|
چهارشنبه 21 تير 1391 ـ 11 ماه ژوئيه 2012 |
گزارش کامل کنفرانس بروکسل (7 و 8 ماه جولای 2012)
برگرفته از سايت کنفرانس
نوشته شده در ژوئیه 5, 2012
کمیته برگزار کننده «کنفرانس بروکسل» برنامه و اسامی شرکت کنندگان در «دومین کنفرانس پیشبرد برای اتحاد دموکراسی» را اعلام کرد.
بر اساس این برنامه، نشست بروکسل روز شنبه هفتم ژوئیه 2012 ساعت 9 صبح آغاز شده و روز یکشنبه هشتم ژوئیه 2012 ساعت 16:30 به پایان میرسد.
برنامه کنفرانس و سخنرانان به شرح زیر است:
دستور جلسه روز اول نشست در 7 ژوئیه 2012
خوشآمدگویی و گزارشی از استکهلم تا بروکسل
سخنرانان
ناهید بهمنی، محسن سازگارا
پرسشهای احتمالی و پاسخهای ضروری
بررسی روندهای سیاسی و گزینههای پیش روی کشور ایران در سال جاری
سخنرانان
حسین باقرزاده، ماشاالله سلیمی وعبداله مهتدی
گرداننده: عبداله مهتدی
اظهار نظر حاضران
استراحت
ادامه اظهار نظر حاضران
وقت رزرو
ناهار
میزگرد در مورد مساله هستهای
سخنرانان
رضا تقی زاده، مارک فیتس پاتریک، اوتو لانگی، هانس بلیکس، بهروز بیات
گرداننده: شهریار آهی
استراحت
بررسی راههای اتحاد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون
سخنرانان
فریدون احمدی، محمد جواد اکبرین، شهریار آهی، ناهید حسینی
گرداننده: فریدون احمدی
اظهار نظر حاضران
(کسانی که طرح از پیش تهیه شده دارند و اعلام کردهاند از اولویت برخوردارند با اندکی وقت بیشتر)
استراحت
ادامه اظهار نظر حاضران
شام
دستور جلسه روز دوم نشست در 8 ژوئیه 2012
بررسی مسائل ایران و تجربه ملل
سخنرانان
هاوارد برل از کنگره ملی آفریقا، رامین پرهام، رامین احمدی
گرداننده: رامین پرهام
پرسشها و اظهار نظر حاضرین
بررسی راهکارها وگامهای عملی ـ ایجاد زمینههای اجرای انتخابات آزاد
سخنرانان:
حسن شریعتمداری، مجتبی واحدی، نوشابه امیری
اظهار نظر حاضران
ناهار
ادامه اظهار نظر حاضران
جمعبندی مباحث دو روزه
گفتگو در مورد نحوه ادامه راه
پايان نشست
سازگارا: وحدت نظر خوبی در مورد جدایی دین از حکومت وجود دارد
نوشته شده قبل از برگزاری کنفرانس در ژوئیه 4, 2012
محسن سازگارا یکی از اعضای کمیته برگزاری کنفرانس بروکسل است. وی در مورد مهمترین دستاورد این کنفرانس معتقد است که «تمرین گفتگوی دموکراتیک» مهمترین دستاورد است که طبیعتا باید میان تمام جناحهای سیاسی درگیر باشد.
حضور اصلاح طلبان و سازمان ها و شخصیت های سیاسی در کنفرانس هایی که برای بررسی شرایط کنونی ایران و راه کارهای خروج از بحران کنونی تشکیل می شوند، بحث انگیز بوده است. در نشست بروکسل آیا کسانی که وابسته به جناح های موسوم به اصلاح طلب هستند حضور دارند؟ و آیا حضور آنها در کنار دیگر جناح ها به بحث های بیهوده دامن نخواهد زد؟
در نشست بروکسل سعی شده از تمام طیف های مخالف از جمله اصلاح طلبان حکومتی هم دعوت شود. شرکت یا عدم شرکت آنان به سیاست های خودشان مربوط است، اما به نظر من شرکت تمام جناح ها مفید است. چون یکی از مهم ترین دستاوردهای این گونه کنفرانس ها تمرین گفتگوی دمکراتیک است که طبیعتا باید میان تمام جناح های سیاسی درگیر باشد. امیدواریم بتوانیم برای ایران فردایی بسازیم که در آن هر کس با هر نظری حق مشارکت در قدرت سیاسی را داشته باشد و داور نهایی هم رای مردم باشد.
در نشست استکهلم بر دو مسئله تاکید شد: جدایی نهاد دین از دولت و برگزاری انتخابات آزاد. در رابطه با جدایی نهاد دین از دولت بین نیروهای حاضر در کنفرانس بروکسل وحدت نظر وجود دارد؟
واقعیت این است که نمی دانم. باید صبر کنیم و در صحن کنفرانس ببینیم که نظرات گوناگون چیست. اما فی الجمله به نظر می رسد که یک وحدت نظر خوبی در زمینه جدایی نهاد دین از حکومت در میان تمام مخالفین حکومت وجود دارد.
انتخابات آزاد که در نشست استکهلم بر آن تاکید شد و در برنامه کاری نشست بروکسل هم قرار دارد، در چه شرایطی باید برگزار شود تا سلامت انتخابات تامین شود؟
برگزاری انتخابات آزاد استانداردها و شرایط پذیرفته شده بین المللی دارد. به هرحال در ایران هر انتخابات آزادی لااقل دو پیش شرط حیاتی دارد. اول این که هر کس با هرعقیده ای از جمله کسانی که قائل به تغییر قانون اساسی کشور هستند باید حق شرکت و رای داشته باشند (مثل انتخاباتی که اخیرا در برمه خانم آنگ سان سوچی و حزب ایشان در آن شرکت کردند، علیرغم این که قائل به تغییر قانون اساسی هستند) و دوم این که انتخابات باید زیر نظر سازمان های بی طرف داخلی و بین المللی برگزار شود. چون وزارت کشور و شورای نگهبان، یعنی دو نهادی که متولی برگزاری انتخابات در ایران هستند امتحان خوبی پس نداده اند و به قول معروف نمی توان دزد به دست آن ها داد تا به کلانتری ببرند، چه رسد به این که رای مردم را دستشان بدهی. البته شرایط دیگری برای عادلانه بودن انتخابات لازم است که ذکر آن ها به درازا می کشد.
نوشته شده قبل از برگزاری کنفرانس در ژوئیه 4, 2012
ناهید بهمنی از اعضای کمیته برگزاری کنفرانس بروکسل در رابطه با اهمیت حضور زنان و اقوام ایرانی در این نشست میگوید که توجه به شرکت زنان و نمایندگان ملیت ها در چنین اجلاسی که مفاد و مباحث آن مستقیما به آینده سرنوشت شهروندان در جامعه ایران مربوط می شود، خود نشانه ی گویایی از درجه بلوغ فرهنگی و تولرانس سیاسی اپوزیسیون است.
در کنفرانس هایی که در رابطه با آینده ایران برگزار می شود همیشه در مورد حضور کمرنگ زنان بحث بوده است . چه اقدامی برای حضور پررنگتر زنان در کنفرانس بروکسل صورت گرفته است ؟
این کنفرانس که در واقع ادامه و یا تکمیل کننده کنفرانسی است که به دعوت بنیاد اولاف پالمه در ژانویه 2012 درکشور سوید برگزار شد، بر برخی ضوابط و پرنسیپهای تاکید دارد که قبل ها در گردهمایی های اپوزیسیون ایرانی کمتر قابل تامل بود . از جمله آنها شرکت زنان در چنین اجلاسی است. کنفرانس سوید که نهاد اولاف پالمه برگزارکننده آن بود رسما از دست اندرکاران اپوزیسیون درخواست کرده بود که حد نصاب معینی از شرکت کنندگان را باید زنان تشکیل دهند. این توصیه، صرفنظر از این که برگزار کنندگان هر کنفرانس چگونه به این حد نصاب اندیشیده و یا اصلا تا چه اندازه شرکت فعالان زن در محاسباتشان اهمیت داشته یا نه ، به درست سنتی را گوشزد کرد که در کنفرانس های بعدی هم و از جمله در اجلاس بروکسل بر رعایتش تاکید ورزیده شد . بعلاوه دوستان برگزار کننده کنفرانس بروکسل وخود من هم تاکید بر این اصل را لازم و مفید دانستیم وتمام تلاش را برای دعوت از چهره های زن در طیف های مختلف سیاسی اپوزیسیون به کار انداختیم . تا حدودی هم بیشر وبهتراز قبل دراین زمینه موفق شدیم. اگر چه هنوزتا تامین توازنی مناسبتر در این مورد فاصله زیادی داریم .
حضور نمایندگان اقوام ایرانی در کنفرانس ها از سویی به غنی بودن آنها می افزاید واز سوی دیگر در برخی موارد به بحث هایی دامن می زند . در کنفرانس بروکسل حضور نمایندگان اقوام را چگونه ارزیابی می کنید؟
حضور نمایندگان ملیتهای ایرانی در چنین کنفرانس هایی به دلیل وزن جمعیتی و نیز حضور موثر مبارزاتی شان در حیات سیاسی سه دهه گذشته جامعه ایران امری لازم و ضرورتی سیاسی است. بدون شک شرکت نمایندگان ملیت ها در این اجتماعات همانطورکه شما اشاره کرده اید «بحث هایی» را دامن خواهد زد. این «بحث ها» خواه ناخواه باید در مجامع سیاسی این چنینی مجال مطرح شدن را بیابند. و البته که اگر در فضایی دور از پیشداوری و آماده برای دیالوگ سازنده این امر صورت پذیرد حتما هم به کیفیت مباحث می افزاید و هم غنای دموکراتیک تری نیز به این گردهمایی ها خواهد بخشید . بخصوص در کنفرانس بروکسل که بر مبنای ایجاد دیالوگ و همگرایی فکری در میان کل اپوزیسیون برای دست یابی به وحدت برگزار می شود، شرکت افراد و سازمان های سیاسی مختلف خود از ملزومات این هدف است . دراین میان نمایندگانی از ملیت های مختلف بلوچ، عرب، کرد، ترکمن و ترک هم امکان شرکت یافته اند . باید یادآور شد که آنها در کنفرانس های تاکنونی اپوزیسیون دمکراسی خواه از جمله در لندن و سوید هم حضور فعال داشته اند .
به باور من توجه به شرکت زنان و نمایندگان ملیت ها در چنین اجلاسی که مفاد و مباحث آن مستقیما به آینده سرنوشت شهروندان در جامعه ایران مربوط می شود، خود نشانه ی گویایی از درجه بلوغ فرهنگی و تولرانس سیاسی اپوزیسیون است. امر نهادینه کردن دمکراسی بسیار بیشتر از این نیاز به گوش شنوا برای شنیدن معضلات اقشار و طبقات مورد تبعیض دارد. بخش عمدهء تلاش چنین اجلاس و کنفرانس هایی هم باید صرف جستن راهکارهای دمکراتیک وعدالت خواهانه در رفع این معضلات و مشکلات سیاسی، اجتماعی باشد. بنابراین هر نوع منوط کردن این قضایا به آینده مبهم تحولات در ایران و نداشتن برنامه و دورنمایی روشن دراین باره ، حل عادلانه و دمکراتیک آن را پیچیده تر خواهد کرد. مخصوصا می دانیم که ملیتها و زنان در این باره آزموده هایی اند که آزمودن را دگربار جدا خطا می دانند .
نوشته شده در ژوئیه 7, 2012
دومین کنفرانس پیشبرد اتحاد برای دموکراسی که با مشارکت نزدیک به یکصد نفر از کنشگران سیاسی از طیفهای مختلف سیاسی برگزار میشود، صبح شنبه هفتم ژوئیه کار خود را با سخنرانی افتتاحیه محسن سازگارا، ناهید بهمنی و فریدون احمدی آغاز کرد.
سازگارا در صحبتهای خود ضمن خوشامدگویی به حضار، گفت: «ایده اینکه مخالفان حکومت بتوانند دور یکدیگر جمع شده و کار مشترک کرده و نیروهای خود را همسو کنند، عقلایی و از لوازم جدی یک مبارزه اصولی است».
وی در مورد واکنش جمهوری اسلامی به این کنفرانس گفت: «حکومت ایران به شدت نگران کار مشترک و نزدیکی نیروهای اپوزیسیون به یکدیگر است. اخبار خصوصی حاکی از این است که این پروژه را شخص رهبری جمهوری اسلامی پیگیری کرده و به خوبی میداند اگر مبارزان با یکدیگر همسو باشند، یکی از مهمترین شروط پیروزی را دارا خواهد شد».
سازگارا افزود: «در مقایسه با کشورهای دیگری که با آنها برخورد داشتهام، میتوانم بگویم که نیروهای اپوزیسیون دیگر کشورها با همدیگر اختلاف نیز دارند اما برآیندشان خوب است با این حال در مقایسه با آنها، مخالفان جمهوری اسلامی از پختگی و سنجیدگی بسیار خوبی برخوردار بوده و پختگی سیاسی آنها در میان بسیاری از کشورهای منطقه مثالزدنی است».
به گفته سازگارا ایده تشکیل چنین نشستهایی زمانی شکل گرفت که به راههای نزدیکی چهرهها و گروههای مختلف به یکدیگر فکر شد و اینکه همراهی نیاز دارد تا یکدیگر را با وجود تمام اختلافات به رسمیت بشناسیم. ماهها قبل بحث انتخابات آزاد و حاکمیت صندوق رای برای تعیین جایگزین نظام جمهوری اسلامی فکر شد.
سازمان اولاف پالمه در استکهلم تلاش کرد تا کارگاهی آموزشی برگزار شود که طیفهای مختلف مخالفان جمهوری اسلامی را در بر بگیرد و از تجربیات این سازمان بهرهمند شوند.
وی در پایان سخنان خود در مورد نخستین جلسه در استکهلم گفت که در آن نشست ضوابط خاصی وجود داشت که به خاطر میزبانی سازمان اولاف پالمه بود. دستاوردهای آن جلسه فراتر از یک کارگاه آموزشی بود و موضوعاتی که در آن مطرح شد نیز همینطور بود.
گزارش نهایی جلسه استکهلم دو نکته مهم داشت مبنی بر لزوم ادامه چنین جلساتی و همچنین ورود افراد جدیدتر به این نشستها که این دو هدف پیگیری شد تا به جلسه بروکسل رسیدیم.
ناهید بهمنی دومین سخنران افتتاحیه بود که گفت: «کنفرانسها و نشستهای دیگری نیز بودند که توانستند نیروهای مختلف اپوزیسیون را جمع کند مانند جلسهای که در سنای ایتالیا برگزار شد و جلسه دیگری که با کمک علیرضا نوریزاده در لندن تشکیل شد».
به گفته بهمنی، نکاتی که در نشست استکهلم به درستی بر آن تاکید شد باید مبنا قرار گیرد تا صداهایی که تاکنون شنیده نشدهاند به گوش برسند. یکی از این موارد، حد نصابی از شرکت زنان بود که 35 درصد نشست را شامل شود. به همین دلیل ما از چهرهها و نخبگان زن دعوت به عمل آوردیم که تعدادی به خاطر مشکلات شخصی یا خطوط قرمزی که با سازمان اولاف پالمه داشتند، شرکت نکردند.
وی افزود: «یکی دیگر از مواردی که در دستورکار قرار داشت، شرکت نمایندگان اقوام و ملیتها در نشست بود. طبیعی است که افتراق بسیار راحت است اما اتحاد، امر سادهای نیست به خصوص در کشوری که تار و پود خفقان آن را گرفته است. ما امیدواریم شرایطی پیش بیاید که بتوانیم خلأها را پر کرده و به چنین گفتگوهایی ادامه دهیم».
فریدون احمدی نیز در سخنان خود، ابراز امیدواری کرد که با توجه به مشارکت طیف گستردهای از اپوزسیون ایران در نشست بروکسل، پنلها بتواند بحثها را پیش ببرد و همه مشارکت فعالی داشته باشند و نظرات خود را با دیگران در میان بگذارند.
نوشته شده در ژوئیه 7, 2012
نخستین پنل کنفرانس بروکسل با عنوان «بررسی روندهای سیاسی و گزینههای پیش روی کشور ایران در سال جاری»، چهار سخنران داشت. در این پنل که یک ساعت به طول انجامید؛ حسین باقرزاده، ماشالله سلیمی، عبدالله مهتدی و امین ریاحی سخنرانی کردند.
حسین باقرزاده در سخنان خود گفت: «ما در ایران در شرایطی کم سابقه قرار داریم. عادت کردهایم از بحران و شرایط حساس زیاد یاد کنیم اما تکرار زیاد این واژهها باعث شده تا معنای اصلی آنها از بین برود. ایران در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و نقطه عطفی در برابر آن قرار دارد. با این حال از این قبیل نقاط عطف در دوران جمهوری اسلامی کم نبوده است. دوران جنگ، اتمام جنگ، دوم خرداد 76، انتخاب محمود احمدینژاد و انتخابات ریاست جمهوری سال 88. عامل اصلی تمام این امور، سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی بوده که باعث محدودیت آن نیز شده است».
باقرزاده افزود: «در سیاست خارجی، جامعه جهانی و غرب در یک تقابل شدید با جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند که با تحریم گسترده نفتی از هفته گذشته و تحریمهای بانکی عملا جمهوری اسلامی را در شرایطی قرار داده که مجبور است از این وضعیت عبور کند. میتوان احتمالاتی برای آینده در نظر گرفت. ممکن است حکومت در مقابل فشار خارجی کوتاه بیاید. ممکن است موضوع به جاهای باریکتری برسد و شرایط سختتر شود به خصوص اینکه احتمال دارد فشار اقتصادی بیشتر شود. همچنین احتمال برخورد نظامی با ایران نیز وجود دارد».
به گفته باقرزاده، حکومت جمهوری اسلامی، پایگاههای اجتماعی خود را از دست داده و نیروهایش پراکنده شدهاند. فشار اقتصادی ناشی از تحریمها عملا مردم را در نابسامانی اقتصادی گذاشته است.
باقرزاده در مورد شرایط خارج از کشور گفت: «ما همیشه از دور شاهد شرایط ایران بوده و مسائل را رصد میکردیم. کنشها و واکنشها را پیگیری میکردیم. امروز اگر بخواهیم جو حاکم و اپوزیسیون را توصیف کنیم میتوانیم بگوییم در شرایط یأس و انتظار است. یأس به این مفهوم که امید زیادی برای ایجاد تحول در ایران مانند جهان عرب وجود ندارد و احتمال بسیار کمی هست که مردم به خیابانها آمده و حکومت کوتاه بیاید. در واقع احتمال تجربه شرایط مصر و تونس در ایران و عقبنشینی حکومت و پایان خوش، خیلی کم است».
وی افزود: «در ابتدا گمان میرفت تحولات جهان عرب که به بهار عرب معروف شده به ایران نیز سرایت کند که نشد. شرایط جدید سوریه نیز انتظار را از بین برد. همه منتظر هستند که اتفاقی بیافتد، اما مشخص نیست که این اتفاق دقیقا چگونه خواهد بود. مردم دیگر با توجه به شرایط سوریه حاضر نیستند به خیابانها بیایند. خیلیها بر این باور هستند که ممکن است تجربه فروپاشی بلوک شرق، در ایران نیز تکرار شود. این فروپاشی ممکن است رخ دهد ولی سوال اینجاست که ما چه آمادگی برای آن داشته و اگر چنین اتفاقی رخ داد، چه باید کرد؟.»
باقرزاده در پایان سخنان خود گفت: «من این سوالها را مطرح میکنم و پاسخی نیز برای آن ندارم و امیدوارم دوستان بتوانند پاسخهایی کارساز برای آن داشته باشند».
ماشالله سلیمی به عنوان دومین سخنران گفت: «جمهوری اسلامی از بدو تاسیس با بحران روبرو بود و در چند سال اخیر این بحران شدیدتر نیز شده است. حکومت از همان ابتدا تنش را بنیاد نهاد و با اصل ولایت فقیه که طی یک پروسه به ولایت مطلقه تبدیل شد، با دموکراسی مخالفت کرد. در عرصه فرهنگی با ایجاد نابرابری میان زن و مرد و دانشجوها و دیگر اقشار، عملا معضل فرهنگی را پایهریزی کرد. در عرصه قومیتها، بحرانساز شده و به جنگ شهروندانی رفت که به زبان محلی صحبت میکنند. در واقع اپوزیسیون دموکرات هنوز هم به عمق فاجعه پی نبرده و از میزان آن اطلاع زیادی ندارد».
به گفته سلیمی، جامعه ایران با یک گسست ملی روبرو شده و حس بیاعتمادی با ملیتهای گوناگون افزایش یافته است. حکومت، تخیم کین و نفرت میان ملل میکارد.
وی افزود: «در شرایط کنونی جمهوری اسلامی با بحران دیگری نیز مواجه است که در بحران مقبولیت و مشروعیت خلاصه میشود. اگر شخصیت کاریزماتیک روحالله خمینی مانع از ریزش میشد، امروز این مساله نیز دیگر وجود ندارد و با تمرکز بیشتر همه امور در دست رهبری، بحران مشروعیت نظام به موضوع روز تبدیل شده است. به همین دلیل دستگاه سرکوب، ابزار اصلی بقای حکومت است و افزایش وزن سپاه و بسیج از نظر اقتصادی باید بررسی شود».
سلیمی گفت: «سرکوب باعث شده تا شکاف میان مردم و دولت عمیقتر شود، بلکه در سطح بالای نظام هم این تنش و شکاف روز به روز بیشتر میشود. جنبش سبز نیز در واقع نشاندهنده عدم مقبولیت و مشروعیت نظام حتی از دید جامعه بینالملل بود. پس از مدتی کوتاه از جنبش سبز، بحران به درون متحدان و موافقان سرکوب نیز سرایت کرد و در شرایط کنونی ترس و بیاعتمادی در جامعه گسترش یافته و در درون خود حکومت نیز این بیاعتمادی به چشم میخورد.»
وی در ادامه گفت: «نکات مهمی را باید در نظر گرفت. نخست اینکه نظام با وجود تمام ریزشها هنوز از خاصیت انقباض و انبساط برخوردار است و هنوز میتواند بخشی از اصلاح طلبان را در قدرت جذب کند، مثل هاشمی و خاتمی و امکان بازسازی بخشی از پایگاه قدرت را دارد. دوم اینکه هنوز مردم از سرکوبهای پیاپی خصوصا سرکوب 88 خسته هستند و اختلاف میان رهبران جمهوری اسلامی ممکن است به سود خامنهای و برادران لاریجانی تمام شود و ناگهان جنبشهای اجتماعی چنان اوج بگیرد که رهبران را نیز با یکدیگر دچار اختلاف کرده و سرکوب نیز شدت گیرد».
به گفته سلیمی، بحران اقتصادی ممکن است افزایش یافته و فشار بر طبقه متوسط و زحمتکش ایرانی زیادتر شود. نکته اینجاست که اگر چنین شرایطی ایجاد شود، دولت تبدیل به سربار جامعه شده و این خود باعث ریزش بیشتر حامیانش خواهد بود.
وی این سوال را مطرح کرد که آیا اپوزیسیون دموکرات ایران آمادگی مواجهه با چنین شرایطی را دارد و آیا جایگزینی برای ارائه خواهد داشت یا باز هم کسانی پیدا خواهند شد و از شرایط حاکم سوء استفاده کنند.
سلیمی در پایان سخنان خود گفت که سیاست غرب در برابر ایران نه بر تغییر رژیم بلکه بر انزوای آن استوار است و در چنین شرایطی حمله نظامی به ایران بسیار بعید است. در واقع مدل عراق در ایران صورت نخواهد گرفت و با توجه به نکاتی که ذکر کردم، احتمال فروپاشی زیاد است و اپوزیسیون باید برای این شرایط آماده باشد.
امین ریاحی به عنوان سومین سخنران پنل نخست، گفت که عدم نرمش نیروهای دموکراسیخواه و نظام جمهوری اسلامی این امر را میرساند که فضا با انتخابات مجلس فرقی نخواهد کرد. در این شرایط که یک طرف اجازه شرکت ندارد، باید از شرایطی که عملا قبل از انتخابات ایجاد میشود، بهره ببرد؛ اما فضا آنقدر هم باز نیست که بتوان چنین کاری کرد.
به گفته ریاحی، در شرایط ادامه چنین وضعیتی که نارضایتی اقتصادی وجود دارد، تنها چیزی که شرایط را تغییر میدهد نتیجه مذاکرات 5+1 با ایران است و نقش اپوزیسیون اینجا پررنگ میشود. این شرایط همانقدر که تحمیلی است، میتواند فرصتی باشد، چرا که در 33 سال اخیر هیچ گاه منافع کشورهای غربی با منافع ملی مردم ایران مانند امروز در یک راستا قرار نگرفته است و نیروهای دموکراسیخواه باید از این فرصت حداکثر فایده را ببرند و باید نقاط مشترک خود را تقویت کنیم.
وی افزود: «در شرایطی که بحران کارآمدی رژیم و مشروعیت آن در اوج خود قرار گرفته است، بحران همبستگی نخبگان حاکم نیز تحت تهدید قرار گرفته است. دستگاه سرکوب هم در کنار این بحران و به مدد تحریمها تا حد قابل ملاحظهای میتواند تضعیف شود و این چهار بحران هر حکومتی را میتواند به زانو در آورد. انتخابات پیش رو، بازی نیروهای دموکراسی خواه نیست؛ اما موضوع هستهای میتواند بازی ما باشد».
ریاحی گفت: «تعامل با غرب هنوز به شکل تابو وجود دارد و اپوزیسیون هنوز گیج عمل میکند. مردم در شعارهای خود عملا از غرب کمک میخواهند، اما اپوزیسیون هنوز مخفیانه رابطه برقرار میکند و این هراس از تماس و ارتباط با غرب وجود دارد در حالیکه نگاه به تجربهها نشان میدهد که کشورها بعد از جنگ سرد به دموکراسی نرسیدند مگر این که از غرب کمک گرفتند. ما اگر خواهان استقرار دموکراسی با کمترین هزینه و سریعترین زمان هستیم، باید عامل اساسی هر اتحادی را در کنار دو تضاد دموکراسی دیکتاتوری و سنت و مدرنیسم را کنار تضاد غربگرایی قرار دهیم. غربگرا یعنی نیروهایی که از دوستی و یاری گرفتن از غرب ابایی ندارند و میخواهند از این رهگذر به خواستههای خود برسند».
وی در خاتمه سخنان خود گفت: «این واقعیت بحرانسازی حکومت ایران باعث واکنش غرب شده و آنها که گمان میکنند برخورد غرب، خارج از نفوذ اپوزیسیون است اشتباه میکنند. وجود یک نیروی قدرتمند متحد اپوزیسیون میتواند بسیار موثر باشد. در حقیقت نمیتوان از تجربه سوریه گذشت. 16 ماه مقاومت مردم سوریه به جایی نرسید و بیتفاوتی جامعه جهانی به دلیل عدم وجود جایگزین برای حکومت سوریه است و باید از این تجربه استفاده کرد، چرا که برخلاف تبلیغات، واقعیت سیاسی ایران این فرصت را ایجاد کرده که حقوق بشر، دموکراسی و حقوق شهروندی در سطح جامعه جهانی پیگیری شود».
عبدالله مچهارمین و آخرین سخنران پنل نخست کنفرانس بروکسل بود. وی در سخنان خود تاکید کرد که تحریمها و وخامت وضعیت اقتصادی، زندگی مردم را به شدت تحت تاثیر قرار داده و ما شاهد اختلافات در درون حاکمیت و ریزش نیروها هستیم.
مهتدی گفت: «جنبش سبز یا بهتر بگوییم جنبش دموکراسیخواهی ایران اکنون تبدیل به آتشی زیر خاکستر شده و از بین رفتن مشروعیت جمهوری اسلامی یکی از مهمترین نتیجههای این جنبش بود. مخالفان با بخشهای وسیعی از جامعه ایران اعم از جوانان، زنان و دانشجویان پیوند خوردند. انزوای جمهوری اسالمی بسیار بیشتر شده و چشمانداز یک سازش بسیار کمرنگ است».
به گفته مهتدی، اقدامات جمهوری اسلامی در خارج از مرزها و فعالیتهای تروریستی آن نشان میدهد که معیارهایی که قبلاً در مورد غرب به کار میبرد تفاوت کرده است. دشمنان منطقهای ایران بیشتر شده و دنیای عرب را نیز به دشمنی با جمهوری اسلامی رسیدهاند و در واقع تنها چیزی که اعراب و اسراییل بر سر آن متفقالقول هستند، مخالفت با جمهوری اسلامی است. ترکیه که مدتی نوعی رابطه نزدیک با ایران داشت الان به نوعی خصومت تبدیل شده است و آخرین سنگرهای جمهوری اسلامی در خاورمیانه که یکی از آنها سوریه است، در حال فروپاشیست که این امر به سود جمهوری اسلامی نیست».
وی گفت: «باید اشاره کرد که مسائل یاد شده وضعیت خاصی را در فضای سیاسی ایران و نخبگان سیاسی آن ایجاد کرده است. یکی از این احساسها، حس انتظار و ناتوانی در مردم ایران در کنار نارضایتی بسیار عمیقی است که از وضعیت اجتماعی و اقتصادی وجود دارد و ظاهرا هیچ اهرمی برای کاهش نارضایتی در اختیار حکومت نیست. نوعی نا امیدی و انتظار در این شرایط به چشم میخورد و نتیجه این است که با توجه به همه زمینههای داخلی، منطقهای و بینالمللی باید چشمانداز امیدبخشی به مردم ایران داد و این همان جرقهای است برای ایجاد حریق در جامعه ایران لازم است. منظور من از حریق، خشونت نیست و اصلاحطلبی نیز در جامعه ایران جواب خود را داده است».
مهتدی در پایان سخنان خود گفت: «امروزه مشروعیت جمهوری اسلامی در لایههای عظیمی از جامعه ایران زیر سوال رفته است و حاکمان پاسخگوی واقعی به هیچ مسالهای نیستند. چه چیز برای ایجاد تغییر مهم است و چه مسالهای میتواند ما را متحد کند که تصویر امیدبخش و تاثیرگذار را ارائه دهیم؟ به نظر من، دموکراسی میتواند پاسخ این سوال باشد. دموکراسی بهشت برین ایجاد نمیکند اما شرایطی را ایجاد میکند که طبقات و قومیتهای مختلف جامعه بتواند در شرایط مناسبی برای کسب حقوق خود با امیدواری و به روشهای مدنی، قانونی و سالم فعالیت کنند و این دموکراسی با موجودیت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و قانون اساسی آن متفاوت است. ما باید به صراحت از تغییر نظام صحبت کنیم و آن را سرلوحه قرار دهیم و این مساله نه به معنی تشویق جهان به حمله نظامی است و نه ترغیب به رفتار خشونتآمیز در جامعه. ما باید به دشمنی با منطقه و جهان خاتمه داده و آینده ایران را بر اساس توسعه اقتصادی پایدار، دموکراسی و رفع تبعیض بنا نهیم».
نوشته شده در ژوئیه 7, 2012
پنل دوم از روز نخست کنفرانس بروکسل تحت عنوان «میزگرد در مورد مساله هستهای ایران» به بررسی این پرونده و شرایط کنونی و افق آن اختصاص داشت. در این پنل؛ مارک فیتس پاتریک، رضا تقیزاده، اتو لانگی، هانس بلیکس و بهروز بیات سخنرانی کردند.
مارک فیتس پاتریک دیپلمات سابق وزارت خارجه آمریکا و کارشناس آژانس بینالمللی انرژی هستهای در سخنان خود ضمن ابراز همدردی با مردم ایران که آثار تحریمهای جهانی بر آنها محسوس است، گفت: «هنوز سندی وجود ندارد که نشان دهد ایران به سلاح هستهای دست یافته است. در عین حال هیچکس مخالف استفاده صلحآمیز ایران از انرژی هستهای نیست؛ ولی همچنان که ایران هم قبول دارد یکی از استفادهها از انرژی هستهای؛ استفاده استراتژیک و راهبردی است و ادامه چنین سیاستی در آینده نزدیک میتواند موجب جنگ شود. اهمیت این موضوع کمتر از آنچه هست که نشان داده میشود».
به گفته فیتس پاتریک: «امروز ایران به اندازه کافی اورانیوم با غلظت کم تولید کرده که برای ساخت 4 یا 5 بمب کافی است. از دیدگاه مهندسی و فنی اگر ایران همچنان که خودش میگوید، یک نیروگاه هستهای دیگر ساخته و راهاندازی کند بسیار خطرناک خواهد بود. ذخیره اورانیوم غنی شده ایران 60 درصد در هر ماه افزایش دارد و تعداد سانتریفیوژها بالا رفته است. عجیب است که شهر قم که تا کنون به عنوان یک شهر مذهبی و مرکز تشیع شناخته شده بود، امروز به عنوان مرکز انرژی هستهای شناخته میشود».
وی افزود: «اورانیوم غنی شده 20 درصدی ایران برای ده سال کار رآکتور کافی است و هیچ یک از اقدامات مثل حملات سایبری و تحریمها نتوانسته جلوی این حرکت و اقدام ایران را بگیرد. گزارشها نشان میدهد که ایران بر مساله تسلیحات هستهای نیز فعالیت میکرده است. سخت است امروز بگوییم ایران با چه سرعتی میتواند برنامه خود را فعال کرده و به اوج برساند. برآورد من و ناظران دیگر بر این است که ایران فرصتی یک ساله نیاز دارد و تولید یک سلاح هم برایش کافی نیست بلکه باید چتر بزرگی از سلاح داشته باشد و این همه فعالیت برای یک بمب نیست. در عین حال تماسها تا امروز برای راه حل پیدا کردن نبوده، بلکه با این هدف صورت گرفت که اطمینان پیدا کنیم. ایران اگر تمام ذخیره خود را نیز به خارج ارسال کند، فایدهای نخواهد داشت؛ زیرا ذخیره دیگری را داراست».
فیتس پاتریک گفت: «50 درصد خطر وجود دارد که در ماه سپتامبر یک عملیات نظامی علیه ایران صورت گیرد. مساله اطمینان مطرح است و باید ایران طرف مقابل خود را مطمئن کند که تلاشهای هستهایاش برای دستیابی به فنآوری صلحآمیز است و هدف از آن تولید کلاهک هستهای نیست».
وی در پایان گفت: «به نظر من که دیپلمات بودهام، استفاده از تبادل نظرها بخشی از راه حل نهایی میتواند و حکومت ایران باید بداند ما حقوق آنها را به رسمیت میشناسیم. این وضعیت باراک اوباما و سیاست غرب نیست که مانع از پیشرفت چانهزنیها میشود؛ بلکه این وضعیت داخلی خود ایران است که این شرایط را پیش آورده است».
رضا تقیزاده به عنوان دومین سخنران، گفت که اراده ایران و هدفش برای رسیدن به سلاح هستهای از طریق تمام راهها و تماس با پاکستان برای ایجاد یک تغییر استراتژیک در منطقه است.
وی گفت: «ایران دو راه را دنبال کرده است: یکی راه پلوتونیوم و دیگری غنیسازی و این راه دوم بود که در نزدیکی اصفهان و اراک (آنطور که میگویند) توسط سازمان مجاهدین برملا شد و داستان از آنجا آغاز شد. اکنون 25 سال است که این برنامه ادامه دارد که هشت سال آخر، غنیسازی به شکل فعال آغاز شده است و این در حالی صورت میگیرد که کشورهای دیگر گفتهاند ما حاضریم سوخت مورد نیاز ایران را تامین کنیم. سوال اصلی اینجاست که هزینه و بهایی که ایران دارد پرداخت میکند، در ازای چه چیزی است؟».
تقیزاده در پایان سخنان خود گفت: «همه دنیا نسبت به نیت ایران در دستیابی به فنآوری هستهای تردید دارند. شاید روزی برسد که جمهوری اسلامی بفهمد بزرگترین اشتباه استراتژیکش ادامه همین راه است و دنباله این روش هدف گزافی را در پی خواهد داشت. در سوی دیگر برنامه بالستیکی ایران نیز قابل درک نیست. ایران موشکهایی با دو هزار کیلومتر برد را ساخته است و این عاقلانه نیست که موشکی با چنین بردی برای حمل هفتاد کیلوگرم تیانتی باشد و نخواهد کلاهک هستهای حمل کند و همین گونه امور است که علامت سوالهای بزرگ ایجاد میکند. فکر میکنم ادامه این روش از طرف ایران، اشتباهی استراتژیک با بهایی گزاف است و اکثر مردم ایران فهمیدهاند که منافعشان با منافع حکومت در تضاد است».
اتو لانگی در سخنرانی خود به عنوان سومین سخنران، گفت: «ایران هر سال میلیاردها متر مکعب گاز را از دست میدهد؛ زیرا در این زمینه سرمایهگذاری نشده است. در نتیجه این پرسش پر رنگتر میشود که چرا وارد فعالیت هستهای شده است. مساله اصلی، پرونده هستهای ایران و یا اطمینانسازی نیست؛ بلکه امروز مساله تحریمها موضوع مهم است.
وی در توضیح این موضوع گفت: «از بدو قضیه تا زمانی که تحریمهای سختگیرانه علیه ایران شروع شد، سه قدرت بزرگ اروپایی با ایران تماس گرفتند تا راه گفتگو با ایران را پیدا کنند. تصمیم ما این بود که از دیپلماسی برای رسیدن به راه حل استفاده کنیم. در تمام این مدت تا سال 2006 که آمریکا وارد جمع گفتگوکنندگان با ایران شد، ایرانیها میگفتند اگر آمریکاییها وارد نشوند، ما رغبتی به ادامه گفتگو نداریم. در واقع ایرانیها خودشان خواستار حضور آمریکا شدند. مساله تحریمها از وقتی شروع شد که تماسها و چانهزنیها به بنبست رسید و فهمیدیم دیپلماسی ممکن است نتیجه ندهد و راه دیگری را باید در پیش بگیریم».
لانگی گفت: «تحریم تجاری و اقتصادی میتواند قنداق یک سلاح باشد و در طرف دیگر بالستیک است. ما میخواهیم بالستیک را تحت تاثیر قرار دهیم و با قنداق کاری نداشته باشیم. در نتیجه کار ما این بود که هر بار که سازمانهای وابسته به سازمان ملل، ناظران یا آژانس هستهای توانستند، شرکتها و اشخاصی که با برنامه هستهای ایران تماس داشتند و با آن همکاری میکردند را به فهرست تحریم اضافه کنیم. هدف ما از ابتدا این بود که دیگر کشورها مثل چین، روسیه و … را متقاعد کنیم که به تحریمها بپیوندند تا بدین ترتیب سه هدف محقق شود: شرکتهایی که قطعات لازم را به ایران میفروشند، شرکتهایی که نقل و انتقال را بر عهده دارند و سرانجام شرکتهایی که تبادل مالی را اداره میکنند؛ هدف تحریم قرار گیرند. ما با این سه گروه از شرکتها برخورد میکنیم».
لانگی در ادامه گفت: «یکی از نکات مثبت تحریمها این بوده که به خیلی از دوستان اروپایی بفهمانیم که اگر از این راه نرویم، احتمال حمله نظامی زیاد میشود. ما با ایران به گفتگو و در عین حال تحریم ادامه میدهیم و ابزار نظامی نیز همچنان بر روی میز قرار دارد».
لانگی در پایان سخنان خود گفت: «یکی از دلایلی که زمان تظاهرات سال 88 صدایی در حمایت از مردم ایران بلند نشد این بود که به مردم ایران بگوییم ما تحت فشاریم و به رژیم ایران کاری نداریم، بنا بر این صدای از ما نشنیدند. همینهایی که ما را تحت فشار میگذارند، چند سال قبل میگفتند که تونس باثباتترین کشور منطقه است. آنها میگویند رژیم با ثبات است و کاری هم نمیتوان کرد ولی تجربه نشان داد که آنها همیشه مردم را نادیده میگیرند. ما میدانیم که وضعیت داخلی ایران چقدر بد شده و فشار اقتصادی بر مردم ایران وارد میشود و بعید میدانیم که مردم تا ابد این وضعیت را تحمل کنند».
بهروز بیات به عنوان چهارمین سخنران، این سوال را مطرح کرد که اساسا چرا حکومت ایران برنامه هستهای را شروع کرد و نباید فراموش کنیم که تصمیم اصلی در این زمینه زمان جنگ ایران و عراق اتخاذ شد که رژیم به دنبال راهی برای مقابله بود و به همین دلیل موضوع هستهای از زمان آغاز به شکل زیر زمینی دنبال میشد.
بیات گفت: «به نظر من از زمانی که این برنامه لو رفته است، تصمیم حکومت ایران از دستیابی به فنآوری هستهای به تولید سلاح اتمی تغییر کرده است. هیچ شکی وجود ندارد که نظام ایران به دنبال به دست آوردن قابلیت مقابله به مثل هستهای است و از طرف دیگر یکی از شاخصهای هستهای ایران، ابهامآمیز بودن آن است که میخواهد ابهام را حفظ کند. این برای رژیم حیاتی است که با توجه به سرمایهگذاری مالی و سیاسی و حیثیتی یا عقبنشینی نکند و یا به قیمت خیلی بالایی عقبنشینی کند. اگر صرفا از نظر غیر تسلیحاتی به قضیه نگاه کنیم، این برنامه هیچ توضیح اقتصادی ندارد. کل ظرفیت ذخایر هستهای ایران یکدهم درصد است».
وی افزود: «نمیتوان یک صنعت غنیسازی تولید انبوه اورانیوم غنی شده ایجاد کنید، برای تنها یک رآکتور یا حتی چند رآکتور و این موضوع هیچ توجیه منطقی ندارد. پاکستان که قدرت هستهای است، ولی وضعیت داخلی نا امنی دارد. در نیتجه تسلیحات هستهای چیزی برای ایران نیاورده و اگر ایران به بمب دست یابد، کلید یک تغییر هستهای در منطقه خواهد خورد در حالیکه چنین مسابقه ای در این وضعیت به نفع ایران و در چشمانداز آینده به سود هیچکس نخواهد بود، زیرا آینده را باید بر اساس یک تفاهم منطقهای برنامهریزی کرد نه یک مسابقه منطقهای».
بیات در پایان گفت: «در خطر نظامی یک ایران هستهای از سوی غرب اغراق میشود؛ اما رژیم هم بیتمایل به این اغراق نیست؛ زیرا برای تقلیدی که از اسرائیل میکند در ابهامزایی به نفعش هست که بقیه در موردش اغراقگویی کنند. کسانی که قدرت را به دست دارند چون به دنبال منافع تجاری و مالی خود هستند، کسانی نیستند که با حمله به اسرائیل خودکشی کنند. اگر تحریمها ادامه پیدا کند و نظام عقبنشینی نکند، جنگ تنها راهحل غرب برای خروج از این بحران است اما باید بر پویایی مردم و جامعه ایران برای عوض کردن اوضاع داخلی به دست خودشان تکیه شود».
هانس بلیکس مدیر سابق آژانس بینالمللی انرژی هستهای پنجمین و آخرین سخنران پنل دوم بود که سخنرانی خود را تلفنی انجام داد.
بلیکس گفت: «ایران در شرایطی است که نمیتواند کوتاه بیاید؛ اما با توجه به انتخابات آمریکا برای دولت اوباما نیز بسیار مشکل است که موضوع هستهای ایران را حل کند. از این بابت به نظر میرسد که کشورهای اروپایی در حل مشکل هستهای ایران و همچنین مذاکره بین کشورها پررنگتر ظاهر شوند».
وی تاکید کرد که توقف کامل روند غنیسازی اورانیوم از طرف ایران، نقطه آغازین در روند اعتمادسازی خواهد بود.
نوشته شده در ژوئیه 7, 2012
سومین و آخرین پنل از روز نخست کنفرانس بروکسل، تحت عنوان «بررسی راههای اتحاد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون» با سخنرانی چهار نفر انجام شد. در این پنل؛ فریدون احمدی، شهریار آهی، محمدجواد اکبرین و ناهید حسینی سخنانی ایراد کردند.
ناهید حسینی به عنوان نخستین سخنران، گفت که علیرغم اتفاق نظر نسبی میان نیروهای اپوزیسیون، هنوز هم تشکیل یک صف بالنسبه متحد از این نیروها در جامعه نسبتا پیچیده ایران در داخل و خصوصا در خارج آسان به نظر نمیرسد. شروع و اوجگیری جنبش سبز گرچه امیدواریهایی را ایجاد کرد؛ اما سرکوب و خاموشی آن مجددا موانع نظری، سیاسی و عملی پیچیدهای را در سر راه رهایی از دیکتاتوری و استبداد ایجاد کرده است. از میان آنها میتوان به دو مورد اشاره کرد که مواجهه با آنها وظیفه مبرمی است. بر کسی پوشیده نیست که چه فضای مسمومی در مناسبات میان ما در خارج از کشور حاکم شده و کار را مشکل کرده است. اکنون با سپری شدن روزهای همدلی نسبی در جریان جنبش سبز، فضای سوء ظن و دشمنی دوباره سر برآورده است».
حسینی در مورد نقش منفی حکومت و بخشی از اپوزیسیون در گفت: «این بخش شامل دو قسمت است اول نقش خرابکارانه عوامل حکومتی در ایجاد و گسترش تفرقه است. با دشواری میتوان گفت که عوامل تشدید این اختلافات در هر لحظه معین و اکنون چیست؛ اما تردیدی نیست که مستخدمین سیاسی جمهوری اسلامی نقش بسیار مخربی دارند و فضای مسموم را دامن میزنند. دو پیکان زهرآگین اتهامزنی عبارتند از متهم کردن بخشی از اپوزیسیون به زمینه چینی سیاسی برای حمله نظامی به ایران و دوم وابستگی اپوزیسیون به کشورهای غربی یا همپیمانان آنها. بخش دوم به نقش مخرب بخشی از اپوزیسیون باز میگردد. گرایشات مختلفی این اتهامات را تکرار میکنند. شاید این صداها ریشه در عقاید ایدئولوژیک یا سیاسی یا فرهنگ قبیلهگرایی در جامعه سیاسی ایران دارد. افراد و ارگانهایی که برای جلوگیری از شکلگیری اتحاد مشغول سیاستگذاری هستند روی تمایلات و عقاید اپوزیسیون در چپ و راست حساب باز می کنند».
به گفته وی، نقش ویرانگر این بخش از اپوزیسیون اگر زیاد نباشد، نمیتوان نادیده هم گرفت. ما برای غلبه بر تفرقه سلاحی به جز گفتگو نداریم. ما همچنان در جریان تدارک و برگزاری کنفرانس استکهلم با گروه دیگری در لباس روزنامهنگار، استاد دانشگاه و سخنگوی جریانهای سیاسی روبرو شدیم که آگاهانه یا ناآگاهانه نه تنها از پشتیبانی از کنفرانس سر باز زدند بلکه علیه آن نیز قدم برداشتند.
حسینی افزود: «گروه دیگری نیز بودند که نمیتوان آنها را حتی اپوزیسیون نامید و میکوشند به اصلاحات درون حکومتی بپردازند بدون تدارک برای ایجاد جنبش فعال در جامعه. آنها از جمله مخالفین سرسخت همکاریهای درون اپوزیسیون هستند. گاهی اوضاع چنان خراب است که در همراهی با سازمانهای حقوق بشر در خارج نیز گروههایی از اپوزیسیون با حکومت همراهی میکنند».
به گفته حسینی، شش راه حل برای ایجاد اتحاد میان نیروهای اپوزیسیون وجود دارد که عبارتند از یک: شروع و اوجگیری مجدد جنبش در کشور که فعلا در ارادهی کسی نیست. تا فراهم شدن چنین شرایطی تلاش برای شکستن این طلسم باید مورد گفتگو قرار گیرد. دو: تلاش برای برخورد با عامترین مسائل حاکم بر جامعه از جمله استبداد حاکم و سرکوب و آزادی زندانیان سیاسی و دفاع از مطالبات برحق گروههای سیاسی. تشکیل یک گروه تماس شاید ایده مناسبی در این زمینه باشد. سه: ما باید در این جمع بدانیم که خودمان بر سر چه اهدافی با هم همنظر هستیم و چه امکانات و چشماندازی برای این اشتراکات وجود دارد. چهار: از پاسخ شجاعانه نباید خودداری کرد. اتهامات دیگران اعم از اپوزیسیون و حاکمیت نباید تاثیر بگذارد. اگر این جمع بتواند روی اصول معین به توافق برسد پیشنهاد میکنم که عدهای پیشقدم شده و گروهی را تاسیس کنند تا به مقابله با تبلیغات خرابکانه بپردازند. پنج: ایجاد گروه بینالملل برای ایجاد رابطه با نمایندگان دول مختلف و لابیگری و استفاده از آنها برای پیشبرد اهداف کنفرانسها و شش: شفافیت در مورد چنین اجلاسهایی و مشورت هر چه وسیعتر برای دموکراتیکتر کردن. نباید چنین نشستهایی مورد تفرقه قرار بگیرد تا بهانه برای تفرقهافکنی ایجاد نشود».
محمدجواد اکبرین دومین سخنران از این پنل بود که تاکید کرد، بحث در این زمینه نباید یک بحث تئوریک باشد بلکه باید در مورد روشها صحبت کرد.
وی گفت: «نکته اول این است که ما تلاش کنیم که تحت عنوان مراقبت دموکراتیک، اول مراقب خود باشیم و قبل از این که نگران سایر گروهها باشیم، نگران خودمان باشیم که چه نگاهی به مسیر پیش رویمان داریم. باید در ابتدا از قید عناوین رها شویم. اگر شاه دیکتاتوری میکرد، دیکتاتوری شاه هم برخلاف تصریحات قانون مشروطه بود. اگر پارهای از امور رعایت نشود؛ از دل سلطنت، قانون اساسی جمهوری اسلامی و همچنین پیشرفتهترین قوانین دموکراتیک، هر چیزی امکانپذیر خواهد بود».
به گفته اکبرین، قانون در جلوگیری از پارهای خطاها تاثیر دارد؛ اما [اگر] قرار باشد راه استبداد هموار شود، قانون توجیهپذیر می شود. میان اپوزیسیون عدهای می خواهند بگویند براندازند، عدهای اصلاحطلب هستند یا گروهی سلطنتطلب. این عناوین به این دلیل است که عقاید و خواستههای تاریخی ما فرق دارد. مرزها را مشخص میکنیم و یادمان میرود به کجا میخواهیم برسد.
اکبرین افزود: «اگر قرار باشد اتفاقی بیافتد چه در وضع موجود چه در صورت سقوط رژیم، باید طوری عمل کرد که از فرصت ویژه استفاده کرد. روحانیون با چراغ آسمان آمدند تا زندگی مردم را روشن کنند اما نه تنها روشن نشد؛ بلکه اندک روشنایی را هم خاموش کرد. برخی دیگر که مخالف روحانیون بودند با عصاي تاریخ پیش آمدند که نتیجهشان در تجربه حكومت هاي فروپاشيده دیده شد؛ اما جوانان ایران نه عصاي تاریخ ميخواهند و نه چراغ آسمان. آنها تنها احترام به حقوق سلب شده و زندگیشان را میخواهند. کدام یک از این عناوین خواستههای آنان را برآورده میکند؟ با این اسامی فقط فاصلههایمان بیشتر میشود. حلقههای پراکنده را باید به رسمیت شناخت و هر جمعی تحت هر عنوانی از راه سبز امید تا ساير گروههای داخلی و خارجی را باید به رسمیت شناخت و این فرصت را مغتنم شمرد».
وی گفت: «فرصت هر وقت پیش آمد دور هم جمع میشویم و این نقطهها جایی به هم وصل میشود به شرطی که این نقطهها را پاک نکنیم. حذف دیگری، نیرویی را از ما کم میکند. همه ما ایرانی هستیم».
اکبرین در ادامه اظهاراتش گفت: «نا امیدی دو بخش است. نا امیدی قبل از امید فرصت است که میتوان امید داد اما ناامیدی بعد از امید، فاجعه است. امروز به ناامیدی بعد از امید دچاریم. حداقل فایده این کنفرانس اگر این باشد که عدهای از مردم بخوانند و امیدوار شوند، خیلی مهم است. در عین حال آیه یاس خواندن نیز مفید نیست. از سه سال پیش تا امروز ما پیشرفت کردهایم. کنار هم نشستهایم و فهمیدم بدون کمک و همزیستی نمیتوانیم کار را پیش ببریم. شاید در خواب هم نمیدیدیم که روزی کنار هم بنشینیم».
اکبرین در پایان سخنان خود گفت: «من از بکار بردن تعبیر نسیه و نقد معذرتخواهی میکنم، اما ما از آرمانهای نسیه مثل آزادی و دموکراسی صحبت میکنیم و سرمایههای نقد را فراموش کردهایم. دهه 60 و بلاهایی که سر قشر منتقد آمد، تبدیل به قصه شد. رسانهای نبود که این وقایع را پوشش دهد و این تنها آقای منتظری بود که اعتراض کرد و به حصر رفت و کسی نفهمید چرا. اکنون باید از زندانیان سیاسی، این سرمایههای نقدمان حمایت کنیم. از شخص موسوی و کروبی تا تک تک روزنامهنگاران، سیاسیون و دیگر زندانیان گروههای مختلف؛ همه سرمایههای ما هستند. باید اعتبار نقد را حفظ کرد تا به آرمانهای نسیه برسیم. باید مرزبندیهای هویتی را کنار بگذاریم تا صداهای ناشنیده مثل زندانیهای شیراز و شمال و کرج و … را به گوش باقی برسانیم. کسانی که به رسانهها دسترسی دارند و زبان میدانند و ارتباطات دارند باید صدای آنها باشند».
شهریار آهی سومین سخنران این بخش از کنفرانس بود که در مورد وجه تمایز میان تئوری حکومت و تز حاکمیت صحبت کرد.
آهی گفت: «اگر تز حاکمیت مردم باشد، هیات منصفه آنجاست که قبل از انتخابات آزاد میسر نمیشود. کسی نمیتواند از مردم صحبت کند؛ مگر منتخب مردم در یک شرایط آزاد. شرایط امروز جمهوری اسلامی از بدو وجود، ساختاری بوده که قدرت روی منتخبان مردم نشسته است؛ حتی اگر این منتخبان در شرایط آزاد نیز برگزیده نشده باشند باز هم زیر دست حاکمیت نشسته است. ما میخواهیم به جایی برسیم که منتخبان روی سه قوای حکومتی بنشینند، سه قوه هم اختیاراتش محدود باشد».
وی افزود: «متاسفانه ما ایرانیها خیلی رویای رهبری کاریزماتیک داریم. امیدوارم نسل جوان به این نتیجه رسیده باشد که این بد است؛ زیرا نمیتوان شخصیت کاریزماتیک را قانونمند و محدود کرد و همه چیز در شخص خلاصه میشود و به این علت رابطه نخبگان و تکثرگرایی مهم است. در واقع اگر سنگ بنای دموکراسی بر دوش همه نیروها حمل نشود، به بنبست میرسد. نمیشود یک مرکز قدرت را قبل از انتخابات آزاد به راه انداخت. ساختار همکاری نخبگان میتواند شبکهای باشد، نه هرمی و موضوع آن پروژههای مختلف همکاری باشد و نه اصول.
آهی گفت: «باید ساختارهایی ایجاد شود تا بر اساس آن کمیتههای موقت و نه دائم برای پروژههای خاص ایجاد شود. هدف نیز برگزاری انتخابات آزاد است که به دلیل تردیدها با آن مقابله میشود. شش پروژه مشخص وجود دارد که تهیه و تدوین آنها را مرهون آقای سازگارا هستیم و این پروژهها در حال پیشبرد هستند».
وی این پروژههای ششگانه را بدین ترتیب شمرد که: زمینهسازی برای انتخابات آزاد ـ تغییر جهت فشارهای بینالمللی ـ ایجاد شکاف میان سرکوبگران ـ سازماندهی مقاومت مدنی ـ اطلاع رسانی با حضور رسانهای و در نهایت موجودیت سیاسی برای نمایندگی بخشهای مختلف جامعه.
آهی پیشبینی کرد که ظرف دو الی پنج دهه آینده ساختار حکومت به گونهای که اکنون وجود دارد و مبنی بر مجلس است به خاطر انقلاب ارتباطات تغییر خواهد کرد.
وی در پایان سخنان خود گفت:«مکانیزم در دهههای آینده بر اساس اینترنت خواهد بود. شبکههای اجتماعی رشدش بر سطح است و قدرت را پائین میکشد، اما قدرت جدید نمیسازد مثل مصر. پیشنهاد، یک کنگره دیجیتال است که سه طبقه بر طبقات اجتماعی میسازد و کارهایی بکند که احزاب میکنند مثل جمعبندی مطالب متفاوت و وصل شدن به اجتماع. طبقه بعدی برای جمع کردن و تقطیر و خلاصه کردن مسائل کلیدی آنهاست تا با ارتباط با این گروههای مختلف، گروههای بهرهور را به گروههای فشار تبدیل کنیم و از طریق شبکههای اجتماعی حول مشترکات متحد شوند.
ما امروز میتوانیم این کار را انجام دهیم. پارلمان کار اولش نمایندگی مردم است و کار دوم تصمیم گیری و تحلیل خواستههای مردم است و ما نباید ترسی داشته باشیم که این خواستههای متضاد را در ویترین جلوی چشم قرار دهد.
پیشنهاد مشخص من این است که اسم بنویسیم و فردا هر کسی داوطلب است که در کمیته تشکیلاتی و رسانهای فعالیت کند، بدون رایگیری و انتخابات؛ بنیان به وجود آوردن یک کنگره دیجیتال را به ثمر برسانیم».
فریدون احمدی آخرین سخنران روز نخست کنفرانس بروکسل بود. وی در مورد این کنفرانس گفت که نام آن «پیشبرد اتحاد برای دموکراسی است که نشان میدهد ما هنوز در مرحله اتحاد نیستیم.
احمدی گفت: «روحیهای که بسیار به من انرژی میدهد این است که در مقایسه با کنفرانس قبلی تغییری ایجاد شده است. در جلسه قبلی همه هراس داشتند که نکند کسی آلترناتیوی معرفی کند؛ اما امروز همه معتقدند کاری باید کرد. حتما باید برای تداوم این اقدام تلاش کرد و وقتی میگوییم پیشبرد، یعنی اینکه دستاوردهای فکری و سیاسی داشتیم».
وی افزود: «در بخشی از اپوزیسیون پذیرفته شده که هر کس که حرفی دارد بیان میکند و حق تغییر پذیرفته شده است. اگر قبلا به حکومت ایدئولوژیک و تبلیغاتی باور داشته یا مذهبی، از حق تغییر حمایت میشود و این حق تثبیت میشود. ما یاد میگیریم که دیگر در تاریخ زندگی نکنیم. هر کدام از نگرشهای سیاسی، صحرای محشر خود را نداشته باشد؛ اما یک سری مطالب سیاسی فکری و فرهنگی موجود است و هنوز سطوح مختلف فعالیت تفکیک نشده و جا نیافته است».
به گفته فریدون احمدی، یک فعال چپ به خاطر انتخاب اجتماعی خود، خواستار تقویت نیروی چپ است و این یک سطح فعالیتش است و سطح دیگر آلترناتیوی است که برای ایران پیشنهاد میدهد. یک سطح دیگری هم به نام امور مشترک ملی به عنوان مساله کل ایران وجود دارد. این سه سطح تعارضی با هم ندارد و این مساله باید بین همه ما جا بیافتد و باید درک شود که اینها هیچ تقابلی با هم ندارند. اصل موضوع این است که ما با خطر فروپاشی اجتماعی مواجه هستیم. اگر قدرت سیاسی فرو بپاشد، خطر جنگ داخلی قرار دارد».
وی افزود: «وظائف عام ما امروز افزایش پیدا کرده است، وظایفی که بر اساس هویت سیاسی و جدا از فعالیت اتحاد است. گفتمان دموکراسی تثبیت نشده و جمهوری اسلامی، جامعه را به دینی و غیر دینی تقسیم کرد که شکست خورد».
به گفته احمدی، مساله داخل و خارج یکی دیگر از معضلات است. این تقابلاتی که ایجاد میشود بسیار مخرب است و به دلیل سرکوب وحشتناک، امکان مواضع رادیکالتر وجود ندارد؛ اما در خارج از کشور میتواند وجود داشته باشد. برخی این تقابل را بین داخل و خارج تشویق میکنند و در نتیجه هر اتفاق و همگامی در خارج گویا در تقابل حرکتهای داخلی است که باید با این امر مبارزه کرد.
وی گفت: «امروز چهار انتخاب سیاسی وجود دارد. تغییر از درون جمهوری اسلامی که قدرت اسلامی را می خواهد. گرایشی که سیمای عمومیاش بر اساس انتخاب آزاد است؛ اما اعلام میکند گذر از جمهوری اسلامی و جدایی دین از سیاست میخواهد. یک گرایش است مثل مجاهدین و غیره و یک نیروی بینابینی که این وضعیت را ارزیابی میکند. در راه سبز امید میتوان آن گرایش عمومی را دید یا گرایشی که میخواهد از جمهوری اسلامی گذر کرد. باید پذیرفت که پوشاندن کل ایران زیر یک چتر امکان ناپذیر است. قانون اساسی جدید، جدایی دین از دولت و انتخابات آزاد از شیوههای دموکراتیکی است که در عرصه خارجی هم جنگ نمی خواهد. ما نباید اجازه دهیم جمهوری اسلامی برای ما خط قرمز تعیین کند. چطور او حق همه کار دارد؛ اما اپوزیسیون این حق را ندارد. وقتی این امر تثبیت شده نباشد و شجاعانه و علنی دور آن بحث نکنیم، هم مناسبات و ارتباطات ناسالم شکل خواهد گرفت و هم امکان پیشرفت در این زمینه وجود نخواهد داشت».
احمدی در خاتمه با اشاره به حساسیت بالایی که پیرامون نشست استکهلم ایجاد شده بود گفت که این حساسیت را باید به فال نیک گرفت؛ زیرا نشان میدهد که یک سری مسائل حساس است. باید شفاف و علنی پیش رفت. برای این کار احتیاج به گامهایی است که مهمترین آن داشتن رسانه است. رسانهای متعلق به اپوزیسیون، نه فقط در سطح نخبگان و دیجیتال؛ٰ بلکه تلویزیون. باید رفت و بحث کرد و امکانات را ایجاد کرد و به شکل علنی و با گامهای جدی و روشن کمک خواست».
پس از خاتمه سخنرانیها؛ کاوه آهنگری، حسین باقرزاده و رضا حسینبر طرحهایی را در همین زمینه ارائه کردند و سپس شهریار آهی به عنوان مدیر جلسه، پیامهای بهزاد کریمی و محسن مخملباف که از مدعوین بوده ولی موفق به شرکت در کنفرانس نشدند را برای حاضران قرائت کرد.
نوشته شده در ژوئیه 8, 2012
دومین و آخرین روز از کنفرانس بروکسل صبح یکشنبه کار خود را در پنلی با موضوع «بررسی مسائل ایران و تجربه ملل» آغاز کرد. در این پنل هاوارد بارل از اعضای سابق کنگره ملی آفریقا و رامین احمدی فعال حقوق بشر سخنرانی کردند.
هاوارد بارل در سخنان خود گفت که بخش عمده مبارزه مسلحانه در آفریقای جنوبی خواب و خیال و رویا و تبلیغ زیاد بود؛ زیرا واقعیت مبارزه مسلحانه در آنجا به یک سری عملیات پراکنده ختم میشد. این استراتژی از بدو قضیه اشتباه بود تا در دهه 70 به بازسازی استراتژی رسیدند و طرح جدیدی را پایه ریختند».
بارل گفت: «آنچه به ما یاد داد که نقطه قوتمان در چیست و چه باید انجام دهیم، اطلاعاتی بود که از بطن جامعه و کار میدانی به دست ما میرسید. زمانی که دانشجویان و سیاه پوستان آگاه توانستند جامعه کارگری را آگاه کنند. این کار میدانی به ما نشان داد که کار سیاسی را باید از طریق آگاهسازی آغاز شود».
وی افزود: «سه نقطه که فعالان سیاسی شناسایی کرده بودند، حساسیت بخش مالی به نظام مالی بینالمللی بود که تحریمها تاثیر گذار شد. بخش کشاورزی و معادن به کار ارزان سیاه پوستان وابسته بود. شکاف بین سفیدپوستان پاشنه آشیل سوم ضعف بود. در دهه 70 متشکل کردن نیروی کار سیاه پوست ارزان قیمت شروع شد. سفید پوستان پیشرو و فعالان سیاسی در دل طبقه کارگر آنها را متحد کردند. در دهه 80 دور نخست تحریمهای بینالمللی علیه آفریقای جنوبی شروع شده و شدیدتر میشود و در اواخر دهه 80 شکاف درون جامعه اقلیت سفیدپوست پیش آمد».
به گفته بارل، قدرت نظام سیاسی سفیدپوست آپارتاید در مقطعی شرایط اصلاحات را ایجاد کرد و ما از آن فرصت استفاده کردیم. در اوایل دهه 80 این نظام سیاسی به ظاهر پیشنهادی به گروههای مخالف میکند که امتیازهای اصلاحی به گروههای معترض دهد تا بخشی از جمعیت سیاه پوست دارای امتیاز شود. تحلیلی بود مبنا بر قصد سفیدپوستان بر پایه اختلاف اندازی میان سیاه پوستان و برخی معتقد بودند که باید از این فرصت استفاده کرد.
وی افزود: «این گشایش نیم بند سیاسی در نظام جدا از تحریمها ناشی از محاسبات داخلی آنها بود. این باز کردن فضای سیاسی برای خنثی کردن آنها بود و سیاست پیشگیرانه بود تا توان و انرژی آنها را بگیرند. از آن گشایش نیم بند به سمت ایجاد متشکل کردن نیروهای پراکنده استفاده کرده و چارچوب گفتمانی که پیدا شد بر پایه ی اولویت چگونگی قدرت سیاسی و مشروعیت قدرت سیاسی بود».
بارل در ادامه گفت: «ما همواره تلاشمان بر این بود که پشتوانه وسیعی داشته باشیم و این وسعت را گستردهتر نگه داریم. آنچه تسلیحاتی بود کمکی بود از سوی اتحاد جماهیر شوروی و بخش مالی از طریق شرکت مالی بزرگی در لندن و کشورهای اسکاندیناوی تامین میشد. بخش مهمی از فعالیت بر پایه ی تقسیم این کمکهای مالی بینالمللی میان نیروهای داخلی برای متشکل کردن نیروها بود. ما توانستیم با کمکهای دریافتی به تشکل برسیم».
بارل در پایان سخنان خود گفت: «انجمنها و گروههای مبارز که در بطن جامعه حضور داشتند، احزاب سیاسی نبودند؛ اما سوال اصلی این بود که تعهد حداقلی شما چیست؟ هدف ما اول آفریقای جنوبی مردم سالار است. آفریقا جامعهایست متکثر که همه در آن حق دارند. در نتیجه این تعهد حداقلی ما توانستیم دور هم جمع شویم. نکته دوم، عملیاتی بود که بر آن توافق شد بدین ترتیب که هرچه بیشتر از طرق مختلف به نافرمانی مدنی در داخل رسیدیم. ما از خودمان نپرسیدیم چه کاری برای رسیدن اهداف مشترک کافی است؛ بلکه ضرورت را مورد سوال قرار میدادیم. ما حداقلهایی که برای خودمان تصور و تدوین کردیم و میدانستیم از آنجا به بعد بر حداکثرهایی که مخالفت داریم به مبارزه سیاسی بپردازیم».
در ادامه رامین احمدی از طریق اسکایپ برای حضار سخنانی را ایراد کرد. احمدی در سخنان خود گفت که برای رسیدن به هدف باید هم استراتژی داشت و هم برنامه برای رسیدن به این استراتژی. چهار مکانیزم اصلی بیشتر وجود ندارد که عبارتند از: مکانیزم واگردانی. قدرتمندان قانع شده و تصمیم میگیرند که همراه جنبش معترضان شوند که کم اتفاق میافتد و در مراحل اول مبارزه پیش میآید. زمانیکه جنبشی سرکوب شده، کشته و قربانی دارد، مشخص است که به این نتیجه نمیتوان رسید. مکانیزم دوم، همراه شدن است که با آنکه قانع نشدند اما همراه میشوند؛ زیرا حس میکنند نمیتوانند به شکل قبل حکومت کنند. مکانیزم سوم انقلاب است که همه جامعه را در برگرفته و همه به جنبش میپیوندند و اصحاب قدرت یا نمیتوانند یا میترسند که جنبش را سرکوب کنند و از صحنه خارج میشوند و مکانیزم چهارم فروپاشی است و از درون میریزد».
به گفته احمدی، دو مورد آخر این روزها توسط روشنفکران بسیار بحث میشود. این دو مورد بیشتر به ایران نزدیک است. جنبش ضد خشونت ناچار است طی روندی دینامیک برنامههای خود را پایهریزی کند. از سال 1931 تا 1961 در آمریکای لاتین نمونه آن است که بیشترین اتفاقات از تحولات خیابانی صورت گرفت. یک جنبش همانطور که تاریخ نشان داده است بدون استراتژی موفق نمی شود.
وی افزود: «نکته دوم سازماندهی است. هیچ جنبشی بدون سازماندهی به موفقیت نمیرسد. سازماندهندگان باید اعتماد به نفس داشته باشند. کسانی که فکر نمیکنند نماینده مردم هستند و خواستههای آنها را نمایندگی میکنند، مانع پیشرفت کار است. مساله بعدی اعتماد میان یکدیگر است. گروههای سیاسی در دوران رقابت و تهمت زدن نسبت به هم بدبین میکند و زمانی که اعتماد وجود ندارد، سازمان دهی مشکل میشود. مساله بعدی مساله شعار است. انقلاب بیخشونت را باید تبلیغ کنیم. باید آرم و شعار داشت که نشان دهد خواستههای مردم جامعه را در بر دارد».
احمدی در پایان سخنان خود گفت: «درس از جنبش سبز به ما یاد داد که نیاز به استرتژی، آرم و شعار و سازماندهی وجود دارد. باید از تجربههای کشورهای دیگر برای رسیدن به این رسید. مساله جنگ، میتواند تغییر کند. میتواند از سوی اسرائیل و آمریکا به بهانه مساله هستهای شروع شود یا از طریق ایران به بهانه تحریمها. سپاه که با مردم خود سر جنگ دارد با دیگری راحتتر به سمت جنگ میرود. باید مردم را نسبت به مساله جنگ آگاه کرد که اگر این اتفاق افتاد جامعه آگاه باشد».
نوشته شده در ژوئیه 8, 2012
آخرین پنل کنفرانس بروکسل ظهر یکشنبه با عنوان «بررسی راهکارها وگامهای عملی ـ ایجاد زمینههای اجرای انتخابات آزاد» برگزار شد. در این پنل، نوشابه امیری روزنامهنگار، علیرضا نوریزاده روزنامهنگار، حسن شریعتمداری فعال و کارشناس سیاسی و مجتبی واحدی روزنامهنگار سخنرانی کردند.
قبل از آغاز پنل، شهران طبری پروژهای را ارائه کرد. وی در تشریح این پروژه گفت: «این پروژه هفت سال کار تحقیقی به دنبال داشته است و به هیچ عنوان در تناقض با پروژه قابل تحسین اتحاد برای دموکراسی نیست؛ بلکه شاید تسهیل کننده یا مکمل آن باشد. سی و سه سال پیش مردم طبق شعار وحدت کلمه به یک نفر اعتماد کردند اما شکست سختی خوردند. این شعار امروز سوخته است؛ اما این شعار زمانی موثر است که هویت و هدف هر یک از گروههای تشکیل دهنده آن روشن باشد و به جای وحدت کلمه، کثرت کلمه در میان باشد».
به گفته طبری، نظم و انضباط اولین شرط پیشبرد اهداف است. هیچ کشور دموکراتی را نمیتوان نام برد که در آن احزاب سیاسی به عنوان حلقه مردم و دولت دمکرات هستند. این حلقه در ایران حلقه گمشده است. به گمان من تلاش برای دموکراسی بعد از انقلاب مشروطه خفه شده است. تا زمان فروپاشی شوروی خواست دموکراتیک در ایران وجود نداشت. احزابی که در ایران وجود داشتند دموکراتیک نبودند و فرمایشی، مجلسی و جانشینی بودند و حلقه ای بین مردم و حکومت نبودند.
وی افزود: «سابقه 5 خانواده حزبی در ایران وجود دارد که میتوانند تبدیل به احزاب دموکراتیک شوند و خواهند شد؛ احزاب راست، لیبرال دموکرات یا ملی، احزاب چپ، احزاب دموکرات، ملیتها و احزاب اصلاح طلب. به غیر از این 5 خانواده، احزاب غیردموکراتیک هم وجود دارند. زادگاه طبیعی احزاب سیاسی در درون جامعه است اما با توجه به حکومت جمهوری اسلامی و خط قرمز بودن فعالیت احزاب سیاسی نمیتوان توقع داشت که اپوزیسیون داخل ایران بتوانند این احزاب را تشکیل دهند به همین دلیل توقع و وظیفه بر عهده اپوزیسیون خارج از کشور است. این احزاب از خارج نمونه و سمبلی هستند که در آینده ایران تاثیرگذار و کمککننده خواهند بود و امیدوارم امکانات کافی را برای پیشبرد این طرح مهیا کنیم».
پس از آن نوشابه امیری به عنوان نخستین سخنران این پنل، صحبتهایش با نام ایران شروع کرده به تمام جانباختگان راه آزادی و همکارانش بهمن احمدی امویی، احمد زیدآبادی، مسعود باستانی، مهسا امرآبادی و میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد ادای احترام کرد.
امیری گفت: «من فعال سیاسی نیستم و نباید اینجا مینشستم اما وقتی بحث انتخابات آزاد مطرح میشود به عنوان روزنامهنگار وظیفهام است بگویم هیچ انتخابات آزادی بدون آگاهسازی و اطلاعرسانی آزاد امکان ندارد. میتوان شعار داد اما واقعیت این است که نمیتوان به مردمی که نمیدانند در جامعهشان چه گرایشهایی وجود دارد، از انتخابات آزاد حرف زد».
امیری افزود: «برای من اولین و مهمترین قدم، داشتن یک رسانه همگان ملی است. اگر تیتر میزدم میگفتم «حمله کنید و بمباران کنید» اما حمله به سکوت و بمباران اطلاعاتی. در ایران امروز، رسانهها تریبون دولت هستند و خارج از کشور هم یا سیاست خاصی را دارند یا قدرت زیادی ندارند؛ اما ما که از انتخابات آزاد صحبت میکنیم، اولین قدم برای آن اطلاعرسانی است که از آن غافل هستیم. این همه ایرانی خارج از کشور عاشق ایران هستند و پولدارند اما به مساله رسانه نمیپردازند. امیدوارم یکی از اولین قدمها چنین اقدامی باشد برای آگاهی مردم که بتوانند بر این اساس رای دهند. سیاسیون شاید غافل باشند و ندانند که از طریق چنین جمعهایی شاید به توافق بدسیم، اما اگر مخاطب مردم هستند باید اولین برنامهریزی در جهت راهاندازی چنین مجموعهای باشد که بتواند اخبار مملکت ما را پوشش دهد».
به گفته امیری، اگر مساله تامین مالی مهم است، زمان ارمان گرایی و شعار دادن نیز گذشته است. وقتی مردم ما به این خواست میرسند که جدا از مرگ بر این و آن تاکید میکنند که رای من کو و حق اساسی را طلب میکنند که نشانه تحول در جامعه ماست.
امیری خواستار برنامهریزی برای تاسیس رسانهای ملی شده و گفت:«اگر جمهوری اسلامی میتواند به برخی پول دهد برای راهاندازی رسانه، ما نیز باید بتوانیم. برای ساختن چنین ساختاری مهم نیست این پول از کجا میآید. تعهد من رساندن خبر به جامعه است. با تمام محاسبات این مهم از عهده دوستان برخواهد آمد. ما سرمایهداران ایرانی داریم که میدانند چه کنند. اگر الجزیره توانسته کار کند یعنی امکانش وجود دارد. ما نیروی کار داریم و اگر شما ساختارش را درست کنید و اجازه دهید رسانهای تشکیل شود که همه اقشار و گرایشات در آن حضور داشته باشند، باید این فرصت را در اختیار مردم قرار داد».
وی در پایان گفت: «من این جلسات را به عنوان روزنامهنگار شاهد بودم و میتوانم بگویم تغییرات مثبتی در آن به وجود آمده. ادبیات پاکیزه شده و طیفهای گستردهتری در آن حضور دارند و تقاضا دارم خواسته ما را مبنی بر تاسیس رسانه ملی جدی بگیرید».
سپس علیرضا نوریزاده سخنانی را در چارچوب موضوع انتخابات آزاد ایراد کرد. وی گفت: «مواردی که انتخابات آزاد با موفقیت روبرو شده در چهارچوب یک نظام مستبد و مواردی که در یک نظام غیر مستبد با شکست روبرو شد، باید بررسی شوند. فردا اگر زمینه برگزاری انتخابات آزاد مهیا شد، هر امکانی ممکن است. مواردی که در نظامهایی که به ظاهر مستبد بودند، تجربه مرحلهای و اصلاحی و انتخابات آزاد موفق بوده است. به عنوان مثال حکومت مغرب که قادر بود به فرانسه برود و گروگانگیری کنند و گروگان را بکشند. فرزند پادشاه مغرب که به سلطنت رسید فردی عیاش بود اما خردمندان دولت علوی در مغرب به او فهماندند که تو امیرالمومنین هستی و باید طبق جایگاهت رفتار کنی. همان خردمندان که از حزب استقلال بودند گفتند اگر شروع نکینم، سرنگون میشویم و چون دولت فقیری داریم مملکت تکه تکه میشود. یکی از آزادترین انتخابات برگزار شد و بن کیران رهبر حزب اسلامی برنده شد. در مغرب در کمتر از تمام کشورهای عربیها دعوای سلفی و مدرن و … به شکل گسترده وجود داشته باشد».
وی به عنوان دومین مثال گفت: «مورد دوم اردن توسط ملک عبدالله دوم است. با توجه به موج اسلامگرایی و اخوان مسلمین و این که اردن تشکیل شده از فلسطینیهاست، تجربهاش مهم است. ملک عبدالله گروههای ملی و اخوان را فراخواند و آگاهسازی انجام داد و گفت اگر من کنار روم عامل فلسطینی بر باقی غلبه میکند. تاثیر حرفهایش باعث شد که در رفتار و عملکردشان تغییر دیده شد که امروز مشغول نگارش قانون اساسی جدید است».
نوریزاده در مثال از تجربیات ناموفق به ذکر نمونه عراق پرداخته و گفت: «در این کشور انتخابات آزاد برگزار شد. فهرست العراقیه به رهبری علاوی برنده انتخابات شد. جمهوری اسلامی گفت اگر نظر شما باشد من عراق را به آتش میکشم. شیعه با شیعه دعوا کرد و امروز هم برای سقوط مالکی باز تهدید میکنند. این نتیجه انتخابات آزاد به علت نفوذ بیگانه است که مردم عراق کسانی را انتخاب می کنند که توانایی حکومت ندارند».
نوریزاده گفت: «ما برای انتخابات آزاد رویافروشی نمیکنیم. جمهوری اسلامی را نظامی نمیدانیم که به انتخابات آزاد جواب مثبت دهد؛ اما تجربه آفریقای جنوبی و شیلی نشان میدهد که نظامها در برابر برانگیختگی مردمی ناچار تن به خواسته آنها میدهد. اما آیا تجربه سوریه در ایران تکرار نخواهد شد؟ اسد مقابل انتخابات آزاد کوتاه نیامد و به اینجا رسید».
وی در پایان گفت: «جمهوری ولایت فقیه از اسد دست کم ندارد. بیارادگی جامعه بینالمللی را نیز شاهد هستیم و باید همه اینها را در نظر داشته باشیم. شعار انتخابات آزاد باید مشخص شود که چه انتخابات آزادی؟ انتخاباتی که احمد جنتی بالای آن است را قبول نداریم. انتخابات آزاد یعنی از خارج از ایران بتوانیم ایران برویم و نامزد شویم و کارمان نیز باید شفاف و روشن باشد».
سپس مجتبی واحدی سخنانی را ایراد کرده و گفت: «من به زنده بودن جنبش سبز قائل هستم و به نظرم حتی جنبش اعتراضی فراتر از جنبش سبز است. امروز جمهوری اسلامی هم برای ارضای شهوات سیاسی خود پول های مردم را خرج می کند و هم هزاران پول دیگر از کشورهای دیگر دریافت می کند. هیچ انسان عاقل و آزادی خواهی در ایران و دیگر جاها شک ندارد که تنها راه خلاص شدن از حکومت بی کفایت، انتخابات آزاد است؛ اما نگرانی من از چندین سال پیش این است که مخاطب ما نخبگان نیستند و مردم ایران هم هستند که اخبار را گزینشی و از طریق رسانههای دولتی میشنوند».
واحدی افزود: «آن چه میگوییم با نمایشهای جمهوری اسلامی متفاوت است. اگر ما شفاف سازی نکنیم، جمهوری اسلامی میتواند فضا را انتخاباتی کند و آگاهی به مردم داده نشود. باید برای مردم توضیح داد که عامل تحریم، جمهوری اسلامی است. البته به نظر من تحریم دهها برابر از تداوم جمهوری اسلامی کمتر ضربه میزند. ما باید به به مردم بگوییم آنچه به اقتصاد ضربه میزند بی کفایتی حکومت جمهوری اسلامی است».
به گفته واحدی، حاکمیت سعی میکند از انتخابات آزاد مردم را بترسانند و در روشی دیگر، بحث جنگ را پیش میکشد. برخی دچار غفلت شدهاند. در کنار بحث جنگ باید تجزیه را بررسی کرد که باز هم عاملش جمهوری اسلامی است. جنگ را ما تصمیم نمیگیریم بلکه در جای دیگری مهره چینی میشود. باید مردم را آگاه کرد که خطر جنگ با تداوم حکمومت جمهوری اسلامی است.
واحدی در پایان گفت: «برخی از کشورهای عربی و اسرائیل با جمهوری اسلامی رقابت دارند. اگر انتخابات آزاد برگزار شود و حکومت منتخب سر کار بیاید، این حکومت با کشوری در دنیا جنگ نخواهد داشت پس ترسی هم نخواهد بود. در مساله تحریم هم انتخابات آزاد، حکومتی با کفایت بر سر کار خواهد آورد که اگر ایران هم تحریم شود او باید بتواند مساله و مشکل مردم را حل کند».
آخرین سخنران کنفرانس بروکسل، حسن شریعتمداری بود که در سخنان خود گفت: «مدلی که ما از انتخابات آزاد میگوییم در کنار و رقابت با دو پروژه دیگر است. ما انتخابات آزاد بر اساس توافق بین المللی که جمهوری اسلامی امضا کرده است و همه ایرانیان بدون تبعیض در آن شرکت کنند را میخواهیم با نظارتی که امکان هرگونه تقلب را از بین ببرد تا از نظام ولایت فقیه به سمت یک نظام سکولار گذار کنیم».
به گفته شریعتمداری، دو مدل دیگر میگوید انتخابات آزاد بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی و در درون نظام، ولی منصفانه نسبت به کسانی که می توانستند حضور داشته باشند و دیگری می گوید اساسا در جمهوری اسلامی انتخابات آزاد ممکن نیست و اول باید جمهوری اسلامی منحل شود.
وی افزود: «محسنات این انتخابات آزاد این است که اولا حداقلی که باعث جمع شدن بیش از صد گروه در آفریقای جنوبی است را داراست و ایدئولوژیک نیست. حاکمیت با صندوق رای است و میگوید اتحاد کنید تا حاکمیت رای برقرار شود. بنابراین راحت ترین محفل برای اتحاد اپوزیسیون است. ثانیا یک استراتژی کامل است که آزادی زندانیان سیاسی، احزاب، ازادی رسانه، مبارزه با هرگونه تبعیض به حاکمیت صندوق رای کمک می کند».
شریعتمداری گفت: «انتخابات آزاد، بهترین راه برای جلوگیری از جنگ و ماجراجویی هستهای و ایجاد شکاف در حاکمیت است، زیرا حتی به حاکمیت می گوید اگر از این معاهده تبعیت کنید بخش هایی از شما می توانند شرکت کنند. بزرگترین شکاف را می تواند بین آنهایی که 85 درصد اقتصاد را کنترل می کنند و دچار همان تحریم ها هستند، بنویسند. هزینه حداقلی دارد و این نظام که از ابتدا با داغی تنور انتخابات کسب مشروعیت می خواهد بکند، بزرگترین امکانات را اختصاص می دهد تا از همین فضا علیه خود این نظام استفاده کرد. از طرف دیگر حسن انتخابات آزاد این است که از هم اکنون راهکار گذار از امروز به آینده نه از امروز نامعلوم به فردای نامعلوم. از طرف دیگر تثبیت گفتمانی در سطح ملی و بین المللی، شبکه های مدافع انتخابات آزاد، ایجاد یک کنگره ملی برای پیشبرد انتخابات آزاد و در نهایت انجام مقاومتهای مدنی در داخل ایران و ما فرصتی طلایی در انتخابات ریاست جمهوری آینده که برخلاف انتخابات مجلس, ایرانیان خارج از کشور مجازند رای دهند، داریم. ما میتوانیم مقابل سفارت ها صندوق بگذاریم از جوانان، زندانیان سیاسی و … کاندیدا انتخاب کنیم و مقابل رای جمهوری اسلامی رای دهیم. اگر موفق به این کار بزرگ شویم طبیعی است که انتخابات آزاد یک مبارزه منطقی مقابل جمهوری اسلامی است. البته که این انتخابات اعتبار ندارد اما یک نمایش است. از مردم بخواهیم به صندوق رای آزاد بیایند و رای دهند نه در سفارت و انتخابات نمایشی».
شریعتمداری در پایان گفت: «اپوزیسیون ایران مترقی ترین اپوزیسیون منطقه است و قوی ترین شبکه را داراست و در همه جای دنیا حضور دارد و می تواند کارهای پروژه ای را با یکدیگر انجام دهد. این اپوزیسیون میتواند وارد گفتگو شود و پروژه های دیگری را ترک نمی کند. کمیته های مشترک برای پیشبرد اهداف مشترک، آزادی مطبوعات و زندانیان سیاسی ایجاد کند. چرا از اختلافات شروع کنیم؟ از اشتراکات شروع کنیم. شما میتوانید این همکاری را انجام دهید. باید با هم همکاری کنیم و در نهایت از بین پروژه ها آنچه اتفاق می افتد که واقعی تر است».
نوشته شده در ژوئیه 8, 2012
کمیته برگزاری نشست بروکسل طی بیانیهای توضیح داد که برخی از مدعوین به این کنفرانس به علت پارهای مشکلات موفق به حضور در آن نشدند، ولی نام آنها در بیانیه نخست وجود داشت. بدین ترتیب فهرست نهایی شرکتکنندگان در دومین کنفرانس پیشبرد اتحاد برای دموکراسی به ترتیب الفبا به شرح زیر است:
آرام اشرفی، احمد احمدیان، احمد باطبی، اختر قاسمی، امید منتظری، امیر میردامادی، امین ریاحی، آرش بهمنی، آریا قجر، آنتوان سالز، آیدا قجر، بلقیس کشکولی، بهروز بیات، بیتالله بینیاز (شاهرخ)، پرتو نوریعلا، تارا سپهرفر، ثریا فلاح، جمشید اسدی، جمشید امینی، جمشید طاهریپور، جمشید نعمتی، جواد خادم، حسن شریعتمداری، حسن ماسالی، حسین باقرزاده، حسین علوی، حسین علیزاده، خالد عزیزی، دامون گلریز، ذبیحالله حجتنژاد، رامین پرهام، رحمان تیموری، رضا تقیزاده، رضا حسینپور، رضا سلیمانی، رویا حکاکیان، ژاله توکلی، سعید قاسمینژاد، سهیلا بابک، سیامک مدرس، شاهرخ وزیری، شهران طبری، شهریار آهی، شهلا بهاردوست، شهلا فرید، شیرین فامیلی، عبدالله مهتدی، علی مهتدی، علیرضا نوریزاده، فتحیه زرکش، فریبا محبی، فریدون احمدی، کاکو علییار، کریم شامبیاتی، کورش صحتی، کیانوش توکلی، کیانوش سنجری، گلاله شرفکندی، لیلی نبوی، ماشالله سلیمی، مجتبی واحدی، محسن خاتمی، محسن سازگارا، محمد صادقی، محمدجواد اکبرین، محمدرضا کلانی، مریم نایب یزدی، مسعود مافان، منوچهر مقصودنیا، مهدی خرازی، مهدی شبانی، ناصح فریدی، ناصر بلیدهای، ناهید بهمنی، ناهید حسینی، نوشابه امیری، نیما راشدان، هوشنگ اسدی، هومن شهبندی، یزدان شهدایی.
نوشته شده در ژوئیه 8, 2012
دومین کنفرانس پیشبرد اتحاد برای دمکراسی در ایران در تاریخ 17 و 18 تیرماه 91 (7 و 8 جولای 2012) در شهر بروکسل پایتخت بلژیک با حضور گروهی از کوشندگان برقراری دمکراسی در ایران تشکیل شد. این کنفرانس بر دستاوردهای کنفرانس استکهلم دائر بر ضرورت وفاق ایرانیان برای نفی استبداد، نفی هرگونه تبعیض و نقض حقوق بشر، دمکراسی بر مبنای جدایی نهاد دین از دولت و انتخابات آزاد بر اساس معیارهای بین المللی تاکید کرد.
شرکت کنندگان در کنفرانس با بزرگداشت یاد جانباختگان راه آزادی و تجلیل از زندانیان سیاسی و با تاکید بر نفی حمله نظامی خارجی و ماجراجویی های خطرناک جمهوری اسلامی، از هیئت برگزار کننده خواستند تا برای تداوم گفت و گوها، کنفرانس بعدی را با جمع بزرگتری از کوشندگان برقراری دموکراسی در ایران تشکیل دهند و موضوعات مطرح شده در این نشست را به صورت طرحهایی عملی برای بحث در کنفرانس بعدی آماده سازند.
شرکتکنندگان آمادگی خود را برای همکاری در تدوین این طرح های عملی اعلام کرده و از هیئت برگزار کننده خواستند تا ضمن تماس با اتحادیه اروپا بخواهند تا فشار جامعه جهانی بر رژیم ایران در جهت رعایت حقوق بشر برای مردم ایران باشد.
امضاکنندگان:
اختر قاسمی، آرام اشرافی، آریا قجر، آیدا قجر، بیتالله بینیاز، جمشید امیری، جمشید طاهریپور، جمشید نعمتی، جواد خادم، حسن شریعتمداری، حسین باقرزاده، حسین علوی، حسین علیزاده، خالد حسنپور، ذبیحالله حجتنژاد، رامین پرهام، رحمان تیموری، رضا تقیزاده، رضا سلیمانی، ژاله توکلی، سیامک مدرسی، شاهرخ وزیری، شهران طبری، شهریار آهی، شهلا بهاردوست، شهلا فرید، عبدالله مهتدی، علی مهتدی، علیرضا نوریزاده، فریدون احمدی، کاکو علییار، کاوه آهنگری، کریم شامبیاتی، کورش صحتی، کیانوش توکلی، کیانوش سنجری، لیلی نبوی، ماشالله سلیمی، محسن خاتمی، محسن سازگارا، محمد محمدی، محمدجواد اکبرین، مژگان کاهن، منوچهر فرحبخش، منوچهر مقصودنیا، مهدی خرازی، مهناز هدایتی، ناصح فریدی، ناصر بلیدهای، ناهید بهمنی، ناهید حسینی، نوشابه امیری، هوشنگ اسدی، یزدان شهدهایی.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.