بازگشت به خانه

دوشنبه 16 اسفند 1389 ـ  7 مارچ 2011

 

رهبری جنبش آزادیخواهی و آلترناتیو ادامهء مبارزه در برههء کنونی

مهیار فرآورده

www.faravarde.biz

واکنش های نسل امروز که در کف خیابان ها با دست خالی به مصاف با مزدوران زره پوش نظام "من درآوردی" و "ساختگی" جمهوری اسلامی می روند، به "ویراست دوم منشور جنبش سبز" نشان می دهد که مطالبات نسل امروز از این ادبیات تکراری فراتر می رود و تا بخواهند ویراست سومی از آن بیرون بکشند، نظام ارتجاعی فقیهان و نظامیان ده ها تن دیگر از فرزندان این سرزمین را در خیابان به گلوله خواهد بست و هزاران تن دیگر را به شکنجه گاه ها خواهد کشید.

"متن کامل ویراست دوم منشور جنبش سبز" پس از نه ماه کار روی آن، نتیجه ای جز افزدون چند واژه و حذف چند واژه دیگر در بر نداشته و راهکاری برای بحران کنون ارائه نمی دهد. این متن در شرایطی منتشر شده که نیروی پویای جنبش آزادیخواهی پس از حرکت های 25 بهمن و 1 اسفند که برای دستگاه سرکوب بسیار گران تمام شد، در پی راهکارهایی برای روزهای آینده می باشد.

 آنچه در نقد این متن بایسته گفتن است توسط دیگران نوشته شده و سخن من در اینجا بر سر یافتن راهی برای ایجاد یک رهبری منسجم و راهکاری در جهت ادامه مبارزه است.

این موضوع از آنجا برای جنبش آزادیخواهی حیاتی است که چهره های شناخته شده جنبش سبز در حبس خانگی بسر می برند و هیچگونه تماسی با آنها میسر نیست و اصولن مشخص نیست متن ویراست دوم به چه هدفی منتشر شده است! آیا برای مهار کردن خشم عمومی و به بیراهه کشیدن نیروی پویای جامعه نیست؟

به باور من راه نجات ایران در دست نسل امروز است و امید به ظهور یک رهبر کاریزماتیک لااقل در این برهه از زمان امکان پذیر نیست و کسانی را که ممکن است بشود روی آنها حساب کرد یا در زندان بسر می برند و یا در خارج کشور زندگی می کنند که برای توده مردم ناشناخته اند.

آزادیخواهان در ایران نباید به امید کمک خارجی بنشیند، زیرا قدرت های خارجی پیش از هر چیز به دنبال منافع کشور خویش هستند و این امری طبیعی نیز می باشد. آنچه غیر طبیعی و خلاف موازین اجتماعی و سیاسی است، ماجراجوئی های حکومت فاشیستی حاکم بر ایران است که کلیه منابع انسانی و مالی کشور را در خدمت هدف های شوم خود قرار داده که نه تنها برای ایران، بلکه برای صلح جهانی خطرناک است.

البته بنده معتقدم؛ بجای سیستم جهانی حاضر که در آن ابرقدرت ها معادلات را به نفع سیاست های خویش تغییر می دهند، باید یک نظم نوین بر روی کره خاکی شکل گیرد، که ملت های زیر ستم از جمله ملت فلسطین اختیار سرنوشت خویش را خود در دست گیرند. اما نه به کمک تروریست های با ریش و بی ریش و پشتیبانان سنگواره شده فقیه آنان که خاک و ثروت ایران را در راه قدرت طلبی کور به حراج گذاشته اند!

نسل امروز نباید روی افرادی که شال بسیجی را از گردن دور نموده و بجای آن پاپیون زده اند و در میهمانی ها در کشورهای غربی رفت و آمد می کنند حساب ویژه ای باز کند. نسل امروز همچنین نباید تصور کند کارگزاران پیشین نظام که اکنون از این دایره بیرون پریده اند و به مناسبت های گوناگون، آنها را در رسانه های فارسی زبان در گفتگو با مجریان برنامه ها می بینیم، کاری خاصی از دستشان بر می آید.

نجات ایران در گرو اتحاد ملتی است که به شکل قوم های گوناکون در این سرزمین سکنی گزیده اند. هیچکدام از این اقوام نمی توانند به تنهایی ایرانی آباد و آزاد بنیان گذارند و هیچکدام از این اقوام نمی توانند با تکروی و جدایی خواهی خطه خود را از چنگال اهریمن ولایت فقیه نجات دهند! تنها با اتحاد و همبستگی می توان به ایرانی آزاد دست یافت که فرزندان ما و نسل های آینده بتوانند در آن امکان رشد داشته باشند.

در شرایطی که اپوزیسیون سکولار خارج از کشور – جمهوریخواهان و طرفداران مشروطه پادشاهی – هنوز موفق نشده اند در زمینه سیستم سیاسی آینده ایران به اجماعی دست یابند تا در جهت رهبری نیروهای سکولار در ایران گام بردارند، پیشنهاد بنده به عنوان جزء بسیار کوچکی از جنبش آزادیخواهی، اما متعهد به سرزمینم و مردم آن، که اسیر چنگال دیو هزار چهره ولایت فقیه هستند، این تست که نیروهای سکولار داخل با تشکیل یک کمیته رهبری از افرادی وفادار به جدائی دین از حکومت، راهبرد آینده جنبش را به آنها بسپارند!

این کمیته می تواند مجموعه ای از سکولارهای داخل و خارج از کشور باشد. در داخل ایران هستند افرادی مانند "کاوه"، مبارز سیاسی – هر هفته با رادیوی سعید قائم مقامی گفتگو می کند –  که می تواند در شروع این کار پیشقدم شود. و در خارج از کشور هستند اشخاصی همچون اسماعیل نوری علا، جعفر مدنی – در گفتگوی هفتگی با همان رادیو – مهرانگیزکار، یا دکتر دانش فروغی متخصص روانشناسی بالینی و یا شحصیت های دیگر که به باور من اگر اپوزیسیون داخل ایران از آنها بخواهد به این همکاری مبادرت خواهند ورزید.

در غیر این صورت این خطر وجود دارد که آن دسته از افرادی که به خارج از کشور گریخته اند و جناح اصلاح طلب را نمایندگی می کنند گوی سبقت را از دیگر نیروهای اپوزیسیون بربایند و نوع تازه ای از جمهوری اسلامی را برای سی سال دیگر در کشور حاکم گردانند.

این نیروها هنوز رهرو "امام راحل" هستند و در راه اصلاح حکومت ولایت فقیه و اجرای قانون اساسی فکسنی جمهوری اسلامی که فرسنگ ها با حقوق شناخته شده بشر فاصله دارد گام برمی دارند.

در خاتمه؛ راهکاری که بنده برای ادامه مبارزه ارائه می دهم – و قبلن نیز در مورد آن نوشته ام – آنقدر ساده است که به چشم نمی آید. اما اتحاد همگانی را می طلبد: تحریم خرید! هیچکس هیچ چیز بجز حداقل نیاز برای خوراک و درمان نخرد! این راهکار نه تنها خطری برای کسی ندارد، بلکه موضوع ترس از دست زدن به اعتصاب و بازداشت در صورت عدم حاضر شدن در محل کار را از بین می برد.

با اجرای این طرح اداراه ها، بازار، شرکت ها، بانک ها، مراکز خرید و پاساژها، و خلاصه تمام واحد های اقتصادی – به استثنای خوراک و دارو –  به تعطیلی کشانده می شود و چرخه اقتصادی کشور خودبخود از کار خواهد افتاد، بدون اینکه خون از دماغ کسی بریزد!

درست است که اوضاع نابسامان اقتصادی کنونی بدتر خواهد شد، اما به خیابان های امروز تهران –  5 اسفند –  نگاه کنید. آیا این شد زندگی؟ آیا این شهر است یا پادگان؟ مگر هدف از اعتصاب چیست؟ اینکه قدرت اقتصادی حکومت فاشیستی ساقط شود و پایه های لرزان سیاسی آن فرو ریزد؟

شما بروید یک مغازه یا شرکت تاسیس کنید، اگر مردم نخرند همان هفته نخست ورشکست خواهید شد. گردش اقتصادی هر کشوری در گرو خرید مردم است و عدم شرکت مردم در خرید، گردونه اقتصادی را از کار خواهد انداخت و درآمد حاصل از فروش نفت نمی تواند به تنهایی نظام را سر پا نگهدارد.

اسلو ـ 6 اسفند 1389

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com