جمعه گردی ها يادداشت های هفتگی اسماعيل نوری علا جمعه 7 مهر ماه 1391 ـ 28 ماه سپتامبر 2012
|
چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی
مدتی است که در نوشته های برخی کوشندگان سياسی، و نيز نويسندگان «اظهار نظر» در پای مقالات سايت های مختلف، می خوانم که دربارهء رواج اصطلاح «سکولار دموکراسی»، و يا «نيروهای سکولار دموکرات»، دو گونه نظر را مطرح می سازند:
1. دموکراسی در زهدان خود سکولاريسم را حمل می کند و نيازی به ساختن ترکيبی از اين دو نيست، حال آنکه ترکيب هائی همچون «ليبرال دموکراسی» و «سوسيال دموکراسی» رسانندهء دو نوع نگاه و نزديگشت غير بديهی به دموکراسی هستند. لذا تأکيد بر سکولار بودن دموکراسی تأکيدی زائد و نالازم، و تکراری حشو آلوده محسوب می شود؛ چرا که «تأکيد زائد» و «تکرار نالازم» (يا «حشو») هنگامی مطرح می شود که امری واضح و آشکار را به صور مختلف تکرار کنيم بی آنکه در اين تکرار اطلاعات بيشتری به مخاطب بدهيم. به اين چند نمونه توجه کنید: سوابق گذشته؛ آخرین مسابقه فینال؛ مدخل ورودی؛ اوج قّّّلهء کوه؛ دست بند دست... می گويند سکولار دموکراسی هم يک چنين ترکيبی است.
2. گفته می شود که اساساً ترکيب «سکولار دموکراسی» ترکيبی جعلی و بی سابقه است و نمی توان در فرهنگ های لغت فرنگی (و بخصوص سياسی) تعريفی برای آن يافت. و از آنجا که من (نوری علا) اين ترکيب را در اغلب نوشته هايم بکار می گيرم، برخی حتی آن را اختراع من دانسته اند.
لازم است در هر دو مورد توضيحاتی را بيان کنم.
***
در ابتدا، افکندن نظری بر برخی گفته ها می تواند جالب باشد. مثلاً، مدتی پيش خواننده ای در پای يکی از مقالات منتشر شده در سايت حزب مشروطه نوشته بود: «سکولار دمکراسی مقوله ای است ناشناخته در جهان دانشی [ست] که پایه اش بر مبنای شک و نقد و بررسی است. پس آقای نوری علاء حق داشته که هرگز به این یک پرسش من که "چرا سکولار دمکراسی در ویکی پدیا يافت نمی شود؟" (پرسشی که پای یکایک نوشتارهایش در همهء این ماه ها و سال ها گذاشته ام) پاسخ نمی داده است! چنین مقوله ای در ویکی پدیا نیست و او این را خوب می داند و پاسخ دادن صریح و درست همانا و فرو ریختن کل تز/ رسالهء سکولار دمکراسی و شبکه اش همان»(1).
يکی از کنشگران سياسی هم در گفتگوئی منتشر شده در سايت همان حزب گفته بود: «من هرچه کنکاش کردم، در رابطه با سکولار دمکراسی، به یک مبحث بزرگی نرسیدم. سکولار دمکراسی به مانند سوسیال دمکراسی یا لیبرال دمکراسی بحث به آن صورت گستردهای نبوده و به آن صورت هم به آن پرداخته نشده. از این جهت که مبحثی است باز شده در مباحث دیگر و اصولاً تکیه کردن به نکتهای است که محض و مشخص است... اما اینکه چرا به آن میپردازند، خب، من فکر میکنم در امروز ایران آن چیزی که دوستان سکولار – دمکرات به آن میپردازند صرفاً از این جهت است که بهره برداری بکنند از نفرت جمعی که بوجود آمده است. [از] حاصل سی و سه سال حکومت اسلامی، بهره برداری بکنند برای به دست گیری قدرت»(2).
اينگونه اظهارات موجب شد که کنجکاوانه سری به «ويکی پديا» بزنم، يعنی همان فرهنگ ديجيتالی جديدی که از نظر برخی از هموطنانمان تنها مطالبی واقعيت دارند که در آن مرجع بوجودشان اشاره شده باشد! و ديدم که براستی هم هنوز کسی مقاله ای در اين باب در آن مرجع ننوشته ولی دربارهء «دموکراسی» و «سکولاريسم»، و در عين حال رابطهء تنگاتنگ آنها، دو مقالهء مفصل مجزا از هم وجود دارد. پس، اگر «ويکی پديا» را ملاک کار قرار دهيم، اين دوستان درست می گويند و چيزی به نام «سکولار دموکراسی» در جهان انديشه وجود ندارد. اما اگر همين ترکيب را حتی در ماشين اينترنتی «گوگل» جستجو کنيم به ده ها کتاب و مقاله در اين باره بر خواهيم خورد و درخواهيم يافت که، بر خلاف نظر برخی از اظهار نظر کنندگان، ترکيب «سکولار دموکراسی» نه ساختهء من است و نه ترکيب جديد و بی سابقه ای محسوب می شود.
در اين مقالات، و نيز در کتاب های متعددی که در مورد سکولار دموکراسی منتشر شده، عموماً، صاحب نظران از وجود دولت های «سکولار دموکرات» در کشورهائی همچون هندوستان، اندونزی، ترکيه و حتی اسرائيل خبر می دهند؛ يعنی به کشورهائی اشاره می کنند که در آنها:
1. يا تنوع گستردهء مذاهب وجود دارد و دموکراسی تنها در صورتی متحقق می شود که هيچ يک از اين مذاهب قدرت را در دست نگيرد (مثل مورد هند و اندونزی). در مورد سکولار دموکراسی در هندوستان می توان رجوع کرد به مقالهء «وعدهء سکولار دموکراسی برای هند» از «رجيو بارگاوا»، يکی از خوشفکرترين نويسندگان پيرامون فلسفه و تاريخچهء سکولاريسم(3)؛ و در مورد اندونزی، از جمله می توان به مقالهء «جو کوچران» با عنوان «يک سکولار دموکراسی: داستان موفقيت آميز اندونزی کثيرالمذهب»، و نيز به «سکولار دموکراسی در اندونزی مسلمان» نوشتهء سيفور موجانی و ويليام ليدل، از انتشارات دانشگاه کاليفرنيا(5) مراجعه کرد.
2. و يا يک مذهب بر ديگر مذاهب غلبهء عددی داشته باشد و بقيه را در اقليت قرار دهد و خطر آن باشد که «مذهب اکثريت» به «مذهب رسمی» تبديل شده و تبعيض مذهبی را قانونی سازد (مثل مورد ترکيه و اسرائيل). در مورد سکولار دموکراسی در ترکيه، می توان به مطلب جالب «ترکيهء مدرن، نمونهء درخشانی از سکولار دموکراسی؟» به قلم نفيذ مصدق احمد رجوع کرد(6) و در مورد اسرائيل هم خواندن کتاب متخصص مشهور اقتصاد سياسی، برنارد آويشائی، با عنوان اصلی «جمهوری يهودی» و عنوان فرعی «چگونه سکولار دموکراسی و تجارت بين المللی عاقبت برای اسرائيل صلح را به ارمغان خواهند آورد» را توصيه می کنم(7).
توجه کنيم که در هر دوی اين موارد، تأکيد بر «سکولار دموکراسی» بعنوان راه حلی عملی برای جلوگيری از فاجعهء پيدايش حکومت های مذهبی مطرح شده اند، با اين «پيام» که «دموکراسی در صورتی می تواند در اين جوامع متحقق شود که عميقاً بر گوهر سکولار آن "نأکيد" شده باشد!»
***
حال لازم است که در باب حشو کلامی، که همان «تأکيد نالازم» است نيز توضيح دهم. براستی چرا عبارت «سوسيال دموکراسی» جنبهء تأکيد نالازم را ندارد و امری «تشريحی» محسوب می شود اما، در نظر برخی، «سکولار دموکراسی» فاقد جنبهء تشريحی است و حکم تکرار نالازم را پيدا می کند؟
توجه کنيم که در اين اظهار نظر، خود امر «تکرار» و «تأکيد» مورد انتقاد نيست، بلکه تشخيص اينکه اين تکرار و تأکيد فاقد «کارکرد و فايده» ای در زمينهء رسانائی اطلاعات اضافی به مخاطب است موجب بروز انتقاد می شود.
به عبارت ديگر، مواردی را هم می توان يافت که «تکرار» و «تأکيد» دارای کارکرد و فايده ای می شوند و لذا، در عين حالی که نمی توان به کارکرد مفيد آنها انتقادی وارد ساخت، می توان پذيرفت که، از نظر اصول ادبی، نوعی «حشو» به شمار می روند..
اين «تأکيد مفيد» بخصوص در جائی پيش می آيد که لازم شود به مقابله با ترکيبی ساختگی برخيزيم. مثلاً، در بيست سالهء اخير از اصلاح طلبان حکومتی ايران شنيده ايم که از «دموکراسی اسلامی» سخن می گويند و، از محمد خاتمی گرفته تا شيرين عبادی، همگی بر عدم تنافر آموزه های اسلامی و دموکراسی ياد می کنند. حال، در برابر اين ترکيب ساختگی که ـ در معنا ـ سکولار بودن دموکراسی را نفی می کند، معتقدان به اين نکته که دموکراسی لزوماً در يک حکومت سکولار بوجود می آيد و رشد می کند و، متقابلاً، حکومت هر مذهب و ايدئولوژی، بصورتی کارکردی، زائل کنندهء سکولار بودن دموکراسی است، ناچار می شوند در برابر اصطلاح «دموکراسی اسلامی» ترکيب «دموکراسی سکولار»، و در اصطلاح امروز «سکولار دموکراسی»، را بکار گيرند.
در اين «تأکيد مفيد» تذکاری اساسی وجود دارد که نمی توان در مبارزهء سياسی از آن چشم پوشی کرد.
مطلب را اينگونه نيز می توان بيان کرد: دموکراسی، نمی تواند به تنهائی وبدون به نمايش گذاشتن اجزاء ضروری اش، در برابر «دموکراسی اسلامی» يا «دموکراسی دينی» قد علم کند و ابطال آنها را به نمايش بگذارد اما، با تأکيد بر گوهر سکولار دموکراسی، علاوه بر اشاره به پيوند ارگانيک و ضروری دموکراسی و سکولاریسم، می توان راه را به کلی بر خلیدن هر گونه نگاه ایدئولوژیک ـ مذهبی به درون مفهوم دموکراسی بست.
سکولار دموکراسی، در واقع، يک «نه»ی بزرگ و ضروری از جانب دموکراسی خواهان جهان به بنيادگرائی های ايدئولوژيک و، بخصوص، اسلاميسم خطرناکی است که اکنون خود و دنيا را به آتش می کشد.
----------------------------------------------------------------------------------------------
1. http://www.irancpi.net/nezar/nazhrhaa_4_1.html
3. Rajeev Bhargava. The Promise of India's Secular Democracy. Oxford University Press. March 2010
http://www.thedailybeast.com/newsweek/2009/07/10/a-secular-democracy.html
6. Nafeez Mosaddeq Ahmed. Modern Turkey - A Shining Example of Secular Democracy?
http://www.mediamonitors.net/mosaddeq26.html
7. Bernard Avishai. The Hebrew Republic, How Secular Democracy and global enterprise Will Bring Israei Peace At Last. Harcourt Books. 2008.
با ارسال اي ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نوری علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد:
مجموعهء آثار نوری علا را در اين پيوند بيابيد:
http://www.puyeshgaraan.com/NoorialaWorks.htm
نظر خوانندگان
مهدی یحیایی: دوست عزیز اردشیر؛ سخن من در پاسخگویی یا مقابله با نظر شما نبود بلکه اشاره شما به تعاریف ریاضی و تعمیم آن به مباحث سیاسی اجتماعی مرا بر سر شوق آورد تا نظر شخصی خود را بیان کنم. در اینجا روشن کردن این نکته لازم است که با ترکیب دو واژه چیزی را تعریف نمی کنیم و فرض میکنیم تعریف هرکدام از پیش فراهم است. آنچه از این کار مستفاد می شود مفهوم تازه ای است که باید جهت و کارکرد مشخصی را پیش رو بگذارد. اگرهر کدام از این دو مقوله دیگری را در خود داشت ترکیب آن دو زاید می نمود اما در این مورد چنین نیست و هیچکدام از این دو متضمن دیگری نیست. سکولاریسم بخودی خود دمکراسی را نمی آورد چون می توان بسیاری رژیم های سکولار برشمرد که در آن ها خبری از دموکراسی نیست. اما عکس آن نیز هرچند در منظر ایستا و لحظه ای درست بنظر برسد در نگاه تاریخی و تکوینی چنین نیست. در یک نگاه ساده چنین می نماید که همه نمونه های موجود دمکراسی سکولار هم هستند و لذا دمکراسی جدایی دین از حکومت را با خود دارد. اما واقعیت های تاریخی گواه آنند که هیچیک از دموکراسی های موجود بدون مبارزه برای بیرون راندن دین یا ایدئولوژی از ساختار حکومت بدست نیامده است. آنچه به واقع در این جوامع تحقق یافته سکولاریسم است که زمینه را برای شکل گیری ساختار فرهنگی حقوقی خاصی که دمکراسی نام گرفته فراهم کرده است. کما اینکه بسیاری گروه ها و افراد در همین جوامع هستند که دمکراسی آن را زیر سوال می برند حال آنکه در سکولار بودن آن ها جای صحبت نیست. حال اگر گفته شود منظور ما از دمکراسی بسته حاضر آماده ای است بنام لیبرال دمکراسی مبتنی بر اعلامیه حقوق بشر که مبانی سکولاریسم در مفاد آن گنجانده شده و برای بدست آوردن آن نیازی به تاکید بر جدایی دین از حکومت نیست، باید گفت این همان سرابی است که می توان آن را در افق های نزدیک در نمونه هایی چون عراق و مصر و لیبی مشاهده کرد. از نظر من سکولاریسم شرط لازم (و نه کافی) برای رسیدن به رسیدن به دمکراسی است، اما بکارگیری شیوه های دمکراتیک در مبارزه ای طولانی است که شرط کافی برای نهادینه شدن دمکراسی را فرهم می کند.
اردشير: جناب مهدی یحیایی، با درود. هیچ ربطی بین کلام شما و خودم نیافتم. جامع و مانع بودن یک مفهوم علمی مبتنی بر منطق ریاضی است و می توان به همه چیز اعمال کرد. کامنت شما مرا به توضیح واضحات وامی دارد: تعریف باید طوری باشد که همه چیز را بیان کند و چیز زائدی حمل نکند. سکولار دموکراسی این طور نیست اما لیبرال دموکراسی هست. سکولار دموکراسی یعنی حکومت بر مبنای رای مردم مقید به جدایی ایدئولوژی یا دین از حکومت. این جامع نیست زیرا بر فرض مثال اکثریت سکولار مقید به سکولاریسم می تواند با یک نژاد خاص دشمنی ورزد. لیبرال دموکراسی این ایراد را ندارد. این یک مثال بود. با استفاده از واژه لیبرال دموکراسی شما تمامی مفاهیم حقوق بشری را بیان کرده اید بدون اینکه مجبور باشید به سکولاریسم هم اشاره کنید زیرا این را در خود دارد. تردیدی ندارم جناب نوری علا نکته را می گیرند و امید می بندم به لحاظ داشتن این ظرائف در اندیشه های خود. با مهر
مهدی یحیایی: تعاریف ریاضی جامع و مانع اند چون به مفاهیم کلی و جهانشمولی تعلق دارند. تعریف نقطه و خط در هندسه اقلیدسی همان است که در هندسه ها ی غیر اقلیدسی جدید. اما این قاعده در علوم تجربی و در رابطه با عینیات از همان صلابت برخوردار نیست. حتی در فیزیک مفاهیمی همچون مکان و جرم تعریف شان از نیوتون تا انشتین تا هیگز فرق کرده است. با این حساب آیا درعلوم اجتماعی می باید بدنبال تعاریف قطعی جهانشمول باشیم؟ چیزی بنام دمکراسی زمان افلاطون هم وجود داشته اما آنچه بطور استثنایی در جامعه کوچک برده داری آتن بوجود آمده چه شباهتی به دموکراسی جوامع اروپایی امروز دارد؟ این مقوله بیشتر بار فرهنگی دارد تا سیاسی و اگر یک تعریف ساده شده آن اشتراک مردم در اداره جامعه شان باشد می توان گفت قبایل بادیه نشین هم که زیرچادرهایشان جمع می شدند و طبق سنت درباره امور جاری مشاوره و اجماع می کردند نوع دمکراسی خاص خودشان را داشتند. از اینرو نمی توان به آن هایی که از دمکراسی اسلامی سخن می گوییند خرده گرفت. مقوله دموکراسی که امروزه در اعلامیه های سیاسی همه جا در صدر قرار دارد آنقدر کلی و نامتعین است که اگر از همه کسانی که آن را برای ایران طلب می کنند شرح و معنی اش پرسیده شود به زحمت می توان دو تصویر قابل انطباق از آن میان پیدا کرد. اما سکولاریسم معنای روشن و مشخصی دارد. مقوله ای بیشتر سیاسی در قلمرو عینیات که معنای ساده آن با هر تعبیر و تفسیری از آن بشود جدایی مذهب از حکومت است. این مقوله معادل یا شبیه دمکراسی نیست و ترکیب ایندو مفهومی را تکرار نمی کند بلکه سکولار با تسری بارسیاسی خود به دموکراسی آن را تعین می بخشد. ترکیب هایی که کاربرد سیاسی دارند به اقتضای ضرورت تولد می یابند و نمی توان همیشه در کتاب لغت بدنبال شان گشت. می گویند تا عاقل آمد پل بسازد دیوانه به آب زد و گذشت. حالا شما هرچه بگویید جمهوری و اسلامی مانعته الجمع اند می گوید ما کردیم و شد! اما ترکیب سکولار دمکراسی بی آنکه چنین نقص منطقی داشته باشد ترکیبی است مکمل با محتوایی عملکردی. دمکراسی بدون سکولاریسم سرابی است که می توان از آن صحبت کرد اما نمی توان به آن رسید.
اردشیر: در ریاضیات می گویند تعریف باید جامع و مانع باشد. سکولار دموکراسی هیچ کدام اینها نیست. تعاریف مشخص سیاسی با سابقه مشخص را دستکاری کردن به چه کار می آید؟ ما در جهان غرب با "لیبرال دموکراسی" سر و کار داریم. دموکراسی مقید به لیبرالیسم (که جان آن به صورت منشور حقوق بشر فرموله شده است.) طبیعتا این لیبرال دموکراسی ایدئولوژیک یا دینی نخواهد بود. اگر اکثریت جامعه بگویند برده داری آزاد چون مثلا پیغمبر اسلام اینقدر برده داشته و مسائلی از این دست این قانونی نخواهد بود زیرا با لیبرالیسم متضاد است. بدون قصد هیچگونه بی احترامی ولی فکر نمی کنم بازی با کلمات و مقالات بسیار طولانی (که در دنیای اینترنت خواننده زیادی ندارد) گره ای از کار فروبسته این مملکت باز کند. آقای نوری علا که انسان با سوادی هستند انرژی خود را در مسیری نادرست به کار انداخته اند. این نظر من است. با احترام.
بهرام آبار: آنچه که بجای آوردنش برای احراز آزادی ودمکراسی پیش نیازی لازم، غیرقابل انکار وبسیار ضروریست، سکولاربودن است. هرکسی میتواند دم از آزادی ودمکراسی بزند. حاکمان حکومت اسلامی هم بانگ آزادی ودمکراسی رادرنظام فقاهتی سر داده اند ومیخواهند به جهانیان راه ورسم آزادی ودمکراسی را بیاموزند. نيازبه ساختن ترکيبی از اين دو«سکولار دموکراسی» و يا « سکولار دموکرات»، که لازم وملزومند، تاکید وتائیدیست بر پیش نیاز لازم وغیرقابل انکار "سکولاربودن" برای برآورده شدن اصول آزادی ودمکراسی. منظور کلی از سکولاریسم، ممانعت از دخالت دین در امور وقوانین جامعه است. که این امرمیباید ازطرف تک تک افراد (دین داران) جامعه رعایت واجراء شود تاکه آزادی ودمکراسی به شکوفائی دست یابد.
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.