بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 27 شهريور 1391 ـ  17 ماه سپتامبر 2011

 

آقای نوری علا، گل های اپوزیسیون انحلال طلب دارند پر پر می شوند

علیرضا خ ـ ايران

چندی پیش به دعوت یکی از بستگانم و به قصد دیدار وی و نیز سیاحت در فرنگ، عازم ینگه دنیا شدم. پیش از حرکت، مطابق آداب و رسوم متداول شروع به تهیه هدایایی به عنوان پیشکش و سوغات کردم تا به میزبان خود تقدیم کنم و بر سبیل تعارف، طی یک تماس تلفنی که با میزبان آینده خود داشتم از او خواستم که اگر به سوغات خاصی علاقمند است، عنوان کند تا برای وی فراهم نمایم که با یک  درخواست عجیب از طرف او مواجه شدم: میزبان کهنسال و بیمار با لحنی حزن آور عنوان نمود که کمی خاک ایران برای او بهترین سوغات خواهد بود.

 من که از استماع این درخواست غیرمنتظره متعجب شده بودم ناخودآگاه به یاد کهنسالی و بیماری میزبان خود افتادم و دریافتم او پس  از سی و سه سال زندگی در تبعید، خاک ایران را برای چه منظور و برای چه کار می خواهد که لابد خوانندگان قادر به حدس زدن آن می باشند

باری نگارنده این سطور از عنوان شرح فوق منظوری نداشته است جز یادآوری گذشت زمان و طی شدن متناوب ایام و ذکر این توضیح بدیهی که در سی و سه سال اخیر چه تعداد از ایرانیان از سعادت مشاهده دوباره میهن خود باز مانده اند و با استمرار حکومت جمهوری اسلامی، تحقق این آرزو برای بسیاری از ایرانیان دور از وطن به امری محال مبدل گشته است و البته داستان هم میهنان درون مرز نیز چنانکه می دانیم هزار برابر غم انگیز تر است که قلم فرسایی درباره آن موجب اطاله کلام خواهد بود

نا گفته معلوم است که در این سی و سه سال، تلاش خواص و عوام ملت ایران برای رهایی از حکومت جمهوری اسلامی و دست یافتن به آرمانهای آزادی خواهانه و آرزوهای انسانی خود مثمر ثمر نبوده است.  اگر فعالیت های عاطل و باطل مسلحانه عده ای از  مخالفان نظام حاکم کنونی را کنار بگذاریم و به دیگر اقدامات  مخالفان حکومت اسلامی (اپوزیسیون) بپردازیم، به غیر از دعوا های ایدئولوژیک و چوب لای چرخ یکدیگر گذاشتن، عجالتا" به مورد دیگری نمی رسیم!

لیکن در چند سال اخیر و بخصوص پس از پیدایش جنبش سبز گویی تعدادی از خواص اپوزیسیون بالاخره پس از بیش از سه دهه، یا با تجزیه و تحلیل خردگرایانه اقدامات نافرجام گذشته و یا با نگاهی بر چهره خود در آیینه! و یا هر دو! بالاخره گذشت زمان و طی شدن ایام را دریافتند و «ضرورت و فوریت» اقدام عاجل در پایان دادن به سی و سه سال ناکامی و نکبت ملی را در اتحاد و همبستگی حول محور یک بدیل سکولار - دموکرات  جستجو کردند. گو اینکه متاسفانه هنوز هم جمعی از این خواص از این قاعده مستثنی هستند و همچنان بدون توجه به تاثیر زمان در سپیدی موهایشان (و نه توجه به منافع و مصالح کشور و هم وطنانشان!) همچنان بر طبل نفاق و عداوت و کینه ورزی می کوبند و به جای آرزوی آزادی و تعیین سرنوشت هم میهنانشان به دست خودشان، نهایت آرزویشان کاستن ده درصدی از تحقق  آرزوی دیگران است!

معهذا از میان دسته ای که خردگرایانه و بدور از کینه ها و کوله بارهای سنگین ایدئولوژیک، راه اتحاد و  همستگی برای رسیدن به یک دموکراسی سکولار را برگزیده است شخصی وجود دارد که این نوشتار با نام او زینت آغاز یافته است: دکتر اسماعیل نوری علا.

چند روز پیش از این و در هنگامی که خبر میمون آغاز فراخوان برای تشکیل شورای ملی به ایران مخابره گشت، نگارنده این سطور به همراه  تعدادی از تزدیکان، با توجه به اطلاع از تلاشهای آقای نوری علا در چند سال گذشته برای تحقق چنین شوایی، بی  صبرانه منتظر اعلام حمایت و مشارکت مشارالیه در این طرح بودیم و وجاهت سیاسی ایشان را موجب غنای این شورا می پنداشتیم و هنوز هم چنین می پنداریم. معهذا در نهایت شگفتی با انتشار مقاله ای به قلم ایشان زیر عنوان «گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!» چنین معلوم شد که آقای نوری علا هنوز تصمیم به خرج وجاهت سیاسی خود به نفع ملت ایران نگرفته اند و بدون هراس از مخاطرات گذر زمان برای میهن و عجالتا" برای خودشان، آن را برای آینده ای مجهول ذخیره نموده اند.

نگارنده  به همراه تعدادی از علاقمندان، با هدف دریافتن دلایل مخالفت (و نه کارشکنی!) ایشان با تشکیل این شورا و منشور پیشنهادی ارائه شده، مقاله مذبور را چندباره مطالعه کرده و از ذکر دلایل و استدلال های ایشان غرق در شگفتی شدیم، تو گویی آن نوری علایی که تا دیروز اغیار را به سبب عدم اجتماع زیر پرچم اتحاد خودش به باد شماتت و انتقاد می گرفت، امروز خود همان اشتباه و خبط اغیار را در پیش گرفته و از ایستادن زیر پرچم اتحاد دیگران استکناف می نماید.

آقای نوری علا در مقاله خود ابتدا با اشاره به عضویت دیپلماتهای « سابق » حکومت اسلامی و شخص خواهرزاده مهدی کروبی در این شورا، پیراهن خونین به دست می گیرد و خوانندگان را مورد عتاب و خطاب قرار می دهد و ضمن هشدار درباره فعالیت جمهوری اسلامی و یادآوری داستان هخا ها و مدحی ها، این عده از حمایت کنندگان شورا به جمهوری اسلامی منتسب می کند و بالاخره ایده تشکیل این شورا را از آن سربازان گمنام امام زمان معرفی می کند! و شگفت آنکه ایشان هیچ متوجه نیست که تا دیروز اسماعیل نوری علا و گماشتگان او در شبکه سکولارهای سبز در به در به دنبال جلب حمایت همین دیپلماتهای سابق برای حمایت از طرح سازمان خود در فعالیت بودند!

در ادامهء مقاله، ایشان ضمن انتقاد از شاهزاده رضا، امضاء ایشان ذیل آن فراخوان را به مثابه عدم رعایت بیطرفی و نقش فراگروهی ایشان می داند و شاهزاده پهلوی را تحت محاصره و سیطره اطلاح طلبان به تصویر می کشد، نفوذ بخشی از حامیان این طرح در داخل ایران را به سخره می گیرد، از تکذیب نامه جبهه ملی سخن به میان می آورد و سرانجام نوسترداموس مآبانه روز پایانی و دردناک این شورا را عنقریب پیش بینی می نماید.

 آقای نوری علا به هیچ وجه توضیح نداده اند که چگونه شاهزاده رضا با تایید و توشیح اصول یک منشور ملی و فراحزبی و مبتنی بر اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر بیطرفی و نقش فراگروهی خود را نادیده گرفته اند؟ و با کدام منطق و دلیل به این نتیجه رسیده اند؟ با مطالعه اصول منشور فوق الذکر و آگاهی از محتوای ملی و فرامسلکی و فراحزبی آن، آیا فی الواقع امضاء شاهزاده رضا ذیل چنین اصولی ادامه و تداوم نقش بیطرفی و فراگروهی و فرامسلکی ایشان نیست؟

چگونه ممکن است افرادی را که با تایید و امضاء اصول منشور پیشنهادی شورای ملی به تصریح انحلال جمهوری اسلامی و اصل سکولاریزم را پذیرفته اند، همچنان اصلاح طلب بدانیم که آقای نوری علا از آنان با عنوان اصلاح طلبانی یاد می کند که شاهزاده پهلوی با آنها همکاری می نماید؟ آیا اعلام  شفاهی و کتبی نامبردگان از جدا شدن از کلیت نظام اسلامی و باورمندی به سکولاریزم و حاکمیت ملی کافی نیست؟ و بطور کلی اعلام برائت آنان باید به چه صورت و چه روش و به کدام زبان رایج دنیا صورت پذیرد تا جناب نوری علا آن را بپذیرند؟

 به چه صورت میسر است که طرح شورای ملی یا هر ایده مشابه آن بدون حمایت و نقش افراد ساکن در درون کشور به سرانجامی برسد که آقای نوری علا بر سبیل تمسخر مشارکت ایرانیان درون مرز را داستانی غیر قابل باور و تصنعی قلمداد می کند؟ و با مبالغه گویی (و نه خلاف واقع گویی!) در تعداد افراد و آمار اعضای شورا، آن را به مثابه امری محال می داند؟ اگر ایشان به راستی معتقد به عدم نفوذ اپوزیسیون در درون مرز است، پس دلیل فعالیت سیاسی طویل المدت شخص ایشان چه بوده است و ایشان چگونه بدون مشارکت افراد ساکن در ایران قصد انحلال حکومت اسلامی را داشته اند؟

امروز هر طفل دبیرستانی در درون کشور که به اینترنت و ماهواره مجهز است از تکثر تشکیلاتی موسوم به « جبهه ملی » در برون مرز آگاه است و وفور و چندگانگی این نام (جبهه ملی) در بین سازمان های سیاسی خارج از کشور، مسئله ای بدیهی است. (که معمولا" هیچ یک نیز دیگری را قبول ندارند!) آیا براستی باید باور کرد که آقای نوری علا با عمری سابقه فعالیت سیاسی از وجود بیش از یک سازمان سیاسی زیر عنوان « جبهه ملی » بی اطلاع است؟ و تکذیب نامه یکی از چند سازمان موسوم به جبهه ملی را از روی بی اطلاعی مبدل به چماق کرده است و بر فرق شورای ملی می کوبد؟

نگارنده این سطور متاسف است که مجبور است عنوان نماید مقاله غیرمنصفانه، مغرضانه و تخریبی اخیر جناب نوری علا و بطریق اولی مواضع و عکس العمل و رفتار اخیر ایشان درباره فراخوان تشکیل شورای ملی نه تنها عادلانه و منطقی و واقع بینانه نیست بلکه با گفتار و کردار گذشته ایشان نیز در تضاد است.  شخصی که تا دیروز ضرورت اتحاد را به همگان یادآور می شد، امروز تنها به سبب به سرانجام رساندن این طرح توسط دیگران، با ترش رویی پا بر زمین می کوبد و به حالت قهر، روی بر می گرداند.    

شرایط بین المللی و اخبار واصله دال بر جنگ قریب الوقوع پیش روی و مخاطرات آن برای میهن از یک سو، و بیش از سه دهه گذران عمر اپوزیسیون در تبعید از سوی دیگر، از محدودیت زمان برای اکثریت قریب به اتفاق چهره های سیاسی تبعیدی حکایت دارد. افرادی که پس از عمری دانش اندوزی و تجربه اندوزی اگر هم اینک به فکر اقدام عاجل و فوری جهت ایجاد یک آلترناتیو سکولار -  دموکرات نباشند، شاید فردا فرصت و بخت اقدام را نیابند.

انتظار جوانان ایران و جامعه روشنفکر ایران از نخبگان سیاسی برای اتحاد حول محور برگزاری انتخابات آزاد و پرهیز از ادامه مناقشات  ایدئولوژیک و عدم موازی سازی تخریبی یک حقیقت روشن است. ایران و جوانانش امروز به حمایت نوری علا و نوری علا ها در  جهت تشکیل شورای ملی نیازمندند. گو اینکه در صورت عدم مشارکت تعدادی از افراد و سازمانهای سیاسی، مسلما"  طرح شورای ملی نیز مانند هر ایده و برنامه دیگر، مشروعیت خود را از افواه ملت ایران دریافت خواهد کرد و نه الزاما" از سازمانها و شخصیت های سیاسی منفعل.

ایران - بتاریخ 25 شهریور ماه 1391 خورشیدی

http://artunis.blogspot.co.at/2012/09/blog-post_15.html

* توضيحی از اسماعيل نوری علا: ايم مطلب را خانمی به نام سوگل آيرم برای من فرستاده اند با اين توضح که: «به متن نامه توجه کنید. این پیام یک وبلاگ نویس از داخل ایران است، که  به دست من رسیده و من به جای او منتشرش می کنم. جوانی که حتی حق وبلاگنویسی هم از او گرفته شده. از تمام دوستان و عزیزان تقاضا می کنم صدایش را به گوش همگان برسانند تا همه به ایران فکر کنند و فقط به ایران فکر کنند. پاینده ایران. سوگل آیرم»

من با تشکر از لطف اين جوان (عليرضا خ از ايران) در اين حيرت فرو رفته ام که اين جوان از مجموع ايرادات من به طرح شورای ملی چرا فقط به ايرادم به سخنان  دو تن از اعضاء کمپين سفارت سبز ناراحت شده و نوشته است: «آیا اعلام  شفاهی و کتبی نامبردگان از جدا شدن از کلیت نظام اسلامی و باورمندی به سکولاریزم و حاکمیت ملی کافی نیست؟ و بطور کلی اعلام برائت آنان باید به چه صورت و چه روش و به کدام زبان رایج دنیا صورت پذیرد تا جناب نوری علا آن را بپذیرند؟» در حاليکه من در مقاله ام صرفاً به سخنان دو تن از اعضاء اين «کمپين» اشاره کرده ام و نه به چون و چرای بريدن آنها از حکومت اسلامی.

در عين حال برايم اعجاب آور است که اين جوان نشسته در تهران از کجا با خبر شده است که می نويسد: «شگفت آنکه ایشان هیچ متوجه نیست که تا دیروز اسماعیل نوری علا و گماشتگان او در شبکه سکولارهای سبز در به در به دنبال جلب حمایت همین دیپلماتهای سابق برای حمایت از طرح سازمان خود در فعالیت بودند!»

بدينوسيله لازم می دانم اعلام کنم که من هرگز خواستار جلب حمايت «اين آقايان» نبوده ام و اساساً شبکهء سکولارهای سبز که از جانب اين «حوان گستاخ نشسته تهران!» لقب «گماشتگان» را گرفته است کاری نمی کند که محتاج حمايت ديپلمات های بريده از حکومت اسلامی باشد. تماس من با آقايان حيدری و دکتر اميد مهر از چهره های اصلی اين کمپين هنگامی برقرار شد که آنان خواستار آن بودند که بدانند چرا من با تشکيل اين شورا مخالفم و من هم دلايلم را برايشان شرح دادم و آنها هم هرگز سخنی در مخالفت نظرات من به زبان نياوردند. از آقايان عضو کمپين سبز انتظار دارم در پاسخ به اين «دهان دريدگی» جوان نشسته در تهران پاسخ مقتضی را بدهند.

 

توضيحی از علیرضا . خ: تذکره های نویسنده درباره توضیحات آقای نوری علا

1- نویسنده این مقاله ، آنچنان که آقای نوری علا عنوان کرده اند فقط به مطالب منتشره از سوی ایشان درباره دو تن از اعضای کمپین سفارت سبز ایراد نگرفته است و همانطور که واضحا" مشاهده می شود دست کم در پنج مورد علیحده نسبت به نقد مقاله ایشان اقدام شده است

2- در مقاله آقای نوری علا ، ضمن اشاره به سخنان دو تن از اعضای کمپین سبز از آنها به عنوان اصلاح طلبان یاد شده است و اتهام همکاری شاهزاده رضا با اصلاح طلبان به صراحت در مقاله ایشان آمده است، لذا توضیح درباره چون و چرای بریدن آنها از حکومت اسلامی به این سبب آمده است

3- شگفتا که آقای نوری علا در مقاله خود عنوان « پیشکار » را به یکی از همکاران شاهزاده رضا منتسب کرده اند ، و حال از انتصاب مترادف این واژه به ابواب جمع خود این چنین برآشفته می شوند و با « دهان ... » نگارنده را گستاخ خطاب می نمایند. (در فرهنگ فارسی معین در روبروی واژه پیشکار این معانی آمده است : شاگرد و مزدور ، گماشته ، پیشخدمت ، خدمتکار، پرستنده ، فرمانی . فرمانبرداری . مطیع....)

4- بسیار مایهء خوشحالی است که شبکهء سکولارهای سبز محتاج حمایت بریدگان از حکومت اسلامی نیست، اما گویا آقای نوری علا فراموش نموده اند که خود نیز یک فرد بریده از حکومت اسلامی هستند.

5- امید است خوانندگان آثار آقای نوری علا ، صرفا" به مطالب وزین ایشان در له سکولاریزم بسنده کرده و خدای ناکرده از بعضی واژه های بکار رفته توسط ایشان مانند « دهان ... » الگوبرداری ننمایند.

 

توضيح سکولاريسم نو: آقای عليرضا خ. گويا فراموش کرده اند که قرار است در ايران بوده و دسترسی به اينترنت نداشته باشند. بهر حال همين که سکولاريسم نو عليرغم فيلترينگ شديد به ايران می رسد خوشحاليم. اينکه ايشان آقای نوری علا را هم بريده از حکومت اسلامی می دانند نشان از وسعت فعاليت های سفارتخانه های ايت حکومت دارد. ايشان بهتر است به دوستان ديپلمات خود توضيح دهند که «بريده از حکومت» چه معنائی دارد.

 

علیرضا. خ: شگفت آنکه برای نخستین مرتبه فردی مدعی است که ایرانیان دسترسی به اینترنت ندارند!! و دوباره شگفت که فردی هست که از راه های دور زدن فیلترینگ ایران و استفاده از نرم افزارهای فیلترشکن بی اطلاع است!! لازم است خاطر نشان گردد که اداره کردن یک وبلاگ در ایران ضریب شناسایی مدیر وبلاگ را افزایش می دهد و از این رو نویسنده از دوستی مقیم فرنگ خواسته بود که از طرف وی مقالهء فوق را در وبلاگش منتشر نماید. نگارنده از اینکه مجبور بوده است نسبت به توضیح واضحات و شرح بدیهیات اقدام کند، از خوانندگان پوزش می طلبد.

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه

ooooo