مـا را بـه دم پير نگه نتـوان داشــت در خانه ی دلگير نگه نتـوان داشت آن را که سـر زلـف چو زنجير بود در خانه به زنجير نگه نتوان داشت مهستی گنجوی |
از نگاه يک زن يادداشت های هفتگی شکوه ميرزادگی 13 بهمن 1389 ـ 2 فوريه 2010 |
عقرب سياه، همزاد حکومت اسلامي؟
شکوه ميرزادگی
اين روزها در کنار بيداد و سرکوب و کشتار حکومت اسلامي نسبت به مردمان بي گناه و حق طلب و آزادي خواه سرزمين مان، و در کنار رفتارهاي وحشيانه ي اراذل و اوباش و مرگ طلب هاي «مجلس اسلامي» که، به نام دروغين نمايندگان مردم، بر صندلي هاي ضد مردم نشسته اند، حکمي بي سر و صدا در «دادگستري» حکومت اسلامی تصويب شد که بار ديگر نشان می دهد که اين حکومت، در کليت خود، دشمن هفتاد ميليون مردمي است که اشتباهي تاريخي يا تصادفي غير مترقبه آن ها را اسير چنين حکومتي کرده است.
برائت عقرب سياه
حکم مزبور در شعبه 79 دادگاه کيفري استان تهران، در همين هفته گذشته صادر شد؛ حکم برائت «عقرب سياه».
عقرب سياه نام مردي است که سه سال پيش با عنوان راننده يک اتومبيل مسافر کش، سي زن و دختر را، که بيشترشان داراي همسر و فرزند بوده اند، به بيابان ها مي کشد، شکنجه و آزارشان مي می دهد، به آن ها تجاوز مي کند، و اموال شان را برمي دارد و عريان رهايشان مي کند.
خبر حکم برائت اين مرد در يکي دو رسانه ي دولتي منتشر شد و در هياهوي تظاهرات آزادي خواهانه 25 بهمن، و تدارک تظاهرات اول اسفند، گم شد.
در واقع دادگاه بهترين زمان را براي انتشار اين خبر در نظر گرفته بود، زماني که ميليون ها ميليون از مردمان سرزمين مان، چه در داخل و چه در خارج با همه ي وجودشان چشم به سوي مبارزات خيابانی مردم برخاسته عليه حکومت را داشتند، دلشان در تب و تاب سلامت آن ها بود، جانشان سوخته از مرگ محمد مختاري و صانع ژاله بود؛ و دادگاه اسلامي، بنا بر ماهيت هميشگي اش، کاري را که مي خواست انجام داد و عقرب سياه را تبرئه کرد. راستش من نيز که چشم و گوش و جان به خبرهاي آزادي خواهان سرزمينم داشتم، ابتدا، حتي وقتي که يکي از دوستانم خبر تبرئه عقرب سياه را برايم فرستاد، متوجه اهميت اين خبر نشدم، و اگر ديروز فردی از اقوام نزديک يکی از سي زني که قرباني عقرب سياه شده بود به من تلفن نمي زد و گريه کنان از وحشت خود و خانواده اش در پی احتمال آزاد شدن و بازگشت عقرب سياه نمي گفت همچنان در بي خبري مي ماندم.
قوم و خويش جوان يکي از اين سي زن قرباني مي گفت: «به خدا ما هم مثل همان هايي هستيم که جمهوري اسلامي به زندان مي اندازد و بهشان تجاوز مي کند؛ مثل همان هايي هستيم که در کوچه و خيابان تيرشان مي زند؛ با اين تفاوت که آن ها پيش مردم سربلند هستند که دارند براي نجات وطن شان زنداني مي شوند، مورد تجاوز قرار می گيرند و مي ميرند و ما سرافکنده ايم که حتي نمي توانيم بگوييم عوامل اين حکومت، که عقرب سياه يکي از آن هاست، چه به روز ما مي آورند. شما را به مقدسات تان سوگند صداي ما را هم منعکس کنيد. فقط خانواده ی ما نيست؛ خيلي از زنان ايران در خطر تجاوز اين عقرب ها هستند.» (نقل به مضمون)
دختري که به من زنگ زد مي گفت «همه مي دانند که پشت عقرب به بعضي از پاسداران گردن کلفت بند است اما کسي جرات ندارد بگويد.» مي گفت: «اين سي زن را يا تهديد کردند و نگذاشتند که به دادگاه بيايند و يا در دادگاه صدايشان را بريدند».
من در همين بيست و چهار ساعت گذشته تقريباً کليه ي خبرهاي مربوط به پرونده عقرب سياه را که در نشريات بوده خوانده ام، با اين که گفته ي فقط يکي از زنان قرباني براي ماه ها رنجور کردنم کافي بوده است، اما فقط لينک خلاصه اي از مسير دادگاهي شدن عقرب سياه را که نه در نشريه اي «ضد انقلاب» يا «طرفدار فتنه» که در نشريه اي طرفدار حکومت منتشر شده است در زير مطلب حاضر مي آورم.(*)
جنايتکار قرآن خوانِ فدايي حکومت
خواندن پرونده ی عقرب سياه و گفته هاي شاهدين و حتي گفته هاي اوليه ی پليس چند مورد را به روشني نشان مي دهد: در اين که عقرب سياه با اتومبيلي که عنوان مسافرکش را داشته دست به آدم ربايي زده ترديدي نيست، در اين که تمامي اين زن ها را با مسموم کردن و شوک فلج کرده و به آن ها تجاوز نموده ترديدي نيست، (اگرچه قوه قضايي مايل است که همه ي تجاوز هاي به زنان را «اذيت و آزار» نام دهد)، و در اين که آن ها را زير شکنجه هايي هراس انگيز آزار داده و اموال شان را به يغما برده نيز ترديدي نيست، اما همه ي اين اعمال را دادگاه پوسيده ی حکومت اسلامي يکي يکي رد کرده است. ابتدا عنوان آدم ربايي را از پرونده او حذف کرده اند، سپس اتهام تجاوز را، و دست آخر هم او را به دليل دزدي به شلاق محکوم کرده و با تهديد از بيشتر شاکيان برايش رضايت گرفته است.
عقرب سياه در زندان به يکي از «قاريان قرآن» و «فداييان حکومتي» تبديل شده و از اين طريق با کمک مسئولين زندان و مسئولين قوه ی قضاييه به طور مرتب با قربانيان خويش تماس گرفته و آن ها را تهديد مي کرده که رضايت دهند؛ تهديد مي کرده که سخن از تجاوز نگويند؛ تهديدهاي او متوجه کودکان اين زن ها نيز بوده است. او نام فرزندان اين زن ها، و حتي مدارس آن ها، را در اختيار داشته است. حتي وقتي يکي از اين زن ها از ترس خانه و مدرسه بچه اش را تغيير مي دهد او بلافاصله باز هم تلفن مي کند و اطلاعات جديد را به او مي دهد. او در طول دادگاه فاتحانه لبخند مي زده، اما هر بار که يکي از زن ها گرفتار خشم شده و صدا بلند مي کرده «قضات» او را تهديد به بازداشت مي کرده اند.
گروه زيادي که خود را از خانواده ی عقرب سياه مي دانند در تهديد قربانيان و خانواده هاي آن ها نيز نقش داشته اند. آن ها در تمام طول دادگاه ها حضور داشته و به تهديد و ارعاب مشغول بوده اند.
شباهت شگرف عقرب سياه و حکومت اسلامي
وقتي داشتم پرونده ی عقرب سياه را دنبال مي کردم متوجه شباهت شگرف اين مرد و وضعيت و اعمال و رفتار او با حکومتي شدم که اکنون سرزمين ما را اشغال کرده است.
حکمي که اين حکومت در تبرئه ی عقرب سياه صادر کرده، در کنار کليه ی اعمال حکومت اسلامي، از کشتار، تجاوز، و آزار و شکنجه آزادي خواهان گرفته تا دزدي و چپاول و فرهنگ ستيزي و واپسگرايي اش، ثابت مي کند تفکري که پشت اين حکومت نشسته تفکر همان عقرب سياهي است که جز زهر، مرگ و نيستي در طبيعت و طينت اش چيزي يافت نمي شود.
عقرب سياه، اگر چه ظاهراً مردي متجاوز و وحشي و جنايتکار است و گرفتار آمده در در زندان حکومت اسلامي، اما زاده ي خلف همين حکومتي است که هزارها چون او را در دامان آلوده به فساد و تباهي و دروغ خويش پرورده تا به جان مردماني بياندازد که خوي او را، و راه و رسم او را برنمي تابند.
اين مرد را، اين عقرب سياه را، از هر نظری که تعريف کنيم مي بينيم که با تعريف حکومت اسلامي همساني کامل دارد: مگر نه اينکه يک بيمار خطرناک رواني است؟ موجودي بي قلب و روح است؟ يک ضد بشر و به ویژه زن ستيز است؟ يک قاري قرآن است که خودش را به مذهبي مي بندند، اما دين و ايمان ندارد؟ يک فريبکار است که قربانيان خود را با فريب مذهب که سمبلش همان «خرماي سم آلود» است بي هوش و بي خبر و ناآگاه مي کند تا بتواند آن ها را تا هر کجا که مي خواهد بکشاند؟ يک دروغگو، يک متجاوز، يک سودجو و يک دزد است؟ يک مردم کش و آزادي کش است؟
به راستي کدام يک از اين صفات را حکومت اسلامي ندارد که دستگاه قضايي اش بخواهد به خاطر آن «عقرب سياه» و عقرب هاي سياهي را که با تکیه به این حکومت به جان مردم افتاده اند محکوم کند؟ کدام دستگاه قضاوتي در کل تاريخ جهان به جنايتکاري که به سي زن، به سي شهروند بي گناه و بي خبر، تجاوز کرده، شکنجه شان کرده، و آن ها را تا دم مرگ کشانده، حکم برائت داده است، جز دستگاه هاي، مثلاً، قضايي اشغالگراني که خود در تجاوز و شکنجه مردمان در سرزمين تصرف شده شان همراه و همکار بوده اند؟
اکنون عقرب سياه، به عنوان همزاد و همراه واقعي حکومت اسلامي زنجير پاره کرده و وحشي و بيدادگر راهي جامعه اي مي شود که در فرهنگ زيبا، انساني، و خردمندانه اش احترام به حقوق مردمان، احترام به دادگري، و احترام به خصوص به زن جايگاهي ويژه دارد.
و شک نيست که راه جلوگيري از پراکنده شدن بيشتر زهر اين عقرب جنايتکار و همه ي عقرب هايي که زاده ی اين حکومت آزادي کش مردم ستيز هستند تلاش براي به پايان رساندن حکومت اسلامي در ايران است.
21 فوریه 2011
*
جهان نيوز:
در خبرها آمده است که جوان 27 ساله اي که به
اتهام تجاوز به 30 زن دستگير شده بود، از اتهام وارده تبرئه شده است. جهان نيوز، از
مخاطبان درخواست دارد اخبار زير را که از ابتداي رسيدگي به پرونده اين فرد شيطان
صفت است مرور کرده و قضاوت خود در خصوص راي صادره را اعلام نمايند.
20 ارديبهشت 89: حكم اعدام پسر شيطان صفت موسوم به «عقرب سياه» كه 15 زن و دختر را
با تهديد شوك برقي مورد آزار و اذيت قرار داده بود، از سوي قضات ديوان عالي كشور
نقض شد. هيأت قضايي دادگاه پس از محاكمه و شور، حكم به اعدام متهم دادند اما قضات
ديوان عالي كشور، به دليل احراز نشدن شرايط تجاوز به عنف، پس از نقض اين حكم پرونده
را براي رسيدگي به شعبه هم عرض فرستادند كه بزودي قضات شعبه ۷۹ دادگاه كيفري استان
تهران رسيدگي به پرونده را آغاز خواهند كرد.
11بهمن 89: از 30 نفر شاكي اين پرونده تنها 2 شاكي در دادگاه حضور يافتهاند، كه
اين افراد نيز توسط يكي از بستگان عقرب سياه كه در ورودي دادگاه حضور يافته تهديد
شدهاند.
۱۳ بهمن 89: سارا، 32 ساله، سومين قرباني عقرب سياه است كه حدود 4 سال پيش براي
اولين بار قرباني اين فرد شده و جسد بي جان
{نیمه جان} وي در اطراف بخش فشافويه كشف شد. او مي گويد: به او
گفتم داخل كيفم يك قرآن است و عكس پسرم. تورو خدا قرآن را به من بده و اجازه بده با
عكس پسرم وداع كنم. اما او قرآن را به صورت من كوباند و عكس پسرم را هم پاره كرد و
در قبري كه براي من كنده بود ريخت. بدنم هيچ گونه احساسي نداشت تنها گريه ميكردم
از اينكه چرا لباسي بر تن ندارم حتي نميتوانستم خودم را تكان بدهم. نميتوانستم
فرياد بزنم.
13 بهمن 89: به گفتهء برخي از شاكيان اين پرونده، متهم از داخل زندان و به نحوي كه
اصلاً معلوم نيست، شماره ی همراه اين افراد را به دست آورده و بعد از اينكه موفق
نشده است از طريق مسالمت آميز آنها را به اعلام رضايت راضي كند، به زور متوسل شده
و آنها را تهديد كرده است. يكي از اين شاكيان مدعي شده است كه متهم بعد از تماس با
او، اطلاعات شخصي و حتي محل تحصيل فرزندش را هم به او گفته و او را تهديد كرده كه
در صورت عدم رضايت، فرزند خردسالش را قطعه قطعه خواهد كرد.
20 بهمن 89: محاكمه «عقرب سياه»، جواني كه متهم است 30 زن و دختر جوان را ربوده و
مورد آزار و اذيت قرار داده است، دقايقي قبل به پايان رسيد. در اين جلسه، بعد از
اينكه حدود 8 نفر از شاكيان پرونده دوباره با اعلام شكايت از متهم، نحوه اقدامات
متهم را بازگو كردند، متهم در جايگاه ايستاد و از خود دفاع كرد. متهم، عليرغم
اعترافات قبلي خود در آگاهي، كه آن را تحت فشار اعلام كرد، امروز در مقابل قاضي
حسيني، فقط اتهامات آدمربايي و سرقت اموال شاكيان را پذيرفت و مدعي شد كه آنها را
مورد آزار و اذيت قرار نداده است.
30 بهمن 89: جوان معروف به «عقرب سياه» و متهم به ربودن، آزار و اذيت و سرقت اموال
30 زن و دختر جوان، بعد از محاكمه در شعبه 79 دادگاه كيفري از اتهام تجاوز به عنف
تبرئه شد. در روزهاي گذشته يك نفر از قضات اين شعبه، قائل به 2 بار اعدام اين متهم
بود اما 4 نفر ديگر، قائل به اين مسئله نبودند و نظر به تبرئه وي از اتهام تجاوز
به عنف داشتند اما در نهايت با نظر 3 نفر از مستشاران، متهم تبرئه شد. متهم در اين
خصوص به تحمل شلاق محكوم شد.
برگرفته از سايت نويسنده:
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |