بازگشت به خانه

دوشنبه 10 بهمن 1390 ـ  30 ژانويه 2011

 

اول نقاط اشتراک و تمایز را شفاف کنیم

گفتگو با بیژن حکمت

یوحنا نجدی

گشایش: امروز بیش از هر زمانی بحث همگرایی و اتحاد اپوزسیون برای گذار از جمهوری اسلامی مطرح شده است. با این وجود، خاموشی جنبش سبز و وضعیت کنونی رهبران آن، تعدد گرایش ها در اپوزسیون و همچنین ساز و کارهایی برای گفتگو میان گروه های سیاسی مختلف بر ابهام ها افزوده است. درباره این موضوعات و مواضع سازمان جمهوری خواهان در این زمینه، با آقای بیژن حکمت، فعال سیاسی و دبیر سازمان جمهوری‌خواهان ایران، به گفتگو نشستیم. آقای حکمت با وسواس و دقت نظر خاصی از «کنگره ملی» سخن می گوید و تشکیل «بلوک های سیاسی» وهمگرایی بر سر انتخابات آزاد را پیشنهاد می دهد.  

 

چراغ آزادی: جناب آقای بیژن حکمت، با تشکر از فرصتی که در اختیار «چراغ آزادی» قرار دادید به عنوان نخستین پرسش، بعد از طرح بحث «کنگره ملی» توسط آقای مجتبی واحدی بحث های زیادی در این خصوص شکل گرفت. دیدگاه شما به عنوان عضو شناخته شده جمهوریخواه در این خصوص چیست و چقدر به برپایی چنین کنگره ای خوش بین هستید؟

بیژن حکمت: آقای واحدی تنها ایده ای و نامی را مطرح کردند و نه سازوکار و هدف و نه نیروهای تشکیل دهنده چنین کنگره ای را پیش کشیدند. ولی صرف نظر از دیدگاه ایشان که برای من دست‌کم روشن نیست، بحث کنگره ملی در میان بخشی از مخالفان نظام از آنجا برمی‌خیزد که برخی فکر می‌کنند می‌توان افراد سرشناس اپوزیسیون و احیانا نمایندگانی از سازمانهای مختلف را زیر یک سقف گرد آورد و بر اساس یک رشته اصول دمکراتیک به اتحادی فراگیر دست یافت و رهبری سیاسی  را بنیاد نهاد که احیانا آلترناتیو جانشین جمهوری اسلامی را به وجود آورد.

این طرز تفکر دو ایراد اساسی دارد. نخست استفاده از واژه «ملی»‌ تداعی کننده این معناست  که چنین تجمعی باید در بر گیرنده نیروهای سیاسی مهم جامعه باشد، نهادی که فقط بخشی از نیروهای سیاسی را نمایندگی ‌می‌کند باید با وسواس خاصی ‌از این پسوند استفاده کند. دوم تشکیل چنین نهادی که در شرایط فعلی ‌فقط در خارج امکان پذیر است و تنها به پشتوانه ‌جنبشی مردمی مشروعیت می‌یابد. اگر بپذیریم که جنبش سبز فعلا تنها جنبش واقعی‌ است، آنگاه کوشش برای برپایی نهادی ملی باید عناصر گوناگون جنبش سبز را گرد هم آورد. یعنی ایجاد‌ حرکتی‌ ملی اساساً بمعنای یافتن راه حلی ‌برای همکاری دو جریان سیاسی اصلی  درون جنبش سبز است. دست یافتن به چنین راه حلی در عین حال فاصله میان داخل و خارج را هم از میان برمی‌دارد. این امر مستلزم سازماندهی گفتگوی گسترده ای بین نیروهای سیاسی است و بدون آن به هیچ اتحاد پایداری نمی‌توان رسید.

اگر به گذشته بازگردیم، دیدگاه ما و تجربه ما این است که تنها بر اساسِ اصول و هدف های بلند مدت نمی‌توان به اتحادی پایدار دست یافت و نخستین اختلاف نظر بر سر سیاست ها به واگرایی و گسست می‌انجامد. در این مختصر نمی توان به به نقد و ارزیابیِ فراز و فرود اتحاد جمهوریخواهان پرداخت ولی آنچه هشت سال پیش یکی از بزرگترین اتحاد های برونِ کشور را ممکن ساخت، همگرایی سه سازمان و شماری از روشنفکران سیاسی بود که از سال ها پیش با هم در گفتگو بودند و کم و بیش مواضع مشترکی نسبت به مسائل سیاسی کشور اتخاذ می‌کردند.

همگرایی بر سر جدایی دین از دولت، حقوق بشر و دمکراسی برای اتحاد کافی نیست بویژه در شرایطی که کثرت صداهای منتقدان و مخالقان نظام- به میانجی وسایل ارتباط جمعی مدرن- بیشتر به همهمه تبدیل شده و شنیدن چند صدای اصلی و متمایز بسختی امکان پذیرست. از اینرو فکر می‌کنم باید نخست بر سر بهترین سیاست ها به گفتگو پرداخت و امکان داد تا نقاط اشتراک و تمایز آشکار و شفاف شود و دست‌کم چند بلوک سیاسی اصلی بوجود بیاید که با آگاهی از تفاوت ها برای همسویی در مشترکات برنامه ریزی کنند.

کنفرانس واشنگتن تا جایی که می‌دانم با دیدگاه مشابهی برگزار می‌شود و امیدوارم دوستانی هم که در اروپا جمع می‌شوند از همین زاویه به گفتگوها بنگرند. هر کوششی برای اتحاد، ایجاد جبهه یا “کنگره ملی” پیش از آنکه سیاست ها و مرزها در عرصه عمومی روشن شده و مبنای تفاهم و همدستی رقم خورده باشد، بی‌سرانجام خواهد ماند. ما نمونه اخیر آنرا در کنفرانس کلن برای “همبستگی و حقوق بشر” ناظر بودیم.

 

چراغ آزادی: در مقاله ای از شما درباره جنبش سبز خواندم که «در تظاهرات توده ای باید فقط روی حداقل هایی تکیه کرد که اتحاد عمل جنبش را حفظ کند و باعث پراکندگی‌اش نشود. راه های انقلابی اگر مطلوب هم باشد – که نیست – در این توازن نیرو و با این داده های سیاسی نه تنها به سرانجامی نمی‌رسد، بلکه همین جنبش نوخاسته را نیز ناتوان خواهد کرد. اصرار در به میان کشیدن شعارهای تند، جنبش خیابانی را که تمام نیرویش در گستردگی آن است به تظاهراتی پراکنده و ناهمسو بدل خواهد کرد و بسیاری را از شرکت در آن بازخواهد داشت.» آیا در بحث کنگره ملی [اتحاد اپوزیسیون] نیز قائل به همین رویکرد هستید و صرفا تاکید بر برنامه های حداقلی با دایره شمول بیشتر را کافی می دانید؟

بیژن حکمت: آن مقاله در برش معینی و در دورنمای فلج کردن دستگاه سرکوب و گسترش خودجوش جنبش سبز نگاشته شده بود و بر شعارهای های بلاواسطه تظاهرات خیابانی انگشت می‌گذاشت. در آن برش حفظ اتحاد عمل مردم در خیابانها که از اعتراض به نتایج انتخابات ناشی شده بود و با نام میرحسین موسوی و مهدی کروبی گره خورده بود به نظر من مهمتر از طرح شعار های استراتژیک می‌رسید. گرچه همان موقع دوستان اعتقاد داشتند ماندن در حداقل های موسوی و کروبی انگیزه مشارکت را برای بخش های مهمی از جنبش کاهش خواهد داد و من فکر می کردم فراتر رفتن از آن به انسجام بیشتر دستگاه سرکوب می انجامد و ریزش آنرا سخت تر می کند. به‌هرحال این بحث متعلق به آن روزها و به اصطلاح کنژنکتورِل است.

باید نخست بر سر بهترین سیاست ها به گفتگو پرداخت و امکان داد تا نقاط اشتراک و تمایز آشکار و شفاف شود و دست‌کم چند بلوک سیاسی اصلی بوجود بیاید که با آگاهی از تفاوت ها برای همسویی در مشترکات برنامه ریزی کنند.

امروز، دوران فروکش حرکت های جمعی در عین حال دوران بازاندیشی سیاست ها و هدف های دور و نزدیک جنبش سبز است که به عنوان یک اتحاد نانوشته جایگاه خود را در سپهر سیاسی ایران استوار کرده است. پرسش اتحاد در این جنبش- دستکم از دیدگاه بخش سکولار آن- دیگر نمی‌تواند فقط  به حداقل ها محدود شود و محتاج یک هدف راهبردی برای گذر از جمهوری اسلامی است. این راهبرد برای ما انتخابات آزاد فراسر قانون اساسی جمهوری اسلامی است.

پیش از کودتای انتخاباتی، گفتمان و هدف سیاسی اصلاح طلبان از “احیای حقوق مغفول مردم در قانون اساسی” و”اجرای بی تنازل قانون اساسی” فراتر نمی رفت که هر دو آشتی دادن دو سویه متناقض این قانون را مد نظر داشتند. جنبش سبز و سرکوب بی پروای حکومت، زیر نظر و به فرمان رهبری، این گفتمان را از هم گسست و آنرا ازهدف مطلوب به استراتژی تقلیل داد و همزمان محدودیت شعار انتخابات آزاد در چارچوب قانون اساسی را آشکار کرد.

میرحسین موسوی پیش ازین گفته بود که “شعار رعایت بدون  کم و کاست قانون اساسی با این فرض است که این متن نه جاودانی است و نه وحی منزل وهر نوع تغییری در سطح ملی می تواند مورد قبول باشد که امکانات انتخابات آزاد و رقابتی و غیر گزینشی را  فراهم کند.” حال محمد خاتمی و عبدالله نوری نیز در آخرین دیدار خود می‌خواهند که “…راهکارهای عملی اصلاح قانون اساسی جهت تضمین رعایت حداکثر حقوق مردم و برگزاری انتخابات آزاد توسط حاکمیت در زمانی مشخص بررسی و اجرا شود”. این دو گزاره نشان می‌دهد که گرایش راه سبز امید و دست‌کم بخشی از رهبران اصلاح طلب از گفتمان دوم خرداد بسیار فراتر رفته اند.

در بخش دیگری از جنبش سبز که طرفداران جدایی دین از دولت و عبور مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی را در بر می‌گیرد نیز بتدریج استراتژی انتخابات آزاد بر اساس موازین بین المللی و من‌جمله بیانیه بین‌المجالس، چون راهبرد گذر به دمکراسی فرادستی می‌یابد. امروز در سطح سیاسی این دو استراتژی با هم در رقابتند گرچه مقدمات و شرایط تحقق آنها یعنی آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب و رسانه ها و نظارت بیطرفانه بر انتخابات به هم نزدیک است ولی شاید به گستره این آزادی ها از دو دیدگاه متفاوت نگریسته شود. هر چه سخنگویان راه سبز امید و اصلاح طلبان بر حقوق دگراندیشان و مخالفان نظام بیشتر تاکید کنند به همان اندازه زمینه همسویی واتحاد عمل در جنبش سبز را بیشتر فراهم میاورند.

 

چراغ آزادی: در گفتگویی که با آقایان دکتر ملکی و رضا علیجانی داشتم، بیش از هر چیز تاکید داشتند که هدف کنگره ملی باید مشخص شود و مثلا جریان ملی – مذهبی با توجه به اهداف کنگره ملی، سطح مشارکت و فعالیت شان را در چنین کنگره ای تعیین می کنند. به باور شما، چه هدف یا اهدافی را می توان برای آن تعریف کرد تا گروه های بیشتری زیر چتر کنگره ملی جمع شوند؟ به طور مشخص، پیشنهاد جمهوریخواهان درباره اهداف چنین کنگره ای چیست؟

بیژن حکمت: در این پرسش، شما کنگره ملی را را به عنوان شکل اتحاد مفروض گرفته اید، حال آنکه این نامِ نهادی تعریف‌ناشده  است. به‌هرحال اگر همگنانه‌تر از اتحاد مخالفان جمهوری اسلامی سخن بگوییم، همانطور که عرض کردم این اتحاد در گرو یک دیالوگ ملی  بین گرایش های مختلف است. ما می‌توانیم ضمن پیشبرد این دیالوگ، کوشش کنیم با نمایندگان گرایشها و سازمانهایی که برداشت همسانی از استراتژی انتخابات آزاد دارند، گام‌هایی در جهت برساختن نهادی برای دفاع و پیشبرد انتخابات آزاد برداریم و گفتگویی با سایر گرایش ها را برای تفاهم سیاسی سازمان دهیم. اتحاد به گردِ محور انتخابات آزاد این مزیت را دارد که ضرورتا مستلزم سیاست مشترک در سایر زمینه ها نیست و هر گرایشی می‌تواند پذیرش طرح ها و سیاست های خود را به صندوق رای واگذار کند. از سوی دیگر تشکیل جبهه ای از مخالفان با شرکت افراد و سازمانها همیشه مشکل زا بوده است. تشکیل سازمان ها و شبکه های جدید، این امید را پدید می‌آورد که روند پیشبرد گفتگو برای اتحاد منظم‌تر و سازمانیافته تر شود.

 

چراغ آزادی: آیا سازمان جمهوری خواهان، خط قرمزی را برای همکاری یا سایر گروه های اپوزسیون در نظر گرفته است؟

بیژن حکمت: خط قرمز را سیاست های هر گروهی تعیین می‌کند. استراتژی سازمان ما گذر مسالمت آمیز از این نظام به سوی دمکراسی و تحکیم آن به میانجی انتخابات آزادست و ناگزیر با افراد و سازمانهایی که به سرنگونی و قهر می‌اندیشند، آلترناتیوی ساخته اند و یا در پی جانشین‌سازی نابهنگام در خارج کشورند نمی‌توانیم همکاری کنیم ولی دیالوگ و گفتگو با هیچ گروهی را مردود نمی‌دانیم. آلترناتیو در جریان پیکارهای سیاسی با حضور مردم ساخته می‌شود و معمولا کسی یا جریانی خود را بنام جانشین اعلام نمی کند.

از طرف دیگر هر سازمان سیاسی یا اتحاد گسترده ای نوعی آلترناتیو بالقوه است که با فرادستی در مبارزات سیاسی به آلترناتیو واقعی تبدیل میشود. از این‌رو برخی با غرض، هر کوششی برای اتحاده گسترده مخالفان نظام  را “آلترناتیوسازی” می‌نامند. بنظر من آلترناتیو واقعی در صحنه عمل حاصل پیوند سکولارها با رهبران نمادین جنبش سبز و یا رهبران واقعی راه سبز امید خواهد بود. ولی این امر مستلزم اتحاد گسترده دمکرات‌های سکولار و تاثیر گذاری واقعی آنان در صحنه عمل سیاسی است. ما در عین حال همکاری با سازمانهایی را که بر اساس مرید و مرادی ساخته شده اند، به سود پیشرفت مبارزه برای دمکراسی ارزیابی نمی کنیم.

بنظر من در آینده ای پیشدیدنی همکاری با راه سبز امید بصورت همسویی دو خط موازی پیش خواهد رفت و ما می کوشیم تا آنجا که ممکن است آماج این دو را بهم نزدیک سازیم.

 

چراغ آزادی: الان برخی چهره های اصلاح طلب، در خارج از کشور هستند و برخی اصلاح طلبان داخل کشور نیز دست به تحریم انتخابات آتی زده اند. به نظر شما آیا کنگره ملی با گرایش‌های سکولار می تواند با جریان اصلاحات به همگرایی برسد؟

بیژن حکمت: می‌بینید که در مورد انتخابات مجلس نهم این همگرایی پدید آمده است گرچه اصلاح طلبان از واژگان دیگری استفاده میکنند و این با توجه به شرایط داخل قابل فهم است. از دیدگاه استراتژی انتخابات آزاد نه تنها اصلاح طلبان بلکه هر گرایشی که حاکمیت صندوق رای را در برابر ولایت فقیه پذیرا باشد، جای خود را در اتحاد و پویش به سوی این آماج دارد. این تنها راهبردی است که – دست‌کم از دیدگاه ما- می‌تواند دو گرایش مذهبی و سکولار را در جنبش سبز متحد کند.

دوستان راه سبز امید محذورات خود را دارند و احیانا می‌اندیشند که همکاری با سکولار ها ممکن است به ریزش نیروهای طرفدار حکومت کمکی نکند و یا در میان بخشی از پایه اجتماعی آنها با اقبال مواجه نشود. از سوی دیگر در میان اصلاح طلبان کسانی هستند که سازش غیراصولی با رهبری را تنها امکان حضور در قدرت سیاسی می‌دانند. ما باید از خط موسوی و کروبی که تکیه به مردم و استقامت در برابر ولایت است حمایت کنیم و این را در اتحاد عمل و گفتمان خودمان نشان دهیم. بنظر من در آینده ای پیشدیدنی همکاری با راه سبز امید بصورت همسویی دو خط موازی پیش خواهد رفت و ما می کوشیم تا آنجا که ممکن است آماج این دو را بهم نزدیک سازیم.

 

چراغ آزادی: شما اخیرا در گفتگویی صراحتا تاکید داشتید که «آشتی دادن دین و دموکراسی امکان‌پذیر نیست». اگر گروهی دیدگاهی مخالف دیدگاه شما در این باره داشته باشد، آیا حاضر به همکاری با آنها در کنگره ملی هستید؟

بیژن حکمت: این مطلب در نقد مردم‌سالاری دینی یا حکومت دمکراتیک دینی  آمده و به این معناست که دمکراسی اصولا بر جدایی دین از دولت استوارست. وگرنه من اسلام شناس نیستم و در باره خوانایی یا ناخوانی دین با دمکراسی نظری ندارم ولی در عرصه سیاسی کوشش نواندیشان دینی – سروش، شبستری، کدیور…- یا حتی تفکر سنتی شیعه را که فی المثل در ارای نائینی تبلور یافته، به سود تفاهم بر سر شکل دمکراتیک دولت می‌دانم. من بیش از شانزده هفده سال پیش در مقاله ای زیر عنوان “دین‌سالاری و مردم‌سالاری” که برای اولین بار در کیان منتشر شد، دیدگاه خود را در باره دین و دولت – در نقد دیدگاه سروش، گنجی و غلامرضا کاشی – به تفصیل بیان کرده ام و هنوز بر آن نظر هستم. تعلق ما به دین و یا هر تئوری فراگیر دیگری مانع همکاری سیاسی نیست و امروز بویژه پس از خرداد 88 زمینه های عملی بسیاری برای همکاری با اصلاح طلبان و راه سبز امید پدید آمده است.

http://cheragheazadi.org/index.php/archives/2180

 

محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:

 

بازگشت به خانه