|
جمعه 17 تير 1390 ـ 8 جولای 2011 |
سایت های جرس و کلمه؛ و آزای بیان
شهرام فریدونی
من یک بار در گذشته در خصوص سیاست خفه کردن صدای مخالف از جانب سایت های جرس و کلمه نوشته ام. در آن نوشته تکیه ام تا حدودی بر این بود که این سایت ها از درج مطالب مربوط به سکولارها و اصولاً کسانی که چهار چوب نظام ج.الف را نه دوست دارند و نه قبول، خودداری می کند و تن می زند. امروز اما حلقهء تنگ نظری و اختناق در این رسانه ها تنگ تر شده و حتی به دامان نمایندهء آقای کروبی را هم رسیده است. امری که نوشتهء امروز بنده را توجیه می کند!
امروز، چند روزی از انتشار سخنان بسیار جنجال بر انگیز آقای واحدی می گذرد، اما دریغ از یک کلمه درج مطلب از جانب این سایت ها. من نمی دانم که مریدان این دو سایت چگونه قرار است که این بایکوت خبری جدید این سایت را توجیه کنند؟ لذا دست به نوشتن برده ام تا شاید جوابی بگیرم، یا بهتر بگویم، تا شاید ایرانی های آزادیخواه که جانشان از دست سیستم خبری در ج. الف به لب شان رسیده و دیگر نمی خواهند دچار طاعونی خبری نظیر آنچه در ج. الف شیوع داشته و دارد بشوند، جواب قابل قبولی در این خصوص بگیرند.
من به جرات ادعا می کنم که در فردای ایران آزاد، در کتاب های تاریخی فرزندان این آب و خاک، سخنان چند روز پیش آقای واحدی جای خود را خواهد داشت، لذا، نظر به اهمیت این خبر، سوالم از این رسانه ها اینگونه خواهد بود که: آیا آقای مجتبی واحدی شخصیت کمی است که مطلب اش در خور انتشار نیست؟ اگر آری، پس چرا همین سایت کلمه نوشتهء نویسنده پر کار و البته اصلاح طلب و صد البته بسیار بسیار طنز نویس، جناب سید ابراهیم نبوی، را در نکوهش سخنان آقای واحدی درج می کند، اما از انتشار خود صحبت های آقای واحدی تن می زند؟ باید از مسئولین دلسوز این سایت پرسید که آیا این کار کمکی به سوءظن دیگران نسبت به سایت شان می کند و شک و گمانه زنی های دیگران را در خصوص اینکه این سایت مستقیماً از رفسنجانی و خاتمی خط می گیرد کم می کند، و یا نقش بزرگی را در تشدید آن بازی میکند؟
در اینجا از کسانی که قصد دارند که علم شنگه بپا کنند و نفير وامظلوما بکشند می خواهم که گوش هاشان را باز کنند و بشنوند که چقدر از ایرانیان این رسانه ها را بنگاه های سازماندهی و پشتيبانی مالی شده از جانب باند رفسنجانی می دانند و حرکات و سیاست های این سایت ها را نيز شاهد مدعای خود می گيرند!
در واقعريال سوال من سوالی است که کسانی که جلوی انتشار خبر را می گیرند و در صدد مصادره و به غنیمت گرفتن حوزهء اطلاعات عمومی هستند باید بتوانند و قادر باشند جواب اش را بدهند.
اگر کسی در روز، پنج شنبه 07 ژوئيه 2011 - 16 تیر 1390، به سایت کلمه سری زده باشد، با این تیترهای مقالات مواجه شده که اکثریت آنها را دوستان آخوند و یا مکلای ما نوشته اند. عکس ها و نام های این افراد هست و البته خواننده می تواند برود و ببیند. مثلاً، آقای عبدی، یکی از مبتکرین و مرتکبین اشغال سفارت آمریکا، و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، که از معممین هستند، جزو این نویسندگانند.
تیتر مطالب این عزیزان هم از این قرار است:
منشور حقوق بشر امام سجاد(ع)
سایت کلمه: امام سجاد (ع) و عالمانی که عملهء ظلم بودند
سایت کلمه: فراتر از خبر، آمار معتبر!
سایت کلمه: فساد بانکی و آزادسازی اقتصاد
سایت کلمه: به یاد مرحوم محمد علی صدوقی/ خیال روی تو
سایت کلمه: خطای استراتژیک در انتصاب احمدی نژاد و آدرس غلطی به نام «جریان انحرافی»
سایت کلمه: دین بیاخلاق؛ دینداری زمانه ی ما
سایت کلمه: اگر احمدی نژاد به آن قهــــر ۱۱ روزه نمی رفت
سایت کلمه: سلام بر مصر
سایت کلمه: دین و سیاست در جامعه مدرن
سایت کلمه: راه های پیشگیری از گسترش خرافات
سایت کلمهک نرمش و مدارا، راز موفقیت پیامبر رحمت
سایت کلمه: جامعهی دیکتاتورپسند و نگاه ابزاری به انسان
سایت کلمه: نگرانی شهید بهشتی از گسترش الفبای قدرت
سایت کلمه: روش شناسی شهید بهشتی، راهی برای نیل به توسعه
سایت کلمه: نظر و عمل از دیدگاه شهید بهشتی
سوال اینجاست که اگر سايت کلمه این نوشته صد البته با ارزش « منشور حقوق بشر امام سجاد(ع)» و یا «روششناسی شهید بهشتی، راهی برای نیل به توسعه» را در آن روز درج نمی کرد و بجای آن سخنان مهم شخصیت مهمی نظیر واحدی را درج می کرد چه می شد؟ آیا به وحدت کلمهء اینها آسیب می رسید؟ آیا صداقت، سابقه و اعتبار، یا روح آزادگی این سایت ها زیر سوال می رفت؟
برای روشمن کردن وزن فقط یکی از مطالبی که جای اخبار مهمی نظیر صحبت های آقای واحدی را گرفته یک جمله از نوشتهء منشور حقوق بشر امام سجاد(ع) را می آورم که خودش گویای منظورم هست. نویسنده این مقاله می نویسد: «در زمانی که در یونان باستان، افراد بالای 60 سال را به نوشیدن جام شوکران و مرگ اجباری سوق می دادند، در نظام آئینی ما اکرام کبار یک ضرورت قانونی و یک اصل مسلم اخلاقی بوده و [بخاطر] این کد هاست که امروز هم پس از این گسست تاریخی، ما به میراث قدما می بالیم».(1)
در اینجا مایل نیستم که وارد تحلیل این نوشته شوم، هر چند که اعتراف می کنم و شما هم شاهد هستید که که اینکار چقدر می تواند وسوسه برانگیز باشد. و فقط مایلم از شما خوانندهء گرامی این سطور بخواهم که خودتان قضاوت کنید و ببینید که به چه چیزی در این سایت ها اولویت داده می شود، چه چیزی منتشر می شود و چه خبر مهمی «درز» گرفته می شود.
در هر صورت، از نظر بنده، هر شخص و یا گروهی که امروز خود را بالاتر از ملت ببینند و بخود اجازء تحقیر و توهین به هوش ایرانی های شریف بدهد، باید برود و کنج غار مملو از جهل خود بنشیند و از نو فکر کند! چرا که ایرانی امروز دیگر این دست رفتار ها را بر نمی تابد و تحمل نمی کنند. ایرانی امروز بدنبال یک رسانهء بیطرف است که در وحله اول موازین جهانی خبرنگاری و روزنامه نویسی و بخصوص اخلاق را رعایت کند، و در وحله دوم یادش نرود که ولی نعمت اش کیست و تعهدش را به کی مدیون است.
نکته دیگر که دلم نمی آید ذکر نکنم، در خصوص دوستانی است که فداکارانه و دست و دلبازانه و بدون هیچ چشم داشتی برای اینجور دستگاه های تبلیغاتی می نویسند، اما من یکی هرگز صدای اعتراضی از آنها نشنیده ام که به این دست سیاست های سانسور، تخطئه، و تهمت اعتراضی کرده باشند! خیلی از ما هنوز داستان ننگین «متحکک» خواندن زنده یاد شجاع الدین شفا را از خاطر نبرده ایم و آن حرکت زشت هنوز نه از خاطر بنده و خیلی از ایرانی ها پاک شده و نه از کارنامه این به اصطلاح «رسانه ها».
در پایان تکرار می کنم که هر کسی که با این جور رسانه ها کار می کند، درود بر او، اما اینکه کار بکنی اما اعتراض نکنی و لب فرو ببندی مسلماً اعتمادی نمی سازد.
درود بر آزادی و آزادی بیان
پنج شنبه 07 ژوئيه 2011 - 16 تیر 1390
1. http://www.kaleme.com/1390/04/16/klm-64399/
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |