|
چهارشنبه 12 بهمن 1390 ـ 1 فوريه 2011 |
تنوع و تکثر اپوزیسیون یک فرصت نه یک تهدید
مهران اميراحمدی
قطعاً جمهوری اسلامی از ابتدای تأسیس تا به امروز هیچگاه اینچنین دچار بحران های عدیده سیاسی - اجتماعی - اقتصادی نگشته است. حتی جنگ هشت ساله و بحران های سیاسی دههء شصت نتوانسته بود اینگونه که امروز شاهد آنیم، سران متکبر جمهوری اسلامی را به چالشی وسیع و عمیق بکشاند. ریزش نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی، بحران اقتصادی پیش رو به سبب ناکار آمدی ساختار سیاسی – اقصادی، و نیز تحریم نفت و بانک مرکزی توسط اروپا و آمریکا، که قطعاً در چند ماه دیگر به طرز سرسام آوری قابل مشاهده و لمس خواهد بود، موجب گشته که پایه های پوشالی این نظام که در قالب زرورقی به ظاهر فولادین پوشانده شده بود، آشکارتر گردد. همچنین صعود بی سابقهء قیمت ارز و سکه، و جهش بی سابقهء نرخ تورم، شرایطی را فراهم آورده که دامنهء نارضایتی مردم در حال سر ریز شدن از جام زهری است که شاید نوشیده و یا نوشانیده گردد و یا، بواسطهء غیظ ملتی خسته از استبداد، خاکشیر گردد.
تعجب نکنید. ایران در ماه های آینده آبستن تحولاتی شگرف خواهد بود. این در حالی است که اختلافات کانالیزه شده و کنترل شده، که در طول این سال ها به طرز ریاکارانه ای ترتیب داده شده بود، گام به گام به سوی چالشی عمیق در حال بروز و ظهور است و اندک اندک رشتهء این خیمه شب بازی، از دستان بازیگردان اصلی آن، یعنی خامنه ای، در حال خارج شدن است.
این عاقبت دیکتاتوری است که می کوشید، علاوه بر اینکه برای خود مکانی جنت مآبانه ترسیم نماید، با ریاکاری مثال زدنی، شرایطی را فراهم آورد که هیچگاه نتوان او را بطور غیر مستقیم مورد نقد و انتقاد قرار داد. اما امروز او همچو ن سیبل میدان تیری است که همه او را به درستی نشانه رفته اند. به دیگر سخن، همه دریافته اند که یکی از اساسی ترین مشکلات جامعهء ایرانی در اتاق تنگ ذهن او متورم گشته است و دیگر به این سادگی نمی توان مترسکان و سگان دست آموزش را به تنهایی متهم به نابسامانی های کنونی کند؛ درندگانی که بواسطهء امکاناتی که در اختیارشان گذاشته بود به بیماری هاری دچار گشته و ممکن است هر لحظه دندان چرکین شان را به تن چرکین تر او بخراشند.
تمام این قضایا در حالی اتفاق می افتد که جمهوری اسلامی در حال از دست دادن بازوان خود در منطقهء پر مخاطرهء خاورمیانه است. بالاخره خالد مشعل، رهبر سیاسی حماس، با ترک سوریه و با بی اعتنایی عریان، عملاً به حاکمان ایرانی و بشار اسد نشان داد که دیگر نمی خواهد سوار بر اسب های چلاقی چون جمهوری اسلامی و حزب بعث سوریه گردد. افزون بر آن، اسد پسر، که ازاو به عنوان یکی از اهرم های فشار جمهوری اسلامی در منطقه یاد می شود، وضعیت چندان مناسبی ندارد و دیر یا زود به سراشیبی سقوط رهنمون خواهد گشت. قطعاً حزب الله لبنان، یعنی ابزار باجگیری جمهوری اسلامی در منطقه، نیز بدون ترانزیت سخاوتمندانهء تجهیزات نظامی ایرانی از خاک سوریه، هیچگاه به این آسانی نمی تواند اینچنین پروار و گستاخ گردد.
از سوی دیگر، عبور هم زمان سه رزمناو جنگی، از جانب سه قدرت خارجی از تنگه هرمز، بدون کوچکترین واکنش فیزیکی که از قبل در باره اش سر و صدای زیادی شده بود، نشان از این واقعیت دارد که ادعاهای نظامیان و دولتمردان ایرانی، چیزی جز بلوفی بزدلانه نیست و در واقع بیانگر این حقیقت است که هیچگاه اقتدار و بضاعت جمهموری اسلامی در آن حدی نیست که دستگاه تبلیغاتی رژیم و برخی از رسانه های خارجی عنوان می کنند. ناگفته نماند که یکی از بزرگترین رزمناوهای امریکا نیز در آستانهء ورود به خلیج فارس است.
افزون بر اين همه، نیروهایی که در خارج از کشور همواره بر این نکته تاکید می کردند که هنوز می توان در چارچوب ساختار فعلی دست به تحولاتی زد به تدریج قدرت مانور خود در نزد جهانیان را از دست داده و دنیا متوجه شده که این حکومت نه تنها قابل اصلاح نیست بلکه، اگر به زودی کنترل نشود، موجبات تهدید زیست انسانی، حداقل در منطقهء خاورمیانه خواهد بود.
و اما حرف آخر:
شواهد و قرائن نشان از این واقعیت دارد که اقتدار مستبدانهء جمهوری اسلامی در حال افول است و شرایط طوری رقم خواهد خورد که در آینده ای نه چندان دور اپوزیسیون ایرانی باید خود را آمادهء بازسازی مؤلفهء قدرت، آن هم خارج از قواعد و اصول فعلی حاکم بر ایران نماید.
بدیهی است که اختلاف نظر دربارهء نحوهء برخورد با شرایط پیش رو، و نیز تفاوت در مدل های تشکیل ساختار آینده، امری است نه غیر معقول و نه غیر منطقی؛ بلکه بسیار طبیعی نیز به نظر می رسد.
با نگاه به رویکردهای مشابه در سایر کشور ها متوجه این نکته می شویم که تکثر دیدگاه های مختلف اپوزیسیون نه تنها نشانهء ضعف نیست بلکه نشانهء بالندگی و رشد قابل ملاحظه ای است که نشان از آینده ای رنگین و متکثر در ایران بعد از انحلال حکومت اسلامی می دهد. اين حکومت، در طول این سال ها، از تنوع سلیقهء اپوزیسیون سوء استفاده کرده و مدام از اختلافات اساسی بین اپوزوسیون خبر می دهد. به نظر نگارنده این تنوع نه تنها تهدیدی برای اپوزیسیون نیست بلکه می تواند به فرصتی بی نظیر تبدیل گردد؛ به شرط آنکه نیروهای انحلال طلب و یا سرنگونی طلب، به رغم تاکید بر ایده آل هاشان، گوشهء چشمی نیز به اشتراکات خود داشته باشند.
صادقانه بگویم؛ اشتراکات اساسی بین اپوزیسیون کم تر از نکات افتراقی و سلیقه ای نیست. آیا غیر از این است که همگی بر یک ساختار سیاسی دموکراتیک مبتنی بر ارزش های حقوق بشری و مولفه های سکولارسیتی تاکید دارند؟ آیا رفع تبعیض و از بین بردن شکاف طبقاتی و تقسيم عادلانهء ثروت ملی بین کلیهء ایرانیان از هر قوم و گروهی آرزوی اپوزوسیون خارج از کشور نیست؟ آیا هیچ گروهی می تواند ادعا کند که بر خلاف این اشتراکات بر نامه ای دیگر دارد؟
بنابراین، بر سران اپوزیسیون واجب ملی است که تحت تأثیر برخی از شانتاژهای رسانه ای در داخل و یا خارج از کشور قرار نگیرند و بعضاً کمی با هم مهربان تر باشند. عرصهء سیاست به انسان های سخت کوش و محکم نیاز دارد و، به همان اندازه نیز، به قلب های مهربان محتاج است. لطفاً مهربانی را از هم دریغ نکنید! باور کنید کار سختی نیست. این تنها چیزی است که مردم ایران از شما انتظار دارند: صلابت در برابر حکومت اسلامی و مهربانی در برابر هم!
یادمان باشد که چرخ زمان به طرز سرسام آوری در حال چرخش است و بسیاری از کشور های غربی که کمتر به منافع مردم ایران می اندیشند فقط در صدد تامین تمایلات و منافع خود می باشند و احتمالاً جنگی دیگر را بر مردم ایران تحمیل خواهند کرد. بنابر این، باید واقع بین بوده و سوار بر چرخ واقعیات گردیم. در غیر این صورت، بسان گذشته، قدرتمدان خارجی و مستبدان داخلی برای ما تصمیم خواهند گرفت. براستی بهتر نیست که اپوزیسیون، با تاکید بر اشتراکات، خود را برواقعیت ها تحمیل کند و نه اينکه واقعیت ها خود را بر ما تحمیل نمایند؟
و اما یک پیشنهاد: در چنین شرایطی باید ریش سپیدان اپوزیسیون انحلال طلب، از چپ گرفته تا راست، از جمهوری خواه تا سلطنت طلب، دور یک میز و فقط با تاکید بر اشتراکات، برای آیندهء ایران یک نقشه راه ترسیم نمایند.در غیر اینصورت تاریخ هیچگاه به این آسانی از این سهل انگاری نخواهد گذشت.
مگر شتر رنجور و بدقلق تاریخ، در هر سده چند بار کلون در خانهء هر ملت را خواهد کوفت؟!
یکشنبه 29 ژانویه 2012
http://ghalamerooz.blogspot.com/2012/01/blog-post_29.html
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله: