بازگشت به خانه

چهارشنبه 6 ارديبهشت 1391 ـ  25 آوريل 2011

پيوند به نظر خوانندگان

سرنگونی، براندازی، ساختار شکنی و حالا انحلال

آذر ماجدی

تحرکات ارتجاع برای آلترناتیو سازی به نفس نفس افتاده است، اما همچنان ادامه دارد. بدنبال کنفرانس آلترناتیو سازی مرکز اولاف پالمه که به یک افتضاح سیاسی برای اپوزیسیون راست و دولتهای غربی منجر شد، کنفرانس دو روزه واشنگتن که از قبل برنامه ریزی شده بود، در روزهای ۷ و ۸ آوریل در سالن اجتماعات یک هتل لوکس در واشنگتن برگزار شد. این بار بدنبال آبرو ریزی قبلی، به برخی رسانه ها اجازه شرکت و تهیه گزارش داده بودند. از جمله بی بی سی که دولت متبوعش در این حرکت ارتجاعی نقش دارد، گزارشی ویدیوئی از این کنفرانس تهیه کرده است. بی بی سی گفته است 50 نفر از اپوزیسیون در این کنفرانس شرکت داشتند، گزارش های دیگری از 20 نفر خبر می دهند. راستش تعداد مرتجعینی که از این محل برای خود کیسه دوخته اند، چندان اهمیتی ندارد. اما مشاهده سالنی که تعداد صندلی های خالی آن از پر آن بیشتر است، نکته جالب توجهی درباره نقش افشاءگری های نیروهای کمونیست و چپ انقلابی از این تحرکات راست و ارتجاعی علیه مردم ایران و مبارزات آنها برای آزادی، برابری و رفاه می گوید.

مرکز اولاف پالمه تصور نمی کرد که آلترناتیو سازی برای ایران این چنین ریسک بزرگی در بر داشته باشد. برای سوریه ساخته بودند و با سلام و صلوات اپوزیسیون ارتجاعی آنرا روانه نیویورک کرده بودند. خیال می کردند برای ایران هم می توانند کار مشابه ای انجام دهند و از این راه نزد دولتهای تروریسم دولتی، در راس آن آمریکا، برای خود جایگاه مهمتری بیابند. خیال می کردند کار به همین سادگی است؛ یک اشتباه محاسبه داشتند؛ کمونیست ها را دستکم گرفته بودند. علیرغم اتخاذ کلیه تدابیر امنیتی و مخفی کاری هایی که همکاران توده ای - اکثریتی سوسیال دموکرات شده شان توصیه کرده بودند، محل خفای کنفرانس، به یمن تلاش برخی کمونیست ها و چپ های انقلابی شهر استکهلم، کشف شد و افتضاحی آفرید که همه از آن آگاهند.

پس از این افتضاح، سازماندهندگان قول دادند که "دموکرات" تر شوند و دیگر مخفی کاری نکنند. اما بنظر می رسد که ارقام دلسرد شدگان از این پروژه بالا است. گفته می شود که دعوت شدگان این بار خود می بایست هزینه سفر به واشنگتن را پرداخت می کردند. شاید بهمین دلیل تعداد شرکت کنندگان این چنین اندک بوده است! هنوز کنفرانس تمام نشده، تعدادی از شرکت کنندگانی که خود را "برانداز" معرفی می کنند داد و فغانشان از سانسور بی بی سی و صدای آمریکا بلند شده که این دو رسانه "طرح براندازان" را سانسور کرده اند و فقط صحبت از اصلاحات در میان بوده است. سازماندهندگان و شرکت کنندگان بر سر اصلاح رژیم اسلامی با هم گپ زده اند!

جالب اینجاست که برخی از نیروهای اپوزیسیون که دو سال پیش در بحبوحه مبارزات توده ای مردم علیه رژیم اسلامی، ژست سرنگونی طلب بخود گرفته بودند، برای اینکه بتوانند بدون شرم و خجالت در این اجلاس شرکت کنند، یک لغت جدید در عالم سیاست اختراع کرده اند. معمولا در فرهنگ سیاسی ایران از سرنگونی یک نظام صحبت شده و می شود. اما جنبش راست ناسیونالیسم پرو غرب برای اینکه حساب خود را از کمونیست ها که همواره خواهان سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی بوده اند، جدا کند، لغت "برانداز" را ساخت. بدین ترتیب در سال های اخیر لغت برانداز نیز به فرهنگ لغات سیاسی فارسی اضافه شد. دو سال پیش در اوج خیزش توده ای مردم و سرکوب خشن رژیم اسلامی، جنبش سبز اسلامی با تمام اعوان انصار توده ای - اکثریتی شان، لغت جدیدی آفریدند: "ساختار شکن". مخترع این لغت الحق و والنصاف که باید جایزه نوبل را دریافت کند! این لغت اختراع شد تا شاید از این طریق مانع رخنه فکر و خیال سرنگونی به اذهان مردم شوند. تا منکر آنچه ما جنبش توده ای سرنگونی خوانده ایم، شوند. تا بروی خود نیاورند که مردم سرنگونی طلبند و خواهان بزیر کشیدن این رژیم جنایتکار. این لفظ در واقع دفاعی خجولانه از رژیم اسلامی در برابر هجوم مردم برای سرنگونی آن بود.

و اکنون یک لغت جدید برای راه یابی به مجمع ارتجاع آلترناتیو ساز اختراع شده است: "انحلال" حکومت اسلامی! انحلال یک حکومت دیگر چه صیغه ای است؟ این یک کلک مردرندانه برای پوشاندن گردش به راست کسانی است که برای بی نصیب نماندن از الطفاطات دولت های غربی از سرنگونی، براندازی و ساختار شکنی هر سه روی برتافته اند. این لفظ قرار است آنها را "متمدن" و سر بزیر جلوه دهد. مبادا دولتهای غربی، ارتجاع ملی - اسلامی و اپوزیسیون راست مدافع نظام سابق و منجمله خود رژیم اسلامی فکر کنند که اینها "خشونت طلب اند". استخفرالله! این آقایان و خانمها کاملا "خشونت گریزند".

ماجرا از این قرار است. جریانی به نام "سکولارهای سبز ایران" شکل گرفته است. اینها پشتیبانی خود از خواست "انتخابات آزاد" را که هم از طرف اپوزیسیون راست آلترناتیو ساز طرح شده و هم از طرف رهبران جنبش سبز اسلامی، با استفاده از لغت انحلال توجیه کرده اند و وجدانشان هم آسوده است! اینها در متنی که "اعلام مواضع شبکه سکولارهای سبز ایران در مورد انتخابات آزاد" نام دارد، چنین نوشته اند:

"از آنجا که مسئلهء «انتخابات آزاد» از جانب شخصيت ها و گروه های مختلف، با تعبيرات و تعاريفی گوناگون، مطرح شده و ابهامات متعددی را ـ که اغلب راه به وارونه سازی معنای واقعی انتخابات آزاد می برند ـ آفريده است، شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز بدينوسيله درک و تعريف خود از اين اصطلاح را برای رفع هرگونه سوء تفاهمی به شرح زير اعلام می دارد:

۱. هدف شبکهء سکولارهای سبز، همچنان و همواره، انحلال حکومت اسلامی بهر صورت ممکن، برای برگرداندن حاکمیت به مردم و تعیین قانون اساسی جدید و حکومت سکولار ـ دموکرات برآمده از آن از طریق برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه است." (منتشره بتاریخ ۱ آوریل 2012، یعنی یک هفته پیش از اجلاس واشنگتن، سایت رنگین کمان)

بگذریم که این سکولارهای سبز تشکیل یک انتخابات آزاد را بدون هر گونه "وارونه سازی" در معنا، تحت حکومت اسلامی جنایتکار چگونه امکان پذیر می بینند؟ زیرا که کاملاً روشن است، اینها "انحلال" حکومت اسلامی را از طریق یک "انتخابات آزاد" خواهان هستند. ظاهرًا باید شرایطی ایجاد شود که یک انتخابات آزاد تحت رژیم اسلامی انجام شود که نتیجه آن انحلال حکومت اسلامی باشد. جل الخالق! اینها هوشمند تر از آنند که ندانند چنین چیزی یک توهم بیش نیست. اینها متوهم نیستند. می خواهند متوهم بکنند. قصدشان مشوب کردن اذهان مردم است. دارند پر پر می زنند که با مرتجعین آلترناتیو ساز هم کاسه شوند و از لفت و لیس آنها بی نصیب نمانند، در عین حال رویشان نمی شود در روز روشن اعلام کنند که با اصلاح طلبان رژیمی هم آواز شده اند، پس از آنجا که اکثرشان مدرک دکترا دارند، یک لغت جدید اختراع کرده اند. خیال کرده اند که مردم هالو هستند؛ خیال کرده اند ما کمونیست ها پشت کلمات و بین خطوط را بلد نیستیم بخوانیم؛ خیال کرده اند که مردم و کمونیست های کارگری در مقابل این بیانیه "هوشمندانه" و مردرندانه خام می شوند. خیال کرده اند!

 

انتخابات آزاد، تاکتیک کهنهء جدید

بحث انتخابات آزاد را اکبر گنجی هم مطرح کرده است. شکنجه گر سابق و "کنشگر حقوق بشر" فعلی در تمام طول خیزش توده ای مردم که دو سال و نیم پیش آغاز شد، در مقابل سرنگونی و ساختار شکنی مقاومت کرد. همین سکولارهای سبز با او وارد بحثهای تند و تیز شدند و او را به طرفداری از رژیم اسلامی متهم کردند. سر یک تحصن که در مقابل سازمان ملل سازمان یافته بود، کلی بهم تاختند. اما امروز هم نظر شده اند. هر دو خواهان "انتخابات آزاد" هستند.

سبزهای اسلامی مردمی را که برای حق و خواست هایشان به خیابان ها آمده بودند "خشونت طلب" خواندند و اعلام کردند که خشونت مردم برای سرکوب بدست رژیم بهانه  می دهد. سعی کردند که حساب خود را از کسانی که به هر شکلی بحث از سرنگونی جمهوری اسلامی می کنند، کاملا جدا کنند. تا آخر هم به موسوی - کروبی - خاتمی وفادار ماندند. یکی از رهبران خارج آمده این جریان سبز اسلامی، اکبر گنجی است که در جریان دفاع قاطعش از بقای رژیم اسلامی تعدادی هم جایزه حقوق بشر و صدها هزار دلار پول نصیب خود کرده است. و حالا که بحث آلترناتیو سازی داغ شده است و ایشان نیز از دعوت شدگان هستند، تحلیلی ظاهرا صرفا پراگماتیستی از عدم طرح سرنگونی ارائه داده است. مبادا کسی فکر کند که ایشان از اساس با سرنگونی مخالفند؛ خیر؛ ایشان دموکرات تر از اینحرف ها هستند و به خواست مردم احترام می گذارند! صرفا دارند "بهترین و عملی ترین" راهکار را جلوی مردم می گذارند. به اینهمه زرنگی و زبلی توجه کنید:

"تغییر شعار «رأی من کجاست» به شعارهای ساختارشکن- به خصوص شعار سرنگونی جمهوری اسلامی- موجب کاهش شدید عاملان و حاملان جنبش سبز شد. معنای این مدعا این نیست که ترک‌کنندگان جنبش سبز طرفدار جمهوری اسلامی بودند، بلکه اکثریت معترضان برای سرنگونی رژیم به خیابان‌ها نیامده بودند، یا سرنگونی رژیم در آن شرایط را ناممکن می‌دانستند، یا حاضر به پرداخت «هزینه»های سنگین نبودند و غیره. آیت الله خامنه‌ای از «فرصت» پدید آمده بخوبی استفاده کرد و اکثریت روزنه‌های فعالیت مخالفان را مسدود ساخت." [این صغرا کبرا چیدن ها به زبان آدمیزاد یعنی اعتراضات مردم به رژیم بهانه برای سرکوب داد! عجبا]

 قرار دادن زمامداران خودکامه در دو راهی مرگ و زندگی، چاره‌ای جز سرکوب شدید برای آنان باقی نمی‌گذارد. [نه که بخواهند سرکوب کنند، بیچاره ها مجبورند سرکوب کنند] نمی‌توان به سرکوبگران گفت، شما به فرایندهای دموکراتیک تن دهید، پس از گذار به دموکراسی، ما همهٔ شما را زندانی و اعدام خواهیم کرد. آیت الله خامنه‌ای به سرنوشت صدام حسین، سرهنگ قذافی و حسنی مبارک می‌نگرد. ظاهراً این آخری وضعیت بهتری دارد، اما حقیقت این است که تحقیر او شدیدتر بوده‌است، چرا که او را در قفس حیوانات درنده محاکمه کرده‌اند. [بیچاره حسنی مبارک، واقعا که باید به حال او گریست!] روشن است که هیچ  دیکتاتوری بدون مبارزهٔ مردم و فلج کردن کارها، عقب‌نشینی نخواهد کرد، اما دموکراسی‌خواهان، برای گذار مسالمت‌آمیز به دموکراسی، با دیکتاتورانی چون پینوشه، دکلرک، یاروزلسکی، و...؛ گفت‌وگو و سازش کرده‌اند. «برگزاری انتخابات آزاد منتهی به انتقال قدرت» در برابر «ببخش و فراموش نکن». (اکبر گنجی، "مرگ و زندگی جنبش سبز"- سایت رنگین کمان)

چه مردرندانه می کوشند دفاع از رژیم اسلامی را تحت منافع خود مردم به مردم قالب کنند! دارند به مردم می گویند، دیکتاتورها به زبان خوش نمی روند، به زبان زور هم نمی روند، فقط با سازش و کوتاه آمدن کنار می روند. واقعا که در ریاکاری، عوامفریبی، دروغ و تزویر ید طولایی دارند. آخر اسلامی اند. نوع سکولارش را در بالا دیدیم که با چرخش کلمه سعی کرده است مردم را فریب دهد؛ نوع اسلامیش با تاکتیک اصلا به نفع خود مردم است که دست از سرنگونی بردارند، می خواهد آنها را از خر شیطان سرنگونی پایین آورد.

اما از همه جالبتر بحث وارونه ای است که در مقابل خواست بحق "محاکمه کلیه سران رژیم بجرم جنایت علیه بشریت" می گذارد. این یک خواست مهم و بحق مردم است. طی سالهای اخیر باشکال مختلف این خواست را مردم و کمونیست های انقلابی مطرح کرده اند. بطرق مختلف سعی کرده اند ما را از این خواست منصرف کنند. با ما وارد بحث شده اند که "آیا شما قبول ندارید که آدمها تغییر می کنند؟ پس چرا تندروی می کنید؟" "چرا میان مردم اختلاف می اندازید؟ این مهم است که اکنون بخشی از رژیم هم به مردم پیوسته است." و قس علیهذا. حالا که دیده اند این استدلالات دردی دوا نکرده است. کلک مرغابی زده اند. می گویند اگر بر خواست محاکمه تمام سران رژیم و دست اندرکاران جنایت سی ساله آن، یعنی منجمله اکبر گنجی، پای فشارید، حکومت اسلامی هیچگاه سرنگون نخواهد شد و به خشونت ادامه می دهد. واقعا که وقاحت هم اندازه دارد.

این استدلال مثل آن میماند که برای مبارزه با مافیا و حذف آنها به آنها بگویید که همه تان را می بخشیم، تا آنوقت آنها با زبان خوش دست از جنایت بردارند. خیر! مردم خواهان سرنگونی این رژیم سیاه و جنایتکارند. مدتها است که در کمین آن نشسته اند. اگر کلک های آلترناتیو سازی و اصلاح رژیم کارساز بود، تاکنون دست این دلالان را جایی بند کرده بود. مطلوب ترین راه دستیابی به آزادی و برابری برای مردم سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی است. هر راه دیگری، کوره راهی است که زجر و مشقت مردم را افزونتر می کند. مردم از این رژیم و تمام دست اندرکاران آن منزجرند. محاکمه کلیه سران و دست اندرکاران حکومت اسلامی اتفاقا تنها راهی است که می تواند مانع از فوران خشم بحق مردم و کانالیزه شدن آن به انتقام شخصی شود.

بروید بساط خود را جای دیگری پهن کنید. خدا روزیتان را جای دیگری حواله کند. از یک هتل پنج ستاره به هتل دیگر بروید و در رویاهای خود آلترناتیو سازی کنید و برای خود پست و مقام در حکومت آلترناتیو بسازید. کمونیست های کارگری نقشه های ارتجاعی و توطئه های تان علیه مردم را افشاء خواهند کرد. مردم ایران خواهان سرنگونی رژیم اسلامی و دستیابی به یک جامعه آزاد، برابر و مرفه هستند. جامعه ای که تنها از طریق سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و برپایی یک جمهوری سوسیالیستی امکانپدیر است. ما کمونیست های کارگری قاطعانه برای تحقق این خواست مردم مبارزه می کنیم. 

 

سکولاريسم نو: خانم ماجدی بهتر است بروند کشک شان را بسابند، فارسی ياد بگيرند و به » کارهای روزانهء انقلابی ِ» خويش بپردازند.

 

 

نظر خوانندگان

محسن ذاکری: خندیدن هم نعمتی است که براحتی نصیبمان، این روزها نمی شود. ترکیب اولین جملهء این جناب ماجدی را نگاه کنید: «تحرکات ارتجاع برای آلترناتیو سازی به نفس نفس افتاده است»! نمی دانستیم ارتچاع هم خواهان ساختن آلترناتیوی است سکولار، دموکرات و بر منبای حقوق بشر. جل الخالق جناب ماجدی! عجب ترکیبی هستیم ما سکولار ها و نمی دانیم. اشتباه نکنم ماجدی بايد دکترای شیمی داشته باشد. کیمیای دوم این کاشف آن است که ما مرتجعین برای کلاه گذاشتن بر سر امری حتمی و لازم، یعنی خونریزی و خشونت در مرحله الوداع جمهوری اسلامی، انحلال طلب هستیم. امید که من این هند شجاع را دست به شمشیر در میدان های بر اندازی جمهوری اسلامی ببینم. اما ، ساختار شکنی اصلی در درون اندیشه ماجدی ها لازم است. اندیشهء او نمونهء کاملی از اندیشهء حاکم بر سی سال گذشته اپوزیسیون برونمرز است. او نمی فهمد انحلال یعنی چه و باید برود بیاندیشد که قانون اساسی جمهوری اسلامی که ما خواهان لغو آن هستیم و آن را با انحلال یکی می دانیم چه جایگاهی در رژیم دارد. ماجدی حال و حوصله هم ندارد بیاندیشد که انتخابات با عنوان قبول و یا رد قانون اساسی جمهوری اسلامی معنی ندارد چونکه انتخاباتی که احتمال نتیجهء آن غیر و ضد حقوق بشر است بالقوه باطل است. بیاندیشیم. چون روی کلمات مته گذاری می کنید و بنظر میرسد «ترمینولوژی» را هم مطالعه فرموده اید و می دانید که تفاوت «براندازی» با «سرنگونی» و «انحلال» چیست سئوال می کنم! می دانید ساختار شکنی از کجا نشاء می گیرد؟ اولین بار کدام شخصیت سیاسی و روشنسر ایرانی این واژه را در تاریخ فلسفه و ادبیات جهان وارد کرد؟ یا اینکه از انگلیسی می آید و شاید هم فرانسه؟ شاید هم از دهان مردان مرد و زن اپوزیسیون برونمرز آزادیخواه یک هو پریده است بیرون! اما بی خیال، نوشتن و شهره شدن را عشق است. شنونده هم دارید! ببخشید! خواننده هم دارید.

 

مهران: قبل از هر چیز باید بگم که من به هیچ بخش و جناحی از حزب کمونیست کارگری و شعبات این جریان هیچگونه وابستگی نداشتم و ندارم و در آینده هم نخواهم داشت. ادمین این وب سایت: مبنا رو بر این میذاریم که تمام بحث خانوم ماجدی غیر منطقی‌ و غیر علمی‌ باشه، اما آیا شما بعنوان ادمین یک وب سایت که تلاش می‌کنید آزادی، دموکراسی‌ و سکولاریسم رو در جامعه ایران حاکم کنید، آیا بهتر نبود از ادبیات بهتری استفاده میکردید و بحث این خانم رو بصورت متمدنانه نقد میکردید؟ کشکتو بساب شد نقد؟! فقط می‌تونم بگم متأسفم از این نحوهء برخورد بسیار عمیق روشنفکرانه شما. می‌دونم که این متن رو چاپ نمی کنید، اما مهم نیست. امید که با این نقد یه مقداری در نحوه ه برخورد خودتون تعمق کنید.

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه