|
جمعه 17 تير 1390 ـ 8 جولای 2011 |
آقای واحدی، کمی آرام باشید!
ابراهیم نبوی
جناب آقای واحدی!
اظهارات حضرتعالی در مورد موضع گیری آقای خاتمی باعث شد تا برخی از طرفداران ایشان، از جمله نویسنده، دچار ناراحتی شوند. برخی این ناراحتی را به صورت واکنش های تند و گاه عصبی بروز داده و برخی نیز با دیدن استقبال رسانه هایی مانند کیهان از آنچه حضرتعالی فرمودید، دچار یاس و سرخوردگی شدند، اما بیش از هر چیز اثر اظهارات شما ایجاد شکاف و تنش در صفوف جنبش اعتراضی مردم در خارج از کشور و فضای مجازی شد که در حقیقت چنین تنشی به نظر این برادر کوچک شما، به مصلحت جنبش مردم ایران نیست، حتی اگر تاثیر اندکی بر وضع داخل ایران داشته باشد، یا حتی هیچ تاثیری نداشته باشد. از همین رو برادرانه و دوستانه می خواهم برخی مواردی را که فرمودید مورد انتقاد قرار بدهم و از شما بخواهم اگر انتقادات مرا وارد می بینید، در موضع گیری خود تجدید نظر کنید.
اول اینکه به نظر می رسد حضرتعالی به عنوان سخنگوی جناب آقای کروبی موضع گرفته اید و طبیعی است مخاطبان گمان می کنند آنچه شما می گوئید سخن شیخ اصلاحات است. چنانکه وقتی جناب آقای امیرارجمند به عنوان سخنگوی جناب موسوی سخن می گوید همه از ایشان انتظار دارند مواضع و اغراض شخصی محتمل را کنار گذاشته و سخنی را بگوید که گویی جناب موسوی نظر می دهد. طبیعی است که اگر موقعیت شما یا جناب امیرارجمند به عنوان سخنگو مطرح نباشد، داعیه ای نخواهد بود، چرا که در این صورت شما یک روزنامه نگار هستید مانند سایر روزنامه نگاران کشور و بدیهی است هر نظری دارید می توانید بگوئید و هیچ کس هم عیبی بر شما نمی تواند بگیرد. به همین دلیل معتقدم بیان این جمله که "من با صدای بلند و با افتخار می گویم خودم را اصلاح طلب نمی دانم" به عنوان سخنگوی کسی که نامش در میان مردم شیخ اصلاحات است، سخن درستی به نظر نمی رسد. چگونه می شود که کسی سخنگوی شیخ اصلاحات باشد و خود را اصلاح طلب نداند و به این افتخار کند؟ اگر شما به دلیل واکنش نسبت به اینکه به گفتهء خودتان که به زیبایی گفته اید "آقای خامنه ای همه چیز را حقیر کرده است" چنانکه کواکبیان هم خود را اصلاح طلب می نامد، خود را دیگر اصلاح طلب نمی دانید، به قول خودتان اصلاح طلب واقعی که کواکبیان نیست، بلکه بزرگانی مانند موسوی و کروبی و بهزاد نبوی و تاج زاده هستند که زندان و حصر را به جان می خرند تا از جنبش سبز و جنبش اصلاحات دفاع کنند. آیا بهتر نبود به جای اینکه بگوئید " من با صدای بلند و با افتخار می گویم که خود را اصلاح طلب نمی دانم" می گفتید من هم مثل بهزاد نبوی و موسوی و کروبی اصلاح طلب واقعی هستم و نه اصلاح طلب دروغین؟ این نکته را از آن رو می گویم که وقتی شما به عنوان سخنگوی شیخ اصلاحات خود را اصلاح طلب نمی دانید، طبیعی است که در واکنش به نظر شما ممکن است افرادی مانند جناب آقای منتجب نیا که مقام اصلی حزب اعتماد ملی جناب کروبی است، نه تنها خود را اصلاح طلب بنامد، بلکه خبر بدهد که اصلاح طلبان در انتخابات مجلس شرکت می کنند و این سخن را به عنوان نماینده حزب اعتماد ملی بگوید. من شرایط دشوار شما را درک می کنم و می دانم که وقتی شما خودتان را نماینده آقای کروبی می نامید، و شکی هم در این نیست، لازم است هر گاه می خواهید موضع شخصی تان را بگوئید، بر این تاکید کنید که من نه به عنوان نماینده شیخ اصلاحات بلکه به عنوان مجتبی واحدی سردبیر سابق روزنامه آفتاب امروز خودم را اصلاح طلب نمی دانم. این هم منطقی است و هم کسی بر شما خرده نخواهد گرفت.
دوم اینکه حضرتعالی در مورد اظهارات جناب آقای خاتمی فرموده اید که "وقتی مشروح سخنان آقای خاتمی به دست ما می رسد با آنچه می شنویم متفاوت است، ایشان شرایطی تعیین کرده است که پیشاپیش می داند محقق نخواهد شد." بعد توضیح دادید که "نتیجه این است که مردم به این نتیجه برسند که اینها دارند با حکومت زد و بند می کنند. جزئیاتی که در پس مغز آقای خاتمی هست که برای مردم تبیین نمی شود. مردم ظاهر قضیه را می بینند و حق هم دارند و باید هم ببینند." و به این نتیجه رسیدید که "این انتخابات قطعاً انتخابات آزادی نخواهد بود، از حالا گفته اند چه کسانی را رد صلاحیت می کنند. گفتند حتی کسانی که برای دید و بازدید نوروزی با سران اصلاحات رفته باشند رد صلاحیت می شوند. می گویند ارتباط داشتن با خاتمی جرم است و خاتمی باید محاکمه شود. این مسلم است که به اصلاح طلبان اصولی اجازه شرکت در انتخابات نخواهند داد. مطمئنا اجازه نظارت نخواهند داد."
من می دانم که شما بدون یادداشت سخن گفته اید و ممکن است در هنگام سخن گفتن عصبانی شده باشید و حرفی زده باشید که قصد گفتن اش را نداشتید، به همین دلیل از شما می خواهم یک بار دیگر جملاتی که گفتید مرور کنید و ببینید آیا واقعا این شیوه برخورد با افراد درست است؟ جناب آقای خاتمی در دو متن منتشر شده به حکومت اعلام کرد که اصلاح طلبان در صورتی در انتخابات شرکت می کنند که شرایطی مانند "آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه و گروهها، پایبندی مسئولان به قانون اساسی و فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد به شکلی که هیچ حرفی در میان نیاید" به عنوان شرایط حداقلی اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات یاد کرد. در حقیقت جناب خاتمی، برای عبور از بن بست موجود، به حکومتی که در موضع ضعف قرار دارد، اعلام کرد که اصلاح طلبان تنها در صورتی در انتخابات شرکت می کنند که شرایط حداقلی آنان به شرحی که نوشتم، رعایت شود.
شما در ابتدا اصل را بر این قرار دادید که مردم شرایط خاتمی را نمی دانند و فقط زد و بند با حکومت را متوجه می شوند. بعد خودتان هم بدون اینکه توجه کنید که آقای خاتمی برای شرکت در انتخابات شرایطی را مطرح کرده است، او را متهم به زد و بند با حکومت کرده اید. این گفته بیانی ناعادلانه از نظر کسی است. بخصوص اینکه شما می فرمائید که "مردم شرایط پیشنهادی آقای خاتمی را نمی دانند و حق هم دارند ندانند." این چگونه نظری از یک صاحب نظر رسانه ای است که به افراد حق می دهد بدون اینکه نظر کسی را بدانند در موردش قضاوت کنند؟ به نظرم این بیان شما درست نیست. البته در جای دیگر چنین گفتید که " آقای خاتمی شرایطی را مطرح کرد که پیشاپیش می داند محقق نخواهد شد." لابد افراد حق دارند از شما سووال کنند از کجا می دانید که این شرایط محقق نخواهد شد؟ آیا شما در طول چهار سال گذشته می توانستید پیش بینی کنید که آینده چگونه خواهد شد که حال چنین پیش بینی می کنید؟ اصلاً به فرض که چنین شرایطی محقق نشود، خاتمی که نگفته است که ما در هر حال در انتخابات شرکت می کنیم. او در یک وضع استثنایی که حکومت در بحران جدی است راهی برای پیشرفت جنبش پیشنهاد کرده است. این راه هم مشروط است. بیرون آوردن بخشی از سخن آقای خاتمی از متن او و نادیده گرفتن بخش اصلی سخن او نادرست است. لابد همچون منی به همچون شمایی خواهد گفت که اگر شرایط آقای خاتمی مورد پذیرش بود که فبها، اگر هم نبود که ایشان دلیلی برای دعوت از مردم در انتخابات ندارد. و طبعاً من و شما هم نمی توانیم ایشان را محکوم کنیم.
سوم اینکه از آقای خاتمی سووال کردید که "به فرض که مجلسی صد درصد منتخب مردم سر کار بیاید، سووال من این است که آن مجلس چه می خواهد بکند؟" شما در اینجا برخلاف مفروضات قبلی که بخاطر آنها به آقای خاتمی اتهام خیانت زدید، می فرمائید که حتی اگر مجلسی مردمی هم روی کار بیاید، باز هم مشکلی حل نمی شود. به عبارت دیگر، با این بیان شما بر سر دوراهی اصلاح و انقلاب، روش دوم را انتخاب می کنید. البته می شود چنین فرضی کرد، اما از یاد نبرید که وقتی خاتمی در انتخابات دوم خرداد 76 و اصلاح طلبان در انتخابات زمستان 78 شرکت کردند و در هر دو بار به پیروزی رسیدند، برخی از نیروهای سیاسی می گفتند که مشارکت در انتخابات باعث طول عمر حکومت می شود، چنانکه شما هم در اظهارات تان گفته اید که "شرکت در انتخابات در هر حال باعث دلسردی مردم و طولانی شدن عمر استبداد می شود." اگر این فرض دائمی را که در سال 76 و 78 و 80 برای خاتمی و اصلاح طلبان مطرح بود و در انتخابات 84 و 88 پیش پای آقایان کروبی و موسوی بود، وارد بدانیم، اصولاً شرکت آقای موسوی و کروبی هم در انتخابات غلط بود. و بطریق اولی مشاوره شما برای آقای کروبی و کل جنبش سبز هم غلط بود و رخ نمی داد. به عبارت دیگر شما، با این فرض، هم جناب کروبی را بی اعتبار می کنید و هم خودتان را و هم تمام کسانی را که برای شرکت در انتخابات و پافشاری بر رأی شان، این همه کشته و زندانی و تبعید و رنج را تحمل کردند.
البته می شود چنین فرض کرد که شما در ماه ها و یا یکی دو سال اخیر دلایلی یافته اید که نشان می دهد حکومت با دو سال قبل، یعنی شهریور سال 88، تغییر بنیادین کرده و به همین دلیل تا زمانی که شیخ اصلاحات وارد انتخابات شد، رفتار شما و ایشان و مردم درست بود و حالا دیگر دیکتاتوری به جایی رسیده است که امکان هیچ عمل اصلاحی نیست. گفته اید "اصلاحات موقعی مفهوم داشت که ماها گمان می کردیم در نظام انحرافی ایجاد شده که ما می خواهیم اصلاحش کنیم، نه امروز که نظام نه اسلامی است و نه جمهوری." به نظر من برای اینکه شما به این نتیجه برسید که دورهء اصلاح طلبی گذشته است، نیازمند یک عمل سیاسی واقعی هستید. مثلاً، فرض کنیم که در سال 1384 با روی کار آمدن احمدی نژاد شما به این نتیجه رسیدید که اصلاحات دیگر شکست خورده است. یا مثلاً، بعد از کودتای 88 و کشتن مردم به این نتیجه رسیدید. هر کدام از اینها می توانست درست باشد، ولی وقتی شما چهار سال بعد از حکومت خاتمی در انتخابات شرکت کردید، پس منظورتان این نیست که پایان دولت خاتمی یعنی شکست اصلاحات. یا وقتی در شهریور سال 88 شما در سرمقالهء آفتاب یزد حملهء صدا و سیما به آقای خاتمی و هاشمی و مهدی هاشمی را عملی غیراخلاقی نامیده اید، لابد تا آن زمان هم به این نتیجه نرسیده بودید که اصلاحات شکست خورده، وگرنه چرا باید از افرادی این چنین دفاع می کردید؟
در میان سخنان شما دو استدلال البته یافت می شود که به استناد آن گفته اید که "حکومت از ظلم و جور به یک دیکتاتوری بی سابقه دارد می رسد." اولین استدلال شما که هفت بار آن را در چهارده دقیقه گفتارتان تکرار کردید این است که "خامنه ای به نمایندگان گفته است که در مجلس حق ندارید دو دو بگوئید" و در جای دیگر گفته اید که "خامنه ای در عزل و نصب وزرا هم دخالت می کند." من جای دیگری و دلیل دیگری ندیدم که شما به استناد آن گفته باشید که چرا معتقدید که دیکتاتوری موجود به حدی بی سابقه رسیده است. البته من هم مثل شما معتقدم دیکتاتوری موجود در کشور نه تنها تراژدی وحشتناکی است بلکه کمدی احمقانه ای هم هست. اما نمی توانم درک کنم دستور یک رهبر به مجلس برای اینکه " دو دو" نگویند، چرا بدتر از کشتن ده ها نفر از مردم یا زندانی کردن صدها اصلاح طلب و بستن ده ها روزنامه یا سرکوب مراجع یا بسیاری از جنایات رخ یافته در سال های اخیر است. آیت الله خامنه ای به نمایندگان گفته است که "وقتی دو دو می گوئید به نظر شبیه هو کشیدن برای خارجی هاست" و به همین خاطر گفته است که نمایندگان "دو" گو را از تریبون مجلس معرفی کنند. شما این پیام ایشان را پیامی برای آقای خاتمی دانستید که منظورش این است که اگر مجلس هم دست اصلاح طلبان بیافتد، حتی حق "دو دو" گفتن هم ندارند.
جناب واحدی عزیز! این چه استدلالی است؟ آیت الله خامنه ای همیشه در نصب وزیر اطلاعات دخالت کرده است. این موضوع جدیدی نیست. آقای خامنه ای حتی به مجلس ششم هم حکم ولایی داد و آقای کروبی عامل اجرای آن حکم بود. این که چیز تازه ای نیست. البته این دیکتاتوری زشتی است، اما تازه نیست. آقای خامنه ای حداقل پنج وزیر مهم کابینهء هاشمی را در دولت دوم او تغییر داد. حالا که اصلاً کل دولت احمدی نژاد دست نشاندهء رهبر با یک کودتای خونین است. مگر شما در این شکی دارید؟ اصلاً علت اینکه شما مجبور به مهاجرت شدید بخاطر همین دیکتاتوری خامنه ای در نصب رئیس جمهور به جای موسوی است که از نظر ما برندهء انتخابات بود. در طول این سال ها آقای خامنه ای هم در دولت اول احمدی نژاد و هم در دولت دوم او دخالت داشت. تا امسال رئیس جمهور نوکر سرسپرده آیت الله خامنه ای بود. حالا که در حال تمام شدن عمر سیاسی اش است، تصمیم گرفت که با رهبر در بیافتد و او هم وزیر عزل می کند. چه چیزی برای شما تازگی دارد؟ من نمی توانم بفهمم. چه فرقی می کند مجلسی که خواستار اعدام سران اصلاحات را داشته، دو دو بگوید یا سه سه بگوید. اصلا مگر این نمایندگان نمایندگان مردم اند؟ مگر شما نمی دانید آنها چگونه انتخاب شدند؟ اصلا مگر اکثریت مجلس نظری دارند که ختم به دو بشود یا ختم به چهار؟
دیکتاتوری آقای خامنه ای در سال 88 به نقطه اوج خودش رسید. اتفاقاً از چند ماه قبل این دیکتاتوری نه تنها بی سابقه نشده بلکه به دلیل درگیری دولت و رهبر حجم فشار او کاهش یافته است. حالا جنبش اعتراضی ملت ایران در مقابل ناتوانی حکومت دو راه در پیش رو دارد، یا باید انقلاب کرد، یا باید از طریق روش های سیاسی از طرف امتیاز گرفت. به نظر من هم روش فشار بر حکومت تا حد تغییر آن، و هم روش چانه زنی برای گرفتن امتیاز باید توسط دو گروه پیگیری شود. کسانی که به انقلاب اعتقاد دارند باید از مردم بخواهند که به خیابان بروند و حکومت را نابود کنند و کسانی که معتقد به روش های سیاسی هستند، باید تلاش کنند تا با تقویت شکاف در حکومت و ورود به آن بنیه استبداد را ضعیف کنند. من به دلیل شرایط سنی و شتابی که برای بازگشت به ایران دارم، ترجیح می دادم که با ریختن مردم به خیابان کار حکومت یکسره می شد، اما راستش را بخواهید اولا معتقد نیستم که در ایران شرایط عینی انقلاب وجود دارد، ثانیا معتقد نیستم که مردم ایران حاضرند برای سقوط حکومت به خیابان بروند، ثالثا معتقدم این فضای انقلابی معتدل فریب فضای برخی از ایرانیان مستقر در فرنگ است و ربطی به داخل کشور ندارد و رابعا معتقد نیستم که یک حکومت برآمده از انقلاب می تواند ایران را به آزادی و دموکراسی برساند.
به نظر من اگر شما بعد از اظهارات اخیر آیت الله خامنه ای به این نتیجه رسیدید که حکومت ایران باید با مقاومت و اعتراض خیابانی تغییر کند، فکر می کنم بهتر است اول از سخنگویی آقای کروبی به عنوان شیخ اصلاحات دست بردارید و بعد به فکر انقلاب در ایران باشید و به جد گمان می کنم جمعی کثیر از شما حداقل در بیرون ایران پیروی خواهند کرد. اما به هر حال یکی از این دو موقعیت را برای خودتان انتخاب کنید. اگر معتقدید اصلاح طلب نیستید، اتفاقا باید از نیروهای برانداز آموخت که دشمن اصلی آنها اصلاح طلبان واقعی است. آنها به موسوی و بهزاد نبوی و تاج زاده هزار بار بیشتر ناسزا می گویند تا به کواکبیان که فرزندش هم باور نمی کند این عنصر برجسته مجلس اصلاح طلب باشد.
چهارم و آخر آنکه به آقای خاتمی گفته اید "اصلاح طلب اصیل آقای کروبی و موسوی هستند که اگر قرار به مصالحه بود خیلی به حکومت نزدیک تر بودند تا آقای خاتمی. آقای خاتمی که اصلاً سابقه ای در حکومت ندارد." نمی دانم این جملات را به اشتباه گفتید یا حافظه تان یاری نکرد. جهت اطلاع عرض می کنم که جناب آقای خاتمی در کابینه میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی وزیر فرهنگ و ارشاد بود و اگر یادتان باشد ایشان هشت سال رئیس جمهور ایران بود و بعد از آن هم عضو شورای تشخیص مصلحت و عضو شورای انقلاب فرهنگی و در مجلس شورای اسلامی نماینده بود. از این نظر هم سابقه ایشان و موقعیت ایشان بالاتر از بقیه سران کشور، بجز آقای هاشمی رفسنجانی است. از سوی دیگر، فرض کنیم که بقول شما اگر بنا بود مصالحه ای صورت بگیرد و حکومت قصد داشت مصالحه کند، و می خواست با آقای کروبی و موسوی مصالحه کند. اولاً که آن دو بزرگوار در بازداشت بودند و طبعاً نمی شد با آنان مذاکره کرد و از سوی دیگر، آقای خاتمی قصد مصالحه در دعوای میان موسوی و کروبی با خامنه ای را دارد، کجا شنیدید که برای آشتی میان دو طرف یکی از طرفین دعوا میانجیگری کند؟
پنجم و آخر اینکه به عنوان سخنگوی جناب کروبی فرمودید که در انتخابات نباید شرکت کرد. همین امروز آقای منتجب نیا عضو اصلی حزب جناب آقای کروبی اعلام کرد که هم ایشان و حزب اعتماد ملی آقای کروبی در انتخابات مجلس شرکت می کنند، هم اینکه برخلاف نظر شما شرایط انتخابات اگر بهتر از قبل نباشد بدتر از قبل نیست. من البته نظری درباره گفته جناب منتجب نیا ندارم، اما به نظرم شاید اگر شما با آن شدت و حدت علیه آقای خاتمی که با طرح شرایطی چند موضوع شرکت در انتخابات را مطرح کرده بود، سخن نمی گفتید، شاید حزب آقای کروبی برای شرکت در انتخابات آن هم بدون پیش شرطی مشخص پا پیش نمی گذاشت. شاید اگر با دقت بیشتری سخن بگوئید، به نفع شیخ اصلاحات و اصلاح طلبان واقعی باشد.
پانزدهم تیر 1390
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |