بازگشت به خانه

جمعه 1 مهر 1390 ـ  23 سپتامبر 2011

 

کمتر از سوری ها و دریغ از یک ائتلاف باسمه ای

کوروش اعتمادی

koroush_etemadi@hotmail.com

مدّت زمانِ طولانی است که سکانِ کشتی درهم شکسته بخشی از اپوزیسیون در اختیار کسانی است که، نه بر اساس ظرفیت های واقعی جامعه سیاسی ایران، بلکه بیشتر بر پایهء علایق شخصی خود بنا دارند شرایط یک ائتلاف سیاسی را در بین گروه بندی های گوناگون اپوزیسیون که به دمکراسی، منشور جهانی حقوق بشر و دست آخر به یک نظم سیاسی عرفی (سکولاریسم) باور دارند، فراهم آورند. امّا دریغ از یک ائتلاف نیم بندِ باسمه ای در طول همهء این سال ها. کسی هم تاکنون این پرسش را پیش روی این فرماندهان لشکر درهم ریخته این بخش از اپوزیسیون قرار نداده است که «مگر میشود سالیان سال دل به تئوری ها و راهکارهایی بست که در عمل تا بامروز نه هیچگونه بازدهی داشته اند و نه موفقّیتی، ولو بصورت کوتاه مدّت. مگر چند سالی دیگر می بایستی در انتظار ماند، و ماند تا مملکت به دست ملاّیان به نابودی کامل سوق یابد و ما هنوز در پیچِ کوچه بن بست خود مشغول به تکرار نجواهای قدیمی باشیم.

بله! مدّتی است برخی از این “اندیشگران“، داد سخن از ایجاد یک نهاد اپوزیسیونال دمکراتیک در خارج از کشور را میدهند، بی آنکه تا این لحظه تراوشات ذهنی آنها به نتیجه قطعی رسیده باشد.

مسئله طرح و برپایی یک “کنگره ملی “ در خارج از کشور بقولی از سال ها پیش مطرح بوده است، تا از خلال آن یک نهاد اجرایی اپوزیسیونال متوّلد شود. امّا پرسش این است چرا این طرح همانند دیگر طرح های گذشته مبنی بر تشکیل یک نهاد اپوزیسیونال علیه جمهوری اسلامی مورد استقبالِ عموم قرار نگرفت، و تلاش جدّی هم در این جهان پهناور برای تحقق آن صورت نپذیرفت؟ شاید هم پاسخِ این باشد که عدم سازگاری و همکاری ما ایرانیان در یک مجموعه سیاسی و یا هر نهاد مدنی، ریشه در فرهنگ سیاسی ما دارد که حاضر نخواهیم شد به سهولت در یک تشکل جمعی تن به همکاری با یکدیگر دهیم؟ شاید پراکندگی ما در شهرهای مختلف جهان و عدم شناخت عمیق از یکدیگر، موجب شده است که از فعالیت مشترک در تشکلی سیاسی اباء داشته باشیم؟ شاید هم کار جمعی در یک تشکل عمومی مستلزم پذیرش مسئولیت و صرف زمان است که این امر دیگر با روحیه ما که سال ها است در آسودگی مشغول به فعالیت های فردی بوده ایم سرناسازگاری دارد؟ و شاید هم دیگر آن روحیه نشاط و مبارزگری در بین ما بواسطه طرح و ارائه راهکارهای مبارزاتی بی نتیجه و بی اساس در طول همه این سالها فروکش کرده است و حاضر نیستیم بسادگی وارد عرصه مبارزه دیگری شویم؟ ده ها دلیل دیگر هم می شود در خصوص این موضوع مطرح کرد و درباره اش سخن گفت، امّا آن چیزی که در این رابطه حائز اهمیت است، این است که طرح برگزاری یک “کنگره ملی “ و ایجاد یک نهاد اپوزیسیونال رهبری تا بامروز به یک نتیجه قطعی و عملی نرسیده است.

ولی آنچکه را که می شود در رابطه با عدم موفقّیتِ طرح برگزاری یک “انتخابات آزاد “و تشکیل یک “کنگره ملی“ جهت ایجاد یک “آلترناتیو سیاسی“ در مقابل جمهوری اسلامی عنوان کرد، موانعی است که در این ارتباط وجود دارد. می دانیم که جامعهء شهروندی ایران در خارج از کشور مدّت ها است به سبب سرخوردگی از اپوزیسیون، فاقد علاقه به ارتباط گیری مجدد با اپوزیسیون است. بگونه ای که مردم رابطهء خود با اپوزیسیون را قطع کرده اند و حاضر نیستند براحتی برای اجرای عملی هر پروژهِ ناشناخته ای دیگر هزینه بپردازند، ولو این هزینه فقط انداختن یک برگه رأی در صندوقِ آرای باشد که بفاصله 100 متر از محل زندگی آنها واقع شده باشد. از جمله مشکلات پیش روی برگزاری یک “انتخابات آزاد” و تشکیل یک “کنگره ملی“ مسئله تأمین بودجه مالی چنین پروژه ای است که از عهدهء اپوزیسیون خارج است؛ آن هم اپوزیسیونی که قادر به تأمین هزینهء حتی یک نشست ساده در یکی از شهرهای اروپایی و آمریکای شمالی نیست.

حال گیریم که همهء امکانات مادی این “انتخابات آزاد “ در همه ء شهرهای اروپایی و آمریکای شمالی فراهم آمد، خوب مردم به چه کسانی رأی دهند؟ مردم با اتکاء به چه شناخت عمیقی از نمایندگان به پای صندوق های رأی بروند و هدفمند و آگاهانه عده ای از آنها را برگزینند و راهی “کنگره ملی “ کنند؟ اساساً چه ارتباطِ تنگاتنگی در طول این سال ها بین مردم و فعالین سیاسی در خارج از کشور بوده است که تصور کنیم انتخاب نمایندگان بر پایه یک آگاهی عمیق انجام خواهد شد؟

گمان هم نمی برم اهالی جامعهء شهروندی ایرانی امروز در برون مرز در سطح نازلی از آگاهی باشند که بخواهند بسادگی و توی هوا عده ای را تحت عنوان نمایندگان خود جهت اعزام به “کنگره ملی “ برگزینند. و از سویی دیگر یقیناً هم اپوزیسیون هوادار این طرح فاقد آن امکانات لجستیکی است که بتواند در محل های اخذ رأی از تقلبات انتخاباتی جلوگیری بعمل آورد و با آرامش و بدون جنگ و خونریزی پروژهء “انتخابات آزاد “ و تشکیل “کنگره ملی “ را تحقق مادی بخشد. منتها این را هم اینجا اشاره کنم اگر روزی مبلغین این طرح موفّق شوند همهء آحاد جامعه شهروندی و سیاسی ایران در خارج از کشور را نسبت به برگزاری انجام همهء مراحل این پروژه راضی کنند و شرایط مادی تحقق این طرح را فراهم آورند، من شخصاً خود یکی از حامیان این پروژه خواهم شد و همهء توان خود را در راه تحقق آن در سبد اخلاص خواهم گذشت.

امّا در سویی دیگر، در این جهان استبدادزده در رابطه با ایجاد یک نهاد اپوزیسیونال جدّی، تجربه ای دیگر مورد آزمون قرار گرفته است که بنظر میرسد تا حدودی با موفقیت روبرو بوده است. منظور در کشورهایی که هرگز همسان ایران نه سابقه طولانی در امر مبارزه برای تحقق دمکراسی داشته اند و نه اساساً وسعت و توانمندی جامعهء روشنفکری آنها به وسعت جامعهء روشنفکری ایران بوده است که قادر به ایجاد تحولات سیاسی شگرف در منطقه باشند. بنظر میرسد هوشیاری و درایتِ جامعهء روشنفکری سوریه نسبت به آینده و سرنوشت کشور خود و مردم سوریه، بسیار فراتر از زیرکی و آینده نگری جامعهء سیاسی و روشنفکری ایرانی باشد. بالاخره فعالین و روشنفکران سوری در روز 15 سپتامبر 2011 با اعلام موجودیت “شورای ملی“ سوریه در خارج، با هدف جانشین ساختن این “شورا “ بعنوان یک نهاد سیاسی دوران انتقال، امید بزرگی را در دل های مردم بپاخاسته سوریه برافروختند تا در پیکاری رو در رو با رژیم بشار اسد راسخ تر از گذشته پا بمیدان بگذارند. این “شورا “ در فرصت تاریخی مناسب اعلام موجودیت کرد تا همانگونه که اشاره کردم با ایجاد شور و شعف و روحیه مبارزگری در بین مردم، عمر رژیم بشار اسد را کوتاه کند. “شورای ملی“ سوریه، همانند همهء جبهه های رهائی بخشِ جهان بر محوریت چند خواست معین سیاسی که منافع سیاسی همه مردم و اپوزیسیون مترقی سوریه را شامل می شود شکل گرفت. این مطالبات بر سه اصل استوار می باشند که عبارتند از: ادامهء مبارزه علیه رژیم بشار اسد تا سقوط کامل آن، استفاده از ابزارهای و روش های مسالمت آمیز در مبارزه، و حفظ تمامیت ارضی سوریه.

روشن است این آشتی ملی حول این سه خواست معین سیاسی، با ابهاماتی چند پیرامون فرم و ساختار سیاسی دوران انتقال و ماهیتِ حکومت آینده سوریه انجام گرفته است. امّا با وجود همهء این کمبودها و ناروشنی ها می بایست پذیرفت که این هم پیمانی ملی در بین گروه بندی های مختلف اپوزیسیون علیه نظام حکومتی بشار اسد تحقق یافته است و مردم سوریه از این پس با اتکاء به این بهم پیوستگی مصمم تر از گذشته مبارزات خود علیه رژیم بشار اسد را پی خواهند گرفت. بارزترین ویژگی این رویداد ملی، تأکید بر هم پیمانی مردم و اپوزیسیون سوری در داخل و خارج از کشور می باشد که بدین شکل تشتت و پراکندگی در بین صفوف مبارزات مردم، چه آنهائی که مقیم در خارج کشور هستند و چه آنهائی که در داخل سوریه زندگی می کنند، از میان برداشته شده است. در همین رابطه گفته می شود در پی ایجاد این ائتلاف سیاسی ملی، 60 در صد نیروهای تشکیل دهنده این ائتلاف بزرگ نیروهای داخل کشور می باشند و 40 در صد آن نیروهای هستند که در بیرون از مرزهای ملی کشور سوریه بسر می برند. بله! با چنین اقدام دوراندیشانه ای پی می بریم که اگر قرار است مملکتی از زیر یوغ استبداد خلاصی یابد می بایست همهء مشارکت داشته باشند و سهم خود را برای رهائی بپردازند.

در همین رابطه سالیان بسیاری است، عده ای انگشت شمار در بین اپوزیسیون، بر همین بستر، توافق بر سر مطالبات معین سیاسی، تلاش می کنند تا جبهه ای متحد از نیروهای دمکراسی خواه علیه جمهوری اسلامی را سامان دهند. یک توافق جمعی حول خواست های معین سیاسی که پاسخگوی مطالبات بخش بزرگی از اپوزیسیونِ آزادیخواه و همهء گروه بندیهای اجتماعی ایران باشد که به دمکراسی و سکولاریسم (عرفیگرایی) و همهء مفاد منشور جهانی حقوق بشر باور دارند. و نیز باور دارند شعار انتخابات آزاد برای همگان بدون حذف هیچ نیروی سیاسی یک شعار مشترکِ استراتژیک برای همه محسوب می شود که بنا دارند در یک تشکل ملی اپوزیسیونال گرد هم آیند و بنیان یک دمکراسی مدرن در ایران را پی ریزند. شعار انتخابات آزاد برای همگان و بدون حذف هیچ نیروی سیاسی، همان شعار استراتژیکی است که روزی در قالب یک رفرندام بزرگ، معین خواهد کرد که چه روبنای سیاسی می باست ساختار ظاهری حکومت آینده ایران را تشکیل دهد؛ یک جمهوری مدرن پارلمانی و یا یک پادشاهی پارلمانی دمکراتیک. روشن است آنچه که در گام نخست در راه ایجاد این آشتی ملی مطرح است ایجاد یک نظم حکومتی است که محتوی آن میبایست کاملاً دمکراتیک باشد. ساخت ظاهری حکومت امری است ثانوی و در خدمت و تحت صیانت و نظارت زیر ساخت نظام عمل خواهد کرد. ما هم همانند همهء تجربیات مدرن و دمکراتیک بشری نه خواهان رئیس جمهور خودمختار و خودرأی در تصمیم گیری های سیاسی هستيم ونه طالب شاه قدر قدرت که حرف آخر را در سیاست بزند. هر دوی این شخصیت های سیاسی در آیندهء نظام حکومتی ایران نقشی سمبلک خواهند داشت و فاقدقدرت تصمیم گیری سیاسی مستقل هستند.

پس محتوای حکومت آینده ایران و مطالبات سیاسی حول آن می توانند آن محورهای سیاسی آشتی ملی همهء نیروهای سیاسی و مردمی باشند که برای دمکراسی، سکولاریسم و منشور جهانی حقوق بشر دل و جان می دهند. و بنظر میرسد گفتگو و توافق بر سر خواست های معین سیاسی سهل ترین و کم هزینه ترین روش همکاری برای ایجادِ یک اتحّاد پایدار و یک نهاد اپوزیسیونال قدرتمند علیه نظام اسلامی حاکم بر کشورمان باشد. تجربیات همهء جنبش های رهائی بخش در جهان و بویژه اتحّاد گروه های اپوزیسیونِ سکولار در خاورمیانه در دوران اخیر بیانگر این واقعیت است که هم پیمانی و عقد پیمان نامهء مشترک حول محورهای معین سیاسی مابین نیروهای مترقی، مسیر رسیدن به آزادی را هر چه سریعتر هموار خواهد کرد.

استهکلم 20 سپتامبر 2011

http://www.iranpressnews.com/source/107717.htm

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com