بازگشت به خانه

چهارشنبه 3 خرداد 1391 ـ  23 ماه مه 2011

پيوند به نظر خوانندگان

پيدايی و فرجام اصلاحات درون ساختاری

بمناسبت پانزدهمين سالگرد واقعه دوم خرداد ۱۳۷۶

محمد ملکی

بسم الحق

هم ميهنان گرامی، ايرانيان آزاده!

اين هموطن شما در مرز هشتاد سالگی و پيری و بيماری با شما سخنی دارد و از شما درخواستی. من که ده ها سال در دوران شاهی و حکومت شيخ ها در دفاع از آزادی و عدالت و برابری تلاش کرده ام، گفته ام و نوشته ام، حال احساس می کنم در اين روزهای پايانی عمر که کشور عزيزمان در شرايط بسيار نگران کننده ای قرارگرفته و از هم پاشيدگی در تمام ارگان ها به وضوح ديده می شود و فقر و فساد و بی عدالتی بی داد می کند بايد آنچه به نظرم می رسد و حدود پانزده سال است آن را فرياد می کنم يک بار ديگر بگويم و بنويسم، اگرچه می دانم داستان حاکمان اين سرزمين داستان فرعون است و ادعای خدايی و سرکشی و رود و نابودی و ايستادگی تا آخرين لحظه، ولی مي نويسم تا در تاريخ وطنم بماند، شايد آيندگان عبرت گيرند. آيا حاکميت ايران آنقدر عقل و شعور دارد يک بار هم که شده به عاقبت راهی که می رود بيانديشد ؟

من آنچه شرط بلاغ است با تو می گويم

تـو خواه از سـخنم پـند گير و خـواه مـلال

اين نوشته را تقديم به هموطنانی می کنم که در هر گوشه از ايران و جهان با تشکيل جلسات، کنفرانس ها و نوشته ها و بحث ها تلاش برای به وجود آوردن يک همبستگی بين ايرانيان معتقد به تغييرات زيربنايی از راه مسالمت جويانه دارند.

 

هم ميهنان!

می خواهم پيش از شما با حاکميت سخنی داشته باشم، و هشداری؛ اگرچه حکومتگران تا کنون همهء راه های گفتگوی مسالمت آميز را بسته و بجز رفتار خشونت آميز با مردم روشی را به کار نگرفته اند، و همانند همهء حکومت های استبدادی و تماميت خواه تنها منطق زور و ارعاب و برخورد خشن را با مردم و خواست های به حق آنها در پيش گرفته اند.

مايلم پيش از اينکه فرياد دادخواهی مردم تا آنجا بلند شود که به گوش استبداديان برسد و اعتراف کنند "صدای مردم را شنيده اند"، وقتی که بسيار دير شده باشد، برای آخرين بار اعلام کنم که تحمل مردم به پايان رسيده و بيش از اين حاضر نيستند شاهد نابودی سرزمين عزيزشان باشند. مردم ما نمی خواهند که ايران بيش از اين تبديل به سرزمينی سوخته شود. اين آخرين هشدار به حاکمان کشور بلازدهء ايران است.

اما سخنم با مردم:

بيان آنچه در مدت 33 سال پس از تغيير نظام پيشين و برپايی حکومت دينی بر ملت ما گذشته است فرصتی درخور می طلبد، به هرحال بايد از هر فرصت بهره گرفت و دربارهء اقدام های تماميت خواهانه و عدالت ستيز حاکميت گفت و نوشت، اما در اين يادداشت می خواهم تنها به مروری بر حوادث پس از نمايش انتخاباتی سال 88 داشته باشم و به همين شرح بسنده می کنم.

در خرداد آن سال (1388)، بر خلاف نظر کسانی که استدلال می کردند انتخابات در شرايط حاکم بر ايران به جز نمايشی نامنصفانه، ناسالم و ناآزاد نيست، حاکميت توانست بخش بزرگی از جوانان و ديگر اقشار جامعه را که می پنداشتند از طريق انتخابات می توان روش و منش حاکميت را تغيير داد به پای صندوق های رأی بکشاند و، با مهندسی دقيق، فرد دلخواه خود را از صندوق ها بيرون بکشد. اين اقدام آنچنان ناشيانه و نخ نما بود که اعتراضات همگان را به همراه داشت. پس از آن آقای خامنه ای وارد صحنه شد و انتخابات و شخص منتصب را تائيد کرد. اين موضع گيری جمعی بزرگ از جوانان و ديگر افراد مردم را به صحنهء اعتراضات کشاند که با سرکوبی تمام عيار مواجه گرديد، تا آنجا که شعار " رای من کجاست؟" به شعار «مرگ بر ديکتاتور» بدل شد. اين اعتراضات که «جنبش سبز» نام گرفت توانست ميليون ها ايرانی را به خيابان ها بکشاند و نوعی همبستگی بين کسانی که با کل حاکميت و قانون اساسی مخالفت می ورزيدند و معتقد به اصلاحات زيربنايی و ساختارشکن بودند و کسانی که شعار اصلاحات و «بازگشت به دوران طلايی امام» را سر می دادند به وجود آورد که نتيجهء شکل گرفتن اين همبستگی نيز وحشت و سراسيمگی حکومتيان بود تا آنجا که با خشن ترين و بی رحمانه ترين روش به جان مردم افتادند و ده ها کشته و مجروح و صدها زندانی تنها به جرم تظاهرات مسالمت آميز در مخالفت با تقلب ها، دروغ ها و خشونت های حاکميت، از آن حرکت بزرگ برجا ماند. متأسفانه سرکوب های خشن و خونين، حبس و حصرها و البته تضادهای آرمانی بعضی از افراد و گروه هايی که بلندگوهای جنبش را در دست گرفتند با شمار بزرگی از شرکت کنندگان در اعتراضات که خواهان تغييرات اساسی بودند، موجب به محاق رفتن جنبش و حاضر نشدن عموم مردم در صحنه و قلع و قمع برپا ايستادگان در برابر تماميت خواهان شد.

 

هم ميهنان!

آيا زمان آن فرا نرسيده است که پس از 33 سال تجربه و تحمل شکست های پی در پی در جستجوی عامل يا عوامل اين ناکامی ها باشيم؟ آيا تجربه های ما، به ويژه در دو سه سال اخير راهنمای خوبی برای شناخت بيشتر و بهتر علل شکست هايمان نيست؟ آيا تا تکليف خودمان را با حاکميت و قانون اساسی موجود روشن نکنيم و تا هر گروه و حزب و سازمان به اندازهء سهم خود در کشيدن بار تعيين سرنوشت کشور سهيم نشود، وضع به همين منوال نخواهد ماند و حتی بدتر نيز نخواهد شد، و شکست و ناکامی، باز هم، به شکل های مختلف تکرار نخواهد شد؟

خوشبختانه، اين روزها، پس از برگزاری انتخابات نمايشی مجلس، خط و خط کشی ها تا اندازه ای مشخص تر از پيش گرديده، و خط قرمزها روشن تر شده است. اين دو خط همان دو خطی هستند که پيش از اين به آنها اشاره کردم، اما اکنون شفافتر از پيش نمايان شده اند.

بديهی است مردم هر کشور حق دارند، هرگاه که خود بخواهند، به استمرار يا دگرگونی نظام و نهادهای حاکم بر کشور خويش رأی دهند. هيچ نظام حکومتی نبايد و نمی تواند جز با رأی مردم کشورش برپا بماند و به موجوديت خود استمرار بخشد، و اين نکته ای است که در سرآغاز نظام کنونی نيز سران آن، به مقتضای شرايط، بر آن تاکيد ورزيدند.

ضمن احترام به عقايد همهء شهروندان اين سرزمين، پيشنهاد می کنم که همگان به گونه ای شفاف مسيرشان را مشخص کنند و کسانی که راه نجات ملت را در تغيير ساختاری حاکميت می دانند و به درانداختن طرحی نو باورمندند، صرف نظر از آرمان های حزبی، گروهی و سازماني شان، و به عنوان شهروندان صاحب حقوق، فرصت بيابند تا همراه با ديگر هم ميهنان، در حرکتی مسالمت آميز خواهان فراهم کردن شرايط انتخاباتی آزاد (همه پرسی) شوند که در آن سرنوشت کشورشان، به گونه ای که اکثريت مردم بخواهند، تعيين شود.

اين کار را می توان با بهره گيری از همهء شيوه های مبارزه صلح جويانه، از گفتن و نوشتن تا نافرمانی مدنی و ديگر شيوه های مبارزه مسالمت آميز به انجام رساند.

اين همبستگی لازم است ميان همهء ايرانيان مقيم داخل و خارج از کشور پديد آيد و همگان يک دل و يک زبان برای وادار کردن حاکميت به پذيرش خواست اکثريت مردم ايران بکوشند. پيشنهاد اين است که اين حرکت اجتماعی در چند مرحله انجام گيرد:

مرحلهء نخست: کوشش در راه ايجاد همبستگی ميان همهء تشکل های سياسی، اجتماعی، قومی، عقيدتی و فرهنگی، برای رسيدن به خواست مشترک.

مرحلهء دوم: کوشش در راه وادار کردن حاکميت به تن دادن به خواست هايی که در پی آمده است که شرايطی است برای يک همه پرسی آزاد.

ـ         1. آزادی انديشه و بيان برای همگان، براساس منشور ملل متحد و اعلاميهء جهانی حقوق بشر که ايران نيز آنها را امضاء کرده است و پيش از هر کار آزادی کليه زندانيان سياسی ـ عقيدتی بدون استثناء.ه

 ـ         2. آزادی همهء احزاب، سازمان ها و گروه های سياسی، صرف نظر از آرمان هايی که از آن پيروی می کنند.ه

ـ         3. آزادی برپايی اجتماعات و راه پيمايی های مسالمت آميز

 ـ         4. آزادی تشکيل سنديکا ها و تشکل های صنفی مستقل از دولت

ـ         5. آزادی تاسيس و استفاده از رسانه های عمومی، اعم از راديو، تلويزيون، ماهواره، مطبوعات و... برای همگان بدون مداخلهء دولتی.ه

مرحلهء سوم: همه پرسی آزادانه برای استمرار يا دگرگونی نوع حکومت زير نظر سازمانهای مستقل ملی و بين المللی و حقوق بشری، و تشکل های سياسی و صنفی داخلی.

مرحلهء چهارم: درصورتيکه اکثريت مردم رای به نظامی متفاوت با نظام فعلی دهند، انجام انتخابات برای تعيين نمايندگان ملت در مجلس موسسان که وظيفهء تدوين قانون اساسی جديد را به عهده خواهد داشت.

پيروز باد همبستگی ميان مردمی که دل به حال ايران می سوزانند.

خرداد 1391

 

نظر خوانندگان

مهرداد فر: با درود فراوان به آقای محمد ملکی‌، مبارز راه آزادی و دموکراسی برای میهنمان ایران، و به عنوان یک هم میهن؛ آری زمان آن فرا رسیده تا برای از میان بردن این رژیم ضّد انسانی‌ که میهن گرامی ما را اشغال کرده و مردم ایران را به اسارت گرفته، همهء ایرانیان با همبستگی لازم در برای عقب راندن این دژخیمان به پا خیزند؟ با بستهء پیشنهادی ملکی‌ مبارز بطور کلی‌ موافق و تنها در مرحلهء همه پرسی‌، ایشان گزینهء حکومت کنونی را نیز به گونه‌ای عنوان نموده اند. به باور من در یک همه پرسی‌ آزاد و دمکراتیک نمی‌‌توان گزینه‌ای غیر دموکراتیک را به همه پرسی‌ گذاشت و، پس از سی و سه سال حکومت دینی که به باور من مسئول باز تولید استبداد پس از بيست و دوم بهمن پنجاه و هفت است، به آن فرصت دوباره‌ای داد. با احترام.

 

بابک: مشکل اساسی این است که حکومت به هیچ عنوان به هیچ یک از موارد مطرح شده تن نخواهد داد. به نظر من باید فقط روی مردم حساب کرد و دنبال راه کارهایی بود که واقعی بوده و باعث امیدواری مردم برای مشارکت میشود. برای مثال تشکیل یک آلترنتیو در خارج کشور که نه تنها نیروهای مخالف را رهبری کند بلکه جلوی زد و بندهای نظام را با سازمان های بین المللی بگیرد. در غیر اینصورت یکبار دیگر از صندوق رأی همان بیرون خواهد آمد که سال 1388 بیرون آمد و با سرکوب شدید مردم دوباره بر می گردیم سر جای اول.

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه