بازگشت به خانه

جمعه 5 فروردين 1390 ـ  25 مارچ 2011

 

نقش کوشندگان سیاسی در گرفتاری و نجات ملت ايران!

کامبيز با سطوت

برای اینکه ملت ایران گرفتار سرنوشت شوم رژیم جمهوری اسلامی بشود کوشندگان سیاسی چگونه نقشی داشتند؟ و چگونه نقشی می توانند داشته باشند تا مردم را نجات دهند؟ برای یافتن جواب بخش اوّل این سئوال هر کوشندهء سیاسی نیاز به بازگشت به گذشته دارد؛ گذشته ای که اگر کوشندهء سیاسی  نگاهش به آن آمیخته به انتقاد باشد کجروی ها و اشتباهای سیاسی فراوانی را آشکار می نماید. و برای پیدا کردن جواب پیش گویانهء بخش دوّم این سئوال به چشم انداز و افق سیاسی در آینده نيازمند است. در پارهء اول، این کوشندهء سیاسی منتقد از خود تنها می تواند جوابی را بیابد که چیزی را از گذشته را تغییر نمی دهد. مگر اینکه نتيجهء اندیشه گرایی انتقادی همین کوشنده از تجربهء سیاسی مایوس کنندهء گذشته جوابی امیدوار کننده برای آیندهء سیاسی اش داشته باشد.

فرض مسلم بر این پایه نهاده شده است که هر کوشندهء سیاسی آماج اندیشه اش رستگاری مردم ایران است که در آن آزادی از هر جهت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دینی و فرهنگی گوهری ستایش آمیز و پاسداری از آن برتری سزاوارانه ای دارد. و همچنین فرصت های اقتصادی بدون هیچگونه تبعیض برای تمام مردم فراهم است و همینطور ملی گرائی برای سربلندی ایران آرمانی سزاوار دنبال کردن است. فرض اجتناب ناپذیر چارچوب سیاسی اجرای این برنامه برای کوشنده سیاسی مخاطب این نوشتار اعتقاد به دموکراسی، سکولاریسم و تجدد است. 

وقتی که انقلاب امیدوار کنندهء 57 در افق سیاسی ایران نمایان شد، کوشندگان با اندیشه سیاسی از پیش پختهء شده خود به استقبال آن رفتند. اولین اشتباه در شتافتن به سوی انقلاب 57 برای کوشندگان سیاسی فراموشی و بی توجهی به گذشته ای نه چندان دور بود که ما آن را بنام انقلاب مشروطیت می شناسیم؛ انقلابی که گوهر آن آزادی، دموکراسی و تجدد برای پیشرفت ایران بود و بالاترین مقام تصمیم گیری در آن مجلس شورای ملی انتخاب شده با رأی آزاد مردم. ما بخشی از گوهر انقلاب مشروطیت را داشتیم و آن تجدد و ایرانی پیشرفته با زمانش بود، اما آنچه ایران نداشت گوهر دموکراسی انقلاب مشروطیت بود. این فراموشی تاریخی و از یاد رفتن  آنچه پایه های ایران مترقی با مردمی متجدد در انقلاب مشروطیت بود، آغازی شد برای بیراه ای سیاسی که کوشندگان سیاسی بدون نگاهی به گذشته و به انقلاب مشروطیت و اهداف مردمی آن و دست آوردها و کاستی های آن به بی بندباری اتحاد با نیروهای سیاسی ضد مردمی دست زدند.

اين کوشندگان دارای چشم انداز سراب وارونهء سیاسی، یا پاره ای از همان نیروهای سیاسی بودند که تلاش می کردند دست آوردهای انقلاب مشروطیت را که برابری حقوق زنان با مردان، دادگستری مدنی، آموزش وپرورش آزاد شده از مذهب و ارتش سکولار بود شکست دهند و یا رهبری آنها را پذیرفته بودند. مانند خمینیست ها که میراث بران فدائیان اسلام و شیخ فضلالله نوری بودند و یا کمونیست ها که میراث بران محمدشاه بودند که مجلس شورای ملی نو نهال را به توپ بست. در انقلاب 57 کمونیست ها و حزب اللهی ها که مشترکاً دشمنان آشکار آزادی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم بودند سرنوشت سیاسی ایران را بدست گرفتند.

کوشندگان سیاسی باید از خود سئوال کنند، چه چیزهای حیاتی را که برای آن از زندگی کردن در ایران لذت می بردند فراموش کرده بودند و برای لذت بردن بیشتر از زندگی کردن در میهن خود و برای به دست گرفتن سرنوشت سیاسی خود مبارزه می کردند. اما این کوشندگان سیاسی برای آنچه گرفتن حقوق سیاسی شان بود به جریان سیاسی معینی اعتماد کردند تا این آرزوی آنها را برآورده کند. آیا آن نیروی سیاسی که مورد اعتماد واقع شد سزاوار این اعتماد بود؟ آیا هیچ یک از این نیروها آن شعور و یا آن چشم انداز سیاسی را داشتند تا به کسانی که به آنها اعتماد سیاسی کرده بودند بگویند و یا هشدار دهند جهتی که این انقلاب می رود نه تنها حقوق سیاسی پایمال شده آنها را برآورده نمی کند بلکه حقوق اجتماعی، اقتصادی، ملی و جهانی آنها را نیز پایمال خواهد کرد؟ آیا کوشندگان سیاسی از رهبران جریان سیاسی که به آن اعتماد کرده بودند در خواست پذیرش مسئولیت داشتند؟ آگر چنین است، آيا رهبران جریانی  که برای این سراب سیاسی با حزب الله متحد شدند و فاشیسم سیاسی اسلامی را بر ایران حاکم کردند مسئولیت قبول می کنند؟ یا اینکه به کم حافظگی کوشندگان سیاسی متکی اند و نقش خود را انکار می کنند و، از آن بیشرمانه تر، خارجی ها و شاه را برای سلوک و انتخاب های سیاسی خود مسئول می دانند.

یا کوشندگان سیاسی که خود را در حال مبارزه با ارتجاع حزب الله می دانند و تصور می کنند برای مردم ایران مبارزه می کنند، مطمئن هستند که جریان سیاسی را که خود را به آن متعلق می دانند به اتحادی که در انقلاب 57 با حزب الله داشت پشت کرده و هنوز نیم نگاهی به یک اشاره حزب الله ندارد تا اتحاد خود را دوباره کاملاً تجدید کند؟ آگر چنین است، آیا کوشندگان سیاسی آماده اند که مسئولیت شکنجه ای که مردم ایران زیر رژیم اسلامی در زندگی خود می کشند بپذیرند؟ یا اینکه تعلق های سیاسی را که بهر ترتیب به بقای جمهوری اسلامی کمک می کنند طرد می کنند و آن انتخاب سیاسی را انجام می دهند که دستی در ستمگری بر مردم ایران ندارد و نخواهد داشت.

 آیا آن کوشنده ای که انتخاب سیاسی معین اش بخاطر تعلق او به نظریهء سیاسی خاص اش، دست او را آلوده به خونی کرد که جنین نوزاد جمهوری اسلامی در آن شناور بود می تواند تعلق سیاسی خود را به آن نظریه ترک کند؟ و آیا همان کوشندهء سیاسی که نمی تواند از آن تعلق سیاسی دست خود را بشوید که بطور آشکار و یا پنهان و عملاً به بقای آن حکومتی کمک می کند که مردم ایران را به بردگی اسلامی گرفته است، می تواند وجدان آسودهء سیاسی داشته باشد و باز هم از زیر بار مسئولیت سیاسی خود شانه خالی کند؟

در اینکه انسان در دوران های مختلف زندگی خود دچار اشتباهاتی می شود که اشتباه سیاسی یکی از آنها است تردیدی نیست. اما اشتباه سیاسی از وزن زیادی برخوردار است زیرا نتیجهء آن نگون بختی ملتی است. معمولاً بیشترین اشتباه های سیاسی را جوانان مرتکب می شوند که می توان دلایل زیادی را برای آن شمرد؛ مانند توصیه های نادرست بزرگ سالان، به آسانی انگ پذیر بودن و غیره. اما بدون شک ما دیگر آن جوانان انقلاب 57 نیستیم که ارزش آنچه را داشتیم ندانیم و به خدمت میراث بران شیخ نوری و محمدعلی شاه در آئیم تا دست آوردهای مترقی دو نسل از پدران و مادران خود را در خدمت به انقلاب مشروطیت بباد دهیم. و حالا، بعد از 32 سال از آن انقلاب واپس گرا، بدون شرم از اين هيولا دفاع کنیم و برای بقای آن بطور آشکار و یا پنهان با کمونیست ها و حزب الله همکاری کنیم.

ما باید دستمان را بشدت از تعلق های سیاسی که هنوز پشت انقلاب 57 ایستاده اند بشوئیم. و این ممکن نیست مگر اینکه ما تعلق به نظریه ای سیاسی را انتخاب و جایگزین کنیم که در تضاد کامل با اتحاد نظریه های دیکتاتوری حزب الله و کمونیستی باشد. هیچ کوشنده سیاسی نمی تواند از تعلق سیاسی خود دست بردارد مگر اینکه جایگزین آن را یافته باشد ـ نظریه ای سیاسی که در گذشتهء آن آثار شوم دیکتاتوری وجود نداشته باشد و در گوهر خود آزادی و ارجمندی انسان را بجوید.

 پدران ما در انقلاب مشروطیت بدرستی تشخیص دادند که برای ساختن ایرانی متجدد باید رژیم دیکتاتوری فردی را با دموکراسی و برپائی مجلس شورای ملی که در آن نمایندگان در انتخاباتی آزاد با رأی مردم انتخاب می شوند معاوضه کرد و برترین نهاد باید قانون گذاری باشد. آنها همچنین تشخیص دادند که قوانین حاکم بر ایران باید مدنی باشد و آموزش و پرورش نمی تواند آلودگی دینی داشته باشد و برای همین هم با آن بخش از شریعتمداران که به تحمیق فکری مردم و حفظ سالوس دینی معتقدر بودند وارد مبارزه شدند. نتیجه ای که انقلاب 57 برای کوشندگان سیاسی ببار آورد پایان دادن به جدال نهاد پادشاهی مدرن با ارتجاع مذهبی بود و در یک سنگر قرار دادن ارتجاع مذهبی با فقیه دیکتاتور. اما اگر کوشندگان سیاسی در انقلاب 57 در پی کسب نهاد تعطیل شده مجلس شورای ملی بودند و تجدد و جدائی دولت و مسجد را در جیب خود نگاه می داشتند، در آن زمان همان مکانی را از جهت سیاسی اشغال کرده بودند که پدران شان در انقلاب مشروطیت داشته و جویای دموکراسی، سکولاریسم و تجدد برای ایران بودند.

بدينسان، کوشندگان سیاسی احتیاج دارند تا بشدت مراقب باشند تا گرفتار بیراهه های سیاسی نشوند؛ همان بیراهه ها که یا زندگی رژیم جمهوری اسلامی را بیش از این بدرازا می کشد و یا مردم میهن ما ایران را دچار نگونبختی سیاسی دیگری می نماید.

مدنیت ارزش والای پذیرفته شده و سزاوار گسترش و پاسداری در رژیم دموکراسی است؛ همان مدنیتی که بعد از انقلاب مشروطیت در ایران گسترش یافته بود. بسختی می توان ناپدید شدن مدنیت در دولت و جامعه ایران زیر حکومت رژیم جمهوری اسلامی را احساس نکرد. نابرابری بخش های مختلف اجتماع زیر حکومت اسلامی فقاهتی جوهر انکار ناپذیری است. نابرابری دینی بین مسلمان ها و غیر مسلمان ها، نابرابری در میان بخش های مختلف مسلمان ها، و نابرابری بین سکولارها و اسلاميست ها هنجار جمهوری اسلامی است. این نابرابری و بی حقوقی دینی در رژیم اسلامی فقاهتی در میان مردم ایران طبیعت گسترنده ای دارد که به فرصت های اقتصادی نابرابر، نابرابری جنسی بین زن و مرد، نا برابری قانونی در میان بخش های مختلف اجتماعی و غیره می رسد. تصور نمی توان کرد که هیچ کوشندهء سیاسی معتقد به رستگاری مردم ایران بخواهد کوچکترین سهمی در این بی دادگری و بی مدنیت در ایران داشته باشد و بهر ترتیب برای ادامهء آن نقشی سیاسی بازی کند.

 یکی از پایه های بنیادی رژیم اسلامی دروغ بزرگ دیگری است و آن کوفتن به طبل استقلال است که با آن رژیم اسلامی سعی می کند کوشندگان سیاسی زیادی را شریک دیکتاتوری تبهکارانهء سیاسی خود بنماید؛ همان فرض نادرست، اشتباه و سراب وارونه ای که کوشندگان سیاسی زیادی را به دام پشتیبانی از رژیم می کشاند.

برای رژیم اسلامی نزدیکی ملت ها و فرهنگ ها، بخصوص ملت هائی که در رژیم های دمکراسی زندگی می کنند و مردم در آن کشورها از حقوق شهروندی و آزادی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برخوردارند، غیر قابل قبول است؛ چرا که رژیم اسلامی می ترسد مردم بنیاد آن را که بر پایهء نابرابری قرار گرفته است از ریشه بکنند. برای همین به هر دروغگوئی متوسل می شوند تا کشورهای دمکراسی و سکولار را دشمن استقلال و منافع ایران وانمود کنند.

رژیم اسلامی، رژیم های دیکتاتوری مانند کره شمالی، سوریه، ونزوئلا، چین کمونیست و حتی روسیه را دوستان خود می داند؛ اين همان روسیه ای است که نه تنها بخش هائی از خاک ایران را در قرن نوزدهم از سرزمین ایران جدا کرد، در انقلاب مشروطیت از محمد شاه پشتیبانی کرد، در جنگ دوّم جهانی به تجزیه طلبان کمک کرد و پناه داد و تنها با تهدید آمریکا خاک ایران را ترک کرد، بوسیله حزب توده درخشان ترین روشنفکران را به راه خیانت به ایران کشانید و در نهایت به پشتیبانی از جمهوری اسلامی وا داشت و در پایان بدست رژیم اسلامی تحقیر و نابودشان کرد. رژيم همهء اين حقايق را پنهان کرده و بجای آن کشورهای دمکراسی غربی را دشمن استقلال ایران معرفی می کند؛ کشورهائی که به میلیون ها ایرانی حقوق شهروندی داده اند، همان حقوق شهروندی که رژیم اسلامی در زادگاه شان آنها را از آن محروم کرده بود. کوشندگان سیاسی چگونه می توانند بعد از 32 سال هنوز به دام این فریب و دروغ استقلال ادعای رژیم اسلامی بیافتند؟

آلترناتیو سکولار دموکرات و انحلال طلب رژیم حکومت اسلامی با خود پسوند و پیشوندی ندارد که ماهیت آن را تغییر دهد يا قابل تغییر کند. يک رژیم دموکرات مردم ایران را به کارگر و سرمایه دار و یا به مسلمان، بهائی، مسیحی، یا به قومیت ها و یا به زن و مرد تقسیم نمی نماید. يک رژیم سکولار دموکرات برای مردم ایران مقام شهروندی، برابری قانونی، و برابری در هرگونه حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قائل است. چنژن رژیمی پای بند به اعلامیهء حقوق بشر است و احتیاج ندارد کشورهای دیگر لزوم رعايت حقوق بشر را به آن یاد آوری کنند.

دموکرات های سکولار معتقد به مدنیت اجتماع هستند؛ مدنیتی که با تشکیل رژیم جمهوری اسلامی از بین رفت و تنها خاطرهء مدنیتی را که با انقلاب مشروطیت آغاز شد برای ما بجا گذاشت.

آن دسته از کوشندگان سیاسی که در انقلاب 57 بهر صورت دچار اشتباه شدند و صدمه آن را در حال حاضر دیدند این فرصت را دارند تا، با پیوستن به دموکرات های سکولار انحلال طلب، آلترناتیو جایگزین حکومت اسلامی را که در حال شکل گيری توانا کنند تا بتواند مردم ایران را از چنگال رژیم تبعیض، دروغ و تبهکاری سیاسی داخل و خارجی نجات دهند.

                ‏پنجشنبه‏، 24 مارچ 2011              

info@iranpolitics.org

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com