|
چهارشنبه 3 اسفند 1390 ـ 22 فوريه 2011 |
نخست وزیری مهندس بازرگان؛ اقدامی اشتباه یا امری اجتنابناپذیر؟
علی افشاری
چ چگونگی پذیرش نخستوزیری دولت موقت از سوی مهندس بازرگان اگر چه پس از 33 سال پرسشی کلیشهای و تکراری به نظر میرسد، اما شگفتی این انتخاب و پذیرش هنوز تازگی دارد و اذهان را به سمت کشف ابعاد ناشناخته این مسئله سوق میدهد. فهم این سئوال کمک میکند تا بهتر بتوان در خصوص تصمیم مهندس بازرگان و نخستوزیری ده ماهه او داوری کرد. در این یادداشت به مدد منابع تاریخی سعی میشود زوایای پوشیده این رویداد روشن شود.ه
به باور نگارنده اقدام مهندس بازرگان در مجموع اشتباه بوده است. تفاوت نظرات و خصائل مهندس بازرگان با بنیانگذار جمهوری اسلامی آنقدر وسیع بود که مستعجل بودن دولت همکاری آنان را ناگزیر میساخت.
البته در شرایط بسیار ملتهب و پیچیده پس از انقلاب و نامشخص بودن فاکتورهای تصمیمگیری از سویی و احساس وظیفه برای انجام رسالت ملی و وظیفه تاریخی از سویی دیگر اظهار نظر پیرامون درستی یا نادرستی این موضوع را دشوار میسازد، اما بر اساس سیر تحولات پس از انقلاب، برخورد ابزاری آیتالله خمینی با روشنفکران و ناکامی دولت موقت میتوان نتیجه گرفت که عدم پذیرش نخستوزیری از سوی مهندس بازرگان حتی اگر نمیتوانست مانع از انحراف انقلاب به استبداد دینی شود، حداقل زمینه بهرهبرداری آیتالله خمینی، برخورد ابزاری زعمای حزب جمهوری اسلامی از سرمایهء اجتماعی مهندس بازرگان و نهضت آزادی را فراهم نمیآورد.
تصور غالب چنین است که مهندس پس از تعیین شروط با آیتالله خمینی بنا را بر اعتماد به ایشان و همراهان روحانیشان گذاشت، اما بیوفایی آنها، نقض تعهدات و قول و قرارها و کارشکنیها منجر به بن بست شد.
پارهای شواهد اما صدق این مدعا را زیر سئوال میبرد. البته این شواهد هنوز مدارکی قطعی و خدشهناپذیر نیستند، اما در عین حال قرائن قابل ملاحظهای هستند.
ماجرای نخستوزیری مهندس بازرگان چهارماه پیش از ورود آیتالله خمینی به تهران در نوفللوشاتو کلید خورد. پس از راهپیماییهای عاشورا و تاسوعا موج انقلاب ایران شتاب پیدا کرد و آیتالله خمینی خیلی صریح رفتن شاه و سرنگونی نظام پهلوی را مطرح میساخت.
عمده نیروهای انقلابی در داخل ایران نگران برخورد تند ارتش و به راه افتادن موج خون بودند. از این منظر در آبان ماه 1357 گروهی از چهرههای انقلابی، و از جمله مهندس مهدی بازرگان، راهی نوفل لوشاتو شدند تا از آیتالله بخواهند با توجه به خطر کودتای ارتش و راه افتادن حمام خون کمی نرمی به خرج بدهد و راه حلهای مصالحهجویانه را بپذیرد.
مهندس حسن شریعتمداری که همراه جمع بود در گفتوگویی با نگارنده روایت میکند، جمع مدتی معطل شدند تا سرانجام ملاقات با آیتالله خمینی انجام شد.
سرانجام گفتوگو صورت میگیرد. مهندس بازرگان خطرات را توصیف میکند، اما آیتالله خمینی صحبت وی را قطع میکند و قریب به مضمون میگوید: در اسلام ملاحظهکاری وجود ندارد. پیامبر اسلام قاطعانه با دشمنان میجنگید. در اسلام جنگ بدر داریم، جنگ احد داریم و...
در ادامه مهندس شریعتمداری پاسخ میدهد اولاً الان صدر اسلام نیست، ثانیاً پیامبری وجود ندارد و ثالثاً خطر برخورد ارتش جدی است. نمیشود جان افراد را به خطر انداخت.
آیتالله خمینی ناراحت میشود و جلسه را ترک میکند.
بعد از این دیدار مهندس بازرگان به همراه آقای میناچی و شریعتمداری به لندن میروند تا از آنجا به ایران برگردند. در منزل آقای میناچی در لندن آقای دکتر تقیزاده، از نیروهای ملی، از مهندس بازرگان میپرسند که آیتالله خمینی را چطور دیدید؟ ایشان پاسخ میدهد: "همان آریامهر هستند با عبا و عمامه! آقا میفرمایند مرغ یک پا دارد."
در لندن پیغامی از طرف دکتر یزدی توسط صادق طباطبایی به مهندس بازرگان میرسد و ایشان مجدداً به نوفل لوشاتو بر میگردند و صحبتهایی با آیتالله خمینی میکنند و گویا توافقنامهای چند بندی بین آنها منعقد میشود که تاکنون این توافقنامه علنی نشده است.
البته مسئله نخستوزیری ایشان قطعی نمیشود. چون شرایط معلوم نبوده و خود مهندس نیز تردیدهایی داشته است. همچنین ماموریت مذاکره با کارکنان شرکت نفت نیز به وی محول میشود تا به همراه چهار نفر دیگر از اعتصابهای مربوط به نفت جلوگیری کنند.
مهندس عبدالعلی بازرگان روایت میکند که پدرش "در بازگشت از فرانسه و دیدار با آقای خمینی در نوفل لوشاتو، در گزارش جریان مذاکرات به شورای مرکزی نهضت آزادی، در حالی که اعضای شورا بیتابانه مشتاق شنیدن اخباری مثبت از ملاقات با رهبرانقلاب و توافق فیمابین بودند، آب پاکی روی دست همه ریختند و گفتند او اهل تبادل نظر و مشورت نیست و با ایشان نمیتوان کاری جمعی کرد. نقشهها و نظریاتی دارد که میخواهد کسانی در خدمت اش باشند!"
عبدالعلی بازرگان از قول مهندس مهدی بازرگان نقل میکند که ایشان اظهار داشتند در اولین جلسه ملاقات، که قرار بود اوضاع و احوال سیاسی داخل و خارج را مورد تبادل نظر قرار دهیم، ایشان پس از بیان نظرها و رهنمودهای خود، بدون آنکه منتظر شنیدن سخنان طرف مقابل باشند، جلسه را ترک کردند، فکر کردیم موقتاً برای کاری ضروری رفتهاند، چون مدتی گذشت و پرسشی کردیم، گفتند: "آقا خسته بودند رفتند بخوابند!"
سیاست گام به گام مهندس بازرگان
روایت رسمی این دیدار نیز از سوی خبرگزاری فارس چنین بازگو شده است:
«سه انگشت اش را جلو امام گذاشت و گفت: "آقا! ایران سه ركن دارد: شاه، ارتش و آمریكا. شما میگویید شاه برود، اولاً كجا برود؟ شاه رفتنی نیست، به فرض برود، با آمریكا و ارتش چه میكنید؟ فكر این دو ركن را كردهاید؟" حضرت امام با تبسم فرمودند: "شما بگویید شاه باید برود، با مردم هم صدا بشوید، وقتی رفت، ارتش فرزندان همین مردمند، به دامن انقلاب برمیگردند، آمریكا هم گورش را گم میكند. شما غصه اینها را نخورید، شما موضع ملت را بپذیرید كه شاه باید برود."»
البته به دلیل عدم ارائهء منبع نمیتوان این ادعا را راستآزمایی کرد.
آیتالله خمینی بعد از ملاقات بازرگان در یك سخنرانی ضمن اشاره به "سیاست گام به گام" بازرگان اظهار داشت: گاهی "بعضی از محترمین" پیشنهادهایی میدهند كه "اصل رژیم باقی باشد"، ولی شاه برود یا باشد، اما طبق قانون اساسی "سلطان باشد و حكومت نكند" و "بعد كمكم، یك قدم یك قدم جلو برویم".
وی این سیاست را "جزو اشتباهاتی" خواند كه با همهء حسن نیتی كه حامیان این سیاست دارند، یك اشتباه محض است: "بعضی از این آقایان كه آمده بودند و میگفتند كه سیاست قدم به قدم... گفتم آقا اگر شما این قدم را سست كنید در قدم دوم، قدمهای شما را میشكنند."
روزنامه "کیهان" در آن ایام چنین گزارش میدهد: "مهندس بازرگان در مذاكرات خود، ضمن تشریح مسائل جنبش، دسیسهها و توطئههایی را كه به وسیله مخالفین مبارزات مردم در سطح كشور اعمال میشود و نحوه بروز وقوع آنها را به اطلاع آیتالله خمینی رسانده است."
روزنامه "لوموند" در مطلبی خبری مینویسد: "رهبران جنبشهای ایرانی از «نقشی كه ارتش ممكن است در آن شرایط بازی كند به سختی نگرانند. همچنین از عكس العملهای احتمالی آمریكا كه میخواهد منافع سوِقالجیشی خود در منطقه دفاع كند به سختی هراس دارند.»
ب با این همه از پاریس گزارش میرسد كه در این مذاكرات امام خمینی «هیچ گذشت و انعطافی نسبت به موضعی كه قبلاً اتخاذ كرده بودند ابراز نداشتهاند و با ملاقات كنندگان خود بر سه موضوع تأكید كردهاند: ۱ـ باید از این فرصت پیش آمده برای تغییرات اساسی و بنیادی استفاده كرد. ۲ـ دولت انتقالی به مصلحت انقلاب نیست. ۳ـ از عكسالعمل آمریكا نباید متوحش و نگران بود.»ه
روزنامهء "اطلاعات" در آن زمان طی گزارشی اعلام داشت: "یكی از نزدیكان بازرگان در پاریس در تماس تلفنی با اطلاعات گفت: مهندس مهدی بازرگان و دكتر میناچی در دو روز گذشته مذاكرات مفصلی با حضرت آیتالله العظمی خمینی داشتهاند. در این مذاكرات رهبر نهضت آزادی پس از استماع نظریات رهبر شیعیان جهان آمادگی نهضت آزادی را برای ادامهء مبارزات سیاسی در كنار روحانیت مترقی به رهبری آیت الله خمینی اعلام كرد. وی افزود كه بازرگان و میناچی برای ایجاد یك استراتژی تازه و همبسته در مبارزات، مدت یك هفته در پاریس خواهند بود. "
آیتالله خمینی در مصاحبهای در پاسخ به خبرنگار رویتر كه میپرسد: "ملاقات مهندس بازرگان و كریم سنجابی با شما چگونه بوده است؟" میگوید: "بارها گفتهام كه ملت ایران خواهان برچیده شدن رژیم شاهنشاهی و سقوط دودمان منحوس و خائن پهلوی و برقراری حكومت اسلامی است. هر كس اینجا آمده، من این موضوع را با او مطرح كردهام. این دو آقا هم آمدند و من مطرح كردم، آنان پذیرفتند و رفتند. هركس برخلاف خواست ملت مسئلهای را عنوان كند، خائن به ملت و مملكت است."
حسین شاه حسینی، مسئول تربیت بدنی دولت موقت، در مصاحبه با سایت "جرس" صحبت پیرامون نخستوزیری در پاریس را تایید میکند: "قبل از اینکه آیتالله خمینی به پاریس بیایند هم مذاکراتی دربارهء مهندس بازرگان شده بود که این مذاکرات مورد تایید مهندس بازرگان نبود. آقای بازرگان آمادگی نخستوزیری نداشتند، دلایل بسیاری در این زمینه است. قبل از اینکه اصلاً مسائل در مورد شورای انقلاب طرح شود، در شورای انقلابی که در تهران تشکیل شده بود، خود آقای بازرگان هم کاندیدای نخستوزیری نبودند."
ایشان همچنین میگویند مهندس بازرگان در پاسخ به تقاضای دکتر غلامحسین صدیقی برای حضور در کابینه اظهار داشت: "جناب دکتر صدیقی در عین حال که ما همه اعتقاد داریم به این که در شرایط موجود باید نخستوزیری در این مملکت باشد که مورد اعتماد عامه قرار بگیرد و در عین حال روحانیت هم با او همکاری داشته باشد در چنین شرایطی من و دکتر سحابی آمادگی کار کردن در این کابینه را نداریم چون سایرین هم دچار همین بحران هستند. شرایط و اوضاع به نحوی شده که آقای خمینی میخواهند به عنوان رهبر انقلاب نخستوزیر را انتخاب کنند."
اعتقاد به دموکراسی و پرهیز از شتاب
ر رسانههای حکومتی مدعی هستند که مهندس بازرگان در گفتوگو با ساواک در نیمه دوم شهریور ماه 1357 اختلاف نظر با آیتالله خمینی را این چنین شرح داده است: "در حال حاضر رهبری فعالیتها از دست ما گردانندگان سابق خارج شده و جوانان هستند كه با اعتقاد به مبارزه و جهاد كه بیشتر از افكار خمینی الهام میگیرند، كارها را در دست دادند." وی در مورد حكومت پیشنهادی امام خمینی میگوید: "به نظرات خمینی از نظر حكومت اسلامی ایراداتی داشته و گفتهام از نظر مذهب تا به حال راجع به حكومت از جانب روحانیون مطلبی عنوان نشده و از نظر تاریخی تا به حال مطرح نبوده است. اگر چنین مسئلهای را عنوان میكند [سقوط رژیم] در صورت تحقق چه چیز جانشین حكومت خواهد كرد؟ از طرفی عقیده دارم كه روحانیون نمیتوانند حكومت را اداره كنند." ه
از آنجایی که سند این اظهارات و گزارشهای مربوطه در اسناد ساواک در دسترس نیست لذا امکان راستآزمایی این ادعا وجود ندارد.
دکتر ابراهیم یزدی در مصاحبه با "ایران فردا" میگوید: "مهندس بازرگان از اینکه گفتم آیتالله خمینی نظر مساعدی به شما دارد متعجب شدند و گفتند آقا که شناختی از من ندارند." این گفتوگو قبل از دیدار مهندس بازرگان با آیتالله خمینی در نوفل لوشاتو صورت گرفته است.
دیدار و ارتباطات مهندس بازرگان با آیتالله خمینی خیلی محدود بود. در دفعاتی هم که در سال 1341 همراه با اعضای انجمن اسلامی دانشجویان وی را دیده بود گویا پس از انتقادات آیتالله به روشنفکران مذهبی، جدلی بین آنها نیز در گرفته بود.
همچنین نقل است که بعد از 15 خرداد به مهندس بازرگان گفتند شما که دور و بر آیتالله خمینی میروید، میدانید ایشان مخالف مصدق است؟ مهندس بازرگان هم گفته بود: باشد. بالأخره ضد استبداد است.[1]
پس از ورود آیتالله خمینی به ایران و جلوس در مدرسه رفاه، بحث تعیین نخستوزیری به صورت جدی مطرح میشود. مهندس بازرگان ماجرا را چنین شرح میدهد: "مطلب را باید از عصر روز چهاردهم بهمن ماه 1357 سه روز بعد از ورود امام به تهران شروع كنیم. عصر شنبه كه به مدرسه رفاه رفتیم امام ما را مخاطب قرار داده پرسیدند برای نخستوزیر چه كسی را تعیین كنیم؟ حاضران ساكت مانده به یكدیگر نگاه میكردند. اسامی اشخاص از جمله آقای صدر حاج سیدجوادی به میان آمد. نمیدانم مرحوم مطهری بود یا یكی دیگر از روحانیون شورای انقلاب مرا مطرح كرد. اعضای غیر روحانی هم كسی را در نظر نداشتند ولی نظر عموم روی من رفت و اگر كسی موافقت نداشت حرفی نزد. آیتالله خمینی تبسم و اظهار خشنودی كرده گفتند به این ترتیب خیالم از هر دو طرف راحت شد... شورای انقلاب اصرار داشت فوراً از من بله بگیرد و اعلامیه صادر كند. من نخواستم فوراً قبول كنم و گفتم اجازه دهید مطالعه و مشورتی بنمایم. آیتالله خمینی با تبسم فرمودند بگذارید فردا صبح. صبح یكشنبه پانزدهم بهمن ماه 1357 حوالی ساعت ده جلسه كردیم مقدمتاً از حسن ظن آقایان و شخص امام تشكر كردم بعد با اشاره به متن حاضر شده اساسنامه (مصوب شورای انقلاب) متذكر شدم كه شورای انقلاب، مقام مجلس ملی را دارد و میتواند مرا عزل نمایند... پس از تذكر و تصریح مطالب فوق گفتم خواهش میكنم آقایان نسبت به رای و پیشنهادی كه دادید تجدید نظر فرمایند."
سپس مهندس بازرگان با اشاره به سوابق و نیز منش سیاسی خود اعلام كرد: "خیلی مقید به دموكراسی و اهل همكاری و مشورت و اعتقاد به دیگران هستم و خیلی مقید به نظم بوده و از تندی و تعجیل احتراز میكنم و علاقمند به مطالعه و عمل تدریجی هستم. در گذشته اینطور بودهام و برای آینده هم همین رویهام را عوض نخواهم كرد... عكسالعمل مثبت یا منفی ندیدم. من تكرار كردم كه غیر از آنچه بودهام نخواهم بود. سكوت و قبولی و اصرار مجدد آقایان روحانی شورای انقلاب و امام در برابر شرایط و اتمام صحبت من باعث تعجبم شد و انتظار آن را نداشتم."[2]
مهندس بازرگان و عدم اطمینان به شورای انقلاب
مهندس هاشم صباغیان میگوید مهندس بازرگان شروطی را تعیین کرد: "در کار من نباید دخالتی صورت گیرد، اهل مشورت هستم، اما دخالت در کار را نمیپذیرم. تحمیل هیچ کس را به عنوان وزیر نمیپذیرم. مشورت میکنم، نظرم را مطرح میکنم، پذیرش با شماست."
تعیین شروط مشخص میکند که مهندس بازرگان علیرغم خوشبینی باز چندان اطمینانی به شورای انقلاب و رهبری انقلاب نداشته است.
شاه حسینی میگوید: "جناب مهندس بازرگان در شرایطی نظر آقای خمینی را قبول کرد که مشاوران آقای بازرگان به ایشان فشار آوردند. آقای مهدوی کنی، بهشتی و مطهری که نقشی هم در انتخاب اعضای شورای انقلاب داشتند اصرار داشتند بر نخستوزیری ایشان."
آیتالله خمینی در حکم انتصاب مهندس بازرگان به نخستوزیر نوشتند: "بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، برحسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اكثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران كه طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی كه به ایمان راسخ شما به مكتب مقدس اسلام و اطلاعی كه از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مأمور تشكیل دولت موقت مینمایم."
سپس وی در سخنرانی ضمن دعوت مردم به اعلام حمایت از دولت مهندس بازرگان اظهارات زیر را بیان داشت: "من باید یك تنبه دیگری هم بدهم و آن این كه من كه ایشان را حاكم كردم، یك نفر آدمی هستم كه به واسطهء ولایتی كه از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را كه من قرار دادم واجبالاتباع است، ملت باید از او اتباع كند. یك حكومت عادی نیست، یك حكومت شرعی است؛ باید از او اتباع كنند. مخالفت با این حكومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حكومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ جزای آن بسیار زیاد است."
مهندس بازرگان نیز در مراسم معارفه طی سخنانی گفت: "این مأموریت یعنی سیاست دولت موقت و تشكیل حكومت در شرایط بسیار دشوار و خطرناك، عظیمترین شغل و وظیفه و در عین حال بزرگترین افتخاری است كه به بنده واگذار شده است. شاید حق داشته باشم بگویم كه دشوارترین وظیفه و كاری است كه در طول تاریخ ۷۲ ساله مشروطیت ایران به نامزدها و مأموران نخستوزیریهای دیگر داده شده باشد. قاعدتاً با توجه به جثه نحیف و نواقص و معایب خودم نمیبایستی قبول این مسئولیت را كرده و زیربار چنین امری رفته باشم؛ ولی از یك طرف بنا به ضرورت و وظیفه و مسئولیت طبیعی و انتظاری كه داشتند مجبور بودم، ناچار شدم قبول كنم. مخصوصاً با تأسی به رویه و سنتی كه خود آیتالله در سراسر دوران اداره و رهبری جنبش داشتهاید و با عزم راسخ و ایمان كامل به خدا و اعتماد به موفقیت این راه رهبری فرمودهاید، من هم همین راه را میپیمایم و این اولین درسی است و اولین دستوری است كه از آیتالله گرفتهام. فرمایش حضرت علی بن ابیطالب (ع) را به كار بستهام و میبندم كه فرمودهاند: «وقتی در برابر امر خطیر و كار مشكلی قرار گرفتید تردید نكنید، وارد شوید به حول و قوه الهی مشكلات و مسائل حل خواهند شد»."
انتظارهایی که برآورده نشد
برخی از شعارهایی که در حمایت از نخستوزیری مهندس بازرگان سر داده شد عبارت بودند از: "بازرگان، بازرگان، مجری حكم قرآن"، "نخستوزیر ایران منتخب امام است، بر او از جان و دل سلام است"، "نخستوزیر محبوب مهدی بازرگان است، چون كه خمینی فرمود او حاكم ایران است".
نخستوزیری مهندس بازرگان اما آنطور که وی انتظار داشت نشد و از همان ابتدا نیروهای سیاسی انقلابی، و در صدر آنها حزب جمهوری اسلامی که اکثریت شورای انقلاب را در دست داشت، عرصه را بر دولت موقت تنگ کردند.
اختلاف نظر با مواضع آیتالله خمینی نیز تا بدانجا بود که کار به گلایههای علنی مهندس بازرگان در رسانههای نوشتاری و تصویری هم کشید. او مسئولیت بدون اقتدار داشت و همین مشکل و وجود نهادهای موازی و مراکز متعدد تصمیمگیری باعث شد سه بار استعفا بدهد. سرانجام استعفای سوم مصادف شد با بازگشت وی از الجزایر و بالا گرفتن انتقادات جناح خط امام نسبت به ملاقات وی با برژینسکی و متعاقباً تسخیر سفارت آمریکا.
بارها مسئولان دولت موقت بازرگان ادعای رسمی نظام جمهوری اسلامی که استعفا را به ماجرای گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا مرتبط میسازند، رد کردهاند و مدعی هستند چند روز پیش از رویداد فوق استعفایشان را تقدیم آیتالله خمینی کرده بودند.
دکتر علیاکبر معینفر، وزیر نفت در دولت موقت، ماجرا را چنین شرح میدهد: "جریان این است که قبل از این نیز مهندس دو، سهبار به عللی استعفای حضوری کرده بود و هر بار آقای خمینی از او خواسته بود به کارش ادامه دهد و میگفت ادامهء کارتان تکلیف شرعی است. بار آخر پس از جلسه هیات دولت مهندس استعفای دولت را کتباً به قم فرستاد و قرار شد موضوع به رسانه ملی نیز اعلام شود. آقای خمینی پس از دریافت استعفاء از روحانیون عضو شورای انقلاب میخواهد که فوراً به ملاقات وی بروند و آنان سحرگاهان به قم آمده و به دیدار ایشان رفتند. آقای خمینی از آنها میخواهد که مهندس را راضی به پسگیری استعفاء کنند. آنان هم با این ماموریت خانه آقای خمینی را ترک میکنند. وقتی در اتومبیل مینشینند ساعت هفت صبح و موقع پخش اخبار است و خبر اول استعفای دولت پخش میگردد. بنابراین به نزد آقای خمینی برمی گردند و میگویند کار از کار گذشت."
آ آیتالله خمینی در تاریخ 14/08/1358 دربارهء پذیرش استعفای دولت چنین میگوید: "چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با ذكر دلایلی برای معذور بودن از ادامهء خدمت، در تاریخ 14/08/1358 از مقام نخستوزیری استعفا نمودند، ضمن قدردانی از زحمات و خدمات طاقتفرسای ایشان در دورهء انتقال، و با اعتماد به دیانت و امانت و حسن نیت مشارالیه، استعفا را قبول نمودم." ه
آیتالله خمینی در عین حال تسخیر سفارت آمریکا را انقلاب دوم نامید. آیتالله موسوی خوئینیها از نزدیکان به دانشجویان خط امام چندبار در دههء شصت، همگام مصاحبه با رسانهها و همچنین نطق در مجلس اول، تسخیر سفارت را مقدمهای برای تصفیهء انقلاب از جریان لیبرال و طرفدار آمریکا توصیف کرد که به تلویح حذف نیروهای میانهرو از نظام سیاسی را به عنوان یکی از اهداف گروگانگیری فوق مطرح میکند.
راهی برای جلب اعتماد مردم و حفظ اعتبار انقلاب
خود مهندس بازرگان چرایی این مسئولیت ناکام را چنین توضیح میدهد: "بعدها معلوم شد آقای خامنهای (رئیسجمهور) در یکی از مصاحبههای خود در دههء فجر اظهار کردهاند که شخص دیگری را نداشتیم و خودمان هم آن موقع نمیتوانستیم. دوستان و من غافل از این بودیم که بعدها چه معامله خواهند کرد و مرا بطور موقت برای جلب اعتماد مردم ایران و خارج و اعتبار انقلاب به عنوان نردبان قدرت در آنجا میگذارند و راه و برنامههای خودشان را گام به گام دنبال خواهند کرد. طالقانی توصیه کرده بود نپذیریم و فرموده بود این آقایان وفا و صفا نخواهند داشت، ولی دوستان و خود من در چنان اوضاع و احوال اجتماعی وظیفهء شرعی خودمان میدانستیم شانه از زیر مسئولیت خالی نکنیم. بالاخره با خواندن در جمع و استماع و تصویب امام متن فرمان (نخستوزیری) به شرحی كه شنیده یا دیدهاید صادر شد. من سرم را به زیر انداخته صادقانه و صمیمانه دنبال اجرای این فرمان راه افتادم و آقایان متولیان شورای انقلاب هم به دنبال نقشه و كارهای انقلاب آن طور كه فكر خودشان بود رفتند."[3]
مهندس هاشم صباغیان نیز مخالفت آیتالله طالقانی با نخستوزیری مهندس بازرگان را تایید میکند: "یکی دو روز بعد از این حکم، آقای طالقانی مرا خواستند و گفتند: «چرا آقای مهندس این مسئولیت را پذیرفت؟ خیلی به مهندس بازرگان علاقه دارم. ایشان سرمایهای است. این سرمایه باید برای آینده بماند. میترسم اینقدر زیر فشار قرار بگیرد که حالت سرمایهای خود را از دست بدهد. به همین دلیل با این انتخاب مخالفم.»"[1]
مهندس توسلی نیز میگوید آیتالله طالقانی گفت: "کنار آمدن با هم لباسیهای من برای بازرگان دشوار است."[4]
مهندس صباغیان از نگرانی نهضت آزادی با این تصمیم نیز خبر میدهد: "اولین جلسه نهضت آزادی در منزل احمد صدر حاجسیدجوادی برگزار شد. همه وحشتزده شده بودیم که این مسئولیت پذیرفته شده و همهء بار مسئولیت سنگین آن بر دوش ما خواهد بود."
او در ادامه دلیل این بیمیلی را چنین توضیح میدهد: "طبق نظریهای انقلاب، نسل اول خود را میخورد. همین وضعیت هم پیش آمد. من که قبلاً کارمند وزارت مسکن و شهرسازی سازمان مسکن بودم و به دلیل فعالیتهای سیاسی آن موقع، اطلاعات گفته بود که شغل دولتی به من ندهند. اصلاً خوشحال نبودم که بهعنوان وزیر انتخاب میشوم. دلهرهء زیادی در پذیرش این سمت وجود داشت."
وی همچنین میگوید: "ما تا روز آخر مثل همان روز اول امام را قبول داشتیم. البته ایرادهایی داشتیم، اما اختلاف مبنایی مطرح نبود. مهندس بازرگان هم تا روز آخر امام را قبول داشت. نهایت احترام را برای او قائل بود، اما دولت موقت سهبار استعفا داد؛ استعفای جدی. برای این استعفاها، هربار که پیش امام میرفت و میگفت: نمیتوانیم ادامه بدهیم، اما امام میگفت: اگر قرار است برویم همه با هم میرویم. مشکلات ما اول با شورای انقلاب بود. اکثریت شورای انقلاب را حزب جمهوری اسلامی تشکیل میداد."
در خصوص تعداد استعفا، عبدالمجید معادیخواه روایت دیگری دارد. وی در دادگاه مهندس عباس امیر انتظام گفت دولت موقت 11 بار استعفا داد.
نظر منفی آیتالله خمینی نسبت به دولت مهندس بازرگان
آیتالله خمینی که در جلسه تنفیذ حکم نخستوزیری، مهندس بازرگان را "مردی که از نزدیک میشناسد"، "صالح و متدین" و"عقیدهمند به دیانت و امین و ملی" خوانده بود، اما بعدها نظر منفی در خصوص دولت موقت و شخص مهندس بازرگان اتخاذ کرد و عباراتی اینچنین بکار برد: "دولت موقت را قرار دادیم خطا کردیم. از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد و بتواند مملکت را اداره کند نه یک دولتی که نتواند. منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را که بتوانیم انتخاب کنیم. انتخاب شد و خطا شد."[5] "والله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم؛ والله قسم من رءی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم".[6]
اگرچه برخی ادعای فوق را جعلی یا به دلیل نامهء موسوم به 08/01 منسوخ میدانند منتها نظر منفی آیتالله خمینی به دولت مهندس بازرگان پس از استعفای این دولت قابل کتمان نیست.
وی به صراحت در جاهای مختلف اشاره میکند که صدور حکم نخستوزیری برای مهندس بازرگان خطا بوده و یا از سر ناچاری بوده است: "ما دو دسته بودیم: یك دسته مان از مدرسه آمده بودیم و یك دسته مان از خارج آمده بودیم. نه ما [مدرسهایها] تجربهء انقلابی داشتیم و نه آنها [خارج نشینها] روح انقلابی را" به این جهت «دولت موقت را قرار دادیم و خطا كردیم. از اول باید یك دولتی كه قاطع باشد و جوان باشد تا بتواند مملكت را اداره كند» انتخاب میكردیم."... " منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را كه بتوانیم، آشنا نبودیم تا بتوانیم انتخاب كنیم. انتخاب كردیم و خطا شد."
آیت الله خمینی در این سخنرانی بر توجه مسئولیت نسبت به همه تأکید کرد و گفت: "ما یا مقصریم یا قاصر؛ و در هر دو جهت آن در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم." ... "پیش از انقلاب خیال كردم، وقتی انقلاب پیروز شد، افراد صالحی هستند كه كارها را طبق اسلام عمل كنند، لذا بارها گفتم روحانیون میروند كارهای خودشان را انجام میدهند. بعد دیدم خیر، اكثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی كه زدهام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام كردم من اشتباه كردهام. این برای این است كه ما میخواهیم اسلام را پیاده كنیم... این معنا ندارد كه من بگویم چون دیروز حرفی زدهام، باید روی همان حرف باقی بمانم. امروز میگویم مادام كه احكام اسلام پیاده نشده است و افراد صالح نداشتیم تا طبق اسلام عمل كنند، علما باید مشغول به كارهایشان باشند. این شأن برای علما نیست كه ریاست جمهوری و یا پست دیگری را داشته باشند. چون وظیفه است، به این كارها بپردازند."[7]
احمد خمینی نیز مدعی شد: "دوستان امام، آقای مهندس بازرگان را برای نخستوزیری موقت انتخاب و پیشنهاد كردند. امام مخالف بودند، اما به واسطهء احترام به نظر دوستان قبول كردند."
البته آیتالله خمینی هیچگاه توضیح ندادند که حرفهای بعدی ایشان در تناقض آشکار با سخنانی بود که هنگام مراسم معارفه نخستوزیری مهندس بازرگان بیان داشتند که دولت وی را دولت امام زمان نامیدند که مخالفت و کارشکنی در برابر آن به معنای مخالفت با خدا است، ولی از فردای نخستوزیری مهندس هم خود ایشان و هم حزب جمهوری اسلامی و بدنه نیروهای حزباللهی و خط امام بخصوص سپاه و کمیتهها بییشترین کارشکنی و مخالفت را با مهندس بازرگان انجام دادند.
آیتالله خمینی هنوز دوماه از انتصاب مهندس بازرگان نگذشته بود که دولت را با عتاب شدیدی مواخذه کرد و به اهمال در برقراری فضای انقلابی و اسلامی در نهادهای دولتی متهم نمود.
حتی به تلویح بازرگان را خطاب قرار داد که "ضعیفید آقا" در صورتی که اگر واقعاً در ببان حرفهای معارفه صداقت وجود داشت و حمایت واقعی بود، دو ماه و حتی 10 ماه زمانی نبود که یک دولت در شرایط توفانی پس از فروپاشی رژیم گذشته بتواند به اوضاع سر و سامانی دهد.
البته تغییر در نگرش آیتالله خمینی را میتوان یک احتمال محسوب کرد منتها درستی این احتمال بالا نیست.
دوگانگی و برخوردی تاکتیکی
حزب جمهوری اسلامی به مراتب وضع بدتری داشت. این حزب که مهندس بازرگان را «برادر بازرگان» خطاب میکرد و در مراتب فضیلت اسلامی و انقلابی وی ابتدا مطالب و مصاحبههایی منتشر کرد، ناگهان در پاییز 1358 علناً با درج مطلبی راهبردی وی را مظهر التقاط با لیبرالیسم و کفر غرب نامید و از آن ببعد همین موضع را در برابر وی اتخاذ کرد.
با توجه به بازهء زمانی کوتاه هشتماهه، این تضاد در نظر را نمیتوان ناشی از تغییر موضع دانست و بیشتر دوگانگی و برخوردی تاکتیکی را باز مینمایاند که به شکل مصلحتی در ابتدا ظاهر دوست از خود نشان داده و در فرصت مقتضی روش حمله و عتاب را پیش گرفته است.
این سخنان آقای سیدعلی خامنهای روشنگر سیاست منافقانهء حزب جمهوری اسلامی است: "از روز اول، یكی از مسائلی كه برای ما مطرح بود، نحوهء برخورد با آقای بازرگان بود و ما نه ماه تمام، یعنی در طول دولت موقت، دهانمان را بستیم و سخنی نگفتیم تا امروز كه 8، 9 ماه از سقوط دولت موقت میگذرد، شما مردم مشهد، چنین چیزی را، با آن كه چندینبار با شما سخن گفتهام، از من نشنیدهاید. بار اولی است كه من حقایق را افشا میكنم. یك مسئله، مسئله گزینشهاست. ما میگفتیم وزرا باید افرادی باشند صد در صد انقلابی. آن هم نه انقلابیای كه فقط با ابرقدرتها مخالف باشند؛ این برای ما كافی نبود. میگفتیم باید كسانی باشند كه هم انقلابی باشند، ضد امپریالیست باشند و هم مسلمان و عمیقاً معتقد به اسلام باشند... ما میگفتیم مثلاً فلان وزیر را قبول نداریم و مواجه میشدیم با یك پاسخ كه پیوسته با آن روبرو بودیم، و آن این بود كه رئیس دولت موقت به ما میگفت اگر اینها را شما قبول نكنید، من ناچارم استعفا بدهم. حالا شما ببینید وضعیت ما را در مقابل تهدید به استعفا از طرف رئیس دولت موقت. آنهم كی؟ 20 روز پس از تشكیل دولت."[8]
در باب چرایی انتخاب مهندس بازرگان حرفهای زیادی زده شده است. خود آن مرحوم، که سیاستمداری صدیق و خوش نام بود، فریبکاری و استفاده ابزاری برای تثبیت قدرت جناح خط امام را ذکر میکند، اما برخی چون طاهری خرمآبادی از پیروان آیتالله خمینی چنین میگوید: "در واقع كسی نمیدانست كه امام موافق نیستند. در آن مقطع با توجه به دیدگاه امام، چارهای جز نخست وزیری آقای بازرگان نبود و ما غیر از ایشان شخص دیگری نداشتیم و كسی را برای این كار نمی شناختیم. به طور كلی در ابتدای پیروزی انقلاب، شناخت روشن و درستی از توانمندیها و فعالیت و مدیریت و افكار اشخاص وجود نداشت، نه مردم شناخت خوبی از افراد داشتند و نه كسانی كه در جریانهای انقلاب حضور داشتند و جزو دست اندر كاران بودند؛ زیرا موضوع یا جریانی پیش نیامده بود تا افراد در آن شناخته شوند. بعد دیگر قضیه به خود مهندس بازرگان و اطرافیان وی برمیگردد. آقای بازرگان و دولت وی و نهضت آزادی در جریان انقلاب بودند و جزو هستههای مركزی انقلاب محسوب میشدند، گرچه دارای افكار و گرایشهای خاصی بودند كه در آن زمان خیلی روشن نبود. آقای بازرگان از اركان انقلاب بود. سالهای متمادی مبارزه كرد و مبارزات آرام داشت. همینطور در راس تشكیلاتی به نام نهضت آزادی بود." [2]
مرحوم آیتالله منتظری نیز نظر مشابهی داشت و معتقد بود غیر از مهندس بازرگان کسی مطرح نبود. آیتالله بهشتی و مطهری نیز پیش از انقلاب رئیس دولت مناسب برای حکومت اسلامی را مهندس بازرگان معرفی میکردند.
محمد مهدی عبد خدایی پذیرش مسئولیت از سوی مهندس بازرگان را ایثار میداند و در توضیح میگوید: "مهندس بازرگان به شدت ضد استبداد شاهی بود و به نظرم آن زمان ایثار کرد. چون آن زمان امام (ره) با عقایدش حرکت میکرد. اگر خدای نکرده حادثهای پیش میآمد، امام (ره) قربانی عقایدش شده بود. مهندس بازرگان ضرورتاً این را قبول کرده بود. اگر اتفاقی میافتاد، بازرگان قربانی حکومت اسلامی شده بود، قربانی مخالفت با استبداد شده بود. امام دو جهت داشت؛ آرمانگرایی و مخالفت با استبداد. مخالفت با استبداد او به دلیل آرمانگرایی حاکمیت اسلامی بود. اما بازرگان مخالف استبداد و طرفدار نوعی دموکراسی بود. این تفاوت را با امام (ره) داشت. در آن شرایط مهندس بازرگان مورد توجه همه گروهها بود. تودهایها و چپها با مهندس بازرگان مخالفتی نداشتند. کمونیستها، جناح چپ، نیروی سومیها و جبهه ملی همه مهندس بازرگان را به عنوان یک آدم سالم قبول داشتند."[1]
انتخاب مهندس بازرگان و وفاق نیروهای انقلابی
برخی از نیروهای افراطی و همچنین محسن رضایی معتقد هستند انتخاب مهندس بازرگان برای فریب آمریکا و حساسیت زدایی بود. آنها به این انتخاب جنبهء کارکرد گرایانه میدهند، اما این تحلیل درست به نظر نمیرسد. آیتالله خمینی اگر میخواست چنین بکند اولاً بهتر بود با حفظ قبولی نخست وزیری شاهپور بختیار کنار میآمد. ثانیاً، موضعی علیه دولت کارتر نمیگرفت. وی در تمام مدت اقامت در نوقل لوشاتو مواضع تندی علیه دولت وقت آمریکا اتخاذ کرد. ثالثاً اگر آمریکا در تحولات انقلاب اسلامی قدرت داشت، مانع خروج شاه یا حداقل فروپاشی کلیت رژیم میشد.
بنابراین، به نظر میرسد آیت الله خمینی گزینهء دیگری نداشت و انتخاب مهندس بازرگان ضمن اینکه وفاقی در بین نیروهای انقلابی ایجاد میکرد، در عین حال، وقت برای پیشروی و برنامهریزی پیچیده بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی برای قبضه قدرت را فراهم میکرد.
اگر چه آیتالله مطهری نظر مثبتی به مهندس بازرگان داشت و تا زمانی که زنده بود وضعیت دولت موقت در شورای انقلاب بهتر بود. اما هم وی و هم مرحوم آیتالله منتظری و هم آیتالله بهشتی بهشدت به دنبال یک حکومت دینی با محوریت روحانیون بودند و روشنفکران و بویژه دولت مهندس بازرگان را نیروی مطلوب و خودی نمیدانستند.
بنابراین دولت مهندس بازرگان که فاقد اختیار بود و همچنین در شورای انقلاب اکثریت نداشت ناخواسته به پوششی برای اختفای برنامههای توسعه طلبانه و معطوف به قدرت حزب جمهوری و جناح خط امام بدل شد.
این دولت مسئولیت کارهایی را برعهده داشت که عملاً توسط نیروهایی در خارج از دولت هدایت میشد. محسن رضایی در مناظره با احمدینژاد در انتخابات سال 1388 فاش کرد که چگونه سپاه کنترل و مدیریت فرمانداریها را برعهده داشت. همین کنترل باعث شد تا عملاً انتخابات مجلس خبرگان در زیر نفوذ و دخالت مستقیم نیروهای خط امام و وابستگان حزب جمهوری اسلامی قرار بگیرد.
هنوز این انتخابات بهطور جدی تحت ارزیابی قرار نگرفته است که حجم تخلفات و تقلبها آنقدر موثر بود که نتیجه انتخابات را تغییر دهد؟ کافی بود تا 12 نفر از منتخبان از جناح فاتح رأی نمیآوردند آنگاه پیروزی شکننده وابستگان به حزب جمهوری اسلامی تبدیل به شکست میشد و قطعاً خروجی این مجلس و قانون اساسی پیشنهادی آن نیز متفاوت میشد.
این انتخابات جنجالی که طی آن و در عمل حوزههای رایگیری در مناطق مهم به ستادهای تبلیغاتی حزب جمهوری اسلامی بدل شده بود، یکی از نقاط تاریک عملکرد دولت موقت است که البته در آن نقشی نداشت ولی به اسم آن تمام شد.
مهندس بازرگان مدافع آزادی بود و تا جایی که میتوانست در حفاظت از آن کوشید ولی اشتباهاتی نیز داشت که اعمال نادرست و پیشروی نهادهای انقلابی غیر دموکراتیک وقت در دوران مسئولیت وی به وقوع پیوست.
دکتر کریم سنجابی میگوید: "بازرگان به من گفت بزرگترین اشتباه اش در دوران نخستوزیری این بود که پیش نویس نخست قانون اساسی را به رأی عمومی نگذاشت و پافشاری کرد که مجلس خبرگان تشکیل شود و به همین خاطر موقعیت روحانیون را در ساختار قانون اساسی تحکیم کرد."
روحیه مهندس بازرگان تناسبی با فضای انقلابی نداشت
بنابراین، با توجه به موارد ذکر شده، بهتر میبود که مهندس بازرگان که خود میدانست آبش با آیتالله خمینی به یک جو نمیرود نخست وزیری را قبول نمیکرد. قطعاً در این حالت، بحرانی برای پیروان آیتالله خمینی درست میشد. مجبور به عقب نشینی میشدند یا آنها قدرت را در دست میگرفتند آنگاه اعتراضها متوجه آنان میشد.
م معمولاً دولتهای گذار در انقلابها ناکام میشوند چون امکان پاسخگویی به توقعات زیاد و انباشته شده را ندارند. سیدعلی خامنهای در مصاحبهای در سال 1360 با روزنامه جمهوری اسلامی به مناسبت سالگرد انقلاب، به صراحت میگوید ما هم اگر بودیم به جای دولت موقت ممکن بود خروجی متفاوتی نداشته باشیم. البته ممکن بود حزب جمهوری سیاست حذفی خود را که با پیروزی در مجلس اول شتاب بخشید از همان ماه اول بعد از پیروزی انقلاب شروع میکرد. ه
در پاسخ باید گفت حداقل مهندس بازرگان و یاران اش خرج آنها نمیشدند و در ثانی این حزب هنوز موقعیت مستحکمی پیدا نکرده بود و امکان شکست سیاست حذفیاش وجود داشت. امتناع مهندس بازرگان از نخست وزیری این پتانسیل را خلق میکرد که وی سرمایهاش را در فضای بهتری خرج نماید و پس از فرو نشستن هیجانهای اولیه انقلاب، از موضع مقتدرتری وارد شود.
روحیه و طبع مهندس بازرگان تناسبی با فضای انقلابی نداشت. او میتوانست با اتخاذ موضعی مستقل و تا حدودی انتقادی ضمن حضور در شورای انقلاب توازنی در برابر آیتالله خمینی ایجاد کند. پذیرش نخست وزیری از دست آیتالله خمینی و بخصوص تاکید آیتالله بر حق شرعی خود در این انتصاب، پیشاپیش اتخاذ مشی مستقل و متفاوت از نظرات بنیانگزار جمهوری اسلامی توسط مهندس بازرگان را در بن بست قرار میداد. زیرا مشروعیت حکم وی ناشی از ارادهء آیتالله خمینی بود.
البته فضای حاکم بر قدیمیهای نهضت آزادی چنین بود که فکر میکردند کنارهگیری از میدان و اتخاذ رویکرد آرمانگرا، مشابه آنچه آنها پس از 28 مرداد 1332 اتخاذ کردند منجر به انزوای آنها شده است، لذا انقلاب را فرصتی مناسب برای حضور پر رنگ در عرصه سیاسی میدیدند.
همچنین دلایلی که مهندس محمد توسلی بر شمرده است نیز دلایل منطقی در بدو امر به نظر میرسند. وی میگوید: "در آن شرایط که احزاب و گروه های سازمان یافته منظم وجود نداشتند که بتوانند در ابتدای کار سکان مدیریت جامعه را در دست گیرند، اگر بازرگان که با سوابق فرهنگی و اجتماعی مورد اعتماد عمومی هم قبول مسئولیت نمیکرد معلوم نیست چه پیامدهایی در انتظار ایران بود. آقای خمینی نماد تودهها و روحانیت بود و مهندس بازرگان هم نماد روشنفکران دینی و روشنفکران ایران. این دو نیرو در کنار هم قرار گفتند و شورای انقلاب گزینهای غیر از بازرگان را پیش رو نداشت. در فضای آن زمان فردی همچون بازرگان وجود نداشت که بتواند اعتماد عموم نیروها را به خود جلب کند؛ نیروهایی که هم سابقه خوبی در ذهن مردم داشته باشند و هم توانایی مدیریتی تا بتوانند این دوره انتقال را با کمترین هزینه به انجام برسانند. در آن شرایط غیر از مهندس بازرگان چه کسی میتوانست انتخاب شود که با حضور طیفی از احزاب و گرایشهای سیاسی مختلف چون حزب توده، مجاهدین خلق، طیف احزاب چپ، یا طیف موتلفه و... توانایی این مسئولیت خطیر را بعهده بگیرد؟ اگر این انتقال به این شکل صورت نمیگرفت، آن هم در زمانی که بیگانگان به ویژه امریکا و انگلیس منافع خود را در این سرزمین از دست داده بودند و هر لحظه میتوانستند کارشکنی کنند و این کارشکنیها موجب جنگ قدرت میشد..."
همین دلایل در موقع استعفای دولت موقت هم وجود داشت و مخالفان به غلط تداوم انقلاب را منوط به کنار رفتن این دولت میدانستند. لذا در مجموع جنبههای منفی پذیرش نخستوزیری دولت موقت در شرایطی که اختیارات با مسئولیت تناسب نداشت بر جنبههای مثبت آن به نحو چشمگیری میچربید.
آیتالله خمینی و زعمای حزب جمهوری اسلامی، با ظرافت و پیچیدگی، حسن اعتماد مهندس بازرگان را سکوی صعود خود به قدرت و قبضه کردن امور در دست خودشان کردند. استعفای دولت موقت میتوانست در همان ماه اول صورت بگیرد و فرقی رخ نمیداد.
البته این فرضیه هم در خور تامل است که اگر مهندس بازرگان قبول نمیکرد، باز بودند روشنفکرانی که این منصب را قبول کنند. کما اینکه صادق خلخالی معتقد بود که کریم سنجابی گزینهء بهتری از بازرگان است. میتوان حدس زد افرادی چون وی یا ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده، ابراهیم یزدی، داریوش فروهر، کاظم سامی، عزتالله سحابی، حبیبالله پیمان و... با توجه به نگاه مثبتی که در آن ایام به آیتالله خمینی داشتند، در صورتی که پیشنهاد نخستوزیری به آنها میشد، بعید بود که رد کنند. تشتت و پراکندگی موجود در بین نیروهای مدرن و روشنفکر و، در کل، جریانهایی که بعد زیر تیغ سرکوب رفتند و نبود حس همبستگی یکی از دلایل قدرت گرفتن سنتگرایان ایدئولوژیک بود.
داوری در خصوص حوادث تاریخی دشوار است بخصوص که هنوز همهء اطلاعات و دادههای مربوط به رویداد مورد نظر در دسترس نباشد. پرداختن به این تجربه و عبرت آموزی از آن میتواند در موقعیتهای مشابه آینده مدد رسان باشد تا نیروهایی چون مهندس بازرگان که سرمایهء ملی بوده و هستند، خرج پروژههای قدرت طلبانه سودا گران سیاسی نشوند.
منابع:
1- هفته نامه پنجره
2- مرکز اسناد انقلاب اسلامی
3- شورای انقلاب و دولت موقت، مهندس مهدی بازرگان، ص 36/37
4- منبع ماهنامه نسیم بیداری شماره 21 آبان 1390
5- صحیفه نور، ج 12، ص253
6- نامه آیت الله خمینی به آیت الله منتظری، 6/1/68.
7- صحیفه نور، ج 18، ص178
8- تاریخ تهاجم فرهنگی غرب، نقش روشنفكران وابسته، قدرولایت، ج 8، صص235/236
9- امیدها و نا امیدی هاـ سنجابی، کريم، ص234
http://radiozamaneh.com/politics/2012/02/17/11159
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.