری خواهان سرچشمه می گیرد تا سلطنت طلبان (که با کنار هم قرار دادن شواهد و اندکی تحقیق در مورد مسائل سیاسی پیرامون این دو جبهه و نسبت شان با آقای نوری علا و شاهزاده رضا پهلوی در می یابیم که این فرضیه محتمل تر است تا ادعای آقای نوری علا).

حال آقای نوری علا بر اساس چه شواهدی این هجمه را به سلطنت طلب نسبت میدهد در حالی که نیک می داند که جمهوری خواهان بسیاری امروز نزدیک ترین نسبت را با شاهزاده به عنوان اطرافیان ایشان داشته و در مورد خاص شورای ملی هم دخالت دارند؟ آیا جمهوری خواهانی که امروز آقای نوری علا را مخالف عملکرد سیاسی خود می بینند از احتمال حمله و همجه و توهین به ایشان مبرا هستند، تنها چون جمهوری خواهند؟ یا نه، برعکس، در جایی که توهینی صورت گرفته است بهترین راه استفاده (بخوانید سوء استفاده) تخریب و تشکیک پیرامون طرفداران پادشاهی و پادشاهی پارلمانی و شخص رضا پهلوی است؟ هر دو شق این فرضیات صحنهء خوشایندی را به ما نشان نمی دهد؛ آن هم وقتی یک سوی ماجرا آقای نوری علا به عنوان یک فعال سیاسی مدعی انصاف سیاسی باشد.

و فراتر از این از آقای نوری علا باید پرسید که این هجمه و لجن پراکنی تا جایی که بنده تحقیق کرده ام پیرامون مشکل ایشان با شورای ملی هست و چه سند و استنادی باعث شده که آقای نوری علا توهین کنندگان را سلطنت طلب بشناسند و نه جمهوری خواهان خجول سلطنتی! ضمن اینکه بنده هم این لجن پراکنی ها را در فضای مجازی دیده ام و نمی توان منشاء آنها را گمانه زنی کرد .اگر آقای نوری علا می دانند به ما هم این مدرک و مهمتر چرایی چنین عملکرد و توهین و پرونده سازی هایی را توضیح دهند. و اینکه سلطنت طلب چه دلیلی دارد در این برهه که آقای نوری علا تا این حد با دیده ملاطفت به همراهی طرفداران پادشاهی پرداخته و به انتخابات آزاد گزینه های سیاسی اصرار دارد به ایشان حمله کنند؟ و اینکه چرا سعی دارند اختلاط نسبت میان سلطنت طلب و طرفدار پادشاهی پارلمانی در لفافه این نوشته ایجاد کنند در حالی که اتفاقاً این دو گروه براحتی قابل تشخیص، دارای مدعیات متفاوت و در این برهه زمانی دارای مواضع مخالف مشخص در برابر هم هستند.

اگر منشا این هجمه از میان پویندگان شورای ملی و کمیتهء موقت آن است که بیشتر اینان جمهوری خواه هستند. ولی آیا دلیلی وجود دارد که این گروه از فعالین سیاسی را متهم به دست داشتن در پرونده سازی و تخریب علیه جناب نوری علا بکنیم؟

جناب نوری علا در جایی از این انکشاف بزرگ می نویسد: "حال می توان به اين پرسش بازگشت که «آيا پادشاهی پارلمانی قابل تبديل شدن به سلطنت هست؟» پاسخ البته که «آری» است. کافی است که به صد سال اخير کشورمان بنگريم..."

خب، این که بدیهی است و نیاز نبود تا حال منتظر بمانیم پی ببریم. هر نوع حکومتی احتمال رفتن بسوی دیکتاتوری دارد. شما جناب نوری علا برای جمهوری دموکراتیک تلاش کردید ولی جمهوری شما به نکبت امروز بدل گشت، چرا؟ چون جمهوری دموکراتیک هم دارای استعداد بالقوهء فراوان برای تبدیل شدن به سیاه ترین استبداد ممکن می باشدکه اتفاقاً بالفعل هم شد. بله، نه تنها تاریخ صد سالهء ایران که تاریخ صد سالهء جهان گواه این حقیقت است. مگر نه از موسیلینی تا فرانکو و سالاراز، از کاسترو تا قذافی، و از صدام و اسد تا کیم جونگ ایل همه فریاد جمهوری دموکراتیک را هوار می زدند ولی حاصل عمل شان سیاه ترین دیکتاتوری های تاریخ بود که هیچ سطلنت فردی را همتای خود در ستم و سیاهکاری نمی بیند؟ پس فرمایش شما بدیهی است که هر نوع حکومتی احتمال تمایل یافتن به دیکتاتوری دارد و باید قانون اساسی جامع و مانع و نهاد های ضامن اجرای آن که بر صحت عمل ناظر باشند تضمین دهندهء سلامت حیات یک حکومت باشد نه اینکه جمهوری یا پادشاهی باشد. همانطور که یک پادشاه می تواند به دیکتاتوری سوق داده شود شواهد بسیار بیشتری می بینیم که این مورد در باره رئیس جمهور ها صدق می کند و اینکه خطر این دومی بزرگتر از اولی هست، بحثی مجزاست که قابل ارائه در دیالوگی جداگانه خواهد بود.

ما وظیفه داریم ضمن ابراز انزجار و مخالفت با هر گروه یا شخصی (چه سلطنت طلب چه جمهوری خواه) که به پرونده سازی و تخریب علیه مخالف اندیشه خود، از جمله آقای نوری علای گرامی، مبادرت ورزیم ولی باید سعی کنیم در ارائهء ادله برای نسبت دادن یک موضوع به گروهی خاص دقت کنیم. آقای نوری علا باید بداند یک طرفدار پادشاهی پارلمانی یعنی شخصی که به چارچوب و اصول این مشرب سیاسی پای بند است، همانطور که یک جمهوری خواه دموکراتیک. و صحیح نیست برای موضوعی که سرچشمهء آن اصولا مشخص نیست و در پرده ابهام است در حق یک گروه سیاسی که اتفاقاً بیشتر از هم اندیشان جناب نوری علا در حمایت از ایشان کوشا بوده اند ایجاد تشکیک و وهم کنیم. چه بسا بنده از ارادتمندان جناب نوری علا بوده ام که نوشتار در دعوت دیگران به بذل توجه به گفتمان آقای نوری علا داشته و بیشتر از هر جمهوری خواهی از راه و روش و سعی ایشان در مسیر سیاست ورزی و نگاه سیاسی در وحدت سکولار دموکرات، ساعی و سپاسگزار بوده ام

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه