بازگشت به خانه

چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391 ـ  2 ماه مه 2011

 

افول پوپولیسم  و عروج انسان های شجاع

حميد آگاهی

فیلم فریادهای دردناکانه یک پیرمرد بازنشسته در هنگام سفر احمدی نژاد به بندر عباس و سپس بالا رفتن شجاعانه یک دختر جوان از ماشین حامل رئیس جمهور، صحنه هایی را به نمایش می گذارند که گویی توسط یک کارگردان زبردست طراحی و کارگردانی شده اند. سناریوی به تصویر کشیده شده ای که بازگو کننده و نمایشگر افول پوپولیسم و عروج شجاعت و از خودگذشتگی مردم ایران و بویژه نسل جوان و زنان کشورمان است.

فریادهای پی در پی اما بی ثمر "من گشنه ام، باز نشسته ام"  این پیرمرد  و تلاشهای نا موفق  ماموران امنیتی برای خاموش  کردن فریادهای او  با تکرار شعار " صل علی محمد ....." سمبل شکست روشهای پوپولیستی رهبران جمهوری اسلامی است. روشها و سیاست هایی که از یک سو استوار بر احساسات مذهبی مردم بوده اند و از سوی دیگر با اتکاء بر فقر و درماندگی و نا امیدی نسل زخم خورده و پا به سن گذاشته این مرز بوم اعمال و اجرا میگردیده اند. در مقابل اما، حرکت شجاعانه این زن جوان باز گوکننده شجاعت و اتکاء به نفس نسل جوان کشور ما است که به جای درماندگی و ضجه، جسارت و از خود گذشتگی را پیشه خود ساخته است.

میگویند که دوران کارکرد سیاستهای پوپولیستی معمولا کوتاه مدت است.  به این معنی که هر از چند گاهی رهبران پوپولیست، بدلیل بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و سرخوردگی عامه مردم از قوانین موجود، ظهور میکنند و مردم را علیه نظم موجود میشورانند. به عبارت دیگر پدیده ای است که در یک مقطع زمانی خاص شکل میگیرد و مورد قبول عموم و بویژه اقشار ناآگاه جامعه می افتد، اما به همان سرعت صعودش از محبوبیتش نیز کاسته میشود و بتدریج از صحنه سیاست حذف میگردد. این قانونمندی البته میتواند در کشورهایی که احزاب و طبقات اجتماعی نهادینه شده اند و لیبرالیسم و فردیت ریشه دوانیده است صادق باشد.

 اما ظاهرا در کشور ما قانونمندیهای دیگر عمل میکنند. در کشورما سیاست های پوپولیستی و ضدیت با نظم حاکم (که یکی از ابزارهای رهبران پوپولیست است) و  مخالفت و عدم التزام به قوانینی که توسط همین حاکمیت تدوین شده اند همواره و در طول حیات جمهوری اسلامی تبلیغ و توسط خود دولتمردان اجرا میشده اند. به همین دلیل است که کشور ما در تمام سالهای پس از انقلاب هرگز روی ثبات و آرامش را ندیده است و همواره در بحرانهای داخلی و یا در جنگ و جدال با دشمنان خارجی بسر میبرده است. زیرا که پادزهر پوپولیسم در خودش نهفته است و همواره بر زد خود عمل میکند.

اگرچه دردناک است اما باید گفت که این وضعیت پر تنش اما متاسفانه با دوام  نتیجه بسیار طبیعی حاکمیت یکجانبه و تحمیلی فرهنگ مذهبی و سنتی ای میباشد که تنها بر احساسات، ترس، بدهکاریها، خرافات و اعتقاد به ماورائ طبیعت استوار است.  و نیز نتیجه بسیار طبیعی نفی استقلال و توانایی تک تک انسان برای منظم و قانونمند کردن جامعه اشان و بعبارت دیگر عوام و نادان شماردن مردم میباشد . و همچنین نتیجه بسیار طبیعی برخورد توده وار و گله وار با آحاد انسانی و حاکمیت دروغ و تزویر  است که انگلوار به دیوارهای سخت خرافات و عقب افتادگی های فرهنگی چسبیده  و از آن تغذیه میکند.

البته ریشه های شکل گیری پوپولیسم را حتی میتوان تا اندرون روح و روان ما انسان ها نیز دنبال کرد. همانند سایر پدیدهای زنده، انسان نیز در پروسه تکامل خود آموخته است که در درچه اول به هم نوع خود اعتماد کند و برای حفظ خود مرزی بین نوع خود و انواع دیگر بکشد. "فقط به منافع خود فکر کردن" و "انگیزه حفظ خود" نیز یکی از محصولات دیگر  این پروسه تکاملی است. این دو خصوصیت اما از مهمترین تکیه گاههای روانی رهبران پوپولیست بوده اند. 

برای نمونه وابسته کردن اقشار محروم و فقیر جامعه به یارانه های بخور و نمیر دولتی و تقویت دائمی نیاز بسیار اولیه و حیاتی جستجوی  طعام و امرار معاشِ روزانه یکی از جلوه های استفاده از این خصوصیت روانی توسط اینگونه رهبران است. دشمن تراشیهای دائمی و  خودی و غیر خودی کردن در بین بخشهای داخلی جمهوری اسلامی نیز نمونه دیگری از استفاده از این خصوصیتهای روانی ما انسانها توسط رهبران پوپولیست جمهوری اسلامی میباشد.

خوشبختانه ما انسانها خصوصیتهای دیگر نیز کسب کرده ایم که مانع از آن شده اند که نظامهای پوپولیستی پایدار بمانند. روحیه جستجو گری، شجاعت، کنجکاوی و عدم رضایت از وضع موجود و حضور یک جان آزاد در تک تک ما انسانها از جمله خصوصیاتی هستند که ما را همواره از حد و حدود روانهای خود خواه، بدبین و دشمن تراش بالاتر کشیده اند و مانع از آن شده اند که نظامهای پوپولیستی به حاکمیت خود ادامه دهند.

 این خصوصیتهای خوب انسانی حتی تا قرنها ی منمادی در همین جوامع غربی به اندازه کافی به رسمیت شناخته نمیشدند و کمتر مورد توجه قرار میگرفتند. که بنظر من علت آنرا باید در حاکمیت و غلبه فرهنگ مسیحی جستجو کرد.  و بنظر میرسد که خصوصیت هایی خوب انسانی مانند شجاعت، آزادگی، روحیه جستجوگری و تلاش برای به رسمیت شناخت شدن مقام انسان تازه پس از آغاز دوران پست مدرنیته و اندیشه های امانیستی و فلسفه های انسان مبنا در راس توجه قرار گرفته اند. بگونه ای که گفته معروف "من فکر میکنم پس هستم " جای خود را "به آزادگی من برابر هستی من"  من شجاعانه اعتراض میکنم پس هستم" داده است.

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه