بازگشت به خانه

جمعه 4 فروردين 1390 ـ  23 مارس 2011

 

چگونه سالی؟!

تقی روزبه

بنظرمی رسد سال مخاطره آمیزی در پیش رو داشته باشیم و لاجرم، بهمان میزان، سالی با مسؤلیت سنگین برای همهء مدافعان آزادی و برابری اجتماعی.

سالی که سپری شد  دستخوش برخی تحولات و دگرگونی های داخلی وبین المللی مهم بود که در بطن خویش پرورش دهندهء سمت و سوی رویدادهائی است که سال جدید آبستن آن است. در آستانهء سال نو نگاهی به سرخط برخی از آنها بیافکنیم:

الف- بدون مبالغه باید گفت که، بر خلاف آنچه که در ظاهر بنظر می رسد و علیرغم  شواهد و تبلیغاتی که توسط رژیم صورت می گیرد، مهمترین موضوعی که در طی سال های اخیر ذهن سردمداران جمهوری اسلامی را بخود مشغول کرده و در عمل مضمون عمدهء تلاش های آنها را تشکیل می داده است، همانا خطر شورش و نافرمانی مردم، واقدامات پیشگیرانه و یا تدارک برای مواجه با آن بوده است. بر همین اساس، دفع خطر ازدرون مهمترین اولویت استراتژیک رژیم را تشکیل می داده است. البته رژیم در چنته اش جز ابزار سرکوب فراگیر برای خفه کردن هر نوع شعله های اعتراضی و، بیش از آن، خشکاندن هر نوع بسترها و امکاناتی که می توانسته است زمینه ساز شکل گیری تجمعات اعتراضی  و تصعید بحران  باشد، نداشته است. بنابراین، بطور کامل تهی از سیاست جلب رضایت شهروندان، یعنی آنچه که در جهان امروز یکی از شروط پایه ای بقاء و دوام دولت ها (سلطهء مبتنی بر توافق اجتماعی) محسوب می شود، بوده است. جمهوری اسلامی اگر تا چند سال پیش می توانسته است، بنا بدلایلی، ادعای همراهی مردم را داشته باشد، اکنون مدتی است که بطور کامل در میان اکثریت بسیار بزرگی از اقشار مختلف مردم منزوی شده، و هرچه از پول و سرمایه دارد صرف حفظ خود و مقابله با خطر شورش و بقول خودش تؤطئه ها و میلیتاریزه شدن می کند. اکنون هزینه های دغدغه حفظ خود به مثابه اولویت نخست وی مهمترین بیلان رژیم را تشکیل می دهد. در این رابطه یکی ازمهمترین دغدغه های رژیم در سال گذشته برگزاری باصطلاح  انتخابات صد در صد نمایشی (و با بازی گران سخت گزین شده)، با اجتناب از هر نوع وسوسه داغ کردن تنور انتخابات بوده است. البته تعدد معضلات فراتر از "انتخابات" بوده و شامل کنترل هر حوزه و روزنه ای می شده است که در آن بیم سر باز کردن پتانسیل انفجاری نهفته در اعماق، می رفته است. سرکوب هرگونه تشکل و نهاد و شبکه مستقل و حتی نیمه مستقل و شبه مستقل  در دانشگاه ها و بستن هر روزنامه ای که خارج از تمایل حاکمیت دست ازپا خطا کرده باشد  و کنترل اینترنت واس ام اس ها و تلاش برای باصطلاح ایجاد اینترنت ملی برای کنترل بهتر و ارسال مداوم پارازیت و... برای  به حداقل رساندن  خطوط ارتباطی جنبش ها و ایجاد اختلال در ارتباط داخل داخل و خارج که رژیم در سال 88 با مشاهده اش زهره ترک شده بود، بخشی از این سرکوب فراگیر و سیستماتیک را تشکیل می داده است. هم چنین  فشار بر فعالان اجتماعی و زندانیان سیاسی و خانواده های آنان و سیاست اعدام برای پراکندن یأس وترس و درهم شکستن هرگونه مقاومت ...همه و همه بخشی از تمهیدات دشمن برای خفه کردن جنبش  بوده است. در واقع در طی چند سال گذشته رژیم خطر عمده را از داخل می دانسته و استراتژی خود را بر پایه مقابله با خطر از درون و آرایش سپاه و نیروهای سرکوب براساس آن سامان داده است. جمهوری اسلامی هم چنین با دادن بهترین دستاویزهای ممکنه به امپریالیسم برای میلیتاریزه کردن سیاست در سطح جهانی و بویژه میلیتاریزاسیون منطقه، عالی ترین خدمت ممکنه به سرمایه جهانی را علیرغم لفاظی هایش انجام داده است که توصیف سیاهه این فقره از جنایت هایش مثنوی ِ هفتاد من کاغذمی گردد.

ب- ترس ازشورش و قیام مردم، و تمرکز بر روی بستن دریچه های خطر، فقط در سطح جامعه نبوده است بلکه رژیم، همچون کسی که از هر ریسمان سفید وسیاه می ترسد، حتی از سایه خود نیز ترسیده و عرصه  را در بالا  و برای بسیاری ازخادمین بی غل وغش چند دهه اخیر که اکنون تمایزاتی و بقول خودشان زاویه ای ولو اندک با کانون و یا باند اصلی قدرت پیدا کرده اند نیز تنگ کرده است. کنار گذاشتن اصلاح طلبان از دایرهء شرکت در انتخابات، ولو سهمیه بندی شده، و یا حتی عدم تحمل کسانی چون رفسنجانی که خود از بینان گذاران اصلی نظام بوده و بویژه در گزینش خامنه ای به عنوان ولی فقیه درمقطعی حساس و بحرانی، نقش منحصر بفردی داشته است نیز رحم نکرده، و حتی از پرونده سازی برای فرزندان و دستگیری دختر وی نیز خودداری نکرده است. نباید فراموش کرد که بخش مهمی ازاین تضادهای درونی و تنگ تر شدن دایره تحمل گرایشات درون حکومتی نیز بی ربط به نگرانی از خطر عروج جنبش با استفاده از گسل های درونی حاکمیت نبوده است.

احمدی نژاد که رئیس جمهور برگزیده خامنه ای و سپاه بود و خامنه ای، زمانی باد در دماغ در دفاع از وی گفته بودکه با وجود چنین رئیس جمهوری دیگر نگران قدرت دوگانه نیست و وقتی او بخارج می رود خیالش راحت است، هرگز در خواب هم نمی دید که این رئیس جمهور نظر کرده، با مشاهده رویگردانی گسترده  جامعه از روحانیت به مثابه مسبب تمامی بدبختی ها، فیلش یاد هندوستان کند و با علم کردن مکتب ایرانی و برقراری ارتباط مستقیم با امام زمان و بهره گیری از رهنمودهای وی، ساز خود را بزند! در این رابطه یکی از دغدغه مهم سال آتی نه فقط کنترل (ویا اگر پا را از خطوط قرمز فراتر نهاد، عزل) رئیس جمهور هوائی شده است که در آخرین روزهای سال سپری گشته با چنان شدتی  مجلس نظام را، در برابر چشمان همه آنگونه خوار وخفیف کرد، بلکه تغییر قانون اساسی و حذف نهاد ریاست جمهوری با انتخاب مستقیم از سوی مردم است تا دیگر هیچ جنبده ای نتواند موی دماغ ولی مطلقه گردد. در واقع میل سوزان به  تمرکز قدرت (ولایت مطلقه) و عدم تحمل هرگونه گرایش متمایز از آن، ترسی است که هیبت ترسناک جنبش در تنبان حاکمیت افکنده است. این پدیده به یک تعبیر چیزی جز خود انتحاری و یا نوشیدن جام زهر بدست خود نیست. چرا که با روبیدن حلقه های دیگر نوبت به خود رهبر نظام رسیده و شتر بحران مستقیما در جلوی خانه وی زانو خواهد زد.

با مسدود کردن راه اصلاح طلبان و میانه بازان به گردونه قدرت، شکاف به میان اصول گرایان یعنی نزدیک ترین حلقه مدافعان حاکمیت انتقال پیدا کرد. ائتلاف سپاه  وجبهه پایداری (یعنی ائتلاف افراطی ترین و خشن ترین  بخش حاکمیت) با حمایت ضمنی بیت رهبری، در برابر اصول گرایان سنتی و محافظه کار بوجود آورده است. مناسبات قوه مجریه با مقننه به مرز هجو و استهزاء و تشکیل پرونده  علیه یکدیگر کشیده و هیچ تمهید و توصیه و کمیسیونی قادر به حل و حتی کنترل آن نیست. و دراین میان این جایگاه فصل الخطاب ولی فقیه است که این چنین ارزان در زیر پای نزدیک ترین خودی ها لگدکوب می شود.

ج- مغاک رو به گسترشی بین خط فقر و سطح زندگی حداقل، با آنچه که در واقعیت وجود دارد به مرز چهار به یک می رسد. روشن است که تجمع آب پشت سد بیش از تحمل و توان واقعی سد برافراشته شده است. هر روز که می گذرد، احتمال به حرکت درآمدن سونامی  یک جنبش مطالباتی جدی ترمی شود. وقوع این سونامی به اصطلاح دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. کفگیر هدفمندی یارانه ها به تک دیگ خورده است، صندوق ذخيرهء ارزی به صفر رسیده است و معلوم نیست که چه برسر درآمدهای نجومی این سال های اخیر آمده است. بزرگترین اختلاس تاریخی ما  بر پیشانی حکومتی  که ادعای پاک ترین نظام الهی را دارد، به درخشش پرداخته و صدا در حلقوم حتی وفادارترین حامیان رژیم هم  خفه شده است، زلزله بر اندام پول ملی و نرخ برابری آن با سایر ارزها افتاده است. رئیس اتاق بازرگانی دم از ضرورت ستاد اقتصادی برای مقابله با بحران می زند. عسگر اولادی برادر از احتمال وقوع قحطی در ماه های آینده و تورم چهل درصدی سخن گفته است. ریزش نیروها و پایگاه های اجتماعی رژیم شتاب گرفته و مولفه های اصلی بحران علیرغم  سرکوب و بگیر و ببند ها درحال تعمیق است. بحران دیگر حتی  ساختاری نیست که با تغییراتی در مدل موجود آرام بگیرد، بلکه سیستمی است که بدون حذف کلیت سیستم، راه بجائی نخواهد برد.

د- علاوه بر نگرانی از خطر برآمد داخلی و بیم از طغیان رودخانه، همانطورکه اشاره شد، رژیم دچار بحران مرکب و چند وجهی و همزمانی است که همچون چنگال های متعدد یک چنگگ عمل می کنند. یکی از مهمترین  آنها تشدید تخاصمات رژیم با قدرت های بزرگ غربی است که ازی کسو با تشدید تحریم ها با هدف فلج و زمین گیر کردن رژیم از طریق آماج قرار دادن صادرات و درآمدهای نفتی و قطع مراودات بانکی و مالی همراه است و، از سوی دیگر، با افزایش تهدیدات نظامی. قرار است مذاکره و فعالیت باصطلاح دیپلماتیک که آن هم بنا به تهدید اوباما در حال بسته شدن است، در دهلیز چنین سلاخ خانه ای صورت گیرد. دراینجا لازم است به  طورفشرده به سه نکته مهم اشاره شود:

مهم است در نظر بگیریم که تشدید بحران، ازجمله بحران سقوط وسیع نرخ پول داخلی در برابر ارزهای خارجی و یا تورم عنان گسیخته و بروز نشانه هائی از فروپاشی اقتصادی، موجب آن شده است که قدرت های بزرگ فشارهای روزافزون کنونی را مثبت ارزیابی کنند و به اعمال فشارهای بیشتر و بیشتر راغب تر شوند.

نکته دوم آن که دراین بحران عامل مؤثر و پر نفوذی هم چون اسرائیل که معتقد است خطر جدی و فوری است، درشتاب دادن به رویدادها ایفاء نقش می کند. بطوری که اوباما و سایر سیاستمداران آمریکا هر روز خود را بیش از پیش و بصورت زمان بندی شده متعهد به اقدام نظامی در صورت شکست گزینه دیپلماسی می کنند. گوئی که حل شتابناک بحران ایران بخشی از راه حل خروج از بحرانی بشمارمی رود که جهان غرب گرفتار آن است.  

نکته سوم آن است که در واکنش به فشارهای هر دم فزاینده بین المللی  خامنه ای و حامیان ذوب شده در اطراف وی بر آن بوده اند که سازش در موقعیت ضعف و فعال بودن شکاف های درونی خطرناک بوده و به مصلحت نیست. بزعم آنها، اما در پی کنترل اعتراضات داخلی، با یکدست کردن حاکمیت و تمرکزقدرت در دستان ولی فقیه، با امن و امان کردن جبهه داخل- نقطه موهومی که هرگز نمی توان به آن رسید و همچون سراب فریبنده ای جلوتر می دود- می توان از موضع قدرت و چانه زنی به نوعی سازش بقول خودشان برد ـ برد پرداخت و باین ترتیب فتیلهء بحران را پائین کشید. سخنان اخیر لاریجانی به عنوان نماینده رژیم در نشست حقوق بشر با سی.ان.ان، در مورد بحران هسته ای که البته بطور معمول ورود به آن به دلیل حساسیت این حوزه خارج از وظیفه این نوع دولتمردان قرار دارد، مگر آنکه با چراغ سبز محافل اصلی قدرت صورت گرفته باشد، در نوع خود مهم است. در این اظهارات او منکر سیاست نابودی اسرائیل شد، امری که زمانی اعلام عدم دشمنی با مردم اسرائیل توسط مشاعی و احمدی نژاد طوفانی علیه آنها توسط جناح رقیب را برانگیخته بود. او هم چنین از برقراری مذاکرات با دولت  آمریکا نیز حمایت کرده است.این سخنان را شاید بتوان به مثابه ارسال بالن دماسنج به آسمان دانست.  خامنه ای زمانی گفته بود که اصل مذاکره را رد نمی کند بلکه تنها آن را موکول به زمانی کرد که مصلحت نظام که صد البته توسط وی تشخیص داده می شود، اقتضا کند.

البته خامنه ای بنا به حماقت ذاتی و محدود نگری مختص مستبدین خودکامه  و متوهم به توانائی های خود، عاجز از درک این واقعیت است که مشروط کردن گفتگو به امن کردن جبهه درونی و ساکت کردن رقبا (و از جمله بیرون  کردن آن از حیطه دست اندازی احمدی نژاد) که بدلیل سیاست حذف و ریزش، در حکم تضعیف کلی نظام بشمار می رود، بعید است قدرت های غربی را - باتوجه به عمق بحران های گریبانگیر رژیم- به معاملهءبرد ـ برد راضی کند. در چنین شرایطی بعید است که در زیرفشار تحریم های فلج کننده و تهدیدهای نظامی، و مذاکره در زیر شمشیر آویخته بر فراز سر، قدرت های بزرگ به کمتر از جام زهر خوراندن تن بدهند. همانطورکه امروز می گویند دوران بشار اسد تمام شده است، چه بسا در مورد جمهوری اسلامی نیز - البته مشروط به  چینش کارت های خود- چنین کنند.

*****

واقعیت آن است که جنبش اعتراضی مردم در پی آزمون جنبش سبز و ناکامی آن و با عبور از آن، در صدد آرایش دادن به خود در یک دورهء انتقالی پیچیده برای ورود به  دوره  پسا اصلاح طلبی، آن هم تحت شرایط سرکوب سنگین، قراردارد. در عین حال مردم با احتیاط عمل کرده و در انتظار تحلیل رفتن بیش از پیش توان یک رژیم هار و سرکوبگر در مقابله با بحران های فزاینده برای بیرون آوردن سر خود از لاک هستند. تأثیرات مخرب تهدیدهای نظامی و تحریم ها نیز به نوبهء خود بر پیچیدگی این وضعیت و تیرگی افق پیشارو می افزاید. با این همه همیشه در دل بحران های حاد فرصت هائی نیز ممکن است آفریده شوند.

 

انباشت مطالبات وضرورت صف آرائی حول آن

در شرایط کنونی، اقتصاد و بحران اقتصادی پاشنهء آشیل رژیم است و امکان به حرکت درآمدن سونامی مطالباتی در زیر فشارهای داخلی و بین المللی در حالی که یارانه ها بدلیل افزایش تورم و مشکلات مالی دولت در معرض آب رفتن قرار دارند و تحریم های نفتی و بانکی اوضاع مالی و تجاری رژیم را در تنگنا قرار می دهد، یک احتمال واقعی است. طرح مطالبات فراگیر و حرکت های اعتراضی گسترده حول آنها و به اشکال متنوع، اعم از اعتصاب و تظاهرات و انواع تجمعات می تواند نقطهء شروع مناسبی برای به حرکت درآمدن مجدد جنبش اعتراضی و این بار با حضور فعال تر و گسترده تر لایه های کارگران و زحمتکشان باشد. چنین جنبشی طبعاً قادرخواهد بود باجوش دادن حرکت های پراکنده به یکدیگر موازنه قوا را بسود کارگران و زحمتکشان رقم بزند. اگر آن بار جنبش اعتراضی از سیاست شروع شد و نتوانست با مطالبات اقشار زحمتکشان و اعتصابات و تظاهرات آنها و نیز با سایر جنبش های اجتماعی پیوند لازم را برقرار کند، این بار حرکت با شروع از مطالبات اقتصادی در فرایند تعمیق خود از آن  فراتر رفته و با ترکیب مطالبات سیاسی و اقتصادی وا جتماعی پایگاه توده ای فعال تری برای جنبش ضد استبدادی - مطالباتی فراهم سازد. قطب بندی و صف آرائی حول این مطالبات، به مثابه نقطه عزیمت، بهترین و عملی ترین  پاسخ برای بیرون آمدن از گرداب و دور باطلی است که دو قطب ارتجاع داخلی و خارجی در برابر مردم ایران گشوده اند. همانطورکه اشاره شد، با تعمیق روز افزون مؤلفه های داخلی و خارجی بحران، همواره امکان بروز و ظهور فرصت های تازه ای می رود که آمادگی جنبش ها و فعالان برای بهره گیری از آنها دارای اهمیت است.

2012-03-20 – 01-01-1391

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.de

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه