بازگشت به خانه

دوشنبه 1 اسفند 1390 ـ  20 فوريه 2011

 

چرا اصلاح طلب نیستم؟

سیروس پارسا

پس از نگاشتن ده ها مقاله در راستای نقد و به چالش کشیدن اصلاح طلبان، جنبش سبز، شورای هماهنگی راه سبز امید، فیسبوک بیست و پنجم بهمن، سایت جرس و کلمه و… نگارنده بر آن است تا در طی این مقاله، چکیده ای از تمام گفتارهای پیشین را یاد کرده و به خواننده توضیح دهد که چرا اصلاح طلب نیست و به چه دلایلی اصلاح طلبی را در این برهه از زمان، پوچ ترین و بی محتوا ترین حزب سیاسی سراسر تاریخ می داند.

1- اصلاح طلب نیستم چرا که اصلاح طلبی را نقطه مقابل آزادی خواهی و استبداد ستیزی می دانم و بر این باورم که یک انسان با شرف که خواستار آزادی است، هیچگاه بر سر جان و مال و ناموس و دارایی هم میهنانش سر میز معامله نمی نشیند و با دیکتاتور هم سخن نشده و حاضر نیست به هستی هم وطنان خود برای پیشبرد اهداف حزب سیاسی اش چوب حراج بزند.

2- اصلاح طلب نیستم چرا که آرزویم بازگشت به دوران طلایی خمینی نیست؛ چگونه انسانی که خواستار رهایی میهنش و مردمانش از چنگال استبداد و دیکتاتوری مذهبی است و رویایش برقراری حکومتی مردمی و سکولار می باشد می تواند در راستای بازگشت جامعه اش به دوران خمینی خونخواری باشد که کم ترین ارزشی برای جان و هستی مردمان قائل نبوده و از کشته ایرانیان مبارز، پشته ها ساخته بود؟

3- اصلاح طلب نیستم چون به آزادی به معنای راستین اش باور دارم؛ چگونه امکان دارد شخصی که معتقد به آزادی بیان، آزادی رسانه، آزادی اجتماعی شهروندان، آزادی ادیان و به طور کلی آزادی بی قید و شرط می باشد، دنباله رو اصلاح طلبانی شود که خواستار حکومت اسلامی اند و از دیدگاه ایشان همجنسگرایان و دگر اندیشان و روشنفکران باید زندانی، شکنجه و کشته شوند و هیچگونه اعتراض و مخالفتی را بر نمی تابند؟.

4- اصلاح طلب نیستم چون خواهان نظامی سکولار دموکرات هستم که در آن تمامی شهروندان، با هر باور و دیدگاهی و با هر دین و مسلکی، از حق سخن گفتن و اظهار عقیده های شخصی شان برخوردار باشند و قانون برای همه به طور یکسان اجرا شود و عدالت اجتماعی شامل حال یکایک هم میهنانم باشد نه فقط آقازاده ها و خواصی که در طی این سه دهه ننگین، همواره بر گرده مردم سوار شده و حق ایشان را خورده اند. من خواهان حکومتی دموکرات هستم که در آن، مسئولین مملکت در یک انتخابات عادلانه، توسط مردم انتخاب شوند و مردم حق بازخواست ایشان را داشته باشند و نمایندگان مردم در مجلس، شجاعت و شرف لازم را برای مورد بازخواست قرار دادن و در نهایت عزل مسئولینی که مردم مخالفشان هستند را داشته باشند.

3- من خواستار حکومتی سکولارم که در آن دین و باورهای دینی، کمترین نقشی در فضای سیاسی-اجتماعی کشور نداشته باشند و آموزه های نادرست دینی از سیستم آموزشی کشور حذف گردند و هر کسی، دین و باورهای شخصی اش را در چهارچوب خانه اش حفظ کند و همچنین حقوق روحانیون و حوزه های علمیه و مساجد و هر مکان مذهبی دیگر، از سرمایه ملی قطع شود و آخوند های تن پرور، مجبور شوند که شغلی به غیر از گدایی و روضه خوانی پبشه کنند و به سربار اجتماع و مردم بودن، پایان دهند.

5- اصلاح طلب نیستم چون حس تمامیت خواهی و انحصار طلبی در من وجود ندارد؛ اصلاح طلبانی که از هر شیوه و نیرنگی استفاده کرده و می کنند تا هر خیزش و جنبش مردمی را به نام خود مصادره کنند و حتی در این راه به جانباختگان بی گناهی چون ندا آقاسلطان هم رحم نکردند و ندایی که هرگز در انتخابات شرکت نکرده بود را هم جزء شهدای جنبش سبزشان به مردم معرفی کردند تا از جسم بی جان نداها، برای خود اعتبار و آبرو کسب کنند، انحصار طلبانی هستند که با اینکه جنبش مردمی ایرانیان را در طی دو سال گذشته به بیراهه کشیدند و آب سردی بر آتش برخاسته از خیزش مردمی ریختند، اما با بی حیایی و پر رویی تمام، خود را مالک جنبش مردمی دانسته و ایرانیان را به دو دسته خودی و غیر خودی تقسیم کرده اند. نگارنده بر این باور است که ایرانیان چون رنگین کمان می مانند و از اقشار مختلف با دیدگاه های سیاسی متفاوت تشکیل شده اند و تقسیم ایشان به دو دسته خودی و غیر خودی، عملی نکبت بار و ضد میهنی است. اصلاح طلبان مانع اتحاد مردم ایران زمین در طی چندین سال گذشته شده اند و همواره با نیرنگ و عوام فریبی، احزاب سیاسی دیگر را به جان یکدیگر انداخته و خود به غارت سرزمین و چپاول مردم بینوای ایران و معامله و مماشات با ولایت فقیه پرداخته اند.

6- اصلاح طلب نیستم چون خمینی را جنایتکاری سیاه دل می دانم؛ اصلاح طلبانی که خمینی و آرمان های وی را سرلوحه زندگی های خفت بار خویش قرار داده و از خمینی خونخوار به عنوان پیر جماران و انسانی وارسته و بزرگوار یاد می کنند و تمامی تلاش شان، بازگشت به دوران طلایی خمینی است که اعدام های سال های 6768 در آن زمان رخ داده و هزاران هزار ایرانی با شرف و مبارز در طی آن سال ها قتل عام شدند؛ نقطه مقابل باور های انسان دوستانه و میهن پرستانه هر ایرانی با وجدان و با شرف هستند.

7- اصلاح طلب نیستم چون به برابری زن و مرد ایمان دارم و خواستار دفاع از حقوق بانوان هم میهنم هستم؛ اصلاح طلبانی که به اسلام پایبندند و از دید ایشان زنان ناقص الخلقه هستند و از نظر عقلی نصف مردان هستند و شهادت دو زن در دادگاه های اسلامی ایشان، برابر شهادت یک مرد است و دیه یک زن، برابر با دیه بیضه چپ یک مرد است؛ سمبل ارتجاع، عقب افتادگی و جهالت هستند و مایه ننگ و خجالت تمامی آزادی خواهان می باشند و یک انسان با شرف، هرگز دنباله رو حزبی با چنین دیدگاه های زن ستیزانه و ضد انسانی نخواهد بود.

8- اصلاح طلب نیستم چون بر این باورم که قانون اساسی اسلامی ایران، باید از نو نوشته شود و قانون فعلی ضد انسانی و عین ارتجاع است؛ اصلاح طلبان مدافع قانون اساسی اسلامی نوشته خمینی هستند و در تمامی بیانیه ها و سخنرانی های شان، هدف شان را اجرای بدون تنازل قانون اساسی اعلام کرده اند؛ قانونی که در آن یک پدر، حق کشتن فرزند خویش را دارد.! چگونه یک انسان با سواد و با شعور، می تواند خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی باشد که در آن زن به دلیل داشتن رابطه جنسی، محکوم به سنگسار است؟.

9- اصلاح طلب نیستم چون از دیدگاه من، سگ زرد برادر شغال است؛ چگونه یک فرد وارسته میهن دوست می تواند دنباله رو افرادی چون موسوی و خاتمی و صانعی و کروبی و… باشد که دست شان تا به زیر گردن به خون بهترین جوانان این مرز و بوم آغشته است؟ . موسوی و احمدی نژاد هر دو به ولایت فقیه التزام دارند و به قوانین اساسی اسلامی حکومت فعلی، پایبندند و وجود ولی فقیه را برای رهبری و هدایت کشور لازم و حیاتی می دانند. موسوی در دوران نخست وزیری اش جوانان را زندانی، شکنجه و کشته است؛ امروز احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری اش همان کارهای ضد انسانی را انجام می دهد، فرق میان این دو چیست؟.

10- اصلاح طلب نیستم چون به قول زنده یاد صادق هدایت: “جایی که منجلاب گـُه است دم از اصلاح زدن خیانت است، اگر به یک تکه آن انتقاد بشود قسمتهای دیگرش تبرئه خواهند شد؛ تبرئه شدنی نیست، باید همه‌اش را دربست محکوم کرد و با یک تیپا توی خلا پرت کرد، چیز اصلاح شدنی نمی‌بینم.” به راستی من نیز چیز اصلاح شدنی در این حکومت خرافات گستر و جهل پرور و ستمگر نمی بینم. همه جای آن را گند و کثافت و خون برداشته است و تمامی مسئولینش خون مردم را در شیشه کرده اند و چون زالو، هستی و دارایی مردمان را می مکند. کدام بخش از این مملکت زهوار در رفته و رو به زوال درست و نیکوست که بتوان آن را نگاه داشت و بقیه را اصلاح کرد؟. این خانه از پایه ویران است و چیز اصلاح شدنی وجود ندارد.

http://www.fozoolemahaleh.com/2012/02/17/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD-%D8%B7%D9%84%D8%A8-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه