|
چهارشنبه 19 بهمن 1390 ـ 8 فوريه 2011 |
ایست قلبی و مرگ آنی در انتظار جمهوری اسلامی
امین موحدی
جمهوری اسلامی شرایط بسیار سختی را سپری میکند شرایطی که قبلاً هرگز با نظیر آن مواجه نبوده است. افزایش فشارهای بین المللی و داخلی، وجود بحران عمیق اقتصادی، و از بين رفتن مشروعیت سیاسی، جمهوری اسلامی ایران را تا لبهء پرتگاهی عميق کشانده است.
سر دمداران جمهوری اسلامی از سال ها پیش وقوع چنین بحرانی را پیش بینی نموده بودند و بر همین اساس تنها راه برون رفت از چنین بن بستی که منتظر آن بودند را در افزایش فعالیت های خود و تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای جستجو مي کردند؛ سیاستی که کپی برداری از سیاست کره شمالی در مواجهه با بحران ها بوده است.
آنها به خوبی میدانستند و میدانند که حاکمیت های توتالیتر، به دلیل ماهيت ذاتی خود، دیر یا زود، ضمن از دست دادن مشروعیت نسبی سیاسی در داخل و خارج، ناچار به رو در رویي با مردم در داخل و همچنین با دیگر کشورها در عرصهء بین المللی می باشند. لذا، وقوع بحران های سیاسی و اقتصادی در چنین نظام هایی اجتناب ناپذیر می نماید. از همین رو، در جستجوی راهی برای وادار کردن افکار عمومی خارج نسبت به سرکوب و نقض حقوق بشر و فقر و فسادی که گریبان مردم داخل کشور را گرفته و می گیرد، جز تکرار سناریوی کره شمالی در ایران، راهي پیش رو ندیده و نمیبینند.
البته جمهوری اسلامی می رفت که در اجرای سیاست تبديل ايران به کره شمالي با موفقیت همراه شود .آنها به تنها چیزی که نیاز داشتند عنصر زمان بود که با اعلام آمادگی گاه و بیگاه و وعده و وعیدهای غیر عملی به مجامع جهانی، توانسته بودند آن را کسب کنند و برای کامل کردن نیّت خویش احتیاج به خرید زمان بیشتری داشتند که اکنون با از دست دادن مشروعیت خویش در خارج، به نظر می آید که جامعهء بین الملل، با درک شرایط موجود و سياست دفع الوقت رژيم، از دادن وقت بیشتر به جمهوری اسلامی خودداری کرده و برگ برندهء جمهوری اسلامی را از آنهاگرفته است. قطع در آمد نفتی، پایان دورهء خرید زمان برای جمهوری اسلامی محسوب مي شود.
آنها که جمهوری اسلامی ایران را با عراق و لیبی مقایسه می کنند و تکرار سناریو عراق و لیبی را در مورد ایران پیش بینی و یا حتي توصیه می نمایند، در واقع، دچار قیاس مع الفارق شده اند. کشورهای عراق و لیبی با آنکه با بحران مشروعیت داخلی و بین المللی روبرو بودند اما هرگز با اين بحران عظیم اقتصادی که جمهوری اسلامی اکنون با آن مواجه است روبرو نبوده اند.
جمهوری اسلامی به واسطهء قطع کامل شریان حیاتی اش، یعنی نفت، و همچنین اتخاذ سیاست های غلط اقتصادی به مرحله ای رسیده که هر لحظه امکان فرو پاشی کامل نظام اقتصادی آن می رود.
ایران را نباید با عراق یا لیبی مقایسه کرد. ایران را باید با کرهء شمالی مقایسه نمود و برای جلوگیری از تبدیل ایران به کره شمالی بايد بدنبال راهکار بود ـ آن هم نه بر اساس تبدیل شدن خامنه ای به صدام یا قذافی.
قطع کامل صادرات نفتی جمهوری اسلامی، و یا حتا پنجاه در صد آن، به معنای فلج شدن کامل جمهوری اسلامی در پیگیری بلند پروازی های هسته اي آن رژيم می باشد. و بر همین اساس است که جمهوری اسلامی ناامید از امکان خرید زمان بیشتر، با شتاب دادن به فعاليت هاي هسته اي خود و عدم نمايش نرمش در اين باره، در پی آن است که قبل از فلج شدن و انسداد کامل شریان حیاتی اش، پروژهء هسته ای خود را تکمیل نماید تا وارد مرحله ای شود که به نام «مدل کرهء شمالی» معروف شده است. در این مدل، جمهوری اسلامی قادر خواهد بود که خود را از زیر فشارهای کنونی خارج نموده و جهان آزاد را در قبال نقض حقوق بشر و فقر و فساد در داخل کشور وادار به سکوت نماید و یا اینکه اقدامات جامعهء بین الملل را تا حد اقدماتی تبلیغاتی و غیر موثر تنزل دهد.
جمهوری اسلامی عنصر زمان را از دست داده و، در تلاش براي يافتن جایگزینی برای آن، گزینه هايي پيش رو مي بيند که اولين آن سرعت بخشیدن به فعالیتهای هسته ای و دیگری تهدید به بستن تنگهء هرمز در صورت قطع صادرات نفت خود می باشد.
تهدید بستن تنگهء هرمز را هرگز نباید با توانایی يا عدم توانايي رژيم برای بستن آن تنگه اشتباه گرفت. اگر چه ممکن است که جمهوری اسلامی در نهایت توان اجرای کامل این تهدید را نداشته باشد اما در هر صورت گزینه اي ست مدّ نظر آنها و حتا اقدام ناموفق برای این کار می تواند ضربه ای شدید بر امنیت صادرات نفت و انرژی در این آبراه مهم و استراتژیک وارد نماید.
بنابراين، موضوع فقط در حد تهدید تلقی نمي شود و همانگونه که غرب آن را جدی گرفته است باید آنرا جدی گرفت؛ چرا که جمهوری اسلامی ایجاد شرایط جنگی را به شرایط غیر قابل تحمل دوران تحریمهای گستردهء نفتی و بانکی ترجیح می دهد. چرا که شرایط جنگی این امکان را به جمهوری اسلامی خواهد داد که حداقل در بعد داخلی، برای کسب حمایت و مشروعیت از دست رفتهء خود، از اين موضوع بهره برداری نموده و، در بعد خارجی نیز، با نا امن کردن منطقه، قسمتي از فشارهای وارده بر خود را به کشورهای دیگر، از جمله کشورهای حاشیهء خلیج فارس، منتقل نماید.
جمهوری اسلامی برای رسیدن به مدل کره شمالی هم به زمان نیاز داشت و هم به در آمد نفتی. اینک در حال از دست دادن هر دوی آنها می باشد؛ لذا، طی روزها و ماه های آینده، برای تغییر این معادله، دست به اقداماتی خواهد زد که تهدید و تحریک کشورهای دیگر و امنیت خلیج فارس می تواند یکی از آن اقدامات باشد. تغییر معادله به هر شکل، مدّ نظر جمهوری اسلامی خواهد بود حتا اگر این تغییر در مسیر جنگ نیز قرار داشته باشد.
با تداوم روند تنگ شدن حلقهء تحریمها، فرو پاشی کامل نظام اقتصادی و بروز اعتراضات مردمی اجتناب ناپزیر مي نمايد. این اعتراضات ممکن است با عصیان های موضعی و محدود آغاز شود اما به سرعت فراگیر و گسترده خواهد شد؛ به شکلی که می توان پیش بینی کرد که فاصلهء آغاز اولین اعتراض تا سراسری شدن آن شايدبه کمتر از ۲۴ ساعت هم نکشد .
جمهوری اسلامی نیک میداند که، با در نظر گرفتن شرایط داخلی و افزایش فشارهای بین المللی، مرگی ناگهانی در انتظارش می باشد. این مرگ با ایست قلب تپندهء رژیم اسلامی، یعنی درآمد سرشار نفتی، آغاز خواهد شد. لذا رژيم ترجیح می دهد قبل از وقوع اين اتفاق محتوم و مرگ آنی خود، نحوهء مرگ اش را خود انتخاب نماید؛ یا حداقل اينکه، مثلاً، مرگ فرسایشی را در یک مقابلهء نظامی بر مرگ آنی ترجیح می دهد.
جامعهء بین الملل نیز، با درک شرایط حاکم بر جمهوری اسلامی، تا آنجا که امکان دارد از مقابلهء نظامی با اين بیمار رو به موت که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد پرهیز خواهد کرد و منتظر خواهد شد تا بیمار، خود از پای در آید. اما در صورتی که قبل از پایان عمر جمهوری اسلامی، امکان دستیابی اش به سلاح هسته ای متصور باشد، و شلیک تحریمهای بین المللی بر قلب رژیم (نفت) به موقع و یا کاملاً اين قلب را از حرکت باز ندارد، این غرب خواهد بود که حتا بدون اجماع جهانی اقدام به شلیک تیر خلاص در مغز جمهوری اسلامی خواهد نمود.
http://aminmovahedipress.blogspot.com/2012/02/blog-post_05.html
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.