بازگشت به خانه

جمعه 27 خرداد 1390 ـ  17 ماه ژوئن 2011

 

چگونه اصلاح طلب باشم؟!

پارسا جعفری

جامعهء ما برای رسيدن به «جنبش سبز» از سه مرحله گذر کرده و طی آن تجربياتی عينی و ملموس را به دست آورده که اکنون مشخصات اين جنبش را می سازند:

 

مرحلهء اول : (1367- 1357)

اين دورهء که مرحلهء تثبیت و بسیج گرایانه پوپولیستی و کاریزماتیک بود به جنگ و شکل گیری بسیج توده ها و طرح شعارهای شهادت طلبی منجر شد تا رژیم با تثبيت خود بصورتی بی پروا به سرکوب آزاد اندیشان و مخالفان خود بپردازد. جامعه نیز در روند این مرحله از سوی رژیم تحریک و دچار نوعی پارانوئید فرهنگی شد و می پنداشت که دگر کشورها متخاصم بوده و در صدد هستند تا انقلاب را به انحراف بکشانند. همچنين جامعه چنان درگیر پارانوئید فرهنگی شده بود که در اکثر مواقع با دولتمردان حکومتی سر سازگاری نشان داد و یا سکوت اختیار کرد و جنایات رژیم نيز زیر لوای فرهنگ انقلابی نام گذاری و انجام شد. رژیم در این دوره پیروز بی رقیب بود و جامعه ای یک دست و همدست داشت.

زیر بنای مرحلهء اول خفقانی بود که خود جامعه پذیرای غیر مستقیم آن بود و فاصلهء بین رژیم و جامعه در این دوره چنان مشهود نیست زیرا که زیر چکمه های مذهب و شعارهای دینی در خلسه و انفعال بسر می برد.

 

مرحلهء دوم (1378-1368)

در این مرحله سیاست تنش زدایی و شکل گیری جنبش های درونزا را شاهديم. گسست نسلی و شروع حرکت های مدنی موجب می شود که حکومت بکوشد تا نمایی از دموکراسی صوری را به نمایش بگذارد. در پشت این نمای ظاهری اریستوکراسی وابسته به قدرت ولایی از مرحله طیف سنتی به سوی اصلاح طلبان چرخید و جامعه وارد مرحله نوینی شد که در آن برخی از نهادهای دمکراتیک فعال و هویدا شدند و حتی بخشی از مراجع مذهبی و سیاسی نیز در این مرحله به انتقاد و افشاگرهای سیاسی دست زدند. چنین پرداخت های اجتمایی باعث شد الیگارشی سیاسی جدیدی شکل گرفته و مجموعه ای از اقشار جامعه را در بر گیرد. در این پروسه گروه های دانشجویی و طبقهء روشنفکر به ایجاد تشکل های مدنی دست زده و به فعالیت مشغول شدند. در عين حال، در اين مرحله بخش مهمی از جامعهء تربيت شده در مرحلهء اول، به علت رعب و وحشتی که رژیم ایجاد کرده بود و نتايج جنگ هشت ساله که در پی آن بخش عظیمی از گروهای فعال اجتماع از جنگ و اسارت برگشته بودند سخت منفعل و خنثی بوده و نتوانستند خود را با محیط و جامعهء نو تطبیق دهند. آنان ساختارهای اجتماعی این دوره نوپا و جدید را نفی باورهای ایدولوژی و مذهبی خود می دانستند و لذا در گروهای موسوم به فشار و یا انصار حزب الله جذب شدند. بدون شک رژیم فاشیستی نیز نهایت استفاده را از اين وضعيت کرد. در همين مرحله دوم موعد بازپرداخت بدهی های بین الملی سر رسیده بود. از طرفی ديگر رژیم اسالامی در مرحله اول منزلت و ارزش بین المللی خود را مخدوش کرده بود و همچنین بعلت گسست نسلی و فاصله ای که بین دولت و مردم حادث شده بود رژیم می بایستی اقدامی می کرد تا اعتبار داخلی و خارجی خود را دوباره کسب کند. بنابراین با استفاده از پيش آمدن انتخابات دولت را به اصلاح طلبان واگذار کرد تا نظام را مصون و محفوظ و از سقوط باز دارند.

در عين حال، به علت انجام یک رشته عملیات تروریستی و قتل های زنجیره ای در داخل و خارج و بر ملا شدن اخبار مربوطه بین قشر دانشجو و روشنفکر، گروهای مرجع خاصی شکل گرفت که ناشی بودند از گسترش کمی و کیفی طبقهء متوسط جامعه که گروهای دیگر به نحوی از آنها تاسی و به آنها تشبه می جویند و شیوه رفتاری و فکری آنها را الگو برداری می کنند. قبل از دوم خرداد 1376 گروه های مرجع اختصاص به طبقهء روحانیون و روشنفکران مذهبی داشت ولی در این مرحله گروهای سکولار و مخالف رژیم نیز از لاک و انزوای سیاسی بیرون جهیدند و نقش گروهای مرجع را بر عهده گرفتند.

جمهوری اسلامی نیز از طریق اصلاح طلبان ـ که سوپاپی برای بقای رژیم شده بودند ـ به سکوت الزامی تن می دهد تا بلکه از گفتگوی تمدن های آقای خاتمی و شعارهای مدنی داخلی بتواند به تداوم عمر حکومت خود تضمینی بدهد. مقروض بودن به بانک های بین المللی و عدم سیاست خارجی ناصحیح و روابط نامناسب با همسایگان در مرحلهء پیشین موجب شده بود که در این دوره افکار سیاسیون جهان معطوف به جمهوری اسلامی شود.

از سویی ديگر، رژيم در انتخابات دوره ای نیز تبلیقات شایانی مبنی بر مشروعیت حکومت از سوی مردم و اینکه نظام ولایت فقیه از پشتوانه و حمایت مردم برخوردار است انجام داد. رژیم توسط جامعه شناسان مزدور خود به خوبی دریافته بود که جامعه باید از یک دستی و آرامش نهانی ولی آتش زا خارج شود چرا که در دل آن آتش شورشی نهفته است. در فضا و شعارهای مدنی و گفتمانی حاکم بر این دوران بسیاری از بی رنگ ها اسیر رنگ می شوند و بسیاری از هویت ها شفافیت خود را از دست می دهند و حتی ارزش های اخلاقی سنتی نیز در این دوره مورد نقد قرار می گیرند و بسیاری از ساخت ها و زیر ساخت ها نیز فرو می ریزد. به عبارتی، رژیم انقلابی تصنعی بوجود می آورد بدون آنکه زیربناها و ساختارهای حکومتی تغییر اساسی کنند حال آنکه در ظاهر همه چيز نشان از یک چرخش ژرف در حیات سیاسی و اجتماعی مردم ایران داشت و، به تعبیری، تحولی واسازانه اما عرضی و نه عمودی شکل گرفت. با اين همه اينها حرکت هایی بودند که چرخه های نوینی را در سیاست و اجتماع ایران بوجود آوردند و در پی آن جامعه از انسداد سیاسی بیرون جهید و مخالفان نیز آشکار شدند.

در این دوره رژیم خود را به نوعی بازسازی و مرمت کرد و مصالح و تار و پود عمارت جدید خود را نه از بیرون بلکه از درون خود (اصلاح طلبان) فراهم ساخت و واسازی جامعه را با قرائتی متفاوت تحمیل جامعه کرد.

عنصر اصلی در طرح این جنبش فریبکارانه وارد کردن حاشیه ها به متن بود چرا که رژیم خطر حاشیه ها را حس کرده بود. در دوران بعد از جنگ بستری برای شکل گیری حرکت های واسازانه در قاعدهء هرم میسر شده بود ولی طیف سنتی مجال های قومی و تشکیلاتی به مفهوم سلسله های همگون افقی را حذف و ناپدید کرد و، بنابراین، جامعه برای بروز رنگارنگی خود فرصتی پیدا نکرد. در مرحلهء دوم اما هویت های متمایز شکل گرفت و همهء مخالفان، از هر قشر و دسته و گروهی، با هر قومیت و فرهنگ و مذهبی، رهرو  راهی شدند که رژیم پيش پای شان نهاده بود چرا که آرزوهای گمشده خود را در این رود روان محقق می دیدند و به امید و پشتگرمی اصلاح طلبان از دخمه خود بیرون آمدند و رژیم توانست به راحتی آنها را مورد شناساسی قرار دهد.

با شکل گیری جنبش های جدید و حرکت های دانشجویی و کارگری، بسياری از دشمنان بیرونی و مطرود رژیم نیز به جرگهء دوستان آن در آمدند و سیاست خارجی نيز بر مبنای تنش زدایی در دستور کار قرار گرفت. جامعهء ایران در آن زمان در حال طی کردن نوعی دگردیسی بطئی بود و آزادی کاذبی که رژیم به جامعه داد باعث شد تا برای خود امنیت اقتصادی و سیاسی جديدی را کسب کند.

خاتمی در این دوره تثبیت نظام ولایی را مسجل کرد؛ تثبیتی نه بر اساس رعب و وحشت و نه نیروی قهری و نظامی بلکه بر اساس یک حرکت ملی که در آن پایه های سیاسی و اقتصادی در چارچوب ولایت بار دیگر تثبیت شد. اصلاح طلبان با باز کردن فضای تصنعی در جامعه موجبات انتظام در پراکندگی را میسر ساختند که خود برای مهار جامعهء جوان نقشی اساسی داشت و نوعی درمان و فرافکنی برای جامعه محسوب شد. او خود در جایی گفته است: «هر چه نهاد حکومت با عوامل وحدت بخش جامعه سازگاری بیشتری داشته باشد پایه های امنیت استوارتر است». البته در اين سخن امنیت اجتماعی مد نظر ایشان نیست بلکه هدف استقرار امنيت برای موجودیت نظام است.

 

مرحله سوم (1389-1379)

اين مرحله شاهد رو آمدن تضادهای رادیکال (آنتاگونیستی) است و در این دوره مجموعه ای از تضادها و تخالف ها و تنافرهای سیاسی و اجتماعی در جامعه مشهود می شوند. در این مرحله تضادهای رأس هرم جامعه به لایه های میانی و تا حدودی به قاعده هرم جامعه نشت و نفوذ کرده و به نهادینه شدن نوعی تحرک غیر قانونی در پرتو دفاع از ارزش های انقلاب و دین می انجامد و جناح حاکم امکان هژمونی (سیادت) کامل یک جناح را ممکن می سازد. در مقابل، و در پایان این دوره، قداست های تابویی فرو می ریزند و جنبش مردمی به قصد براندازی حکومت آغاز می شود؛ جنبشی که برای نظام هيچ «هموار» نيست و ناچار به  سرکوب آن می شود.

نویسندهء اين سطور بر این باور است که اين جنبش ناهموار مداوماً به سوی ناهموارتر شدن در حال حرکت است؛ چرا که در اين بخش پايانی از مرحلهء سوم اصلاح طلبان نیز مشروعیت و اعتبار ملی و سیاسی کاذبی را که در مرحلهء دوم بدست آورده بودند ـ به علت عدم توانائی تحقق تقاضاها و نیازهای جامعه ـ از دست داده اند و جامعه ديگر به اصلاحات پایبند نخواهد بود.

به عبارت ديگر، جنبش کنونی نه خواستار اصلاح (رفرمیشن) است و نه فاکتورهای انقلاب 57 را دارا است و می توان از آن با عنوان «رفلوشن» نام برد؛ به معنی انقلابی بدون تاسی به روش های انقلابی و یا اصلاحاتی بدون بکار گيری روش های اصلاحی. این یک مرحله پیش از شکل گیری انقلاب است.

اصلاح طلبان در دورهء آغاز شده با دوم خرداد 76 ـ چه در مرحلهء رویش (مرحله تکوین گفتمان) و چه در مرحلهء گسترش آن ـ کوشيدند آن را در حد یک جنبش اصلاحی و هموار نگاه داشته که طی آن سعی کنند که تغييرات حداقلی از طريق راه های بی تشنج صورت گيرند بی آنکه در ساختارهای اجتماعی و ولایی تغییری صورت پذيرد و ما شاهد بودیم که با وجود فراز و نشیب هایی که در دوره دوم خرداد موجود بود هیچ وقت کلیت رهبری و قداست خامنه ای مخدوش نشد و جنبش اصلاح طلبی خاتمی از وضعیت هموار به سوی ناهموار حرکت نکرد. اکنون هم بنظر می رسد که اصلاح طلبان و آقای خاتمی قصد دارند در اين مرحله نيز از فروپاشی رژيم جلوگيری کرده و نقش تشفی دهنده را ایفا نموده و برای مردم رنجیده نقش رهبری را بازی کنند.

 

تو  چگونه هنوز اصلاح طلبی؟

سیستم ولایت فاشیستی جمهوری اسلامی از بن و ریشه فاسد و سست است زیرا نظامی ست که شهروندان خود را بخاطر پرسش از «چرایی ها» به بند و شکنجه می کشد و از رعایت منشور بین الملی حقوق بشر ابا و ترس دارد و جامعه خود را به قهقرا و تحجر می کشاند. چنين نظامی قابل اعتماد نيست.

در غرب فاصلهء بین مردم و دولت از طریق سندیکا ها و موسسات مدنی و اجتماعی پر می شود و مردم دولتمردان خود را از طریق انتخاباتی آزاد بر می گزينند و از آنها حمايت می کنند. همچنین مخالفان نیز از طريق بسترهای مدنی و ارگان های حزبی، تحت شرایطی که قانون معین کرده، عمل می کنند ـ البته همان قانونی که خود جامعه در وضع آن دخیل بوده و برای شکل گیری اش کوشيده است. در نتيجه، جامعه دچار تردید و شک نمی شود که  در حکومت اش امکان و احتمالی برای تقلب وجود دارد.

در جامعهء ولایی و ضد مردمی نظام جمهوری اسلامی اما حتی اصلاح طلبان نیز هواداران خود را به قربانگاه سوق می دهند، رأس و سر هرم کلاً فاسد است. در اين ميان جناحی که در صدد حفظ اين «افعی» است چطور می تواند مدعی آن باشد که اصلاحات شکل خواهد گرفت؟ اندیشهء اين نظام سمی است و در نتيجه پیکره و اعضای آن نيز، چنانکه مخلص باشند، مسموم می شوند و پس از مدتی به تحلیل می روند. اصلاحات در دل اين پيکر مسموم چگونه امکان پذیر است؟

در جوامعی که حقوق مدنی و شهروندی رعایت می شود حرکت های اجتماعی و سیاسی جامعه با دولتمردان همسو هستند؛ بدین شکل که درخواست های مدنی جامعه طبق روند و سیر طبیعی اجتماعی حرکت می کنند و دولتمردان هم بر اساس آن قانون وضع می کنند. ولی، متاسفانه، حتی دورهء اصلاحات نیز از چنین اندیشه ای عاری بود.

اکنون مطالبات مدنی جامعهء ایران بسی جلوتر و پر رنگتر از دولتمردان بنيادگرا و اصلاح طلب آن است و حرکت های مدنی جامه بسی پیشتاز تر از دستگاه دولتی است و چنان شکافی بوجود آمده که با ترس و تقلب نیز پر شدنی نيست. با توجه به اين واقعيت است که اصلاح طلبان نيز برای عقب نماندن از قافله بنا را بر مخالفت گذاشته و تا حدودی از خط قرمز عبور کرده اند! اما جای هیچ تردیدی نیست که این بار نیز اصلاح طلبان همچون سوپاپی اطمينانی برای حفظ بقای سیستم ولایی عمل می کنند و تنها بر اين اميد می تنند که شاید قدرت از کف رفته به سويشان بازگردد.

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com