بازگشت به خانه

دوشنبهمرداد 1390 ـ  25 ماه جولای 2011

 

دو سالگی ات مبارک، جرس عزیزما!

شهرام فریدونی

سایت اینترنتی جرس دوساله شد، اما متاسفانه باید گفت که این سایت مانند دوساله ها هم رفتار می کند، هم از لحاظ لجاجت و هم از لحاظ بار اطلاعاتی!

از لحاظ لجاجت اش، اشاره من به حذف افکار دیگران از طریق حمله و یا بایکوت کردن است و از لحاظ اطلاعات هم همین بس که رؤسایش همواره در حال «تاتی تاتی» کردن بسمت رفتار دمکراتیک اند. که این «تاتی تاتی» کردن سال ها طول خواهد کشید تا به راه رفتن و گام برداشتن بیانجامد!

همهء ما، یا بهتر بگویم، تمام  کسانی که زیر پر و بال جرس نرفته اند، شاهد رفتار جرس در این دو سال دراز، پر از حادثه،  و بسیار دردناک بوده ایم و دیده ایم که این سایت چگونه در خصوص حذف افکار و صدای مخالف تلاش کرده است!

اکثر ما هنوز رفتار جرس را در رابطه با داستان اسب ترویا، متحکک خواندن دگر اندیش شجاعی نظیر زنده یاد شجا الدین شفا، ماجرای ادعای نبودن یک لکهء خاکستری در کارنامهء مالی خامنه ای از جانب یکی از گردانندگان امروز جرس و مسئول دیروز سانسور در ج. الف و... را فراموش نکرده بودیم  که این سایت، بهمراه سایت دوقلوی خود، یعنی سایت کلمه، رکورد جدیدی به دست آورد و دسته گل تازه ای به آب داد و بکلی از انعکاس نظرات اخیر مجتبی واحدی سر باز زد. امری که تا صدای اعتراضات بلند نشد نیز ادامه پیدا کرد.

در خصوص انعکاس افکار اکثریت ایرانیان هم همین بس که یک نگاه به سایت جرس و البته خواهر دوقلویش کلمه، انسان را به یاد سایت قم و عتبات عاليات می اندازد، چرا که هر دو سایت موج می زنند از تیپ های حزب اللهی، معممین، محجبین محترم و کمترین اثری از دیگران در این سایت ها مشاهده نمی شود. تو گویی که ملت ایران همین ها هستند و هیچ سکولاری، لیبرالی،  چپی، مشروطه خواهی در این کشور وجود ندارد که ندارد.

در این سایت اگر، رویم به دیوار و خدای ناکرده، معجزه شد و روزی چشم شما به دیدن جمال یک کراواتی و یا یک خانم مدرن بدون حجاب کوبنده روشن شد، اولاً سریع سابقهء ایشان را پیدا کنید، دوماً مطلب را بخوانید و ببینید که نفع مطلب برای جرس در کجاست، چرا که  تجربه می گوید که کاسهء جرس هرگز جایی نمیرود که قدحی با خودش باز نیاورد.

اجازه بدهید که مطلبم را با یک مرور کوتاه بر وخامت حال دمکراسی و آزادی بیان، در رابطه با سخنان اخیر آقای واحدی  ادامه بدهم!

بر همگان آشکار است که آقای واحدی نمایندهء آقای کروبی هستند و افکار ایشان و لذا مصاحبه های ایشان لاجرم از اهمیت ویژه ای برخوردار است!  حال شما تصور بفرمایید که آزادی خواهان ایرانی از سایتی که خودش را نمایندهء جنبش سبز به رهبری آقایان مهدی کروبی و موسوی می داند و اخبار مربوط به نمایندهء آقای کروبی را با سماجت و وقاحت تمام بایکوت می کند، انتظار چه رفتار دمکراتیکی می تواند داشته باشد؟ آن هم رفتار دمکراتیک در مقابل خیل عظیم آزادیخواهانی که به ادعای من از همهء اینها قطع امید کرده اند و از بیخ و بن نه دیگر آقایان موسوی و کروبی را قبول دارند و نه هیچ آخوند و مکلای دیگری را که بیاید و یکبار دیگر بساط امام راحلش را در این سرزمین آخوند زده پهن کند!

با این حساب دیگران هم باید تکلیف خودشان را با این سایت دو ساله و گردانندگان آن که الحمد الله و المنه، اکثراً قوم و خویش هم هستند و این یکی شوهر خواهر آن یکی و آن یکی همسر آن دیگری است را  بدانند و بیخود توقع شان را بالا نبرند که خبری نیست!

نکتهء قابل توجه دیگر این است که، امروز جرس سعی دارد  که دوسالگی خودش را بهانه کند و به این مناسبت صفحه اول خود را از نظرات اشخاص مختلف پر کند، و از این طریق  به دیگران نشان بدهد که چقدر نظرات دیگران برایش مهم است!

اعتراف می کنم که من،  و یقیناً بسیاری از دیگر ایرانیان، از صمیم قلب مایل بودیم که این کار جرس را یک عمل واقعی و نه ساختگی بدانيم، اما چه کنیم که تجربه های بد گذشته به ما می گوید که براحتی چیزی را از جانب این سایت و البته خواهر گرامیش، کلمه، قبول نکنیم و همواره چهار چشمی مراقب رفتارشان باشیم.

حال برای اینکه به شما خواننده عزیز ثابت کنم که این سوء ظن من و امثال من نسبت به نیات، رفتار و سیاست های جرس و گردانندگان اش بی پایه و اساس نیست، سعی می کنم که گوشه ای از مطالب جرس را که بمناسبت روز تولد میمونش درج شده برای شما خواننده گرامی ذکر بکنم. در ضمن، خوب است که خواننده یادش نرود که اين مطالب قرار است اوج بیطرفی و کیفیت رسانه ای این سایت را نشان بدهد و بقول معروف دوسالگی اش را حسابی میمون تر  کند.

از نام نویسندگان مطالب شروع می کنم و تحقيق در پیشینهء آنها را هم به عهدهء شما خواننده گرامی می گذارم تا خود قضاوت کنید که آیا عده ای از این عزیزان جزو اسلامیست ها هستند، یا جزو کارمندان سابق جمهوری اسلامی و یا از دوستان ایران که در زندگی شان فقط  برای ایران و ایرانی زحمت کشیده اند و نه برای تداوم حکومت آخوند.

محمدجواد اکبرین (بدون شرح)

ابراهیم نبوی (بدون شرح)

عبدالعلی بازرگان، فرزند مهدی بازرگان، نخست وزیر رو ح الله خمینی

مرتضی کاظمیان، از ملی مذهبیون (بدون شرح)

مریم شربتدار قدس (بدون شرح)

نیک آهنگ کوثر، کارتونیست و مدیر سایت خودنویس که بحق از آزادترین سایت هاست

سید‌محمد موسوی خوئینی‌ها (بدون شرح)

و بالاخره نوشابهء امیری، همسر آقای هوشنگ اسدی (بدون شرح)

در این میان، و بنا بر سلیقه عجیب و غریب خودم،  نوشته طنزنویس عزیز آقای سید ابراهیم نبوی که همه هم البته با ادبیاتشان کم و بیش آشنا هستند را بیشتر در خور ذکر می دانم! چرا که نوشته این طنز نویس، بخاطر بار طنزی که دارد از اکثر نوشته های دیگر جدی تر محسوب می شود! لذا یکراست می روم سر نوشتهء ایشان.

سید ابراهیم نبوی نوشته خود را در خصوص دو سالگی سایت جرس با این تیتر شروع می کند: «قصد تعریف و تحسین جرس را ندارم؛ با گذشتن دو سال از کار جرس می خواهم برخی انتقادات را مطرح بکنم».

همانطور که از  تیتر مطلب ایشان پیداست، طنز نویس عزیز ما، سعی می کند دل خواننده را  گرم کند که او  باید منتظر یک نقد صریح،  وزین، مستدل، مبتنی بر واقعیات، و البته  شجاعانه باشد، اما متاسفانه این خوشحالی ما یک ثانیه هم نمی پاید، چرا که طنز نویس محترم ما حتی اجازه نمی دهد که جوهر ادعایش خشک بشود و با عجله سخن اش را این چنین ادامه می دهد:

«جرس دو ساله شد و در همین دو سال یکی از مهم ترین و معتبرترین پایگاه های خبری جنبش سبز شد. خوشنودم جرس همچنان با قدرت و با تاثیرگذاری و حفظ هویت و ماهیت خودش، پیش می رود و بی توجه به کسانی که حسادت و رقابت عامل مخالفت شان با این رسانه است، اما آن را چیزی دیگر نشان می دادند، یا می دهند، کار خودش را می کند. یادم نمی رود که برخی از مخالفان جنبش سبز که دوست نداشتند صدای جنبش هنوز بلند باشد و جنبش زنده باشد، زمانی جرس را به کیهان تشبیه می کردند و آن را شبیه سازی می کردند و بعد از مدتی نه چندان کوتاه از این گفته های دائمی، بتدریج دشمنی بهتر برای مخالفت پیدا کردند و حالا هر روز گیری به امیرارجمند و شورای هماهنگی می دهند. پوست شورای هماهنگی هم کلفت شده و فحش خورش ملس، هر چه می زنند اعتبار شورای بیشتر می شود و بینندهء رسا که به گونه ای رسانهء نزدیک تر به شورای هماهنگی است، افزایش می یابد.»(1)

باید خدا را شکر کرد که آقای نبوی قصد تعریف و تمجید نداشت، والا ببین که طنز نویس ما چه ها می کرد! اما از انصاف نگذریم، من بعنوان خوانندهء این نقد وزین آقای نبوی، اعتراف می کنم که من هم این با ادعای ایشان مبنی بر اینکه نوشته ایشان تحسین و تمجید (همان مجیز گویی خودمان) نیست، موافقم و آن را تایید میکنم، چرا که دست بر قضا، بر و بچه های همان چهار راهی که جناب محمود احمدی نژاد گوجه فرنگی های خودشان را ارزانتر از همه جا می خرند، یک واژهء ناب محمدی برای این طرز قلمزدن دارند، که بنده، متاسفانه بدلیل احتمال  وجود بانوان محترم در میان خوانندگان این نوشته، از عنوان کردنش معذورم! البته نظر به سبک نوشتن این طنز نویس محترم، و بعد از خواندن بعضی از مطالب ایشان در خصوص هر کس و هر چه که ایشان با آن مخالفند، یقین دارم که ایشان هم با ادبیات بر و بچه های چهار راه مذکور بخوبی آشنایی دارند و آنقدرها هم که بعضی ها فکر می کنند، با اصطلاحات و تفکرات مردم کوچه و بازار نا آشنا نیستند!

آقای نبوی در ادامه اعتراضکی هم می کنند مبنی بر اينکه:

« به نظر می رسد، جرس نه تنها از همهء استعدادهای نویسندگان حامی جنبش سبز استفاده نمی کند، که این کار نه امتناع مالی دارد و نه از نظر سیاسی و ایدئولوژیکی با مشکل مواجه است، برخی افراد که می توانند در جرس جای بگیرند، چه به عنوان همکار چه باز نشر مطالب شان به عنوان میهمان، از حوزهء همکاران حذف می شوند. من معتقد نیستم علت نبودن این افراد تنگ نظری دوستان جرس است، بلکه معتقدم بی توجهی و نداشتن ارتباطات خوب و حرفه ای ندیدن گاهی اوقات باعث می شود برخی از همکاران بالقوه به همکاران بالفعل تبدیل نشوند. پیشنهاد می کنم بطور جدی به نویسندگان و خبرنگاران و هنرمندانی که می توانند مقاله و نوشته یا ویدئو تولید کنند، بطور جدی فکر کنند».

متأسفانه باید اعتراف کرد که مشکل ما ایرانیان فقط کمیت و کیفیت محصولات جمهوری اسلامی نیست، بلکه مشکل، طنزنویس هایی هستند که هنوز هم با ادبیات برخواسته از جایگاه های «سیاسی ایدئولوژیکی» دههء شصت، نظیر آنچه در حوزهء کمیته و سپاه پاسداران استفاده می شد، قلمزنی می کنند. طنز نویس ما باید بداند که این طرز نوشتن، نتها خواننده را بخنده نمی اندازد، بلکه حال بدی را هم به خواننده منتقل می کند و ناخودآگاه انسان را  یاد بخش مخوف سیاسی ایدئولوژیکی سپاه پاسداران می اندازد که چه بلا هایی که تحت پوشش همین عنوان منحوس و ضد بشری  «سیاسی ایدئولوژیکی» سر این مملکت و جوان هایش نیاورد. متاسفانه باید بگویم که این اشاره ایشان بر میگردد به ادبیاتی که ایشان با آن خو گرفته اند و موارد زیر را هم بخوبی روشن می کند که:

اولا، چرا این سایت بوی «سیاسی ایدئولوژیکی» و گزینش  سپاه پاسداران را می دهد

دوما، چرا نظری غیر از آنچه که عده ای اسلامیست قصد القای آن را به جامعه دارند، هرگز در این سایت منعکس نمی شود!

سوما، چرا من خواننده، ناخود آگاه، هوس میکنم  که یکی از همین اصطلاحاتی که آقای نبوی مثل نقل و نبات بین هر کس و هر طرز فکر که با طنزهای ایشان همخوانی ندارد پخش می کنند را تحویل خود این طنز نویس گرامی بدهم!  اشتباه نکنید، منظورم اصطلاح جر دادن و از این دست نیست، بلکه همین اصطلاحی است که ایشان، همین چند روز پیش، در خصوص آرامش بکار بردند.

لذا اجازه بدهید که بنده و به نمایندگی همهء آنها که دل خونی از این داستان «سیاسی ایدئولوژیکی» ایشان و همفکران شان دارند و همه آنها که هرگز نظراتشان در جرس منعکس نشده، نمی شود و نخواهد شد، به این طنز نویس محترم بگویم که: آرام باش مومن! آرام باش سید!

 

از نوشته آقای نبوی بگذریم که بهتر باشد و برویم سراغ مطلب جناب کدیور:

«پاسخ ‌های محسن کدیور به پرسش‌های خوانندگان

«هم‌زمان با دومین سالگرد جرس انجام شد

«سوال: جایگاه اقلیت های قومی و مذهبی در این رسانه  کجاست؟ نسبت به ظلمی که اقلیت های مذهبی در ایران می شود چه سیاستی دارید؟

«جواب آقای کدیور: جرس بر اساس موازین حقوق بشر و استقلال و تمامیت ارضی ایران از حقوق اقلیت های قومی و مذهبی دفاع می کند. هر ایرانی با هر قومیت و مذهب، شهروند ایران است و دفاع از حقوق شهروندی هموطنان مظلوم بدون هیچ استثنائی از اولویت های جرس است. از جمله دفاع از حقوق مسلمانان اهل سنت، دراویش و غیرمسلمانان، از جمله حقوق شهروندی بهائیان بخشی ازسیاست های روزمرهء جرس بوده است. کافی است عناوین این اقلیت ها را در جرس جستجو کنید تا ارزیابی تان به واقع نزدیک باشد.»

بنده در اینجا از همه خوانندگان محترم تقاضا میکنم که در گوگل جستجو کنند و ببینند که این سایت با چه اکراهی از بهایان نام برده است. اما قبل از اینکه چماق تکفیر یکسری انسان یک کتابی بر سر بنده فرود بیاید، اجازه می خواهم در اینجا رسماً و کتباً اعلام کنم که این بندهء حقیر سراپا تقصیر، اصولاً ذهنیت دینی خودم را مدتهاست که به دور انداخته ام، پس به مهر بدست ها می گویم که: «برو ای گدای مسکین در خانهء علی زن ... که اگر علی در آید.....» باقیش را اجازه بدهید واگذار کنم به طبع شعر طنز نویس عزیزمان.

حال که این  نکته را گفتم و این سنگ را از سینه برداشتم، اجازه بدهید که برگردم بر سر این ادعای غیر واقعی آقای کدیور و افتخار کردن ایشان به این امر که اصولاً سایت جرس برای هموطنان بهایی ما ارزشی قائل بوده است یا خیر.

جناب کدیور گرامی،  هر کس که در سایت گوگل واژه های بهایی و جرس را سرچ و جستجو کند، با یک تعداد معدودی لینک برخورد می کند که همگی مربوط به نوشته هایی می شوند که یکی و یا جند تا  از سه اهداف را زیر را،  آن هم به وضوح کامل دنبال کرده اند!

یک، نشان دادن آزادیخواهی جرس

دو، اعلام برائت کردن جرس از تهمت بهایی بودن

سه،  مذموم جلوه دادن این تفکر و پیروانش؛ آن هم از طریق بکار بردن الفاظی نظیر فرقه، ضاله و غیره که براستی، در کنار ضد بشری بودنشان، بسیار سخیف و فرو مایه هم می باشند! حالا اگر ج. الف این الفاظ را رواج داده هم دردی را دوا نمی کند و الفاظ فرومایه، همچنان به قوت فرومایگی خودشان باقی می مانند و بر انسان های مطلع و شریف و آزادی خواه است که از این الفاظ دوری بکنند و هرگز انسان های دیگر را با آنها نخوانند!

اجازه بدهید در این رابطه توجه  خواننده گرامی را به شاهکاری از جرس جلب کنم که در یکی از نوشته های خودش، نظرات  مرحوم منتظری را در خصوص شهروندان محترم بهایی مان و البته با همان اکراهی که آقای منتظری از بهایی ها داشتند را منعکس می کند.

اما قبل از آن اجازه می خواهم که به همهء خوانندگان یک مطلب مهم را گوشزد بکنم  و آن اينکه زمانی که ما در مورد دراویش، و یا بهاییان صحبت می کنیم، از ایرانیانی حرف می زنیم که همواره مانند انسان رفتار کرده اند و هرگز نه کسی را شلاق زده اند، نه تا بحال کسی از اینها سنگسار دیده، نه دختر 9 ساله ای را به بهانهء صیغه مورد تجاوز قرار داده اند، نه کسی را از کوه و از پل پرت کرده اند، نه چشمی در آورده اند، نه ادعای ارتباط با اجنه و تسخیر جنی از ایشان بگوش کسی رسیده، نه به دختران باکرهء این آب و خاک قبل از اعدام شان تعرض کرده اند، نه در کتاب هایشان از اطفاء شهوت با طفل شیرخوار بحثی بمیان آورده اند و...

حال بخوانید فتوای آقای منتظری را، یعنی کسی که باعث و بانی همین قانون اساسی منحوس ج. الف است، در خصوص شهروندان عزیز بهایی ما:

«سؤال : حضرت آیت الله منتظری با عرض سلام. در یکی از پاسخ های جنابعالی در مورد فرقهء بهائیت، پس از اشاره به این که این فرقه به خاطر نداشتن کتاب آسمانی در قانون اساسی جزو اقلیت های رسمی محسوب نشده اند فرموده اید :"ولی از آن جهت که اهل این کشور هستند و حق آب و گل دارند از حقوق شهروندی بهره مند می باشند. به دنبال انتشار این پاسخ بعضی از پیروان این فرقه از واژه "حقوق شهروندی" سوء استفاده کرده و مطالبات زیادی را مطرح نموده و حتی گفته شده نظری که حضرتعالی در سال های قبل از انقلاب در مورد این فرقه داشته اید عوض شده است. مستدعی است نسبت به این موضوع و نیز منظور از حقوق شهروندی جهت رفع هرگونه ابهامی نظر خود را بفرمایید. با تشکر.

«جواب : بسمه تعالی. با سلام و تحیت. نظر این جانب در مورد فرقهء ضالهء بهائیه همان نظر سال های قبل از انقلاب است و تغییری نکرده است. ولی به طور کلی افرادی که تابع هیچ یک از ادیان آسمانی نیستند نیز به حکم آیهء شریفهء: "لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین" (سورهء ممتحنه، آیه 8) و فرمایش امیرالمومنین علیه السلام در نامه به مالک اشتر: "واشعر قلبک الرحمة للرعیة والمحبة لهم واللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان: اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق" (نهج البلاغة، نامه 53) باید حقوق انسانی آنان رعایت شود.

«حقوق شهروندی نیز یک واژهء کلی است و حدود آن باید بر اساس عرف و قانون اساسی مورد پذیرش اکثریت مردم مشخص شود. البته اگر کسانی در صدد دشمنی با مردم کشور برآیند و با دشمنان خارجی همکاری نمایند و همکاری آنان مطابق قوانین کشور برای دادگاه صالح ثابت شود باید طبق قانون مجازات شوند. و شهروندی آنان مانع از اجراء قانون نمی شود. و لازم است مراقبت شود جوانان کشور گرفتار تبلیغات سوء آنان نشوند، و اگر معامله و معاشرت با آنان موجب تقویت آنان شود لازم است از آن اجتناب گردد. ان شاء الله موفق باشید.

«حسینعلی منتظری

 «25 خرداد 1387»

شمای خواننده را نمیدانم، اما براستی این طرز سوال کردن فرومایه و فتوای آقای منتظری و بکار بردن الفاظ زشتی نظیر ضاله و همچنین ذکر و تکرار پديدهء زشت و غیر انسانی ِ آخوندها  مبنی بر منع معامله کردن با بهائيان حال من یکی را بهم می زند! پروردگار عالم ایشان را بیامرزد و رحمی به این کشور و مردمش بکند و دیگر هرگز چنین «موهبت هائی» نظیر ایشان و استادشان امام راحل را برای ما نفرستد! و بجایش چهار تا آدم بدرد بخور نظیر بتهون، آنیشتن، گالیله، رازی، خیام، حافظ و از این دست مرحمت بفرماید که هیچکدام شان نداند ضاله را با چه « ز» ای می نویسند و هیچکدام شان رساله های آنچنانی ننویسند و مقلدان و ذوب شدگان را دور خودشان جمع نکنند.

از گناه جرس در این خصوص که بگذریم،  شگفت انگیز است که هیچ  صدای قابل عرضی هم از نخبگان این مملکت بیرون نیامد تا از آن مرحوم بپرسد که اولا، سرکار کی هستید که در خصوص دیگر انسان ها با این لحن پست و سخیف حرف می زنید؟ دوما، اگر یک عده به ظهور امام زمان معتقداند، شما و مقلدین شما هنوز دل مشغول این هستید که ایشان، هر شب با آن زره و شمشیر  اسب و کلاه خود و بند وبساط شان، از یک چاهی بیرون می آیند و به یک چاه دیگر می روند.

سوما،  اگر این هموطنان بهایی ما کتابی که بگفتهء سرکار آسمانی است ندارند، مگر شیعه کتاب آسمانی دارد؟

چهارما، آیا شما خبر ندارید که اکثریت مسلمین که سنی هستند، اصولا  شیعه را  مذموم می شمارند، و « فرقه» سرکار را فرقهء ضالهء رافضیون می نامند؟

براستی باید اعتراف کرد که یکی دیگر از لطماتی که این گروه دینکار، متعصب، خشک و یک کتابی به کشور ما زده اند، همین وضعیتی است که بوجود آورده اند و کار ما را به اینجا کشانده اند که مجبوریم که هموطنان خود را با عناوینی از قبیل بهایی و شیعه و از این دست مشخص کنیم.

آری این هم گوشه ای بود برای اثبات حرف آقای کدیور که این سایت جرس چقدر برای بهاییان زحمت می کشد و از حقوق اقلیت ها و حتی حقوق این فرقه «ضاله» هم  دفاع می کند. با داشتن چنین دوستان و مدافعینی، گمان نکنم که پیروان بهایت به دشمن نیازی داشته باشند!

 

اما برگردیم به تولد فرخنده جرس و زیاد با این بحث ها فضای این جشن تولد میمون را مغموم نکنیم!

یک نکته مثبت این تولد، درج نقدی از نویسنده، خبرنگار و کارتونیست آزاده کشورمان، آقای نیک آهنگ کوثر، تحت عنوان «بانگ یک‌ سویهء‌ جرس» است که بحق بسیار هم خواندنی می باشد! هر چند این نویسنده گرامی نباید خیلی ذوق زده بشوند که چنین مطلبی از ایشان در جرس درج شده  و باید یک سال دیگر صبر کند تا شاید تولد دیگری بشود و ما هم از ایشان در سایت جرس نوشته دیگری ببینیم! اینهم یک تکه از نوشتهء ایشان که بحق باید گفت بهترین نوشته در خصوص اين نشريه است:

«مسالهء دیگر، حملهء سیستماتیک "حقوق ‌بگیران" جرس به منتقدین است. به عنوان مثال، وقتی به مجتبی واحدی بابت مواضع اش از سوی یادداشت نویسان محترم انتقاد می‌شود، معلوم نیست دوستان دارند "نظر" می‌دهند یا کار حرفه‌ای خود را می‌کنند؟ اما نکتهء دیگری که گاه دوستان از آن غافل می‌مانند، حمله و انتقاد از کسی است که خوانندگان جرس، اصل مطلب اش را ممکن است نخوانده یا فیلمش را ندیده باشند. اگر انتقاد از عدم انعکاس حرف‌های آقای واحدی نبود، و در بالاترین به این مساله پرداخته نمی‌شد، حرف‌های ویدیویی آقای واحدی هم هیچگاه در جرس محلی از اعراب نمی‌یافت».

در پایان مایل بودم که به افتخار این تولد میمون توپخانه داشتم و توپی در میکردم، اما چه کنم که دستم خالی ست و تنها می توانم که یک شعار ناب به افتخار تولد دو سالگی این جگر گوشهء والدینش تقديم کنم و امیدوار باشم که شما خوانندهء عزیز هم با من همراه شوید.

پس بیایید اول لیوان های عرق "نعنا!" مان را بلند کنیم و سه بار بگوییم: «هیپ هیپ هورا» و بعد هم شعار زیر را در تفکرات مان و نوشته هایمان، آنچنان منعکس کنیم و فریاد بزنیم که حتی بگوش اصحاب جرس هم برسد! :

زنده باد آزادی بیان

زنده باد سکولاریسم

زنده باد دمکراسی

زنده باد حقوق بشر

و ننگ بر حامیان تاریکی، اختناق و دشمنان آزادی بیان

 

(در ضمن این نوشته برای جرس هم ارسال می شود، که ببینیم که این حضرات درجش می کنند، یا یک ایراد سیاسی ایدئولوژیکی برایش پیدا می کنند).

اسلو، پنج شنبه 21 ژوئيه 2011 - 30 تیر 1390

لینک های مربوطه

1

http://www.rahesabz.net/story/40161/

2

http://www.rahesabz.net/story/40161/

3

http://www.rahesabz.net/story/7549/

4

http://www.rahesabz.net/story/40000/

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com