بازگشت به خانه

جمعه 29 بهمن 1389 ـ  18 فوريه 2011

 

نقدی بر نوشتهء کوتاهی از ابراهیم نبوی

مهدی رضایی - تازیک

m.rezaei_tazik@yahoo.com

از کتابخانهء دانشگاه روانهء خانه شده ام. در اتوبوس فکرم را نشریه ای که هفته ها پیش می بایست به زبان آلمانی به روی سایت قرار می گرفت، عجیب مشغول نموده است. با خودم دو دو تا چهار تا می کنم و می گویم : "الان میروی خانه، سر مقاله را تمام می کنی و فردا نشریهء اینترنتی  بالای سایت خواهد بود." به خانه می رسم، کامپیوترم را روشن می کنم. بازتاب اخبار مربوط به تظاهرات ۲۵ بهمن مرا در دنیای مجازی اینترنت غرق می کند. بعد از چند ساعتی دوباره بخودم می آیم و نگاهی به ساعت گوشی تلفن همراهم می اندازم. ساعت ها گذشته است و سرمقالهء آلمانی نشریه همچنان مرا انتظار می کشد. به خودم می گویم : "صبح نیم نگاهی به خبرگزاری فارس، جام جم آنلین، بازتاب و...  انداخته ام، حال ببینم الان در این سایت ها چه خبر است." می بینم مانند صبح دروغ پشت دروغ به عنوان خبر روز به مردم تحویل داده می شود. جوانان مردم را کشته اند، کارت بسیج بعد از مرگ برایشان صادر نموده اند، آنان را شهید خطاب نموده و این جنایات را به "گروه های تروریستی" منتسب نموده اند. همه جا خبر از کشته شدن دو دانشجو، زخمی شدن ده ها نفر و دستگیری شمار زیادی از تظاهر کنندگان است.

تقریباً اکثر فیلم هایی  که در ایران از تظاهرات روز ۲۵ بهمن گرفته  و بروی یوتوب گذاشته شده اند را دنبال کرده ام. مردم شعار های متفاوتی را سر داده اند. از "الله اکبر"، "مرگ بر خامنه ای" تا "جمهوری اسلامی نمی خواهیم،  نمی خواهیم".(1) ناگهان از خود می پرسم: "خوب، بازتاب پیامد های سیاسی این تظاهرات در این روز چگونه بوده است؟" دوباره در فضای مجازی اینترنت به جستجو می پردازم. از فیس بوک به یوتوب، از یوتوب به فیس بوک، از این سایت به آن سایت و... تا اینکه یاد سایت اصلاح طلبان می افتم، از آنجائی که "جبههء مشارکت ایران اسلامی" نیز به دلیل جو سرکوب و خفقان  شاخه برون مرزی خویش را فعال نموده است. از "جرس" به "روز" می رسم. به دنبال مقالات مربوط به تظاهرات ۲۵ بهمن هستم. در قسمت "طنز"  نوشته ی از ابراهیم نبوی با تیتر "زنده تر از همیشه" توجه مرا به خود جالب می کند.(2) با خودم می گویم: "این مقاله مربوط به تظاهرات است." کلیک می کنم به روی مقاله. مخاطبان آقای ابراهیم نبوی در این نوشته «جنابان» هستند. از علی خامنه ای، حاج سید احمد جنتی،  محمود احمدی نژاد، اسدالله بادامچیان و ... تا نام اسماعیل نوری علا، سردبیر نشریه اینترنتی "سکولاریسم نو"،  و ری تکیه، نویسندهء نیویورک تایمز، در لیست مخاطبان آقای ابراهیم نبوی قرار دارند. نبوی در پایان خطاب به همه این جنابان می گوید: «با توجه به اینکه حضرات فوق در یک سال گذشته در جاهای مختلف اعلام کرده بودید که جنبش سبز مرده است و حضور میلیونی این جنبش در روز 25 بهمن 1389 در تهران و حداقل ده شهر بزرگ دیگر، نشان داد که این جنبش نه تنها نمرده است، بلکه با قدرت زنده است، اینجانب اعلام می دارم که " شما غلط کردید گفتید جنبش سبز مرده است." لطفاً از این پس از اظهار نظر و پیش بینی سیاسی خودداری نمایید.»

 

آقای ابراهیم نبوی،

راستش را اگر بخواهید، و به ایران و آزادی قسم، من نوشته ی شما را لایق هیچ جوابی نمی دانم و تنها مساله ی که من را به نوشتن پاسخی در خور این بی احترامی به اسماعیل نوری علا  مجبور نموده، قرار دادن نام او در زمرهء افرادی است که جزء بزرگ ترین جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی هستند.

  

آقای ابراهیم نبوی،

شما کمی دیر رسیده اید و شاید هم  مک کارتی کمی زود پا به عرصه گیتی نهاده بوده است. عصر مکارتیسم سال هاست که به پایان رسیده است. شما با نسبت دادن اظهار نظراتی که با یک من سريشم هم به سکولار – دموکرات ها نمی چسبند، خواهان تخریب وجهء مردمی فردی هستید که با قلمش در "جمعه گرد های هفتگی"، بدون اغراق، یک تنه دست شما اصلاح طلبان را رو نموده است.

 

آقای ابراهیم نبوی،

سکولار - دموکرات های سبزی که معتقدند نهادینه شدن دموکراسی و آزادی و رفع تبعیض  از جامعهء ایران بدون انحلال جمهوری اسلامی میسر نیست، از اولین کسانی بودند که آنتی تز شما، منظورم سبز سیدی ست، را از دل تزتان در آورند. و همین اسماعیل نوری علا و همفکرانش  بودند که به روی رنگ سبز "شبکهء سکولارهای سبز ایران برای دموکراسی و آزادی" تأکید نمودند و روی به رنگ دیگری نیاوردند.

هنوز یک سال از تاسیس "شبکه سکولارهای سبز ایران برای دموکراسی و آزادی" نمی گذرد و اگر سکولار دموکرات ها،  طبق گفتهء شما،  "در یک سال گذشته" دائم از "مردن" جنبش سخن گفته بودند، هیچ گاه ایده ی تأسیس  "انجمن سکولار های سبز" و  "شبکه سکولارهای سبز ایران برای دموکراسی و آزادی" به ذهنشان خطور نمی نمود.

 

آقای ابراهیم نبوی،

اگر سکولار دموکرات ها پیشگو بودند و می دانستند که جنبش سبز هیچ گاه دیگر در برابر تمامیت رژیم  قد علم نخواهد نمود، دیگر رنگ تشکل مذکور را نه سبز، بلکه آبی، قرمز، زرد و ... انتخاب می کردند و چرا؟

باری، هنوز هستند ایرانیان وطن پرست، آزادی خواه و انحلال طلبی که به رنگ سبز به خاطر وجود اصلاح طلبان تمامیت خواه و غیر سکولار به دیده شک و تردید می نگرند و معتقدند که آنتی تز این رژیم قرون وسطایی می خواهد به نام "جمهوری اسلامی دموکراتیک"، البته با قرائتی دموکراتیک از قانون اساسی امروز رژیم، مانند جمهوری اسلامی سه چهار دهه ای  دمار از روزگار مردم در آورد.

و حقیقتاً من شخصا به شما حق میدهم که از سکولار – دموکرات ها، و به خصو ص موتور شبکهء مذکور دلگیر باشید، چرا که ما معتقدیم، اصلاح طلبان حکم "ترمز دستی رژیم" را دارند و برای نجات رژیم، همان طور که "جبههء مشارکت ایران اسلامی" چندی پیش نیز اعلام کرد، روی به اصلاحات آورده اند.

 

آقای ابراهیم نبوی،

تاریخ به ما می آموزد که هیچ رژیمی با سانسور، خفقان، شکنجه و اعدام قادر نیست برای همیشه حکومت کند و روزی توسط مردمان اش به زیر کشیده خواهد  شد. و اگر این مهم را جزو الفبای کار سیاسی بدانیم، دیگر سخن گفتن از "مردن" جنبش مردود خواهد بود.

انحلال طلبان سکولار همیشه گفته اند که "رهبران جنبش" پایبند به قانون اساسی حکومت اسلامی هستند. "رهبران جنبش" شعارهائی چون "جمهوری اسلامی  نمی خواهیم نمی خواهیم " (که در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹  فریاد زده شد)، يا "جمهوری ایرانی" و ... را "ساختار شکن" می دانسته و می دانند و این در حالی است که جنبش سبز مردم ایران مدت ها است که از تمامیت رژیم گذشته است.

فروکش نمودن فعالیت های جنبش در سال گذشته علیه نظام دو دلیل عمده داشته است: یکی اینکه جمهوری اسلامی  به غیر انسانی ترین وجه ممکن مردم را سرکوب نمود و دیگر اینکه "رهبران جنبش" پشت سر مردم قرار گرفتند. شاید دلیل دوم نیز به جوکی در تاریخ  بدل شود. رهبران جنبش ها و انقلابات در اکثر موارد رادیکالتر و  آزادی خواه تر اند. اما ما در ایران عکس این مورد را تجربه نمودیم.

با اين همه، من  به هوش و زکاوت هموطنانم ایمان دارم و می دانم که همراهی آنان با رییس مجلس سابق جمهوری اسلامی  (مهدی کروبی) و نخست وزیر سال های جنگ ( میر حسین موسوی) تاکتیکی است و نه استراتژیک. این همراهی برای گذاشتن از رژیم است و نه اصلاح آن. و ایمان دارم که نسل جوان بعد از انقلاب از تمامیت جمهوری اسلامی خواهد گذشت.

 

آقای ابراهیم نبوی،

بزرگترین توهین  شما به من ِ نوعی می تواند مورد خطاب قرار دادن من به عنوان یک اصلاح طلب باشد، چرا که من سرنگونی / انحلال طلب هستم و شخصاً حکومت اصلاح طلبان را در ایران تجربه نموده ام و به این نتیجه رسیده ام که (اکثر) اصلاح طلبان شتر سواری را دولا دولا می خواهند و بوقلمون صفت هستند.

          اما خلاصهء پیام من به شما: عصر مکارتیسم به پایان رسیده است و سکولار – دمکرات ها یقین دارند که جنبش سبز مردم ایران خواهان به تاریخ سپردن رژیم جمهوری اسلامی ست.

و اجازه دهید این نوشته را با رنگ سبز این چنین  به پایان برسانم:

 

مرگ بر تمامیت رژیم قرون وسطایی حاکم بر وطنم

برقرار باد حکومت سکولار - دموکرات برای ملتم!

 

پاورقی ها:

(۱) تعدادی از ویدئو های  تظاهرات ۲۵ خرداد ۲۰۱۱ 

 

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=zJL7yjc8y-U

http://www.iranpressnews.com/source/092730.htm

http://www.iranpressnews.com/source/092771.htm

http://www.iranpressnews.com/source/092737.htm

(۲) نوشته ابراهیم نبوی

http://www.roozonline.com/persian/tanssatire/tans-satire-article/archive/2011/february/15/article/-d25cc536ef.html

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com