|
چهارشنبه 29 دی 1389 ـ 19 ژانويه 2011 |
من از ایرانیان خارج از کشور عذر می خواهم؛ بیایید متحد شویم
محسن موسوی
به نام خداوند آزادی
من این چند پاراگراف را از داخل ایران می نویسم. در تمام یک سال و نیم گذشته ناراحت میشدم از برخوردهای خودمان با ایرانیان خارج از کشور. هیچ گاه نمی پسندم توهین به هیچ کس را. ایرانی هرکجا باشد ایرانی ست. داخل باشد یا خارج حق آب و گل دارد در این سرزمین. هر دو گروه عزیزند و صاحب و مالک سرزمینی که نامش ایران است. خواه دین داشته باشد خواه نداشته باشد. هر تفکر و اندیشه سیاسی هم داشته باشد چه موافقش باشیم چه مخالف نمی توانیم انکارشان کنیم. همه ما سهم یکسانی از این سرزمین داریم.
من فکر میکنم ما یعنی کسانی که در داخل زندگی میکنیم رفتار درستی با ایرانیان خارج از کشور نداشتیم. هرگاه اظهارنظر کردند به آنها تاختیم صدایشان را خفه کردیم و مسخره شان کردیم. به آنها گفتیم حق ندارید از بیرون گود فرمان لنگ کردن صادر کنید. گفتیم شما عرق میخورید و شب ها در کافه های اروپا و آمریکا، باباکرم می رقصید. هر کدامشان پیشنهادی داد یک "خفه شو" نثارش کردیم و گفتیم اگه عرضه داری برو خودت ایران رو از دست رهبری و تیمش نجات بده.
ما با آنها رفتار درستی نداشتیم و در عوض آنها در همان چند ماه ابتدایی پس از انتخابات، در خارج از کشور، صدای اعتراض ملتی شدند که جان در راه نفی دیکتاتوری و استبداد فدا میکرد. حتی اگر عقاید همه ی آنها با اندیشه های مایی که داخل ایران زندگی میکنیم تفاوت داشت اما تظاهرات و راهپیمایی های آنان در شهرهای مختلف جهان باعث شد دنیا صدای اعتراض مردم ایران را بشنود. چه بخواهیم چه نخواهیم کارشان مفید بود و اثرگذار.
اما ما فقط به آنها تاختیم و آنقدر تاختیم تا تک تک شان را مایوس کنیم، تک تک شان را دلسرد و ناامید کنیم و تا آنجا پیش رفتیم که همه شان را خانه نشین کردیم. ما در یک سال و نیم گذشته به جای پیدا کردن راهی برای رهایی، به دنبال راه هایی برای لجبازی و تمسخر آنها بودیم.
از طرف همه کسانی که با من هم اندیشه اند از همه ی هموطنانم در خارج از کشور تقاضای بخشش و گذشت دارم. ما سالهاست دیواری به بلندی آسمان میان هموطنان خود میکشیم تا از هم دورشان کنیم. ایرانی شاه باشد یا گدا، فقیر باشد یا غنی، اگر در غربت باشد یک چیز بزرگ ندارد. او از وطن خود از سرزمین مادری خود دور است و همین کافی ست که بشکند. همین کافی ست که هرلحظه پی امیدی باشد که در کشورش تغییری حاصل شود. همین کافی ست که به دنبال هر راهی بگردد بلکه نسیم آزادی به کشورش راهی پیدا کند. مگر او چه میخواهد جز آزاد زیستن در سرزمین اجدادی خود؟ بیاییم امیدشان را ناامید نکنیم.
اگر این روزها در داخل کشور اعتراض های خیابانی میسر نیست چرا تمام نقاط دنیا را صحنه ی اعتراض یکپارچه ایرانیان نکنیم؟ چرا عظمت حضور خود را به رخ دولت کودتا و نظام استبدادی دینی نکشیم؟ اگر جمهوری اسلامی سی و دو سال است هموطنانمان را مجبور به خروج از کشور کرده چرا از این مساله به نفع آینده ی کشورمان سود نبریم؟ نقطه قوت ما همین است که در همه جای دنیا حضور داریم و هر جا که هستیم در بالاترین سطوح ادبی، فرهنگی، علمی و فنی قرار داریم. بیاییم اختلاف ها را کنار گذاشته و بر نقاط اشتراک به توافق برسیم. بیاییم برای یکبار هم که شده همدیگر را تحمل کنیم، برای یکبار هم که شده همدیگر را با علامت و نماد خاص تحریک نکنیم و در کنار هم سرود آزادی بخوانیم. برای یکبارهم که شده فقط برای ایران و همه ایرانیان به صحنه بیاییم. اعتراض گسترده ی ما خیلی چیزها را تغییر خواهد داد.
به امید دیدار همه هموطنانم در ایران.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|