|
جمعه 21 بهمن 1390 ـ 10 فوريه 2011 |
کنفرانس استکهلم و امیدواری برای گذار به دموکراسی
آرام حسامی
در گفت و گو با هفته نامه «ایرانیان» (چاپ واشنگتن)
پيشگفتار: دکتر آرام حسامی، استاد کالج مونتگمری در ایالت مریلند، عضو «شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران برای دموکراسی و آزادی»، و فعال سیاسی مقیم واشنگتن، که به گفته خودش به عنوان یک فرد سیاسی مستقل و نه عضو «شبکه سکولارهای سبز ایران» در روزهای شنبه و یکشنبه گذشته در کنفرانس استکهلم، در سوئد، شرکت کرده بود، در گفت و گویی اختصاصی با هفتهنامهء «ایرانیان» به همه پرسشهایی که در خصوص برگزاری کنفرانس مذکور مطرح شده است پاسخ گفت. نخستین پرسش ما از دکتر حسامی در مورد تعداد شرکت کنندگان در کنفرانس و وابستگی سیاسی آنها به طیفهای مختلف و متفاوت بود. وی در این خصوص گفت: «حدود پنجاه و دو سه نفر در کنفرانس حضور داشتند که از خود سوئد و دیگر کشورهای دنیا آمده بودند و میتوانم بگویم در میان این عده از چهرههای جمهوری خواه، اصلاح طلب، چپهای اکثریت و مشروطه خواهان تا فعالان حقوق بشر، کنشگران نهادهای اجتماعی مختلف، نمایندگانی از جنبش زنان و جنبشهای دانشجویی، و نیز تعدادی از نمایندگان رسانههای مختلف، از جمله «بیبیسی»، وجود داشتند».
پرسش: ولی ظاهراً نه فقط درهای کنفرانس به روی همهء خبرنگاران و نمایندگان رسانهها باز نبوده بلکه از آن تعداد معدود هم که دعوت شده بودهاند خواسته شده بود که گزارشی از چگونگی برگزاری کنفرانس تهیه نکنند. در این صورت خبرنگاران دستچین شده حاضر در کنفرانس در آنجا چه میکردند؟
پاسخ: مسئولان برگزاری کنفرانس مایل بودند که کل ماجرا بطور دربسته و خصوصی برگزار شود که البته دلایل خاص خودش را داشت و به نظرم درست هم بود. اما در مورد خبرنگاران قصدشان این بود که به هر حال تنی چند از نمایندگان رسانهها در کنفرانس حضور یافته و شاهد و ناظر آنچه در آن میگذرد باشند تا از لحاظ تاریخی بشود در آینده به گزارشهایی که آنها از این کنفرانس خواهند داد استناد کرد و مانع از شایعه پراکنی و انتشار روایتهای نادرست و متفاوت شد. با این همه برخی از خبرنگاران، مثل خبرنگار «بیبیسی»، ضمن رعایت این خواست برگزارکنندگان کنفرانس، با انجام مصاحبههایی با مسئولان «مرکز اولاف پالمه» و برخی از شرکت کنندگان در کنفرانس گزارشهایی درباره برگزاری آن تهیه و پخش کردند.
پرسش: چرا باید این کنفرانس بطور دربسته برگزار میشد؟
پاسخ: اینطور که مسئولان «مرکز اولاف پالمه» و ایرانیهایی که پیشنهاد دهنده برگزاری کنفرانس به مرکز مزبور بودهاند توضیح دادند برخی از دعوت شدگان، به دلایل امنیتی و ملاحظات دیگری که داشتهاند، مایل نبودهاند که نام آنها به عنوان شرکت کننده در کنفرانس در جایی قید بشود. برخیها هم معتقد بودهاند که چنانچه جلسات کنفرانس رسانهای نشود ممکن است شرکت کنندگان راحتتر و بدون ملاحظاتی که معمولا در جلسات علنی در نظر گرفته میشود سخن گفته و نظرات و پیشنهادات خودشان را عنوان کنند. به همین دلیل توافق شده بوده است که جلسات به صورت دربسته برگزار شود.
پرسش: گفته شده است که کنفرانس تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شده و علاوه بر این که محل برگزاری آن مخفی بوده بسیاری از شرکت کنندگان هم نمیدانسته که کنفرانس کجا و در چه محلی برگزار میشود. آیا این امر صحت دارد؟
پاسخ: بله، صحت دارد. و به نظر من میباید هم همینطور میبود زیرا ما همه میدانیم که برگزاری یک چنین نشستهایی مطلوب جمهوری اسلامی نیست و همیشه خطر آن هست که عوامل جمهوری اسلامی به دستور مقامات تهران بخواهند عملیاتی انجام داده و احتمالاً فجایعی بیافریند. در شرایط خطیری که در حال حاضر جمهوری اسلامی در آن قرار دارد، از جمله فشار شدید تحریمهای گسترده غرب، تهدیدهای مربوط به احتمال حمله نظامی، وضعیت شدیداً بحرانی سوریه، سرنوشت نامعلوم انتخابات مجلس شورای اسلامی، و بسیاری مسایل و مشکلات دیگر که حکومت اسلامی با آن روبرو است، سقف تحمل رژیم در خصوص فعالیتهای جدی اپوزیسیون در خارج از کشور را خیلی کوتاه کرده و اقداماتی از قبیل برگزاری یک چنین کنفرانسهایی ممکن است حکومت را وادار به عکسالعملهایی بکند که احتمال دارد جان عدهای را به خطر انداخته و بحران تازهای در روابط رژیم با کشورهای خارجی بوجود آورد. به همین لحاظ من فکر میکنم عاقلانه نیست وقتی گروه نسبتا بزرگی از فعالان جدی در اپوزیسیون میخواهند گرد هم جمع شده و چارهای برای مقابله با رژیم بیاندیشند پیشاپیش خبر بدهند که چه کسانی و در کجا قرار است به چه منظوری جمع شده و کنفرانسی تشکیل بدهند.
پرسش: با این همه ظاهراً عدهای از دعوت شدگان، به دلیل وجود همین پنهانکاریها و عدم شفافیتی که احساس کرده بودند از حضور در کنفرانس استکهلم انصراف داده و حاضر به شرکت در آن نشدند. به نظر شما این امر تا چه حد در روند برگزاری کنفرانس استکهلم تاثیر گذاشت و از اهمیت آن کاست؟
پاسخ: بله، عدهای یک چنین حرفهایی زدند و به کنفرانس نیامدند؛ از جمله بخشهای بزرگی از اصلاح طلبان بطور کلی کنفرانس را بایکوت کردند. اما برخی هم بودند که علیرغم تمایل شان به شرکت در کنفرانس به دلایل شخصی نتوانستند در آن حضور یابند و این به معنای مخالفت با آن نبود. مثلا آقای مجتبی واحدی چون نتوانسته بود ویزا بگیرد شخصاً به کنفرانس نیامد ولی از طریق اسکایپ در جلسات آن شرکت کرد و با حاضران در کنفرانس سخن گفت و حرفهای آنها را هم شنید. برخی دیگر هم مثل ایشان به دلایل متفاوت شخصی نمیتوانستند به استکهلم بیایند. در عوض تعداد قابل ملاحظهای از جوانها از فرانسه، آلمان، هلند و برخی دیگر از کشورهای اروپایی آمده بودند که حضورشان در کنفرانس واقعاً مغتنم بود. در مجموع کسانی که یا به دلیل عدم وجود شفافیت در هدف و عملکرد کنفرانس یا به دلایل شخصی نتوانسته بودند در کنفرانس حضور پیدا کنند از لحاظ کمی زیاد نبود و تاثیر عمدهای هم در روند کار کنفرانس نداشت چرا که، همانطور که گفتم، قصد و هدف اصلی از برگزاری کنفرانس استکهلم آشنا شدن فعالان سیاسی دارای تفکرات متفاوت با یکدیگر و ایجاد رابطه نزدیک میان آنها بود و نه تصمیمگیری در امری مهم و ملی که نیاز به حضور شخصیتهای بیشتر و گستردهتری دارد. مسالهای که در اینجا باید به آن اشاره کنم این است که متاسفانه بخش عمدهای از فعالان سیاسی ما هنوز در دایره مسدود احزاب و گروهها و مجموعههای کوچک خودشان و هوادارانشان محبوس هستند و بقدری از نشستن در کنار دیگران و ایجاد رابطه و انجام گفت و گو با کسانی که در نظر آنها غیرخودی محسوب میشوند ابا دارند که گاه حتی جواب تلفن یک فرد غیرخودی را نمیدهند تا مبادا دامنشان «آلوده» شود؛ چه رسد به این که به یک چنین دعوت عمومی پاسخ داده و بروند در کنفرانسی که خیلی از دگراندیشان در آن حضور دارند شرکت کرده و در کنار آنها بنشینند. این هم یکی دیگر از معضلات کار اپوزیسیون است که من فکر میکنم با برگزاری هر چه بیشتر کنفرانسها و نشستهایی از این قبیل کم کم رفع خواهد شد؛ همانطور که در جریان این کنفرانس و با نشست و برخاستها و گفت و گوهای غیررسمی که خارج از جلسات رسمی کنفرانس به عمل آمد یخهای میان خیلی از افراد و وابستگان به گروههای مختلف سیاسی آب شد و خیلیها فهمیدند که میشود با صاحبان نظرات متفاوت نشست و برخاست و رایزنی کرد بدون این که الزاماً «آلوده» شد و یا خط و خطوط سیاسی خود را زیر پا گذاشت.
پرسش: شما خودتان چگونه در جریان برگزاری این کنفرانس قرار گرفتید و از چه طریقی دعوت به شرکت در آن شدید؟
پاسخ: اولین بار موضوع برگزاری این کنفرانس را، ماهها پیش، آقای سازگارا با من در میان گذاشت و پرسید اگر اسم شما را هم به برگزارکنندگان بدهم تا از شما دعوت به شرکت بشود آیا مایل هستید در آن شرکت کنید؟ که گفتم بله، من حاضرم در هر نشست و یا سمینار و کنفرانسی که حاصل آن به درد ایران بخورد و در جهت خدمت به کشورم باشد شرکت کنم.
پرسش: آقای رضا طالبی در مصاحبه با «رادیو زمانه» گفته است که گروهی از فعالان سیاسی ایرانی مقیم سوئد ـ که ظاهرا خودشان هم یکی از آنان بودهاند ـ پیشنهاد برگزاری این کنفرانس را به «مرکز اولاف پالمه» دادهاند و همانها هم مامور طراحی کنفرانس، انتخاب شرکت کنندگان، و نحوه برگزاری آن شدهاند. شما تا چه حد از این موضوع خبر دارید و آیا آقای طالبی را میشناسید؟
پاسخ: نه، من آقای طالبی را نمیشناختم و در جریان کنفرانس بود که با ایشان آشنا شدم چون ایشان و برخی دیگر از فعالان سیاسی مقیم سوئد در هر دو روز برگزاری کنفرانس سخت مشغول فعالیت و مدیریت کل جریان کنفرانس بودند. اگر ایشان در این زمینه حرفی زده و توضیحی دادهاند احتمالاً درست است و من چیز بیشتری در این زمینه نمیدانم.
پرسش: چه کسی رسما از شما دعوت به شرکت در کنفرانس کرد؟
پاسخ: یک دعوتنامهء رسمی با امضای مدیر اجرایی «مرکز اولاف پالمه» که فردی سوئدی است برای من فرستاده شد و من هم اعلام آمادگی برای شرکت در کنفرانس کردم.
پرسش: آیا هزینههای سفر و اقامت شما در استکهلم را هم «مرکز اولاف پالمه» تامین کرد؟
پاسخ: بله، همهء هزینههای شرکت کنندگان را «مرکز اولاف پالمه» تأمین کرد؛ حتی خورد و خوراک ما هم در آنجا فراهم شده بود و ما هیچ هزینهای از این بابت نداشتیم.
پرسش: به نظر شما چرا «مرکز اولاف پالمه» در شرایط خطیر سیاسی موجود یک چنین هزینهای را تقبل کرده است؟ و آیا همین موضوع یکی از نکاتی نیست که موجب انصراف برخی از دعوت شدگان به کنفرانس شده است؟
پاسخ: ببینید، به نظر من در شرایطی که فعلاً اپوزیسیون جمهوری اسلامی در آن قرار دارد ما راهی جز قبول اینگونه همکاریها و دریافت حمایتها از سوی نهادهای غیردولتی آمریکایی و اروپایی نداریم. در وهلهء اول باید بگویم که «مرکز اولاف پالمه» در زمینهء یک چنین همکاریها و حمایتهایی یک تاریخچهء روشن و مفصل دارد و نشان داده است که آمادهء یاری رسانی به نیروهای مختلف در کشورهایی است که دچار دیکتاتوریهای متفاوت هستند و تمایل به رفتن به سوی آزادی و دموکراسی دارند. این حسن نیت را «مرکز اولاف پالمه» در گذشته و در رابطه با برمهایها و سوریها هم نشان داده و از این بابت تاریخچه مثبتی دارد. در مرحلهء دوم ما باید این را بدانیم که در کار کوشش برای گذار از دیکتاتوری به دموکراسی ما نیازمند استفاده از دانش، تجربه و تواناییهای کشورهایی هستیم که مایل به حمایت از مردم ما هستند. ما باید از اینگونه فعالیتها بکنیم و هر روز هم به دامنه آن بیافزاییم. ولی شما بهتر میدانید که هرگونه کار و اقدام دستجمعی سیاسی محتاج داشتن نیروی انسانی متخصص و بودجه و پشتیبانی مالی است. متاسفانه جامعهء ما به خاطر فقر فرهنگی و فقر سیاسی که هنوز گرفتار آن است و ما هنوز نتوانستهایم درست به همین دلیل یک جامعه سیاسی واقعی تشکیل بدهیم، نه خودش دست بالا میزند و هزینههای مربوط به یک حرکت مهم و ملی را تامین میکند و نه اجازه میدهد که فعالان امور سیاسی از جایی و نهادی کمک بگیرند. هنوز عده زیادی هستند که به محض این که حرکتی با کمک یک نهاد غیرایرانی راه میافتد فوراً انگ آمریکایی یا انگلیسی و فرانسوی و غیرو به آن میزنند و مانع پیشرفت کارش میشوند. در حالی که اگر جامعه به رشد سیاسی قابل ملاحظهای رسیده بود حتماً این را میفهمید که بالاخره هر کاری را باید یک عدهای انجام بدهند؛ عدهء متخصصی که لازم است دایم به نقاط مختلف دنیا سفر کنند، در اینجا و آنجا صحبت کنند، با این و آن رایزنی کنند. و این یک کاری است که هم وقت و هم نیروی زیادی از کسانی که همت کرده و در این راه قدم گذاشتهاند میگیرد. علاوه بر این، کارشناسان و متخصصان نمیتوانند هم وقت و نیروی شان را بگذارند و هم هزینههای هر حرکتی را خودشان تقبل کنند؛ آن هم در شرایطی که اکثر آنها توانایی مالی این کار را ندارند. خب، با قبول این واقعیات و در یک چنین شرایط دشواری اگر یک نهاد غیرایرانی که غیردولتی هم هست و سابقهء خوبی هم دارد جلو میآید و دست ما را میگیرد تا بتوانیم روی پای خودمان بایستیم و کاری در جهت منافع ملی خودمان انجام بدهیم آیا باید با زدن انگهای مختلف سدی در مقابل حرکتی که آغاز شده ایجاد کرده و اقدام به تخریب بکنیم یا بهتر است واقع بین باشیم و برخی از ضرورتهای ناگزیر را بپذیریم. به عقیدهء من دریافت کمک مالی در جهت راهاندازی یک حرکت سیاسی جدی در میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی، چنانچه با هدف تامین منافع ملی ما صورت بگیرد، هیچ مانعی ندارد و باید از آن استقبال کرد.
پرسش: در دعوتنامه شما محل برگزاری کنفرانس قید شده بود یا شما نمیدانستید قرار است در کجا برگزار شود؟
پاسخ: نه، هیچکدام ما که از کشورهای دیگر میرفتیم نمیدانستیم محل برگزاری کنفرانس دقیقاً کجاست. وقتی به فرودگاه استکهلم رسیدم دو نفر سوئدی منتظر ورود من ـ و همینطور دیگران ـ بودند. آنها بعد از آشنایی با ما و خیرمقدمگویی برایمان تاکسی گرفتند و نشانی محل را به راننده تاکسی دادند و او ما را به محل کنفرانس که جایی بیرون و به نظرم دور از شهر بود برد. محل اقامت ما و محل برگزاری کنفرانس در ساختمانی شبیه هتل با تمام امکانات اقامت و سالنهای برگزاری جلسات و غیره بود که هیچ آبادی در اطراف آن دیده نمیشد و به نظرم کاملاً دور از شهر بود بطوری که ما حتی برای رفتن به شهر نیازمند همراهی و راهنمایی و احیانا همکاری میزبانان سوئدی خودمان بودیم.
پرسش: نشستهای کنفرانس به چه صورت بود؟
پاسخ: در هر دو روز از ساعت نه صبح تا شش یا هفت شب جلسه و یا برنامه و کارگاهی بود که میباید در آنها شرکت میکردیم. علاوه بر سخنرانیها و گفت و گوها سه کارگاه آموزشی برگزار شد که مدرسهای آنها کارشناسان آمریکایی، مصری و سوئدی بودند.
پرسش: موضوع این کارگاههای آموزشی چه بود؟
پاسخ: موضوع کارگاه اول «گفت و گوی ملی پیرامون اتحادیهها و ائتلافها» بود. مدرس این کارگاه آقای حمدی حسن مشاور سیاسی ارشد سازمان بینالمللی IDEA بود که دربارهء تجربیات دموکراسیخواهی در کشورهای مختلف حرف زد و به خطراتی که جوامع مختلف در این مسیر متحمل شدهاند اشاره کرد. موضوع کارگاه دوم «چگونگی تاثیر پذیری جامعهء جهانی از اقدامات و فعالیتهای اپوزیسیون حکومتهای مختلف» بود که در آن خانم لنا یلم والن، وزیر سابق در دولت سوئد و رییس هیات مدیره «مرکز بینالمللی اولاف پالمه»، بحثهای مطرح شده در کنفرانس را جمع بندی کرد و از تجربیات خودش برای حاضران گفت و این که چگونه اپوزیسیونها میتوانند در تحولات اجتماعی تاثیرگذار باشند. موضوع کارگاه سوم هم «تحریمها و اثرات آن در آیندهء افتصاد کشورها» بود که توسط خانم ژنوه عبدو، کارشناس مسایل خاورمیانه و مشاور برخی از نشریات آمریکایی، برگزار شد. این خانم در کارگاه مذکور بطور مشخص روی این نکته تاکید کرد که چگونه میتوان صداهای مختلف و دامنهء مطالبات را به گوش جامعه جهانی رساند. در ضمن آقای پییر ژوری، وزیر سابق دولت سوئد و دیپلمات بینالمللی، و آقای جان یرنانت، رییس «انستیتوی میانجیگری سوئد در اتاق بازرگانی» هم در این کارگاهها شرکت داشتند و علاوه بر این که برخی جزوهها و کتابهای آموزشی به ما داده شد، روشهای مذاکره کردن، سازگاری کردن، مدارا کردن و چگونه نوشتن یک قانون اساسی جدید و همچنین نحوه رایزنی با دولتهای اروپا، آمریکا و کانادا هم با ما در میان گذاشته شد.
پرسش: آیا شما در مجموع از شرکت در کنفرانس استکهلم راضی و خرسند هستید؟
پاسخ: بله، کاملاً. چون در وهله اول در این دو روز از نزدیک با کسانی آشنا شدم که قبلاً اسمهاشان را شنیده بودم ولی شخصاً آنها را نمیشناختم؛ کسانی مثل آقای محسن مخملباف که به نظرم خیلی هوشمند و در عین حال شدیداً فعال آمد. همینطور افراد دیگری که آشنایی با آنها واقعاً برایم مغتنم بود و میدانم که برای آیندهء فعالیتهای ما مفید خواهد بود. جمع پنجاه و چند نفره ما اغلب به صورت گروههای کوچک یا بزرگ در ساعات تنفس، هنگام صرف ناهار یا شام، و یا ضمن استراحت و نوشیدن چای و قهوه، و یا قدم زدن در بیرون از ساختمان محل برگزاری کنفرانس، با هم دربارهء مسایل روز و وضعیت سیاسی کشورمان صحبت میکردیم و با بیشتر نظرات و عقاید هم آشنا میشدیم. و این به نظرم یکی از مهمترین فوائد برگزاری این کنفرانس بود. مجموع آنچه در روزهای شنبه و یکشنبه گذشته در کنفرانس استکهلم گذشت به عقیده من زمینهء مناسبی برای نزدیکی و همکاری بیشتر میان طیفهای مختلف اپوزیسیون رژیم ایران را فراهم کرد و به امیدواری من در توفیق ما برای گذار به دموکراسی در ایران افزود. و این نتیجه کمی نیست که میشود از یک کنفرانس دو روزه گرفت.
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.