بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات اين پايگاه

نوشته های

شهباز نخعی

shahbaznakhai8@gmail.com

جمعه 3  تير 1390 ـ  24 ماه ژوئن 2011

 

شهامت اخلاقی یا زدن نعل وارونه!

شهباز نخعی

گاه پیش می آید که مدیریت یک بیمارستان بخش یا بخش هایی مانند مراقبت های ویژه، جرّاحی، زنان و زایمان، بیماری های گوارشی و تنفّسی و... را به دلیل آلودگی و هجوم باکتری های مرگزا برای چند روز تعطیل می کند تا بتواند آن بخش یا بخش ها را گندزدایی و ضدعفونی کند.

این تعطیلی طبعاً برای مدیریت بیمارستان، کارکنان، پزشکان، پرستاران و بویژه بیماران گران تمام می شود، امّا آلودگی شرایطی را پدید می آورد که چاره ای جز تعطیل موقت نمی ماند.

به نظر می آید که سپهر سیاسی ایران به چنین وضعیتی دچار شده و دریغ و افسوس که مدیریتی کارآمد و قاطع در کار نیست تا برای آن چاره اندیشی کند. نزدیک به 15 سال است که گروهی از کارگزاران حکومت ولایت فقیه که از روز تأسیس این نظام در همهء عملکردهای جنایتکارانهء آن سهیم و شریک بوده اند با برچسب "اصلاح طلب" به خواستگاری قدرت سیاسی آمده و در رفتاری پراز تناقض و تضاد – که از آنها جز به حیله گری، فریبکاری و ترفندبازی نمی توان یادکرد – مردم را به دست انداز، چاله و حتی چاه های بسیار انداخته اند و هنوز هم باوجود انواع تجربه های تلخ و ناگوار از کارهای نابکارانه خود دست برنمی دارند. سردستهء این جماعت سیّدی فریبکار و شیّاد بنام محمد خاتمی است که انبان فریبکاری هایش ته ندارد!

رفتار، کردار و گفتار این فرد آنقدر حال بهم زن و تهوع آور است که انسان مبهوت می ماند چگونه هنوز می تواند در عرصهء عمومی جلوه بفروشد و گروهی هرچند کم شمار را بفریبد. در پی رویدادهای پس از به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری دهم در دو سال پیش و جنایت های بسیاری که ولی مطلقه فقیه درجریان سرکوب وحشیانه مردم انجام داد و همچنان می دهد، حداقل انتظار و توقع این بود که اصلاح طلبان، که خود در گرم کردن تنور انتخابات کذایی مسئولیت و نقش انکارناپذیر داشتند، دستکم سکوت کنند و اگر یار شاطر مردم نیستند لااقل بار خاطر نباشند. امّا چنین انتظاری از بيشتر این جماعت، که پررویی و وقاحت متاع دکان و سرمایه کارشان است، انتظاری نابجاست. بوی کباب به اصطلاح انتخابات مجلس نهم به مشام آقایان رسیده و با آن که دارودسته حاکم چند بار با رفتاری که برای هر انسانی توهین آمیز است، آنان را از خود رانده اند، باز اینان با چندش آورترین انواع چاپلوسی و پاچه خواری، خرده سهمی از قدرت سیاسی را گدایی می کنند.

این ماجرای نفرت انگیز و مشمئز کننده چندماه پیش با سخنان سیّد محمد خاتمی آغاز شد. او در 7 دیماه 1389 اعلام کرد: «اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس آینده خواستار پایبندی همگان به قانون اساسی، آزادی زندانیان سیاسی و فراهم شدن زمینه برگزاری انتخابات سالم و آزاد هستند»!

در قاموس سیّدمحمد خاتمی و یارانش "انتخابات سالم و آزاد" انتخاباتی است که نام آنها از صندوق ها بیرون بیاید و برایشان هیچ اهمیتی هم ندارد که با موجودی بنام ولی مطلقه فقیه و نظارت استصوابی شورای نگهبان منصوب او، چیزی بنام انتخابات هرگز نمی تواند از مرحله خیمه شب بازی، کارناوال و سیرک فراتر رود!

یک هفته پس از سخنان محمد خاتمی، احمد جنتی دبیرشورای نگهبان و کارچرخان اصلی انتخابات در نماز جمعه 14 دیماه 1389 با اشاره به سخنان او گفت: «اصلاً نیازی به حضور این عده (اصلاح طلبان) در انتخابات نیست... آنها می گویند اگر ما بخواهیم وارد شویم شرایطی دارد، واقعاً باید گفت که وقاحت حدومرزی ندارد»!

در برابر این گفته های توهین آمیز و تحقیر کننده، هرکسی که از حداقل مناعت طبع و عزت نفس برخوردار بود، دمش را روی کول اش می گذاشت و عطای شرکت در انتخابات کذایی و داشتن خرده سهم در قدرت سیاسی را – دست کم موقتاً – به لقایش می بخشید. امّا سیّدمحمد خاتمی و یاران اصلاح طلب اش بیدی نیستند که از بادهای توهین و تحقیر بلرزند. دو ماه بعد، در نیمه اسفندماه، عطاء الله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت خاتمی، که چند سالی است مقیم لندن شده، در سخنرانی در یکی از دانشگاه های انگلستان گفت: «من آیت الله خامنه ای را خوب می شناسم و می دانم که در تمام کارنامهء اقتصادی خود و اقوام اش، نقطهء سیاه که هیچ، حتی یک نقطهء خاکستری هم نمی توان یافت»!

عطاءالله مهاجرانی این سخنان را در کمال وقاحت در شرایطی بر زبان آورد که 21 ماه پیش از آن، در همان انگلستان محل اقامت اش، روزنامه معتبر "گاردین" خبر از توقیف حساب بانکی مجتبی خامنه ای به مبلغ یک میلیارد پوند انگلیس (آن زمان معادل یک میلیارد و ششصد میلیون دلار) داده بود و چند روز پس از آن نیز خامنه ای در خطبهء نماز جمعه از انگلستان با عنوان "دولت خبیث" نام برد!

دریوزگی و گدایی خرده سهم درقدرت برغم توهین و تحقیرها ادامه یافت. محمد خاتمی در فروردین 1390 گفت: «سال گذشته را در حالی پشت سر گذاشتیم که نه تنها زندانیان آزاد نشدند، بلکه کسانی که آزاد بودند نیز فراخوانده یا دستگیر شدند و نسبت به بسیاری از کسانی که در زندان هستند و نسبت به بستگان آنان سختگیری های بیشتر به عمل آمد و حصرها و محدودیت ها نیز بر آنها افزوده شد».

این نالیدن از بیوفایی یار جفاکار تا دوماه بعد نیز ادامه یافت. محمد خاتمی در سالگرد دوّم خرداد گفت: «در غیاب اصلاحات و پرهیز از انتخابات آزاد و مطلوب و فراگیر و با محدود کردن اصلاح طلبان واقعی چه بسا که دروغ و ناکارآمدی و هدر رفتن سرمایه های ملی و نادیده انگاشتن حقوق اساسی مردم و بی اعتبار شدن قانون، به خصوص قانون اساسی و مهجور ماندن بخش هایی که به حقوق ملت مربوط است، رایج شود و موجب دلسردی و حتی بدبینی بخش های مهمی از جامعه به خصوص فرهیختگان نسبت به نظام و حاکمیت شود»!

احمد جنتی در هر موردی که حق نداشته باشد، در مورد "واقعا باید گفت که وقاحت حد و مرزی ندارد" کاملا حق دارد. پس از آن همه بی قانونی، جنایت، تجاوز، سرکوب وحشیانه و... این که کسی نگران احتمال "دلسردی و حتی بدبینی بخش های مهمی از جامعه به خصوص فرهیختگان نسبت به نظام و حاکمیت" باشد، اگر وقاحت بی حد و مرز نیست پس چیست؟!

امّا، وقاحت بی حد و مرز سیّد محمد خاتمی، مانند قطار هسته ای محمود احمدی نژاد، فرمان و ترمز ندارد. در پایان اردیبهشت ماه، محمد خاتمی ذات و منش خود را نشان داد: «اگر ظلمی شده است – که شده است – همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود»! او سپس از کیسهء خلیفه – بخوانید مادران و پدران داغدار، جوانان اسیر و زندانی و آواره و... – می بخشد که: «و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندان اش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آیندهء بهتر رو خواهیم آورد»!

در واقع پیشنهاد سیّد محمد خاتمی این بود که مردم داغدیده و سیّدعلی خامنه ای جنایتکار روی یکدیگر را ببوسند و آشتی کنند تا اصلاح طلبان بتوانند به "آیندهء بهتر" ـ که در حال حاضر نمی تواند چیزی بیش از چند کرسی در به اصطلاح مجلس شورای اسلامی باشد ـ برسند!

در 3 تیرماه 1390، محمدرضا خاتمی، دبیرکل سابق حزب مشارکت اسلامی، نایب رییس مجلس ششم و برادر سیّد محمد خاتمی نیز به میدان آمد: «خواست اصلی اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات آیندهء مجلس، به رسمیت شناختن احزاب و مطبوعات مستقل و آزادی زندانیان سیاسی است... شرط حضور اصلاح طلبان در انتخابات این است که، بر اساس گفتهء آیت الله خمینی، نظامیان به پادگان ها بازگردند و عرصه سیاسی را به فعالان سیاسی بسپارند»!

شرط هایی که محمد رضا خاتمی برمی شمارد انسان را به یاد آن آدمی می اندازد که به ده راهش نمی دادند و سراغ خانه کدخدا را می گرفت! عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان به این سخنان با عباراتی رندانه و تمسخرآمیز پاسخ می دهد: «برای ما فرقی نمی کند که چه گروهی در انتخابات شرکت می کند یا نمی کند، ما امیدواریم همهء اقشار در انتخابات شرکت کنند و شاهد مشارکت حداکثری در انتخابات باشیم».

جماعت اصلاح طلب جنس شان جور است. فقط سیّد محمد خاتمی، عطاءالله مهاجرانی و محمدرضا خاتمی نیستند. جواهر نایابی چون مسعود بهنود را نیز دارند تا در تنگناها به دادشان برسد؛ روزنامه نگاری که زمانی فخر می فروخت که با امیرعباس هویدا پالوده می خورد و اکنون سال هاست که در کسوت اصلاح طلبی در انگلستان، با برخورداری از سخاوت بنگاه سخن پراکنی بی بی سی، روزگار می گذراند. مسعود بهنود روز 12 تیرماه در گفتگو با صدای امریکا دربارهء انتخابات مجلس نهم می گوید: «به نظر من مشارکت خیلی کم نخواهد بود. یعنی اینقدر کم نیست که بتوان آن را حمل بر یک انتخابات کم رمق نمود. تصور من این است که 60 درصد مردم در این انتخابات شرکت خواهند نمود»!

در ادامهء این سخنان پیشگویانه و داهیانه، که صد البته تحقق آنها در گرو مشارکت فعال اصلاح طلبان در انتخابات است، بهنود می گوید: «به هر حال، جمهوری اسلامی نشان داده که تا 60 درصد یا بیشتر را به راحتی می تواند پای صندوق های رأی ببرد. من تصور نمی کنم خیلی شرایط حکومت در وضعیت فعلی با شرایط انتخابات سوّم و چهارم فرق بکند»!

"عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو"؛ جوری جنس اصلاح طلبان با مسعود بهنود پایان نمی پذیرد. خوشبختانه اصلاح طلب "بریده و سابق" هم داریم. مجتبی واحدی، سردبیر پیشین روزنامه "آفتاب یزد" و نماینده و سخنگوی خارج از کشور شیخ مهدی کروبی روز 11 تیرماه در یک نوار ویدیویی که منتشر کرده می گوید: «من اینجا به صراحت می گویم من به هیچ وجه دیگر اصلاح طلب نیستم. برای این که اصلاح طلب موقعی مفهوم داشت که ما گمان می کردیم در نظام انحرافی ایجاد شده و می خواستیم اصلاح اش کنیم. امروز که نظام نه جمهوری است و نه اسلامی، دیگر اصلاحات اش معنی ندارد! من با صدای بلند و با افتخار می گویم که خودم را اصلاح طلب نمی دانم. توی این شرایط من معتقدم که این خیانت، به صراحت می گویم، خیانت به آرمان های مردم است که مردم را دلسرد بکنیم، یا آنها را به این نتیجه برسانیم که مقاومت فایده ای ندارد و آخرش سران اصلاح طلب قرار است بروند با همین حکومت جائر ظالم دیکتاتور زدوبند کنند».

به راه راست هدایت شدن این اصلاح طلب "سابق" و حرف های شجاعانه اش درخور تحسین و تمجید است. امّا، خیلی نباید ذوق زده شد و از یاد برد که "حکومت جائر ظالم دیکتاتور" درعین حال حکومتی بی نهایت مکار و حیله گر نیز هست و بویژه در مهره چینی دستی دراز دارد. از یاد نباید برد که همین چند هفته پیش بود که وزارت اطلاعات و امنیت نظام با تهیه و پخش فیلم "الماسی برای فریب" فخر می فروخت که چگونه سردار مدحی را در بخشی از اپوزیسیون ساده اندیش و زودباور خارج از کشور نفوذ داده و او را به عنوان یکی از رهبران تشکیل "دولت در تبعید" قالب کرده است! 

محک سنجش صداقت مدعی ِ بریدن از اصلاح طلبان رفتار او پس از زدن آن حرف هاست.  آیا با پوزش خواستن از مردم کنار می نشیند یا همچنان برای خود و مرشدش – که در ایستادگی و شجاعت اش تردید نیست – نقشی در بالای هرم رهبری مخالفان نظام قائل است؟ 

ترس از ریسمان سیاه و سفید حکم می کند که بپذیریم همانگونه که در رمان، نمایشنامه و فیلمنامه نویسی، نویسنده طیفی از شخصیت ها ـ از خوب خوب تا بد بد ـ خلق می کند و به هرکدام نقشی فراخور صفات آنها و حال و هوای داستان می سپارد، در نمایشنامه نویسی سیاسی- امنیتی نیز، مانند داستان جیمز باندی "الماسی برای فریب" شیخ حیدر مصلحی، نقش های گوناگون ساخته و پرداخته می شوند!  در این مورد، بسیار بیش از آن که خوش یا بد آمدن این یا آن فرد مهم باشد، پرهیز از فریب خوردن اهمیت دارد.

          با سوء ظن که گوش می کنی، بخش بعدی گفته های مجتبی واحدی به بدبینی دامن می زند.  او که یکی دو دقیقه قبل بکلی منکر وجود و امکان اصلاحات شده و گفته بود: "دیگر اصلاحاتش معنی ندارد" با فراموش کردن آن حرف ها دبّه می کند: «اصلاح طلب اصیل آقای کروبی و آقای موسوی هستند که، اگر بنا بر مصالحه بود، خیلی نزدیک تر بودند به حکومت تا آقای خاتمی... و حکومت منتشان را هم می کشید»!

          نمی خواهم از ارزش سخنان مجتبی واحدی بکاهم و شجاعت و شهامت اش را نادیده بگیرم.  تنها می خواهم بگویم که انبوه فریبکاری های اصلاح طلبان و کل نظام را از یاد نبریم و درنظر داشته باشیم که این حرف ها هم می تواند برخاسته از دل باشد و ناشی از شهامت اخلاقی و هم زدن نعل وارونه!

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630