بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 9 مرداد 1391 ـ  30 ماه ژوئيه 2011

 

بحرين از گذشته تا کنون

هوشنگ کردستانی

بحرین (که بر طبق قانون تقسیمات کشوری مصوب سال 1326 خورشیدی استان چهاردهم ایران و شاه بخشیدهء 1350است) حدود 70 کیلومتر مربع مساحت دارد و جمعیت کنونی آن حدود یک میلیون تن می باشد که بیشتر آن ایرانی الااصل بوده و به زبان فارسی صحبت می کنند. نیمی از این جمعیت در «منامه»، مرکز بحرین، سکونت دارند.

از سال 1522 تا 1602 میلادی بحرین به دلیل عدم قدرت حکومت های ایران در اِشغال پرتغالی ها قرار گرفت. به دستور شاه عباس، الله وردیخان، فرمانروای فارس، بحرین را به تصرف ایران در آورد. نادرشاه بحرین و جزایر خلیج فارس را تحت تسلط خود نگاهداشت.

در سال های پایانی سده هیجدهم میلادی، خاندان آل خلیفه، با حمایت انگلیس، قدرت را در بحرین در دست گرفته و خود را تحت الحمایه انگلیس دانسته و از نیروی دریایی این کشور برای حفظ امارت خود کمک گرفتند.

دولت انگلیس، نخست به بهانهء دور کردن دست دزدان دریایی و جلوگیری از خرید و فروش برده و سپس به بهانهء حفظ حقوق اتباع خود و در حقیقت حفظ سرمایه های انگلستان در شرکت نفت بحرین، از امیر دست نشاندهء خود پشتیبانی می کرد.

در سال 1847 میلادی شیخ بحرین عهد نامه ای پیرامون منع برده داری با انگلیس امضاء کرد و انگلستان، به بهانهء این عهدنامه، به نظارت و مداخله بر جزیره پرداخت.

در دوران قاجار، ایران همواره مدعی مالکیت بر بحرین بود. در سال 1869 ایران بار دیگر بر بحرین دعوی رسمی کرد و اسناد متعلق بودن بحرین به ایران را به دولت انگلستان ارائه داد. 

در پاسخ این نامه وزارت خارجه انگلیس نوشت: «دولت انگلیس اعتراض ایران را مورد توجه قرار داده است. چنانچه دولت ایران حاضر باشد قوای کافی در خلیج فارس برای جلوگیری از دزدان دریایی، برده فروشی و حفظ نظم نگاهدارد، انگلستان از وظیفهء سنگین نگاهداری بحرین خلاصی خواهد یافت.» این نامه تأیید مالکیت ایران بر بحرین از سوی دولت انگلستان بود.

ادعای ایران بر بحرین در سال های بعد نیز همچنان ادامه یافت. در قانون تقسیمات کشوری که در سال 1326 به تصویب رسید بحرین «استان چهاردهم» نامیده شد و دولت روسیه شوروی اعلان حاکمیت ایران بر بحرین را مورد تأیید قرار داد.

در سال 1968/1348 خورشیدی، که دولت انگلستان تصمیم به خروج نیروهای خود از شرق سوئز و خلیج فارس گرفت، بحث بر سر آیندهء بحرین به اوج رسید. پیشنهاد انگلستان تشکیل فدراسیونی شامل بحرین، قطر و هفت امارت نشین خلیج فارس بود که با مخالفت ایران روبرو شد.

در سال 1349 محمدرضا شاه در یک کنفرانس خبری در دهلی نو گفت: «چنانچه مردم بحرین علاقمند به الحاق به کشور من – بجای آنکه بگوید کشور ایران- نباشند، ایران - یعنی من- ادعای ارضی خود را نسبت به این جزیره پس خواهد گرفت».

این ادعای پادشاهی بود که بر طبق قانون اساسی مشروطه مسئولیتی نداشت و معروف است که گفته بود «اگر دستم را ببُرند سند جدایی آذربایجان را امضاء نخواهم کرد

شیخ بحرین که آگاه بود مردم بحرین به هیچ عنوان زیر بار جدایی از ایران نخواهند رفت، پیشنهاد همه پرسی محمدرضا شاه را رد کرد.

سرانجام، به پیشنهاد و درخواست اوتانت، دبیر کل وقت سازمان ملل، محمد رضاشاه - در اقدامی از پیش برنامه ریزی شد، اعلام کرد که نظر هیأت اعزامی سازمان ملل را در صورتی که با تأیید شورای امنیت همراه باشد خواهد پذیرفت.

انگلستان از این پیشنهاد استقبال کرد. دبیر کل سازمان ملل هیأتی را مأمور «جدایی بحرین از ایران» کرد. هیأت اعزامی سازمان ملل به سرپرستی «ویتوری گچاری»، بدون توجه به خواست مردم بحرین که بازگشت به سرزمین مادری شان بود، به دستور انگلیس و آمریکا به دروغ اعلام کردند که اکثریت مردم بحرین خواهان یک حکومت مستقل هستند و شمار بزرگی از آنان نیز آن را یک کشور عربی می دانند!

این تصمیم بدون برگزاری همه پرسی از مردم بحرین در شورای امنیت سازمان ملل تأیید شد و بدین ترتیب بحرین، بر خلاف خواست مردم آن سرزمین، مستقل اعلام شد و محمدرضا شاه نخستین رئیس کشوری بود که این تصمیم ضد ملی، ضد ایرانی، جدایی افکنی را به رسمیت شناخت.

در مخالفت با جدا شدن بحرین از ایران حزب ملت ایران، حزب پان ایرانیسم و جبههء ملی خارج از کشور اعتراض و آن را تصمیمی مغایر با حفظ تمامیت ارضی اعلام کردند. پنج تن از اعضاء حزب پان ایرانیسم در مجلس دولت را استیضاح نمودند. محسن پزشکپور، طی نطقی مستدل و هیجان انگیز، عامل جدایی بحرین را خائن به ایران نامید. او به اشتباه تصور می کرد اردشیر زاهدی- وزیر خارجه- مسئول این جدایی است و محمدرضا شاه با این تصمیم موافق نیست، در صورتی که چه بسا اردشیر زاهدی نیز مخالف جدایی بحرین بود.

اصولاً خودکامگان دارای جُبن ذاتی هستند و سعی می کنند آن را در سایهء دیکتاتوری پنهان دارند. این جُبن، که شامل محمدرضا شاه هم می شد، باعث شد که او براحتی پیشنهاد قدرت های غربی را بپذیرد و، با وجود آنکه ادعا می کرد ایران پنجمین قدرت نظامی جهان است، با تصمیم آن ها مخالفت نکرد. در سال 1357 نیز که رادیو بی بی سی بلندگوی تبلیغاتی خمینی شده بود، با پیشنهاد بدره ای برای پارازیت انداختن روی امواج رادیو بی بی سی مخالفت نمود.

امیرعباس هویدا - نخست وزیر- در پاسخ به نطق پزشکپور، بجای هرگونه دفاع از جدائی بحرین گفت: «آقای پزشکپور! "این آخرین ترانه من است!"» یعنی در دوره های آینده شما راه به مجلس نخواهید داشت. فضل الله صدر، که ورقهء استیضاح را امضاء نموده بود، روز رأی گیری در مجلس حاضر نشد و، با دستور از بالا، با تشکیل دادن حزب ایرانیان در دورهء بعدی به نمایندگی مجلس رسید.

حزب ملت ایران، با صدور بیانیه ای شدیداللحن، به جدایی بحرین از ایران اعتراض کرد و آن را خیانت به کشور نامید.

پس از انتشار بیانیهء حزب ملت ایران، داریوش فروهر دبیر حزب و پس از او اصغر بهنام، معاون دبیر، و سپس چند تن از فعالان حزب بازداشت شدند. داریوش فروهر به دلیل مخالفت با جدایی بحرین به مدت سه سال در بازداشت بسر می برد.

جبههء ملی خارج از کشور هم این عمل ضد ملی را محکوم کرد.

اعتراض هایی از سوی آن بخش از مردم بحرین که خود را ایرانی می دانستند صورت گرفت که حاکم بحرین مانع بازتاب آن گردید.

درست است که پس از رأی مجلس فرمایشی، بحرین به صورت یک کشور بظاهر مستقل به رسمیت شناخته شده و اکنون عضو سازمان ملل و یکی از اعضاء اتحادیه عرب و شورای ارباب فرموده «همکاری های خلیج فارس» است، با این وجود، برای نسل کنونی و نسل های آینده ایران این حق محفوظ است که بحرین را همچنان جزیی از سرزمین مادری بدانند، به همانگونه که چین، جزیره تایوان را که از سال 1949 به بعد کشور مستقل شناخته شده و سال ها برخوردار از حق وتو در سازمان ملل بود جزء سرزمین چین می داند و پاکستان منطقهء کشمیر را و نیز با وجود جدایی و استقلال جزیره قبرس و عضویت آن در اتحادیه اروپا، ترکیه مدعی قبرس می باشد و آرژانتین مدعی جزیره فورکلند است که در اختیار انگلستان قرار دارد.

فراموش نکنیم که چندی پیش ملکه اسپانیا در اعتراض به جدایی جبل الطارق و مستقل اعلام نمودن آن، دعوت به شرکت در جشن های شصتمین سال پادشاهی ملکه انگلستان را رد کرد.

با وجود آنکه اعلام نظر نماینده سازمان ملل پیرامون تمایل مردم بحرین به استقلال مورد پذیرش محمد رضا شاه قرار گرفت و همچنین به تصویب مجلس رسید، از آنجا که، بر طبق قانون اساسی مشروطه، شاه مقام غیر مسئول بود و نمایندگان مجلس هم برگزیده مردم نبوده اند، به همانگونه که مصدق در دادگاه های بین المللی ثابت کرد که قرارداد 1933 میان دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس در دوران دیکتاتوری به تصویب مجلس فرمایشی رسیده است و با تکیه بر همین اصل در دفاع از منافع ملی و ابطال قرارداد موفق شد ملی شدن صنعت نفت را حق مسلم ملت ایران اعلام نماید، این حق هم برای نسل کنونی و نسل های آینده ایران محفوظ است که مصوبه مجلس فرمایشی را قبول نداشته باشد.

باری، چنانچه به قانون اساسی مشروطیت عمل می شد، که بر طبق آن شاه مقام غیر مسئول است و دولت برگزیدهء نمایندگان مردم، هیچ قدرتی نمی توانست بحرین را از ایران جدا نماید. واکنش های تند و شدید نسبت به مخالفان جدایی بحرین، نشان داده شد بیانگر آن است که محمدرضا شاه خود با این جدایی موافقت داشته و از این رو مخالفت ها را تاب نمی آورده است.

محمد رضاشاه می خواست به جهان خارج ثابت نماید که در ایران تنها تصمیم گیرنده شخص او است. آگاهی قدرت های غربی از ضعف او نه تنها باعث جدایی بحرین از سرزمین مادری شد بلکه سرانجام سبب کنار گذاردن او از پادشاهی گردید.

نظر خوانندگان

میلاد دهقان: درود بر ايران ياران گرامي و دکتر کردستاني ارجمند. در اين نوشته دو مورد اشتباه است که اميدوارم اصلاح بفرماييد. 1. نام آقاي ويتوريو گيچاردي به اشتباه ويتوري گچاري نوشته شده است. 2. نام حزب پان ايرانيست به اشتباه حزب پان ایرانیسم نوشته شده است. در صورتيکه پان ايرانيسم نام مکتب فکري است که از دل آن حزب پان ايرانيست و حزب ملت ايران بيرون آمد.

در جاي ديگر اشاره گرديده است «در مخالفت با جدا شدن بحرین از ایران حزب ملت ایران، حزب پان ایرانیسم و جبهه ملی خارج از کشور اعتراض و آنرا تصمیمی مغایر با حفظ تمامیت ارضی اعلام کردند.» من در اين زمينه مطالعاتي انجام داده ام و اسناد مخالفت هاي حزب پان ايرانيست با جدايي بحرين اعم از بيانيه ها، فايل هاي صوتي و فيلم سخنراني زنده ياد پزشکپور در مجلس در اين باره موجود است به ويژه فصل ششم از در کتاب حزب پان ايرانيست 1388-1330 نوشته آقاي مظفر شاهدي چاپ 1389 تعداد بسيار زيادي سند در اين باره را در خود جاي داده است. درباره مخالفت زنده ياد فروهر و حزب ملت ايران عليرغم محدود بودن اين اعتراض به پخش يک بيانيه، سند آن موجود است اما در باره جبهه ملي هيچ سندي مبني بر مخالفت وجود ندارد و يا دست کم من نديده ام. مهر بفرماييد اگر سندي در اين باره وجود دارد در اختيار من و ديگر علاقه مندان قرار دهيد. با سپاس بسيار پاينده ايران

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه