|
جمعه 23 تير 1391 ـ 13 ماه ژوئيه 2012 |
فضائی دیگر
شعری از حمید رضا رحیمی
... چه عیبی دارد که گاه شعر
پتوی گرمی بشود
وقتی که برف
به روی برهنه ای
شمشیر کشیده است؟
***
چه عیبی دارد که گاه شعر
تکه نانی بشود
وقتی که شیشه ی پنجره
از گرسنگی
ترک می خورد؟
یا چشمه ای زلال
وقتی که زبان در دهان
چون تکدرختی در کویر
خشک شده است،
و یا نوشداروئی
آنگاه که نیمی از جهان
در انواع مرگ
دست و پا می زند؟
***
راستی،
چه عیبی دارد که گاه
موسیقی ِ شعر
صدای میخ و چکش باشد
وقتی که عشق
چیزی بمن تعارف می کند
تا با آن پنجره ای بسازم
و از آن
به هرچه زشت و زیباست،
نگاه کنم؟
بگذار در شعر اصلا ً
گاهی هم
بوی باروت بپیچد،
حیف است که عمر،همیشه
به همنشینی ِ واژگان ِ شفاف بگذرد ...
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.