بازگشت به خانه

چهارشنبه 27 ارديبهشت 1391 ـ  16 ماه مه 2011

پيوند به نظر خوانندگان

پدیده ای بنام «محمد نوری زاد»

رحیم ظاهری

چندی است که چشممان به جمال آقای نوری زاد، در نشریات اینترنتی و تلویزیون صدای آمریکا  روشن شد. با نامه های سر گشاده و دلسوزانه اش به رهبر فرزانه انقلاب، که در آنها به او میگوید : ما و  شما در پیاده کردن اسلام رحمانی شکست خوردیم و مشتی دزد و جانی را بر سرنوشت مردم سیه روز ایران حاکم کردیم و اینکه مردم،  دیگر،  شما سید خراسانی خیره سر و خشن را نمی خواهند، بلکه خاتمی سلیم و خوش برو رو و همیشه خندان را دوست دارند. این آخری ها هم  با مقالهء "روزی در همین نزدیکی ها "، ایرانیان رانده شده را عزت طپان کرده و می نویسد که ما حکومتیان اسلام پناه، باید روزی فرش کاشان بر قدوم همه مخالفان در بدر شده ی ایرانی پهن کنیم و اگر آنها خواستند ما را محاکمه کنند باید بپذیریم و اگر نبخشیدن مان و خیلی خشمگین بودند بگذاریم، حتی،  سیلی به صورت مان بنوازند و تف به رویمان کنند! و درفیلم کوتاهی که شاید بشود اسمش را گذاشت "ما جنایت کردیم، ما آدم کشتیم!"، دیگر هیجان را به اوج می رساند و با صدای در گلو شکسته ای می خواند که، ما برای در قدرت ماندن جنایت کردیم، چپاول کردیم و آدم کشتیم.

باید اقرار کنم که مقاومت من، بعنوان یک ایرانی، در مقابل یک نثر فصیح و روان، خیلی زیاد نیست و باید مواظب باشم که شیفتگی ام برای کلام زیبا، کار دستم ندهد. راستش را بخواهید، داشتم کم کم تحت تاثیر قرار می گرفتم که با خود گفتم:

«کجا با این عجله؟ مگر روحانیون حاکم، طی ۱۴ قرن، شجاعت و عدالت علی، مظلومیت حسین، ضجه های زینب و ایثار ابولفضل العباس را بزور شعر و کلام فارسی با چاشنی آوازهایی در مایه های شور و سه گاه و ماهور و ابو عطا و دشتی، از بالای منابر، به حس و ذهن تو حقنه نکردند؟ اما وقتی حاکم بر جان و مال و ناموس مردم گشتند، مصداق این ضرب المثل ایرانی شدند که: "گربه چون دست اش به گوشت نمیرسه، میگه بو میده!" و بر ما کردند هر آنچه را که یزید و شمر و حرمله بر حسین و اهل بیتش روا داشتند!»

ظریفی می گفت: «آخوندها، برای ادامه حکومت شان، اگر لازم ببینند، حتی رقاصه های عریان به تلویزیون می آورند که سر مردم را گرم کنند تا آنها  چند صباحی بیشتر به  چپاول شان ادامه دهند». این را داشته باشید تا به بر رسی کوتاه  پدیده نوری زاد بپردازیم:

- آیا کسی باور می کند که نوشته هایی به این گستاخی علیه نظام نوشته شود و نویسنده هنوز بتواند نفس بکشد؟ اشتباه نکنید، من هرگز آرزوی مرگ کسی را نمی کنم و امیدوارم که آقای نوری زاد آنقدر زنده بمانند که شاهد نسل ها نفرت ایرانیان از هر چه آخوند و شیعه گری و برکندن این شجرهء خبیثه از ایران باشند. ولی انصاف هم چیز خوبی است. بدون چراغ سبز رهبر، آقای نوری زاد تا حالا هفتاد کفن پوسانده بود!  

- خدعه و نیرنگ، همیشه ساز و کار مسلمانان بوده و خمینی آن را در حکومت اسلامی نهادینه کرد. حضور مهره های ریز و درشت اصلاح طلبان حکومتی، در فرنگ و ینگه دنیا، و حالا هم سعی در استمالت از ایرانیان داغ و درفش شده و رانده شده از وطن، در نوشته های آقای نوری زاد، می تواند بخشی از همان خدعه مشروع باشد. می دانید چرا؟ چون می شنیدم در مصاحبه تلفونی صدای آمریکا با ایشان در تهران، که می گفت: روحانی می تواند دانشمند، عادل و ملجا مردم باشد! پس، باید بپذیریم که آخوند، خوب و بد دارد و ایشان با آخوند خوب مشکلی ندارد!

در پایان دوست دارم به آقای نوری زاد بگویم: برادر، واقعاً، تصورش را هم نمی توانی بکنی که ملت ایران، بخصوص نسل جوان اش،  چه عزمی جزم کرده است که پروندهء تشیع و روحانیت اش را برای همیشه در ایران ببندد و دیگر نگذارد که دینکاران شیعهء ایران ستیز، اینچنین شعور او را ببازی بگیرند و تحقیرش کنند و کس و کارش را به اقصی نقاط دنیا آواره نمایند و دار و ندارش را بیغما ببرند و تجاوز جنسی به دختران نه ساله اش را توجیه شرعی کنند. دیگر نه کلام، نه شعر، نه موسیقی، و هیچ هنر دیگری، نمی تواند به کمک اين تشیع آبرو باخته در ایران بیاید. هر کس بخواهد بهتر است برود و در عراق مجاور عتبات عاليات شود و مرثیه در باب گلوی پاره پاره علی اصغر، سر بریدهء علی اکبر و اسیری زینب و  سکینه و رقیه را بخوانند و اشک بریزند و قمه بزنند. این خزعبلات، بعد از بساط جمهوری اسلامی، دیگر در دل هیچ ایرانی اثرى نخواهند کرد و دکان عمامه داران برای همیشه تخته خواهد شد. ما مرده و شما زنده.

 

نظر خوانندگان

محمد: با سلام خدمت جناب ظاهری، بر کنار گود نشسته ای و به راحتی آب خوردن در مورد همه چیز اظهار نظر میکنی، مثل اینکه مرض توطئه باوری جمهوری اسلامی به جنابعالی هم سرایت کرده. چقدر از جامعهء ایرانی شناخت داری که باور داری عمر شیعه به سر رسیده؟ شما چکاره هستی که حکم اخراج باورمندان شیعه را به کشور عراق صادر می کنی؟ چقدر خوب است که از فضای توهم خودساختهء خود خارج شوی و گاهی به دنیای واقعیت ها سفر کنی. چرا کسی که زندگی اش را کف دستش گرفته و مردانه حرفش را با عالیترین مقام جمهوری اسلامی با منطق می زند از طرف شما باید انگ عامل نظام بگیرد؟ آیا تو این شهامت را داری که خود را جای نوری زاد تصور کنی؟ قطعاً این شهامت در تو نیست اگر بود که این چنین او را عامل نظام قلمداد نمی کردی. من با همهء آنچه نوری زاد می گوید موافق نیستم و از روحانی و دین نیز دل خوشی ندارم اما شهامت و مردانگی او را می ستایم. به جای اینکه عینک سیاه و بدبینی به چشم بزنیم و همه را به یک چوب برانیم بهتر است کمی واقع بین باشیم و در نظر بگیریم که افراد داخل کشور در چه شرایط دشواری هستند. چه فرقی بین امثال تو و جمهوری اسلامی هست که تحمل مخالف را ندارید؟ همان بهتر که در اسارت جمهوری اسلامی باشیم تا آنکه با حکم امثال شما از کشور اخراج شویم.

 

رضا: سلام آقای محمد. آقای طاهری کاملاً حق دارند. ميدانی چرا؟ اين آقای نوری زاد تا نگويد چه کسانی بودند که دستور کشتار و تجاوز دادند، و تا اسم آنهائی که در اين جنايت دست داشتند ودارند را نبرد من يکی هيچوقت به حرف های اين بابا اهميت نمی دهم. کشتارها را همهء ما می دانيم و لازم نيست کسی تکرارش کند. اسم ها رابايد بگويد، نام ببرد. چه کسانی بودند که کشتار کردند؟

 

مسعود پارسی: بسیار مقالهء روشنگرانه و دور اندیشانه ای بود؛ بخصوص پاراگراف آخر این مقاله. چقدر برای اشخاصی مثل "محمد" که کامنت گذاشته اند متأسفم! دوست عزیز مردمی که به قصاص اعتقاد ندارند، سنگسار نمی خواهند، قطع اعضای بدن را باور ندارند، اعدام کودکان را در سر چهار راه ها و در حضور مردم نمی خواهند، نماز نمی خوانند، روزه نمی گیرند، ایران را دوست دارند، به تمامیت ارضی کشورشان احترام می گذارند طبیعی ست که اسلام را نمی خواهند و بر سر مذهب شیعه در ایران همان خواهد آمد که در پاراگراف آخر این مقالهء زیبا گفته شده. البته هستند کسانی که کور کورانه هنوز منتظر ظهور امام باقی خواهند ماند.

           

نرگس: کاملاً موافقم. 30 سال آدم کشته حالا با اداهای بازیگری دلبری می کند! نفرین بر این همه نیرنگ و فریب.

 

ناشناس: من اصلاً کاری با حرف های نوریزاد ندارم اما برام جالبه که چقدر این ادبیات کیهان همه گیر شده، برای نمونه: 1- توطئه نوریزاد و رهبری 2- آخوند خوب وجود ندارد 3- هر چه من میگویم خواسته همه ملت است بخصوص نسل جوان. تهوع آوره!

           

امین: این ها درست، ولی اگر هم واقعا سناریو باشه، هیچ وقت به مسائل اصلی حمله نمی شه، ولی نوری زاد در مصاحبه با کلمه هم چین حرف هایی زد: «اساساً دورهء رهبری های مادام العمر و طولانی سپری شده. دنیا به رشدی رسیده که دیگر سر به اطاعت های این چنینی فرود نمی آورد. مگر این که پادشاهی باشد و رهبری باشد و اینها بصورت نمادین در گوشه ای بنشینند و به اوضاع کشور نظاره کنند و اختیار کشور مطلقاً در دست مردم و نمایندگان مردم باشد. دخالت بی دخالت. پادشاهان و شاهزادگان برخی از کشورهای اروپایی و ملکه ی انگلستان مگر کوچکترین دخالتی در اوضاع کشورشان دارند؟ و مگر از این که در کار کشور دخالت نمی کنند، لکهء ننگی بر پیشانی شان نشسته؟ و مملکت شان عقب مانده و از ریخت افتاده؟ از این صحبت من مبادا توهین و اسائه ی ادب مستفاد شود؟ نخیر.» «ما مگر چه می گوییم؟ می گوییم: آقا ما سپاه و اطلاعات دزد و دخالت گر و شنودگر و کلاً دستگاه ها و سیستم های امنیتی بی در و پیکری که بر هست و نیست این کشور خیمه بسته اند و به هیچ خدایی نیز بنده نیستند نمی خواهیم. ما می گوییم: ما مجلس بزدل و ترسو و مطیع و حرف گوش کن نمی خواهیم. دستگاه قضایی فشل و مظلوم کش نمی خواهیم. ما دولت دزد و فریبکار و توجیه گر نمی خواهیم. ما نمی خواهیم شهروند درجه چندم باشیم. ما می گوییم: چرا باید از منظرحقوق شهروندی بین شیعه و سنی و بهایی فرق باشد؟ ما می گوییم: دروغ ممنوع. چه از زبان رییس جمهور چه از صدا و سیمای ملی. ما می گوییم: اجازه بدهید مردم در یک انتخابات آزاد مشخص کنند که هنوز می خواهند روحانیان بر آنان مسلط باشند یا نه؟ خواستار اصل ولایت فقیه هستند یا نه؟ این همه نفوذ رهبر در زیر و بالای مملکت را قبول دارند یا نه؟ به خداوندی خدا سوگند نتیجه ی این انتخابات می تواند آرامش رفته را به کشور باز بگرداند. اگر اکثریت مردم همین وضعیت را خواستاربودند، مابقی لال می شوند و خواست اکثریت را می پذیرند.» نوری زاد با این حرف ها به ریشه حکومت تیشه زد. این کار از یه عامل بر نمی آد.

 

آزاد آزاده: در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۹۰، نوشتاری در وبلاگ «نجواهای نجیبانه» منتشر شد با عنوان «گذار به جمهوری اسلامی پساخامنه ای؛ چرایی و چیستی» که در آن، فرضیه‌ای مطرح شده بود به این صورت که: «به نظر می‌رسد که تحلیل‌گران و تصمیم‌گیران پشت پردهء جمهوری اسلامی، با توجه به شرایط امروز، از نظر داخلی و بین‌المللی، و با توجه به پایان رسیدن دوران دیکتاتورها، و البته نزدیک شدن به پایان عمر علی خامنه‌ای، به این نتیجه رسیده‌اند که اگر می‌خواهند «جمهوری اسلامی» و تصمیم‌سازان اصلی آن را حفظ کنند، باید «سرنوشت را از سر، نوشت» و کارنامهء مردودی ترم نخست جمهوری اسلامی را بنویسند و بپذیرند، و بدین سان، به دوران پساخامنه‌ای وارد شوند؛ و شرط نخست این پذیرش، اعتراف به خطاهای خمینی و خامنه‌ای و نوشتن کارنامهء مردودی این دو و برخی اطرافیان شان است. و محمد نوری‌زاد، خواسته یا ناخواسته، مشغول نگارش این کارنامه شده است.» نجیب استوار و آزادهء گرانقدر جناب آقای نوری‌زاد، بزرگوارانه جوابیه‌ای را بر آن نوشته و ارسال فرموده‌اند که در همین‌جا صمیمانه از ایشان سپاسگزارم و برای ایشان آرزوی بهروزی و پیروزی می‌کنم... متن کامل پاسخ جناب آقای محمد نوری‌زاد به این شرح است:«سلام دوست گرامی. نوشتهء شما را خواندم. تنها چیزی که من به دنبال آنم، پرهیز از خون‌ریزی است. من نه با دستگاهی هماهنگم و نه از جایی برای نوشته‌هایم فرمان می‌گیرم. یافته‌هایم را در قالب نوشته‌هایم منتشر می‌کنم. و بابت این نوشته‌ها هزینه‌های گزافی نیز چه خود و چه خانواده‌ام پرداخته‌ایم. قصدم هرگز بر سر کار آوردن آقای خاتمی نیست. یا حتی فردی از همین قماش. بلکه تنها به این می‌‌اندیشم که دیگران حتی کمونیست‌ها در این کشور صاحب حقی هستند که نباید آن را نادیده گرفت. من روزی را آرزو می‌کنم که اگر کشور در دست بی‌دینان است، در آن کشور، انسانیت و حقوق شهروندی مردم رعایت شود. همین. هرگز برای کسی و دستگاهی و جماعتی خودم را و هویتم را هزینه نمی‌کنم. قصدم تنها و تنها جلوگیری از خون و خون‌ریزی در روزی است که باید - آری باید - قدرت به دست خود مردم بیفتد و آنان سرنوشت خود را ترسیم کنند. چه با جمهوری اسلامی و چه بدون آن. با ارادت: محمد نوری‌زاد»

 

رویا: اسم با مسمایی دارید بسیار "رحیم" هستید چون طالبان و بسیار "ظاهری" بین هستید چون فقط کف روی آب را دیده اید. نه عزیزم، در این دیار دین بسیار عزیز است اما نه دین ریاکاری بل دین زلال و بدانید که نوری زاد با شجاعت و تحقیق به سرچشمه زلال دست یازیده است. شما هم لخت شوید و شنا کنید که بسیار واقع گرایانه تر است تا کنار ساحل دراز بکشید و شعار دهید، همه ما باید سوار کشتی دموکراسی شویم تا ایران را بسازیم. موفق باشید.

 

ارشا: بسیار نوشته خام و بی‌ محتوایی ست. از سایت سکولاریسم نو بعیده همچنین نوشتهء سطحی رو گذاشته.

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه