|
چهارشنبه 12 بهمن 1390 ـ 1 فوريه 2011 |
ما بیرون گود نشستگان
حتماً در بارهی «گود» استکهلم و پهلوانان و میلبهدستان وسط این گود شنیدهاید و خواندهاید. اطلاعات من هم مثل شما به اندازه حرفهای جسته و گریختهای است که نه صحتشان را میدانم، نه سقمشان را. اما چیزی که مسلم است همواره، در درون و بیرون حکومت، چنین گودهایی وجود داشته، و در وسط این گودها عدهای بر اساس قدرت فردی و سابقه فعالیت و روابط درون گروهی و مهارتهای کسب شده در طول سالها، جای گرفتهاند و چند نفری را به عنوان میاندار انتخاب کردهاند و عدهای نوخاسته و نوچه را هم بیرون از گود نگه داشتهاند تا به وقتِ خود، وارد میدان کنند. پیشکسوتان به بحث و فحص در عالم پهلوانی، و پهلوانان به دادن شعار و هماوردطلبی پرداختهاند و در این میان، عدهای تنکه به پایِ لُنگبسته، به میل گرفتن و میل پراندن و شنا رفتن و کبّاده کشیدن و سنگ گرفتن و چرخ زدن مشغول میشوند و عدهای تماشاچی نیز آنها را تشویق میکنند و برای سلامتی و موفقیتشان صلوات میفرستند. البته نقش مرشد را که بر سَر دَم نشسته و حرکات ورزشی پهلوانان را با ضرب و آواز خود تند و کُند و هماهنگ میکند نباید فراموش کرد. این گودِ سیاست است که هر کسی را به میان آن راهی نیست و معمولاً فردای کشورها در این گود رقم زده میشود.
اما بیرون از گود نشستگانی که ما باشیم و به جای میل و کبّاده، قلم در دست داریم در میان این پهلوانان قَدَر چه میتوانیم بکنیم؟ اعتقاد من اصولاً بر نوشتن است و قدرتی که در کلمه میبینم، در بازوی پهلوانی و ضرب و آواز مرشد نمیبینم. به نظر من همین کلمات است که تبدیل به پیچ و خم و حرکات ورزشی پهلوانان وسط گود میشود و آواز مرشد و ریتم ضرب او را میسازد. ممکن است گمان بریم چون خود ما عامل نیستیم و در میان گود نیستیم و صاحب زورخانه و سَر دَم نیستیم و مسئولیتی در چینش پهلوانان و ورود و خروج آنان به میان میدان نداریم، پس صاحب نقش نیز نیستیم، ولی به باور من این برداشتی است خطا و دستکم گرفتن قدرت قلم.
از متن آواز مرشد تا شیوهی چرخ زدن و شنا رفتن همگی تحت تأثیر مستقیم و غیر مستقیم نوشتههای اهل قلم است. حتی در بزرگترین و بستهترین زورخانهها که متعلق به حکومت است، و مردانی با بازوان ستبر و چهرههای دژم در پشت میلها و کبادههای سنگینشان انواع و اقسام سلاحهای سرد و گرم را پنهان کردهاند و آمادهاند تا با اشارهی مرشد، گردن مخالف را چه در داخل گود و چه در بیرون از آن بشکنند و به جنگِ مردانِ زورخانههای دیگر بروند، نوشتههای اهل قلم نفوذ می کند، و گیرم با طعنه و تحقیر، از زبان آنها در رسانه هایی مانند کیهان و فارس و رجانیوز جاری میگردد و این همان قدرت نفوذ کلمه است در سختترین جمجمهها و ستبرترین بازوان و کوچکترین مغزها.
دیدن صحنهی زورخانه – چه در جبهه موافق و چه در جبهه مخالف حکومت - اهل قلم نازکاندیش و ضعیفالجثه را از خود و کاری که انجام میدهد ناامید میکند و اینکه درگیری با چنین غولهایی عاقبت نخواهد داشت، اما میتوان بر اساس تجربهء تاریخی با قاطعیت گفت که حرف آخر را همیشه اهل قلم میزنند و اهل زورخانه در نهایت تابع کلماتی هستند که بر ذهن و زبانِ این گروهِ به ظاهر بی تأثیر جاری میشود. این امیدواری باید ما بیرون گود نشستگان را به تلاش و فعالیت جدّیتر وادارد و موجب تأثیرگذاری بیشتر بر میانداران گودها شود.
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله: