بازگشت به خانه

دوشنبه 28 فروردين 1391 ـ  16 آوريل 2011

 

جمهوریخواهان و تابوی «انقلاب»

مارال سعید

در پس برگزاری کنفرانس های اخیر، بخصوص کنفرانس استکهلم و اینک واشنگتن، این سوآل در میان ایرانیان، دهان به دهان می گردد که، چرا دوستان جمهوری خواه از واژه ی "سرنگونی"، "تغییر بنیادی"، و یا حتا "عبور از" نظام حاکم بر ایران یک تابو ساخته اند؟

پر واضح است که این دوستان واژه های فوق را مترادف با انقلاب انگاشته و بر اساس تعاریف کلاسیک باقیمانده از قرون 19 و 20، انقلاب را، به زیر کشانیدن حکومت با تمهیدات مسلحانه ارزیابی میکنند.

از آنجا که اینچنین انقلاباتی ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه را برهم زده و بدلیل فراهم نبودن زیرساخت های لازم، روند فروپاشی حکومت به برپائی یک نظام دمکراتیک نمی انجامد، و در موقعیت خود ویژه ی کنونی ایران، بسیار محتمل دیده می شود که کشور به سمت یک تجزیهء جغرافیائی پیش رود. لذا اساساً دوستان جمهوریخواه از در مخالفت با هرگونه تغییر بنیادین در جامعه ایران برمی آیند.

با این استدلال، آنها بر موضع تحولات غیرخشونت آمیز پای می فشرند. و در این اصرار خویش به آن حلقه ی مغفول که همانا ملزومات چنین تحولی است نمی پردازند و بیان نمی دارند، در شرایطی که رژیم حاکم بر ایران کوچک ترین نهاد مدنی را برنمی تابد، چگونه باید موازنهء نیرو در جامعه، بنفع نیروهای اپوزسیون چرخش یابد؛ نیرویی که بایست در عرصه ی داخل با فشار از پائین و در عرصه ی خارج با فشار بین المللی فراهم آید.

در ثانی، در نبود نهادهای مدنی و عدم پذیرش کمترین اعتراض مدنی از سوی حاکمیت، طبعاً حرکت های اعتراضی مردم، بصورت خودانگیخته و توده وار خواهد بود که به راحتی و بسیار سریع رادیکالیزه می گردد. و از دیگر سو، رژیم نیز بدلیل عدم پتانسیل پذیرش اعتراض، به سرعت در صدد سرکوب هر گونه تظاهر مدنی بر خواهد آمد.

کلاً در جوامع استبداد زده ای همچون ایران، خشونت همیشه از طرف حاکمان بر مردم تحمیل گردیده و می گردد و مردم هیچگاه خواهان خشونت نبوده و نیستند. در این میان اما متأسفانه از آنجا که حرکت های اعتراضی مردم، سازمان یافته نیست، لاجرم براحتی و بشدت از طرف حکومت سرکوب شده و باعث سرخوردگی و انفعال در میان مردم می گردد. و یا آنکه بدلیل گستردگی حضور مردم، نیروهای قهر، توان سرکوب نداشته و جامعه به هرج و مرج و بی ثباتی کشیده می شود.

نتیجه آنکه، معضل اصلی و گرهی اپوزسیون ایران، همانا چگونگی بردن آگاهی به درون مردم و سازماندهی اعتراضات آنان است نه انقلاب یا رفرم.

مردم تاکنون خواهان کمترین رفرم ها بوده اند. همچون سال 1388، آنها با گفتن "رأی من کو" صرفاً خواهان به رسمیت شناخته شدن رأی شان بودند اما این حکومت بود که پاسخ آنها را با داغ و درفش و گلوله داد.

روند سی و اندی ساله ی گذشته، بازگوکنندهء این واقعیت است که این رژیم تنها در شرایط ضعف و در خطر دیدن اصل وجودی خویش، حاضر به پذیرش "تغییر روش" است (نمونه: پذیرش قطعنامه ٥٩٨ شورای امنیت سازمان ملل متحد).

چیستی این موقعیت بسیار واضح است، این حکومت چنان روابط خارجی و داخلی خویش را با ایدئولژی شیعه در هم آمیخته که هر گونه سازش، مصالحه و رفرم برایش مسئله ی مرگ و زندگی و مساوی با نوشیدن جام زهر است. حاکمان در طول این سال ها به راهی رفته اند که کوچکترین رفرم، منجر به اضمحلال نظام جمهوری اسلامی خواهد شد و نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان.

آری دوستان، صحنه، صحنه ی اروپا و آمریکا نیست که ابزار دمکراتیک برای ابراز آزادانه ی اراده ی مردم فراهم باشد و دولت نیز مجبور به پذیرش آراء مردم.

در صحنهء سیاسی ایران بدون شک سیاست ورزان مردمی و میهن دوست هیچگاه در سازش، مصالحه، رفرم و حتا عقب نشینی را نمی بندند. اما نباید فراموش کنیم که با رژیمی طرف هستیم که پایبند هیچیک از ابزار و ملزومات بازی دمکراتیک نیست، و مردم را نیز نمی توان بدون مهیا بودن شرایط دمکراتیک که با وجود جمهوری اسلامی غیر ممکن می نماید به طواف "صندوق رأی" کشاند.

به مردم باید گفت، هدف "صندوق رأی" است اما نه تحت هر شرایطی، نه با قانون اساسی پر تنافض و تبعیض جمهوری اسلامی، نه با وجود ولی فقیه، و نه در زمان ممنوعیت فعالیت احزاب.

دوستان، مردم در حال عبور از شرایط بوجود آمده توسط جمهوری اسلامی و در جهت ساخت شرایطی بهتر برای زیست خود و فرزندان خود هستند. حال از دل این نظام یا از روی این نظام. و چگونگی این عبور، در طول راه رسیدن به یک شرایط دمکراتیک برای برگزاری یک انتخابات آزاد است که مشخص میگردد ولاغیر.

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=44849

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه