بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 10 مهر ماه 1391 ـ  1 ماه اکتبر 2011

 

روشنفكراني كه بر عكس عمل مي كنند

پرویز مینوئی

parvizminooee@msn.com

يكي از گراميان نسل جوان براي من يك (ايميل) به زبان انگليسي فرستاده و نوشته اند كه تو خيلي منفي فكر مي كنی.

به او می گويم: گرامي من! پرويز مينوئي يكي از اميدوارترين  دلسوزان ميهن مان ايران است. او مي كوشد اشكال هائي كه بوده است و سبب سقوط كشور ايران شده است را مطرح كند تا دربارهء آن بحث شود و دوباره تكرار نشود. مثلاً، در اين نوشته مي خواهم بگويم بيشتر روشنفكران ما از آغاز حكومت پهلوي ها جهان سومي فكر كرده اند و عمل كرده اند. انقلاب مشروطه يك حركت مترقي بود كه به دست كاسب ها و تاجرها و روشنفكران و حمايت انگليس و در نتيجه حمايت برخي از آخوندها به وقوع پيوست. 9‌ روز مظفرالدين شاه بود بعد محمد عليشاه آمد كه با مشروطه نظر خوبي نداشت.

برخي روشنفكران از فضاي دموكراسي كه ايجاد شده بود بد استفاده مي كردند و در روزنامه ها به محمد علي شاه توهين مي كردند تا جائي كه او را زنازاده خواندند يعني جهان سومي فكر مي كردند و آزادي را با توهين و فحش هم رديف مي دانستند.

محمد علي شاه مشروطه را به ديكتاتوري تبديل كرد و مي دانيد كه سردار اسعد بختياري، ستارخان،  باقرخان و يپرم خان ارمني و برخي بزرگان محمد علي شاه را اخراج و احمد شاه را سركار آوردند و مشروطه به ملوك الطوايفي تبديل شد. شيخ خزعل در خوزستان، اسماعيل آقا سيمتقو در كردستان و ميرزا كوچك خان در گيلان و نايب حسين كاشي در نزديكي تهران و بسياري ديگر در ديگر استان ها به دولت ياغي شدند و به جز ميرزا كوچك خان بقيه به غارت و تاراج مردم پرداختند و رضاشاه آمد و با زور در مدت 16‌ سال اين خدمت ها را انجام داد.

لباس مردان كت و شلوار و كفش و كلاه شاپو گرديد، چادر از سر زنان برداشته شد، آخوندها محدود شدند و زير كنترل درآمدند، قضاوت از آخوندها به دادگستري منتقل شد كه رضاشاه پايه گذاري كرد، قانون مدني، ثبت املاك، ثبت احوال و نام خانوادگي اجباري شد، كاپيتولاسيون لغو شد، بخشي از عشاير اسكان داده شدند، خان سالاري و ملوك الطوايفي لغو گرديد، تشكيل ارتش، تشكيل نيروي دريائي، تشكيل نيروي هوائي و اولين بانك ايراني بانك سپه و بعد بانك ملي و بانك كشاورزي، بيمه ايران، ساخت راه آهن سراسري از خليج فارس به بحر خزر، جاده سازي، پل سازي، تونل سازي، راديو ايران و خبرگزاري پارس، دانشگاه تهران، فرهنگستان، تغيير تقويم از قمري به تقويم جلالي (خورشيدي) و عوض كردن نام ماه هاي حيواني (حمل... سرطان... عقرب...) به نام هاي اوستائي (فروردين، ارديبهشت و...) اعزام اولين محصلين به خارج، بانك رهني، گمرك ايران، تشكيل موزه و خانه جواهرات ايران، چاپ اسكناس در بانك هاي ايراني، شهرداري، فدراسيون هاي ورزشي و المپيك، فدراسيون فوتبال، مدارس دخترانه و دانشسراي عالي دختران، ژاندارمري و شهرباني كل كشور، سازمان غلات، باستان شناسي، خارج كردن بخشي از پرسپوليس از زير خاك، كارخانه دخانيات، كارخانه هاي قند و شكر، كارخانه هاي سيمان و... و... با نبود امنيت و آگاهي و رفاه نسبي دموكراسي كار نكرد و رضا شاه اين كار ها را با زور انجام داد و كشور را از اعماق عقب ماندگي به جلو پرتاب كرد و عوامل دمكراسي را هم فراهم كرد ولي هنگامي كه روس و انگليس به ايران حمله كردند و او را از كشور به جزيره موريس تبعيد نمودند روشنفكران جهان سومي ايران شادي كردند (البته نه همه.)

محمد رضا شاه 12‌ سال آغازين پادشاهي خود را با دموكراسي نسبي گذراند و روشنفكران جهان سومي ايران كاري كردند كه او از ايران فرار كند و بعد وزير خارجه و سخنگوي دولت او را برخلاف قانون اساسي مخلوع! اعلام كرد.

محمدرضا شاه پس از 28‌ مرداد 1332‌ به ايران برگشت و در 25‌ سال آخر پادشاهي عصاي حكومت را خودش به دست گرفت و ايران را باز هم بيشتر و بيشتر به جلو برد. در ساوه شهر صنعتي هنوز كار ساختمانش به پايان نرسيده همه زمين ها براي ايجاد كارخانه به فروش مي رفت و در شهر صنعتي قزوين و اراك و تبريز به همين ترتيب و در كنار بسياري از شهرهاي بزرگ شهرهاي صنعتي ساخته شد كه در هر يك از آن ها چند صد كارخانه به وسيله بخش خصوصي بهره برداري شد. كلفت (مستخدم زن) فيليپيني و كارگرهاي متخصص كره اي همه جا مشاهده مي شدند (حالا دخترها به خود فروشي به كشورهاي مجاور و جوان ها براي عمله گري به ژاپن و جاهاي ديگر مي روند) تحصيل از كودكستان تا دريافت دكترا در رشته هاي مختلف مجاني شد ولي روشنفكران جهان سومي ما دانشجويان را به رفتن به حسينيه ارشاد تشويق مي كردند.

حاجي برخوردار، برادران خيامي، محسن آزمايش و ده ها گروه صنعتي ديگر خودشان هنرستان هاي صنعتي داير كرده بودند كه هنرجويان ضمن تحصيل درس هاي معمولي درس هاي حرفه اي را هم مي آموختند و شبانه روزي و مجاني به تحصيل مي پرداختند، بعد مي توانستند به دانشگاه بروند و يا در آن مؤسسه استخدام شوند.

لايحه اي تصويب شد تا زنان حق انتخاب كردن و انتخاب شدن داشته باشند. اقليتي از آخوندها به رهبري خميني با آن به مخالفت پرداختند، سران جهان سومي جبهه ملي و سران جهان سومي حزب توده جانب خميني را گرفتند!؟ نخست وزير اسدالله علم شورش 15‌ خرداد خميني را سركوب كرد ولي 15‌ سال بعد روشنفكران جهان سومي كشور ايران به پشت بام ها رفتند و عكس خميني را در ماه ديدند و موي محمد را در قرآن يافتند. اگر جوان هاي امروز به ياد ندارند پدر مادرها را قسم بدهند تا حقيقت را بگويند.

سران حزب توده، جبهه ملي، مجاهدها، چريك هاي فدائي و همه گروه ها گول خميني را خوردند و در خيال ربودن انقلاب از دست خميني به دام او افتادند، همان طور روشنفكران غرب هم خميني را (پاپ) و (گاندي) و قديس تصور كردند و (جيمي كارتر) 150‌ ميليون دلار برخلاف قانون هاي جهاني به خميني كمك كرد و خميني پوزهء همه را به خاك ماليد كه متأسفانه ملت ايران تاوان اين اشتباه ها را داد و آن همه صنايع از بين رفت و كشور را كالاهاي بنجل (نه كالاهاي خوب) خارچي پر كرد. صنعت و كشاورزي مُرد و آخوندها و سران سپاه اسير پورسانت گيري و واردات شدند.

هر كشوري كه دچار يك حكومت تبهكار آدم كش و كشور خراب كن مي شود، روشنفكراني از آن كشور كه در خارج هستند و امكان فعاليت دارند و خطر زندان و كشتن آن ها را تهديد نمي كند با هم ائتلاف مي كنند و حكومت خودكامه مرتجع تبهكار را سرنگون مي كنند بر سر به دست گرفتن قدرت و به دست آوردن راي هاي بيشتر در داخل كشور با هم مي جنگند... اما روشنفكران جهان سومي ما برعكس عمل مي كنند، بر عكس فرانسهء اشغال شده به وسيله نازي ها... بر عكس يونان اشغال شده سرهنگ ها... بر عكس روش هاي آدميزاده مي پردازند به جنگ كردن با هم در خارج... بر سر ادارهء حكومت آينده!؟... آنها آنقدر جهان سومي فكر مي كنند كه نمي فهمند تعيين نوع حكومت آينده به وسيله ايرانيان داخل ايران تعيين مي شود نه به وسيله خارج نشين ها.

من با خوش بيني اين ها را مي نويسم تا به خود آيند و در مقابل حكومت آدم كش بايستند.

9-20-12

 

نظر خوانندگان

ادیب عزیزی: آقای پرویز مینویی! شما می دانید معنا و مفهوم«جهان سوم»چیست؟ و این مفهوم از جانب چه کسانی به ادبیات سیاسی ما ایرانیان راه پیدا کرده است؟ قطعا اگر می دانستید، آنقدر از آن، در نوشتار خودتان استفاده نمی کردید! یک برداشت از آقای دکتر محمود حسابی، که حتما شنیده اید را برایتان نقل می کنم، او در پاسخ به شاگرد نروژی اش می گوید: «جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد» معنی این حرف از زبان یک تحصیل کرده و استاد ایرانی که معاصر و منتقد رژیم های مورد تمجید شماهم بود، می دانید یعنی چه؟ یعنی خفقان! یعنی بله قران! یعنی اطاعت! چشم علیاحضرت! یعنی اطاعت معظم له!....حال، شما بگو در زمان پهلوی ها چنان بودیم... و چنین ...بودیم! اصلا بگو بهشت داشتیم! به نظر من هر حاکمی اگر دهانها را ببندد، آزادی فکر را محدود کند قطعا ضد ایران و ایرانی است تو بگو پهلوی اول، پهلوی دوم یا جمهوری اسلامی فرقی نمی کند! جهان سوم، جایی است که «فکر» تولید نمی شود، دهان ها جز برای تمجید حاکمان باز نمی شود وگرنه «کپی زدن» از روی دست دیگران آنهم به قیمت خفه کردن صاحبخانه که کار شاقی نیست، هنر آن است که «ایرانی» آزاد باشد تا بتواند «فکر» کند و «اندیشه» بسازد، و آزادانه آن را بیان کند، در چنین شرایطی است که به طور طبیعی در بستر فرهنگی خود رشد خواهد کرد، تا،آن «دیگران» باشند که از روی دستش کپی کنند نه آنکه متحمل کپی کار ظالم باشند.

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه