بازگشت به خانه

دوشنبه 25 بهمن 1389 ـ  14 فوريه 2011

 

از «حق ویژه» تا «ضرورت خودآگاهی»

امیر حسین لادن

ahladan@earthlink.net

1

آیا مشکل ما در ایران، رژیم فقاهتی، عدم جدائی مذهب از حکومت، و یا سقوط و نابودی سلطنت می باشد؟ سی سال از عمر رژیم تمامّیت خواهِ ملاها، چپاول بیت المال، حراج ثروت های ملی و حکومت خودکامه شان می گذرد. ادغام مذهب و حکومت نیز طی همین سی سال گذشته اتفاق افتاده است. در رژیم سلطنت و پادشاهی که قرن ها بر گُردۀ ملت سوار بود، جدائی نسبی مذهب و حکومت، همراه با حفظ رابطۀ مشترک المنافع دو گروه، معمولاً برقرار بود. امّا  مشکل ما در ایران، «وجه مشترک ِ» رژیم فقاهتی و سلطنت، یعنی وجود «حق ویژه» ی آنان مشروعیت الهی شان، و برتری شان بر قانون بوده است.  

در سیستم مردمسالار، که زائیدۀ قرن ها مبارزه و مقاومت در مقابله با خودکامگی است، همه در مقابل قانون یکسانند، زیرا مشروعیت دولت برگرفته از مردم و مسئولیتش در برابر مردم می باشد؛ حیثّیت و امنیت شهروندان از الویّت ویژه ای برخوردار بوده و عدالت و آسایش  منحصر به طبقۀ "حق ویژه" دار نیست.  ولی در کشور ما، زیر سایۀ "حق ویژه"، عدالت و آسایش جای خود را به زور و نا امنی داده؛ و قانون نه تنها هیچوقت شامل گروه هایِ "حق ویژه" دار، مانند جامعۀ روحانیت بخصوص امروز، خاندان سلطنت و حتی خان و ارباب نبوده بلکه قانون، همواره چماقی برای حفظ قدرت، اخاذی مالیات های ناعادلانه و سرکوب معترضین و عدالتخواهان بوده است.

"حق ویژه" یا تبعیض، این سیستم یک بام و دو هوایِ نابرابری در مقابل قانون؛ پایه و اساس نارسائی های اجتماعی، شکاف فاحش طبقاتی و فقر عمومی بوده؛  مسئولیت ناپذیری، قانون ستیزی و قانون گریزی ما ایرانیان نیز، زائیدۀ همین "حق ویژه" می باشد. این نابرابری و بی عدالتی، ملت ایران را تبدیل به افرادی تک رو، خود سر، خود محور، مسئولیت ناپذیر و تماشاچی کرده، که نقطۀ مقابل یک شهروند مسئول و پویا در یک سیستم مردمسالار است.

بر عکسِ ادعایِ یونانیان، مردمسالاری، یا شرکت مردم در تعیین سرنوشت خود، نه در قرن پنجم قبا از ميلاد بوقوع پیوسته و نه یونانیان آنرا بوجود آوردند بلکه مابین سه تا سه هزار و صد سال پیش در مناطقی که امروز سوریه، عراق و ایران می باشند، پایه ریزی شد.  یکی از مهمترین خصوصیات مردمسالاری جلوگیری از حکومت بوسیلۀ قدرتمندان، ثروتمندان، یا یک گروه و یا یک خانوادۀ ویژه بوده است.(1)

در سیستم های خودکامه، رهبری پس از مدتی، در این توهم غوطه ور می شود که مافوق همۀ شهروندان می باشد و خود را چوپان ِ رمه، قیّم صغرا، وَلیِ فقیه، آریامهر و خدایگان می پندارد. در این حالت، تکبّر رهبر در حدّی است که شهروندان در نظر او ناچیز (خس و خاشاک) جلوه می کنند، به حساب نمی آیند، خواسته های مردم را نا دیده گرفته،  پیشنهادشان را نمی پذیرند، و اعتراض شان را تحمل نمی کنند! مردمسالاری با تشخیص آنکه مردم فرشته و معصوم نیستند، برای جلوگیری از رویداد چنین توهمی در رهبریت پایه ریزی شده. در مردمسالاری، دولت نمایندۀ مردم است، نه فرمانده و قیّم.  وظیفۀ اصلیِ دولت بوجود آوردن رفاه و آسایش شهروندان در یک محیط امن و سالم می باشد.   

"حق ویژه"، غیر از گسترشِ بی قانونی، پایه و اساس بی عدالتی نیز می باشد. فرهنگ فارسی عمید، عدل را اینطور تعریف می کند: راست و درست؛ برابر و همتا؛ مثل و نظیر.  اکنون، بدون هیچگونه پیش فرض، کلاهتان را قاضی کنید و، نظر بدهید که آیا امکان دارد، که شاه یا امام، در این چارچوب بگنجند و با بقیه برابر و همتا باشند؟  آیا حتی یکبار در تاریخ دوهزار و پانصد ساله مان چنین نمونه ای وجود داشته است؟ 

رژیم فقاهتی و سلطنت، هر دو مشروعیت شان از خداوند می باشد و نه از مردم؛ یعنی "خداسالار" و "اله سالار" هستند نه مردمسالار. در دوران سلطنت در ایران می گفتند: "چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه"! شاه: «من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی الهی است هستم." (2) دین امری مقدس و استوار بر کلام خداوند، آسمانی و کامل است.  "حکومت شخص فقیه در جامعه اسلامی نه امری انتخابی و یا انتصابی بلکه امری الهی است." (3)

مشکل ما در ایران همواره نابرابری و عدم وجود عدالت اجتماعی ِ این "حق ویژه" بوده، که بقیۀ نارسائی ها را رقم زده است. 

رژیم فقاهتی و سلطنت امتحان خود را بارها و بارها، پس داده و صد در صد مردود شده اند.  آلبرت آینشتاین می گوید: "جنون: انجام کاری مشابه بارها و بارها و انتظار نتایج متفاوت است."(4)                                                         آیا پس از قرن ها و بارها و بارها؛ هنوز این توهم وجود دارد که رژیم سلطنتی راه گشای مشکلات ما می باشد؟    

رابرت اینگِرسال، یکی از بزرگان آزاد اندیش قرن نوزدهمِ آمریکا، می نویسد: «پدران دمکراسی در آمریکا بدقت و عمداً کلمه ی "خدا" را در متن قانون اساسی آمریکا نیاوردند و اولین کلمۀ این سند " ما مردم" می باشد،  یعنی مشروعیت رهبری از مردم است و نه از مذهب».  اینگِرسال می گوید: «ما برای همیشه مشروعیت مذهبی دولت را حذف کردیم.»(5) 

 

2

یکی از این نارسائی ها که برای جامعه مان در حدّ فاجعه، زیان آور و باز دارنده بوده، توسل به امدادهایِ غیبی بجای اراده کردن و تصمیم گرفتن برای حلِ مشکلات؛ و نذر و نیاز، بجای چاره جوئی، تحرک و تلاش برای پیروزی بر دشواری ها، می باشد. این تسلیم، بی اختیاری و رکود که حاصل اعتقاد به امدادهایِ غیبی و نذر و نیاز است، هم میهنان مان را، در تصمیم گیری سست و در زندگی روزمره بی برنامه کرده است. زیرا وقتی ما برای انجام کارهایمان به امدادغیبی معتقد باشیم، با گفتن انشاءالله و چند صلوات، دیگر نیازی به مطالعه، اندیشه و برنامه ریزی نداریم!  اشتباهی گرفتنِ ایمان با خرافات، یک عارضۀ تخریبی اجتماعی است که به تدریج باعث تضعیف نهاد، مغز و بینش جامعه گردیده است.

 

3

پیروزی بر فقر و ناتوانی، جهل و خرافات، درماندگی و عقب ماندگی بدون حذف این "حق ویژه" که مردم ایران را از حقوق انسانی و عدالت اجتماعی محروم کرده و امکان برپائیِ یک حکومت قانونمندِ مردمسالار که مسئولیت اش در برابر مردم و مشروعیت اش از مردم باشد را سد کرده، امکان پذیر نیست.

"حق ویژه" برای یک گروه و یا یک خانواده، مغایر با قانونمندی و در تضاد با عدالت اجتماعی و نقطۀ مقابل مردمسالاری است. اولین قدم در راه رهائی و نجات، حذف کامل و بدونِ چون و چرای "حق ویژه"؛ یعنی حذف رژیم های برتر از قانون که مشروعیت الهی دارند یا بعبارت دیگر "الله سالارند"، نه مردمسالار، می باشد. در سیستم مردمسالار، همۀ شهروندان، زن و مرد، دارا و ندار، شهری، روستائی و ایلاتی، همه برابر و آزاد بوده و از حقوق یکسان برخودار هستند.   

 نتیجۀ منطقی و عقلانی این نگرش، برپائی دولت بر اساس حقوق انسانی و نه قوانین الهی است.

 

4

چند روز پیش، در یک ایمیلِِ واقعاً تأسف آور، عده ای از هم میهنانمان از دولت های خارجی خواسته بودند که ما را نجات بدهید! در ضمن چند سالی است که عده ای از ایرانیانِ  نا آگاه، گمراه، و یا خدای نکرده مزدور، خواستار و طرفدارِ حملۀ نظامیِ آمریکا و اسرائیل به ایران می باشند!

آیا قابل باور است که بطور کلی یک انسان، و بطور مشخص یک ایرانی، خواستار حملۀ نظامی به کشورش باشد؟  آیا آنان قدرت درک اوج این فاجعه را ندارند؟ یک نگاه کوتاه به لبنان، افغانستان و عراق، باید آنان را بر سر عقل بیاورد. زمانی نه چندان دور، لبنان را از نظر زیبائی، آرامش و رونق اقتصادی، با پاریس مقایسه می کردند و لبنانی ها با ادیان متفاوت و قوم های مختلف در صلح و آرامش با هم زندگی می کردند. عراق امروز را مشاهد کنید: ویرانه ای نا امن با میلیون ها آواره و سرگردان و اسیر؛  آیا این جنگ طلبانِ گمراه نمی دانند که کشور ما هنوز از خسارات جنگ ایران و عراق، کمر راست نکرده است؟ یا نمی بینند که صدها هزار شهروند ایرانی هنوز مشغول پرداختِ کفارۀ آن جنایات هستند؟

5

قدرت، استقامت و موفقیت یک تیم، در گروی تیز هوشی و همکاری و همیاری فرد فرد تیم برای پیروزی است. راهگشای مشکلات ما نیز در گروی همین عوامل می باشد. راه حل مشکلات را در خودشناسی و خودآگاهی، که کلید اصلی و نجات بخش می باشند، باید جستجو کرد و یافت.

خودشناسی یعنی خودمان و جامعه مان را بشناسیم؛ فرهنگ اجتماعی مان را بدون تعارف بررسی کرده و طرز فکر، دید، رفتارمان و گفتارمان با یکدیگر و با جامعه را کاملاً ریشه یابی کنیم.  با شعارِهائی از قبیل "هنر نزد ایرانیان است و بس"، که فقط نقشِ دل خوشی دارد، کمی فاصله بگیریم تا قادر به دیدن حقایقِ امروز جامعه مان باشیم!

خودآگاهی یعنی آشنائیِ کامل با تاریخ اخیرِ کشور؛ بهره گیری از کمبودها و ناکامی های جنبش ها و نهضت های صد سال گذشته و تجربیات شان. با تشخیص مشکل یا مشکلاتمان و درک اینکه چه نوع کشوری برای زندگی کردن می خواهیم؛ باید با هم کار کردن، با هم کنار آمدن و برای رفاه و آرامش جامعه تلاش کردن را نه تنها بیاموزیم بلکه به آن الویّت دهیم.  می توانیم  و می باید برای رسیدن به اهداف مان قدم های مشخص و هدفمند برداریم؛ در بوجود آوردن نهادهای مردمسالار پیوسته کوشا باشیم؛ برای بوجود آوردن حکومت مردم بر مردم، برای مردم تا پیروزی کامل تلاش کنیم. باید بتوانیم "من" را فدای "ما" و "ما" را فدای ایران کنیم.

6

رهائی مردم و نجات ایران - نه در اصلاحاتِ رژیم فقاهتی؛ نه در بازگشتِ رژیم سلطنت، نه در حملۀ نظامی به ایران و نه در گروی ظهور یک قهرمان ملی است.  "کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من"؛ مشکل ما در خودمان و راهِ حل خودمان هستیم. 

 

-------------------------------------------------------------

1. The Life and Death of Democracy - by: John Keane

2. از سخنان شاه

3.  کتاب «نقدی بر قانون اساسی جمهوری اسلامی» -  پرویز دستمالچی

4 Insanity: doing the same thing over and over again and expecting different result."  Albert Einstein

5. The Best of Robert Ingersoll

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com