خانه  |   آرشيو:   

ژانويه 2011

 

آرشيو

********************

د.شنبه 9 اسفند 1389 ـ  28 فوريه 2011

سروش لوتر اسلام پروتستانيزه است

آنتی سکولار

من می خوام به شما وابسته های سیاسی فراماسونری مارکسیست روسی درجه بدم ، اما  نمیشه ، یک روز اخبار روز از همه حرامزاده تر میشه ، روز دیگه خودنویس ، روز بعد زمانه  روز بعد .....  حالا یک «ممبینی ِ» اتحاد  جمهوری خواه پوتینیست استالینیست پیدا شده  به همهء شما « سبزها@جیمیل دات کام» سور زده در  کلکی. این بابا که دیده قذافی بد جوری گیر افتاده، کاسترو پیر کفتار ریده به الک از ترس کون گهی اشتراکی ش از قذافی حمایت کرده، مش  چاوز هم گفته در لیبی جنگ داخلیه ( بین قذافی  و مزدورانی که از کوبا و صربستان و ونزوئلا  میاره و ملت بد بخت اسیر )، اورتگای قهرمان حقوق بشر فدایی ها (خاک بر سر هودار جمهوری  اسلامی) هم از قذافی حمایت کرده ، روسیه به ایران گفته اورانیوم را بکش بیرون که خیلی اوضاع  قذافی خیطه، آمده از دست بالا، خیلی بالا، یقهء دکتر سروش را گرفته! ها ها ها؟ کاسترو + قذافی + چاوز + پوتین + توده ای ها + فدائی ها + نوری علا و بچه مرشد هاش = عبدالکریم سروش؟ بابا اين سروش یک بار حال طبری را گرفت، شما چقدر عقده دارین؟ درد شما با این چیز ها درمون نمیشه. دیکتاتور ها باید بروند؛ چه روسی، چه آمریکایی   چه اسلامی. دین اما می ماند، دینی که در حکومت نباشد. بله، سروش لوتر اسلام پروتستانيزه است و اسلام واقعی را زنده نگه خواهد داشت. مثل ترکیه. شما از اندیشهء او در هراسید. وگرنه چرا به افکار و حرف های موسوی و مطهری و رفسنجانی و علی لاریجانی و ولایت فقیه سبز قذافی و .... حساسیت ندارید؟

********************

جمعه 8 بهمن 1389 ـ  28 ژانويه 2011

سکولارها و معمای تونس

سکولارهای نو در مورد تونس ساکت اند! اول بچه مرشد ها را فرستاده اند جلو تا جنجال کنند که در تونس انقلاب شد و کارگری  است و ضد اسلامی  اما «ما نتوانستیم!» خود نوری علا هنوز آفتابی نشده. چون «بن علی» هم سکولار فاشیست و از جنس خودش است. متحد قذافی و اسد است و ضد «اسلام گرایان» ـ چه مسلمان اخوان المسلمینی باشد و چه لیبرال مثل ترکیه. بیکاری و فقر هم دروغ بود برای تبلیغ کمونیستی. چون رشد اقتصادی تونس بالا بود و بیکاری آن در حد اسپانیا! با این کار در حقیقت به حساب موسوی رسیدند چون به رفیق چائوشسکو و عمو سیبیلو استالین اینها برای اولین بار اشاره کرده بود به عنوان توتالیتر. حالا که گرد و خاک ها خوابید و دارد معلوم می شود مثل الجزایر و نوار غزه و عراق، دموکراسی واقعی (یک نفر یک رای) به حاکمیت اسلام گرایان منجر خواهد شد، در مصر و اردن و الجزایر نیز اخوان المسلمین سر کار خواهند آمد، در لبنان حزب الله دولت سکولار مورد حمایت عربستان و امریکا را ساقط و دولت خودش را به کرسی می نشاند نشاند، در یمن القاعده مستقر خواهد شد، خاندان سعودی به دست سلفی های ضد امریکا در خواهد آمد، بحرین و کویت به دست هواداران شیعه جمهوری اسلامی خواهد افتاد و خواهد شد آنچه نباید می شد، از ترس به میدان آمده و به تونسی ها رهنمود  می دهند! خنده دار نیست؟ شما خودتان بروید کشور خودتان را که با بلاهت سیاسی و ضدیت با لیبرال ها و ملیون به این چاله انداختید نجات دهید، هشدار دادن به تونسی ها پیش کش. البته چند سال دیگر مثل ایران زمان شاه باز می گویید کار امریکا بود برای کشتن کمونیست های ابله که همیشه به نفع امریکا جانفشانی می کنند و اسلام گرایان را بر مسند قدرت مستحکم می نشانند طراحی شده بود. حقیقت این است که مصدق و بازرگان و بنی صدر و یزدی و امیر انتظام و رضا پهلوی و داریوش همایون... راه حل ما هستند. اما شما مارکسیست های روسی که حالا چفیهء آمریکایی هم روی چفیهء فلسطینی بسته اید و پرت و پلا می گویید نمی گذارید.

********************

چهارشنبه 6 بهمن 1389 ـ  26 ژانويه 2011

عصر پايان ديکتاتوری های بسته

مارکسیست ها همواره یک دروغ را در مورد شاه تکرار می کنند: شاه کمونیست ها را سرکوب کرد اما مذهبی ها را آزاد گذشت. دروغ بودن این ادعا محرز است چون او با سرکوب ایت الله خمینی و هوادارانش در  15 خرداد  و کشتار روستائیان ورامین و دستگیری و زندانی کردن و شکنجه روحانیون هوادار ایت الله خمينی (مثل: غفاری، سعیدی، منتظری... می توان پی برد که شاه فقط با اسلام و روحانیت غیر سیاسی (و بعضاً هوا دار سلطنت ) مشکل نداشت! از آن طرف با کمونیست هایی که مسلحانه علیه رژیم او نمی جنگیدند، و یا مستقیماً جاسوس شوروی نبودند، هم مشکلی نداشت. به همین دلیل است که این همه نویسنده و روشنفکر و کتاب و انتشارات و هنرمند و شاعر (به ادعای  همین  مارکسیست ها) چپ و مارکسیست بودند و هستند! در هیچ کشور استبدادی دیگری مارکسیسم نزد روشنفکران  و گروه های سیاسی این همه رشد نداشته است. در حالیکه، بر عکس، در میان مردم درصد هواداران کمونیسم (به دلیل رواج فرهنگ غربی و توسعهء اقتصادی زمان شاه ) بسیار کمتر از دیگر کشور هاست. فعلا از چپ هایی که در حزب رستاخیز و دولت شاه همه کاره بودند هم می گذریم. اما برای ادامهء بحث اجازه بدهید فرض کنیم شاه مذهب را گسترش داد تا ديکتاتور شود! اما آیا این بن علی در تونس ضد مذهب نبود؟ آیا سکولار نبود؟ آیا در کرهء شمالی مذهب هست؟  آیا کاسترو مذهبی است؟ آیا چین و ویتنام مذهبی هستند؟ پس فقط مذهب نیست که دیکتاتوری می آفریند! نفت و سرمایه داری هم تنها دلیل دیکتاتوری  نیست!  بن علی هم دنبال توسعهء اقتصادی بود (ولی مخالف توسعهء سیاسی بود) و چون باید اسلام گرایان را شدیداً سرکوب می کرد، کرد. از آن کشور بدون نفت و منابع، خداوکیلی، اقتصاد نسبتاً بهتری از کشور های مشابه ساخت. شاید اگر اقتصاد جهانی دچار رکود نمی شد و تا اندازه ای بر نرخ بیکاری افزوده نمیشد (مسئله ای که همه گیر است؛ حتا در کوبا و کره، و حتا در مقياس کمتری در امریکا و اروپا) الان شباهت شورش تونس را با انقلاب ۵۷ واضح تر  می دیدم: شورش برای توسعه سیاسی؛ برای اعتراض به زیر پا گذاشتن کرامت انسانی و حقوق بشر؛ اعتراض به رانت خواری حزب حاکم و رهبران آن؛ اعتراض به فساد حکومتیان (یعنی همان چیزی که کشورهای کمونیستی را فرو پاشاند). اما دیکتاتوری بن علی هم کامل نبود، مثل دیکتاتوری شاه  که کامل نبود. اینها پايه های دیکتاتوری شان را در لایه های پایین  جامعه بسط نداده بودند.  یعنی این ها مثل «دیکتاتوری بسته» از نوعی که در کوبا و کره شمالی و سوریه و... است نبودند؛ يعنی بدون اینترنت و ماهواره و مهاجرت؛ و با کنترل کامل مردم از طریق دخالت در مسائل خصوصی آنها  و مجهز کردن عده ای مغز شستهء وفادار در طبقات پایین برای جاسوسی و سرکوب. توریست ها ی خارجی بدون کنترل می رفتند و می آمدند. مردم تونس مثل مردم کره شمالی و کوبا در فقر نبودند. سرمایه داری و طبقهء متوسط بزرگ وجود داشت و اینها که فرهنگ شان به اندازهء وضعیت اقتصادی شان رشد نکرده بود دچار همان توهمی شدند که ایرانی ها در زمان شاه شدند. و خیلی زود به همان سرنوشتی که ما دچار شدیم دچار خواهند شد. حالا رسانه های فراماسونری مارکسیست روسی می توانند تظاهرات ساختگی چند صد نفر روستایی یا کارگر را بزرگ کنند و نام انقلاب پرولتاریایی بر آن بگذارند. اما اینها به اندازهء ایران نه حزب کمونیست دارند، نه روشنفکر و نه نویسنده و روزنامهء کمونیستی. اگر کمونیست های بریده از تودهء مردم در ایران توانستند کاری جز تحکیم استبداد انجام دهند تونسی ها هم می توانند کاری کنند. در آنجا هم هر گونه رای گیری آزادی به نفع اسلام گرایان تمام خواهد شد و هر محدودیتی به سرکوب و حاکمیت یک دیکتاتوری بسته تر خواهد انجاميد. اما جالب است که این موج به زودی به همين «دیکتاتوری های بسته» نیز خواهد رسید. یک میلیون بیکار در کوبا و اقتصاد ناتوان آن، و تقسیم فقر، در نبود ماهواره و اینترنت و برقراری سرکوب روزنامه نگاران و خفه کردن هر صدایی، حتا در میان خودی ها،  به زودی سد دیکتاتوری قرون وسطایی کاسترو را خواهد شکست. آلبانی و الجزایر و یمن به اندازهء اردن و مصر در خطر هستند؛ بولیوی در بحران است؛ اقتصاد مصرفی نفتی چاوز هم در آستانه بحران است. دیکتاتوری های بازمانده از قرن بیستم یکی یکی فرو خواهند پاشید. حقوق بشر و دموکراسی نیروی محرکهء جنبش های بر آمده از اینترنت و ماهواره خواهد شد. طبقهء متوسط نقش آفرین اصلی خواهد بود و فقرا، حتی با شورش های بی هدف شان، چرخ ماشین سیاسی طبقهء متوسط خواهند شند. آنها که نفت دارند و مقداری از درآمد  آن را در میان فقرا تقسیم می کنند، اگر بتوانند طبقهء متوسط را لاغر و ضعیف کنند، مدت زمان بیشتری خواهند خرید.

********************

دوشنبه 4 بهمن 1389 ـ  24 ژانويه 2011

مچ تان را می گيرم! >>>

********************

جمعه 1 بهمن 1389 ـ  21 ژانويه 2011

 بگذاريد احمدی نژاد کار خودش را بکند

تلاش ها ، امید های کاذب و خیال پردازی های چپ روسی  که سعی در گمراه کردن آمریکایی ها دارند بسیار بچه گانه و مسخره است. یک عمر دارند سعی می کنند به غربی ها بگویند رفسنجانی می آید بهتر از بقیه  است، ناطق نوری می آید بهتر از رفسنجانی است ، خاتمی می آید همه چیز دگرگون می شود، موسوی می آید انقلاب می شود، رفسنجانی قرار است به نماز جمعه بیاید، موسوی قرار است بیانیه بدهد، اول پاییز که مدارس باز شود رژیم رفته، سيزده آبان کار تمام است، عاشورا، بيست و دوم بهمن، آیات عظام عصبانی هستند، احمدی یک سال را پشت سر نمی گذارد، بنزین پاشنهء آشیل رژيم است، تحریم کار را تمام می کند، عربها علیه رژیم هستند، یارانه ها کار رزم را می سازد، لاریجانی و مجلس علیه احمدی، اصول گرایان علیه احمدی، و... حالا رهبر علیه احمدی! آقا بس کنید! سی و يک سال است این رژیم را نه تنها در خط باج دادن و غارت شدن توسط روسیه، اعراب، چپ آمریکای جنوبی حفظ کرده اید بلکه نمی گذارید امریکا و غرب با این رژیم معامله کنند و حداقل به این بازی ویرانگر خاتمه دهند؛ انقلاب و فروپاشی پیش کش. شما که دموکراسی و حقوق بشر نمی خواهید چون در مارکسیسم لنینیسم حرام است، با اقتصاد آزاد هم مخالفید چون مارکس و انگلس یک قرن پیش آن را رد کرده اند، با آمدن لیبرال ها و ملیون و مشروطه خواهان هم که مخالفید چون آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و اقتصاد آزاد و یک پارچگی و تمامیت ارضی می آورند و رابطهء خوب با غرب برقرار می کنند که با پروژهء شنای خرس های قطبی در آب های گرم خلیج فارس تضاد بنیادی دارد. پس لااقل بگذارید همین احمدی نژاد  یک زنگ تفریح  به این مردم بدهد و جامعه را از زندان سیبری مارکسیست های روسی آزاد کند. تحول بنیادی را هم گام به گام لیبرال ها، دانشجویان، زنان، روزنامه نگاران، و جوانان ایجاد خواهند کرد؛ البته اگر شما فسیل های  جنگ سرد باز نشسته شوید!

********************

چهارشنبه 29 دی 1389 ـ  19 ژانويه 2011

ما لیبرال ها حق داریم

وقتی شما حاضر نیستید به این حقیقت اعتراف کنید که کاسترو یک دیکتاتور ورشکسته است . چگوارا پانصد نفر را بدون محاکمه و دادگاه اعدام کرد چطوری از موسوی و کروبی میخواهید به اینکه ایت الله خمینی دیکتاتور بود و دستور قتل عده ای را داد که بیشتر آنها درگیر ترور و کشتار مردم کوچه و بازار بودند، علیه حاکمیت مسلحانه جنگیده بودند ؟ اگر آنها به حکومت میرسیدند همین کار را با مردم عادی میکردند . مگر فدایی ها چریک خودشان را اعدام نکردند چون به او مشکوک بودند؟ اشتباه هم می کردند. بدبخت فقط یک کمی عاقل تر از این تروریست ها بود. مگر دو چریک عاشق را برای اینکه عاشق هم شده بودند اعدام نکردند چون می ترسیدند جامعه سنتی مذهبی این مسائل را درک نکند؟ (به گفتهء فتاپور چریک سابق). تقی شهرام مگر چریک های مجاهد دیگر را اعدام نکرد چون حاضر نبودند از عقیده اولی سازمان دست بردارند؟ مگر جسد آنها را نسوزاند؟ مجاهدين مگر در این همه ترور دست ندارند؟ افراد خودش را به کشتن نداده اند؟ مگر خسرو روزبه هم قطاران توده ای خودش را ترور نکرد؟ ما لیبرال ها حق داریم به موسوی و کروبی بگوییم که بازرگان هم با اعدام های بدون دادگاه و وکیل خلخالی (در مورد سران رژیم گذشته) مخالفت کرد وقتی شما چپ ها و مجاهدین برای او هورا می کشیدید. با اعدام مجاهدین هم در مجلس مخالفت کرد و کتک خورد از همین شما ها. چرا حداقل از حق این اعدام شدگان برای برخورداری از دادگاه و هیات منصفه و وکیل حمایت نکردید و به اشتباه خود در مورد رویهء بازرگان اعتراف نمی کنید؟ اما شما ها که هنوز از محکوم کردن قتل عام زندانیان کاتین توسط استالین ،  میلیون ها قتل در اردوگاه های کار اجباری سیبری، قتل های چه گوارا، کاسترو، پول پت، پوتین، کيم جانگ ایل... طفره می روید و باز آنها را ستایش می کنید حق ندارید به موسوی و کروبی ایراد بگیرید. ما حق داریم بگوییم؛ چون بنی صدر اولین کسی بود که در مقابل شکنجه در جمهوری اسلامی ایستاد و آن را بر ملا کرد. شما آن موقع او را ابوالحسن پینوشه نامیدید، علیه او با هم متحد شدید، از محمد رینگو دفاع کردید که سلاح و پول به لبنان می برد! کاندیداهی شما جلال الدین افغانی و خلخالی بودند. از چه می نالید؟ هنوز چشم دیدن بازرگان و بنی صدر را ندارید. عماد به آور ده سال زندانی گرفته، چهار سال به خاطر عضویت در نهضت آزادی؛ اما توده ای ها راست راست می گردند. شما خبرش را هم سانسور می کنید. اما کمیتهء دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی (یک ارگان  دیگر تحت کنترل توده ای ها) برای یک متجاوز به بچهء خرد سال معرکه گرفته. مگر در کشور های سوسیالیستی اگر کسی اسلحه بردارد و، مثلاً، برای بازگشت سرمایه داری قیام کند شما ها آنها را اعدام نمی کنید؟ اگر می گویید با اعدام کلاً مخالفید که دروغ میگویید. خودتان اعدام و ترور می کنید و از اعدام کنندگان (رهبران کمونیست و سوسیالیست) و از ترور کنندگان (از جند الله تا پژاک ) حمایت می کنید. خود کرده را تدبیر نیست!

********************

دوشنبه 27 دی 1389 ـ  17 ژانويه 2011

اين مقالهء گويا نيوز را خود نوری علا نوشته است!

بيخود نروید توی google  سرچ  کنید، وگرنه من هم مثل نوری علا مدعی اختراع نئو سکولار یسم  می شوم که شعبه ای از نئو نازیسم است، اما دماغش را مثل سوسیال دموکراسی لولای برزیلی عمل کرده. بعد هم یک نمایشنامهء لوس می نویسم از اینکه چطوری دادستان دولت آبادی و قاضی پیر عباسی مرا دارند محکوم می کنند به کشیدن سبیل آتشین از بيست و يک هزار کیلومتر آنور تر! اما دکتر یزدی که در زندان و روانخانهء مارکسیست ساز روسی زیر شکنجه است اصلاً حق اش است. عماد به آور ده سال زندان می گیرد حق اش است. آخر آنها که مبارزه نمی کنند، اختراع نمی کنند! مبارزه همین است که من می کنم و شش سامورایی دیگر. در آخر دادگاه هم مثل فیلم های روسی تمام می شود. من کتاب را می بندم! وای چه صحنه ای! کات! چکش قاضی صلواتی پایین می آید! آخ! من محکوم می شوم که سی سال دیگر با پول عربستان و امریکا و مجاهدین و جندالله و... در امریکا عشق و حال کنم. اما این مردک یزدی با هزار مرض در روان گردان خانهء ساخت رفیق پوتین بماند بهتر است. چون این ج.الف را با ولایت فقیه استالینیستی او درست کرد، با کمک سیا، اما حالا حالش را ما می بریم و روس ها! از بس این نوری علا بی مزه است با بنر نئو سکولاریسم توده ای اش، و کسی هم او را تحویل نمیگیرد جز من و نیک آهنگ. خودش رفته تو gooya  یک انتقاد آبکی علیه خودش سفارش داده تا باز همان جفنگیات را تکرار کند. آن نقد کننده اگر می خواست تو را نقد کند باید می گفت: «تحریف نکن! مفاهیم را دستکاری نکن! تو واژهء جدید درست می کنی تا مارکسیسم ـ لنینیسم ورشکسته را بچپانی داخل پوستهء کلمات معتبر! تا حسن صباح، صدام، جندالله، پژاک، فدایی و مجاهد، آتاتورک، لنین... را دموکرات جا بزنی و سکولار. در حالی که سکولار همانقدر با حاکمیت مذهب در دولت مخالف است که با حاکمیت مجاهد و فدایی و مارکسیسم و چلنگریسم و لنینیسم و آتاتورکیسم... نو و کهنه هم ندارد. معنی آن روشن است. حالا تو اگر سکولاریسم را دوباره (مثل آیت الله خمینی که امامت شیعه را از نو تعریف کرد در ولایت فقیه) طوری تحریف کنی که یک حکومت مارکسیستی لنینیستی صدامیستی هم آن وسط برای تو و توده ای ها در بیايد ما مشکلی نداریم. اما بالاغیرتاً اسمش را بزار نوری سکولار، یا  بذار نئو مارکسیسم روسی. اگر ما حرفی زدیم. خودم برايت تبلیغ می کنم. اما چرا به خانم ها هم توهین میکنی؟ اگر با فاطمهء رجبی مخالف هستی باش اما  نباید مثل او حرف بزنی. خجالت نکشیدی که به مخالف خود ساخته ات گفتی فاطی بدون چادر؟ آیا اوباما یا مایکل مور، یا فوکویاما، یا هابر ماس، یا  ویدال، یا... هیچ وقت مخالف شان را اینجوری خطاب میکنند؟ تو یک لومپن آنارشیست هستی؛ نه کمتر نه بیشتر. البته  انصافاً تو از باقی چپ ها که اسم خودشان را به جای «چریک» عوض کرده اند به «کنشگر حقوق بشر» (یعنی همان چیزی که نیستند و در مارکسیسم اصلاً حقوق بشر وجود نداشت) یک درجه منصف تری چون اسم خودت را گذاشته ای «نئو سکولار». یعنی سکولار نیستی. داری به سکولاریسم گند می زنی!

********************

جمعه 24 دی 1389 ـ  14 ژانويه 2011

من از تصميم «بالاترين» دفاع می کنم

مشکل نه بالاترین است، نه آزادی بیان، نه ضابطه، نه اظهار نظر  در مورد مذهب، نه نقد مذهب، نه فحاشی به مذهب. چون اگر کسی به رسانه های چپ مخصوصا فراماسونری مارکسیست روسی سری بزند انواع این فحاشی ها، بیانات ضد مذهب، انتقادی به مذهب، ضد مذهب و مذهب ستیز را میبیند. ضد مذهب صحبت کردن اصلا پدیده جدیدی  نیست، از زمان خیام تا ایرج میرزا تا کنون همیشه کسانی علیه مذهب و باور های مذهبی گفته و نوشته اند. پس بالاترین چه چیزی را میخواهد سانسور کند که مردم قبلا نشنیده باشند؟ پس مشکل چیست؟ مشکل فضای مجازی مثل فضای حقیقی سلطه مصنوعی مارکسیست های روسی ایران است بر همه فضاهای بحث و روشنگری. اینها چون آدم بیکار سازمان یافته کم ندارند که در کشور های اروپایی و آمریکایی نشسته ولفر میگیرند از دولت های غربی و علیه دموکراسی غربی، امریکا، سرمایه داری، لیبرالیسم و  به نفع مارکسیسم لنینیسم افراطی مذهب ستیز و شدیدا ضد آمریکایی عقب مانده جو سازی میکنند. میدانند کسی مطالب آنها را در رسانه های آنها نمیخواند به صورت نقاب دار میخواهند بیایند در رسانه هایی که طرفدار دارند ( چون غربی هستند ) به زور عقاید خودشان را تبلیغ کنند. در واقع اینها کودتا چی اصلی هستند. مگر ممکن است در کشوری که اکثر مردم به گفته خود اینها به اشتباه دنبال موسوی و کروبی میروند، به اشتباه در مراسم مذهبی شرکت میکنند، یا به اشتباه از احمدی نژاد در لایه های فقیر شهر و روستا حمایت میکنند، به اشتباه میروند تماشای اعدام، به اشتباه حکومت مذهبی آوردند، به اشتباه...... یک اقلیت مارکسیست روسی با چوب و چماق فحاشی به باورهای همین مردم حمله کرده و  از خارج برای آنها نسخه قرن نوزدهم بپیچند در حالیکه که این مردم  با گفتن مرگ بر روسیه و نه غزه نه لبنان و جمهوری ایرانی مرز خود را با ان چپهای روسی (که هوادار روسیه، فلسطین، و مخالف ملی گرایی و ایران دوستی هستند ) مشخص کردند؟ مثلاً، نوری علا خودش وب سایت دارد لایی می رود به خودنویس که نقابدار است حرف های بی سر و ته را به خورد خوانندگان خودنویس بدهد که چی؟ مثلاً، فدائیان عصر حجر اخبار روز فواد تابان را دارند میروند رادیو فردا و دوچه وله که افکار کمونیستی طالبانی شان را به خورد مردم هوادار غرب بدهند؟ مثلاً، فدائیان اکثریت عصر نو را دارند میروند کیهان لندن با الهه بقراط  به سلطنت طلبان (که دشمن ذاتی آنها هستند) سلطنت مارکسیستی التقاطی روسی (مثل مارکسیسم اسلامی خط امام) تدریس کنند؟ مثلاً، توده ای ها پیک نت و راه توده را دارند میروند نفوز در دو چه وله که از توپولوف روسی حمایت کنند؟ یا دولت آبادی را که آزادانه میچرخد بدون کوچکترین مزاحمتی برای جمهوری اسلامی مثل فیل باد کنند، آن وقت زید آبادی، شرف اهل قلم، در زندان بپوسد؟ «بالاترین» که دید با این  حمله مور یانه ای نقابداران مراجعان طبیعی اش را دارد از دست میدهد و بالاترین دارد تبدیل می شود به پیک نت، اخبار روز و طبیعتا بینندگان ان هم تقلیل مییابند به اندازه همین چپ های روسی خوب باید واکنش نشان میداد. اما سانسور واقعی در تمام رسانه ها از بالاترین تا خودنویس تا رادیو فردا و تا اخبار روز و پیک نت در این زمینه هاست: هیچ انتقادی به مارکسیسم لنینیسم روسی، دخالت آنها در شکست جنبش ها، هواداری رسوای آنها از روسیه و کاسترو،.... نمی شود. هیچ خبری مثل  این اخبار در رسانه های چپ دیده نمی شود: یک میلیون بیکار در کوبا، سقوط توپولوف ها در روسیه  و حذف آنها از آئرو فلوت، غارت دریای خزر توسط روس ها، نسل کشی قومی در قرقیزستان، سوء استفادهء کلان برزیل و ونزوئلا و بولیوی و سوریه از جمهوری اسلامی، رأی لولای برزیلی به نفع جمهوری اسلامی در قطعنامه حقوق بشر سازمان ملل، سر به نیست کردن خبرنگاران توسط پوتین، چهارده سال زندانی برای اصلاح طلب روسی، زندانی کردن طولانی مدت لیبرال ها، دفاع همایون از تمامیت ارضی ایران و مخالفت او با فدرالیسم روسی، شروع آزاد شدن سوبسید ها در کوبا، تن فروشی و فقر مردم در کوبا بعد از پنجاه سال حکومت سوسیالیستی، حقایق مربوط به غرق شدن صمد، اخبار دروغی که چپ ها علیه ساواک و شاه دادند، شورش در بنگلادش  برای سقوط بازار سهام، تقلب و ضرب و شتم و دستگیری های بعد از انتخابات در بلاروس به نفع هواداران روسیه...

********************

چهارشنبه 22 دی 1389 ـ  12 ژانويه 2011

بخش تفريحات سالم

اگر گفتيد چرا در ایران چند دستگی و فحاشی

جای روشنگری و انتقاد و اصلاح را گرفته است!

چرا در ایران اینقدر چند دستگی و فحاشی و لجن مالی و دروغ و تحریف و دستکاری جای روشنگری و انتقاد و اصلاح را گرفته؟ جواب روشن است: ۱) ایرانیان آنچه وانمود می کنند نیستند؛ ۲) ایرانیان برای رسیدن به مقصود آنچه را برای خود مجاز می شمارند برای رقبا و دگر اندیشان مجاز نمی دانند. در جهان مدرن و دموکراتیک و پیشرفته افراد و احزاب و گروه ها بر اساس یک بینش مشخص اما  تاکتیک های متفاوت  برای رسیدن به آرمان ها تلاش میکنند. کسی که هوا دار دموکراسی است ولی از مسیر راست و سرما یه داری و بازار آزاد میخواهد به ان برسد، تمام گفتار و کردار و مو ضع گیریهای خود را بر ان اساس تنظیم میکند نه اینکه چپ بزند و از دیکتاتوری پرولتاریا دفاع کند . آنکه سوسیالیست است و چپ ، همه این موارد را بر اساس اندیشه های چپ روانه تنظیم میکند . لیبرال ها در وسط این دو طیف قرار میگیرند و افراط راست و تفریط چپ را از گفتار ها و کردار های خود حذف میکنند . نمونه عملی ان در کانادا به شکل مشخص وجود دارد. کسی هم که منتقد است اولاً مواضع مشخص دارد، ثانیاً از آن مواضع به راست یا میانه یا چپ انتقاد می کند. ثالثاً راه حل ارائه می دهد. اما در ایران طرف هوادار دیکتاتوری پرولتاریا است خودش را سکولار جا می زند، مدعی دموکراسی و حقوق بشر می شود (از نوع سوپر و اولترا) طوری که هوداران سکولاریسم و دموکراسی و آزادیخواهان هیچ کجای جهان را قبول ندارد؛ بعد حمله می کند به کسانی که از نظر مواضع به سکولاریسم و دموکراسی و حقوق بشر بسیار نزدیک تر از او هستند. تازه به اینجا بسنده نمی کند؛ بعد از معلق زدن های فراوان بر می گردد و از چریک فدایی و مجاهد و استالین و کاسترو و گاهی حتا از کودتا های افغانستان تره کی و صدام و بعث ناسیونالیستی عربی حمایت می کند. از جند الله حمایت می کند و از عربستان سعودی! وقتی هم که دگر اندیشان را می خواهد بکوبد اول مواضع آنها را دستکاری می کند، بعد شبیه افراد و اندیشه های منفور مثل هیتلر و فاشیسم می کند و بعد به آن حمله می برد. اگر به حمله هایی که به کروبی  و به خاتمی  می شود با ماسک  براندازی (ولی همسو با موسوی و رهنورد و گاهی علی لاریجانی و شکوری راد و تاجزاده)  توجه کنید این نمونه ها را می بینید. همینطور در حملاتی که به مصدق و بازرگان و بنی صدر و  لیبرال ها می شود، با نقاب بختیاریستی یا  سلطنت طلبی، و همینطور در  حملاتی که به سلطنت طلبان و مشروطه خواهان می شود با ماسک دفاع از مصدق و حمله به کودتای 28 مرداد. خیلی واضح  دست چپی های توده ای، لنینیستی ، استالینیستی ، پرولتری را می بینید. تناقض در شعار و عمل اینها تا بدانجاست که اول فرض را می گذارند بر اینکه کروبی و خاتمی بر انداز هستند، چپ هستند، می خواهند یک رژیم پرولتری بیاورند. بعد آنها را زیر سوال می برند که چرا مثل ما و به نفع ما علناً شعار نمی دهید؟ بعد نتیجه می گیرند که اینها عامل رژیم هستند و رژیم را همینجوری می خواهند بدون تغییر حفظ کنند. اما دم خروس اینها وقتی آشکار می شود که برای موسوی و رهنورد و حتا علی لاریجانی و شکوری راد و تاجزاده بادنجان دور قاب می گذارند. وقتی می خواهند به لیبرال ها حمله کنند از نقاب سلطنت طلبی و بختیاریستی (غافل از اینکه بختیار هم ملی بود، هم مشروطه خواه، هم هوادار مصدق، هم فرصت طلب سیاسی، و هم شما ضد او بودید) مدعی می شوند که لیبرال ها این رژیم را به شکل فعلی ( فقاهتی استالینیستی) سر کار آوردند آن هم با نقشهء امریکا! تا به روس ها این همه منفعت برساند. عمداً تاریخ را تحریف می کنند که لیبرال ها از روز نخست با این شکل نظام مخالف بودند ولی شما چپ ها از این شکل رژیم دفاع کردید به دلیل ضد امپریالیسم بودن و نزدیک بودن ان به سیستم پرولتری روسی خودتان. وقتی می خواهند به سلطنت طلبان و مشروطه خواهان حمله کنند قضیه کودتای 28 مرداد را می کشند وسط! غافل از اینکه یکی از عوامل اصلی ایجاد تفرقه و جو سازی و اغتشاش در زمان مصدق همین شما توده ای ها و مارکسیست های روسی بودید. شما و شوروی بر خلاف دیگر نقاط جهان در برابر کودتا  سکوت کردید. حقیقت این است که خاتمی اصلاح طلب است، از طریق مذاکره و چانه زنی و امتیاز گیری می خواهد این رژیم را از حالت رادیکال به حالت ملایم تری که قابل دفاع در مجامع بین المللی باشد در آورد. اما چون لیبرال است، چپ روسی او را نمی خواهد. با مذهبی بودن او و اینکه نظام دینی می خواهد بیاورد مشکلی ندارند چون موسوی  و علی لاریجانی هم همین هستند ولی ضد امریکا. کروبی اصلاح طلب تند رو است. تغییرات اساسی تری را می خواهد. در مورد حقوق  زنان و اقلیت ها و حمایت از دانشجویان و زندانیان سیاسی و ارتباط با جهان دموکراتیک مواضعی به مراتب بهتر از خاتمی و موسوی دارد. حتا نوع نظام را هم با رأی مردم عوض شدنی می داند، ترس ها و محظورات موسوی و خاتمی را ندارد، با دگر اندیشان می تواند کار کند. اما چون لیبرال است مورد خشم فراماسونری مارکسیست های روسی است. هیچ دلیلی وجود ندارد که ما از اینها بخواهیم برای براندازی نظام فعالیت کنند. همانطوری که هیچ کس از یک محافظه کار در نظام های دموکراسی نمی خواهد که قوانین سوسیالیستی را اجرا کند یا بالعکس. تازه اگر واقعاً انتظار داریم اینها علیه نظام عمل کنند پس باید از موسوی و علی لاریجانی و نادران و کانون نویسندگان و عمویی و زرافشان و ریس دانا هم همین را بخواهیم. لیبرال ها نظامی شبیه ترکیه می خواهند. همیشه همینطور بوده. به همین دلیل بیرون از قدرت بوده اند. 31 سال گذشته و هیچ شانسی در این رژیم ندارند. موسوی و کروبی و خاتمی اما شانس داشته اند و سال ها حکومت کرده اند و باز هم شانس دارند، اگر شرایط اقتضا کند. مارکسیست های روسی با نقاب های سلطنت طلبی (الاهه بقراط)، نو سکولار (نوری علا)، سکولار (نگهدار)، سوسیال دموکرات (فتا پور)، بختیاریستی (نیک آهنگ و ...)، سوسیالیست بنیاد گرا (فواد تابان)، سوسیالیست تخیلی (محوی)، کمونیست (عمویی)، مصدقی (متین دفتری)، نزدیک به اصلاح طلبان (کشتگر)، ... همه همان نظام سوسیالیستی روسی شبیه تره کی در افغانستان و بعثی ناسیونالیستی مثل اسد را می خواهند اما در ظاهر آن را پنهان میکنند. مشروطه خواهان شبیه مالزی و انگلیس را در نظر دارند. سلطنت طلبان همان رژیم قبلی را می خواهند، با کمی تغییرات. مجاهدین سیستم حسن صباحی (صدام حسین) را می خواهند، مثل همین ولایت فقیه و ریس جمهوری مادام العمر که ولی فقیه اش رجوی است و ریس جمهورش مریم.

********************

دوشنبه 20 دی 1389 ـ  10 ژانويه 2011

خوشا روزی که امثال یزدی و بنی صدر یا رضا پهلوی و داریوش همایون  به دولت بازگردند

سی و يک سال است اپوزیسیون شما، مثل خود شما، در داخل از عوامل ضد آمریکایی (خط امام) در برابر دگراندیشان حمایت و لیبرال ها و ملیون و مشروطه خواهان را بهتر از کیهان شریعتمداری و ساواما لت و پار میکند . در همه جا نفوز کرده حتا در کیهان لندن ، رادیو فردا ، دوچه وله ! تمام وب سایت ها مثل خودنویس، پیک نت  اخبار روز به صورت مشخص و دیگران به صورت پنهانی و در لفافه از تداوم این خط روسی و ضد آمریکایی حمایت می کنند . مصدق به جای کیانوری محاکمه و تخریب میشود . بنی صدر و بازرگان و حتا رضا پهلوی و داریوش همایون کوبیده می شوند. حتا در میان اصلاح طلبان و سبزها، به کروبی و خاتمی و کدیور و سروش و مهاجرانی صدها برابر بیشتر از موسوی و نبوی و رهنورد و تاجزاده حمله میشود . کانون نویسندگان که مرکز فراماسونری در داخل است از هر انتقادی مبراست اما گنجی هم که کاملا علیه دین و حکومت دینی شوریده توسط اینها  به شدت کوبیده میشود . شیرین عبادی و یزدی و زید آبادی و توکلی و خرم و سارا توسلی و عماد به آور یا در معر ض  حمله سادیستی این فراماسونری هستند یا از اخبار سانسور میشوند اما ریس دانا که به شما کمک کرد تا این جنبش را بخواباند (با همکاری زر افشان و خوئی) و هنوز در سیستم فروپاشیده سوسیالیستی رانت خوار یارانه ای خواب های روسی میبیند در مرکز توجه اینهاست . اینها صفحات سیاه میکنند در بزرگداشت یک روستایی که با حق آزادی انتخاب حتا بین ان سیب های کرمو که شما در برابر مردم گذاشتید مخالف است و به سروش فیلسوف سرشناس معاصر حمله میبرد که چرا تو به کروبی رای دادی ؟ باید به نامزد نظام  (به قول شرف اهل قلم زید آبادی) و فراماسونری روسی یعنی موسوی رای دهی! اما نگران نباش . واقعیت خودش را دیر یا زود تحمیل میکند . همانطوریکه ویتنام و روسیه و چین و کوبا و .... بلاخره فهمیدند با سوسیالیسم و یارانه و گشاد بازی و شعار های کارگری و دروغ پردازی نمیتوانند اقتصاد شان را بچرخانند و به سوی سرمایه داری رفتند ( البته هنوز راه زیادی دارند تا واقعا آزاد شوند )، همانطوریکه لولا و روسف با همکاری با کلینتون و سرمایه داری امریکا و حذف سوسیالیسم و چریک بازی در برزیل به دنبال توسعه اقتصادی نو لیبرالی رفتند ، احمدی هم به جای جنگیدن با امریکا به سوی معامله با امریکا خواهد رفت و این آغاز فرو ریختن قلعه دويست ساله فراماسونری روسی در ایران خواهد شد. بعد می فهمی که نه خاتمی و موسوی و کروبی فتنه گرند ، نه رفسنجانی مدیر فتنه ، اینها خود اسیر بازی بازیگر اصلی هستند : فراماسونری مارکسیست های روسی در ایران. روزی که امثال یزدی و بنی صدر یا رضا پهلوی و داریوش همایون  به دولت بازگردند روز خاتمه سلطهء این هاست.

********************

جمعه 17 دی 1389 ـ  7 ژانويه 2011

خودکشی این شاهزاده جوان و ساير قضايا

با خودکشی این شاهزاده جوان و مطرح شدن دوبارهء سلطنت و  ابراز علاقهء ایرانیان به نظام مدرن پیشین باید دید آیا چپ دگم و مذهبی ایران سلطنت را به عنوان یکی از نظام های قابل عرضه در رفراندوم می پذیرد یا چند صباحی از این موضوع استفادهء ابزاری می کند و بعد دوباره مثل نوری علا آن را رد می کند و به رضا پهلوی که زنده است و مؤثر حمله می برد. همینجا باید از دموکرات بودن شاهزاده رضا پهلوی بار دیگر تمجید کرد. چون اگر یکی از چپ ها خودکشی کرده بود اینها حالا داستان های توطیه آمیز و مشکوک سر هم می کردند برای بهره برداری سیاسی. خوشبختانه سلطنت طلب های ایرانی از زندگی در کشورهای دموکراتیک غرب درس دموکراسی آموخته اند و عمر خود را مثل این چپ های فسیلی تلف نکرده اند. نمونه اش سايت خودنویس و این ف.م. سخن مستعاری. میگويد همهء مشکل ما این است که ما ساده سازی می کنیم! البته منظورش غیر روس محوران است . اما یک مشکل دیگر هم هست رفیق!: ما آخوند هستیم. آخوند به دنیا آمده ایم، آخوند وار زندگی کرده ایم، آخوند وار هم از دنیا می رویم.

غرض من از این مقدمه کسل کننده این بود که ما یاد گرفته ایم به دیگران (نه خودمان) دائم موعظه کنیم اما خودمان عکس آن را انجام دهیم . مرگ خوب است اما برای همسایه. شما خودتان چقدر ساده سازی می کنيد؟ چطور به کروبی حملهء ناجوانمردانه می کنيد ولی ببر سیبری را، و موسوی و رهنورد را، و کانون نویسندگان را، و دولت شیلی را، و علی لاریجانی و متکی و نوری علا و شکوری راد و تاج زاده و طبر زدی رو کیانوری و هر چیزی را که نشانی از فراماسونری مارکسیست های روسی داشته باشد یا مورد علاقهء فراماسونری روسی باشأ از هر نقدی  جدی معاف می کنيد؟

چطور به مردم ایران اخبار سانسور شده و جهت دار تحویل میده ؟ از بیکاری میلیونی در کوبا و آزاد شدن کالاها از یارانه در آن کشور کمونیستی فقیر چیزی نمی گوئيد؟ از سر به نیست شدن روزنامه نگاران و حکم زندانی 14 ساله منتقد پوتین چیزی نمیگوئيد؟ از جایزهء نوبل به زندانی روانشناس و روزنامه نگار برجستهء کوبا که 11 سال است زندان است چیزی نمیگوئيد؟ از اینکه لولا و فدائیان خلق در موضوع سکینهء آشتیانی طرح مشترک با رژیم اجرا کردند و شیرین عبادی آن را افشا کرد و تمام رسانه های چپ روسی هم زبان با کیهان شریعتمداری به او تاختند چیزی نمی گوئيد اما به روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر حمله می کنيد که چرا خبر سکته جنتی را داده است؟ به مسیح علینژاد در جرس دو هفته حمله می کنيد که چرا با خانوادهء فلان کشته شده در تهران مصاحبه کرده و بدون اجازهء آنها مطلبی پخش کرده و بعد که معلوم می شود بدون اجازه نبوده ولی یک بازی سیاسی و يک حقه بازی مارکسیستی لنینیستی پشت آن بوده باز حمله میکنيد که چرا این مسله را رو کردی؟ بايد بگذاری که ما ماست مان را بخوریم!

به جامی حمله می کنید چون، بر خلاف ساده سازی روسی شما، در سایت مردمک معتقد به جدی نویسی بوده است. به مردمک حمله می کنید که چرا اجازه داده (!) یک کامنت گذار آنجا مطلبی علیه مقام مقدس ابراهیم نبوی بگذارد، تدر عين حالی که می دانید کامنت گذاری در آنجا بدون سانسور بوده است.

اما نوبت به سايت ها و وب لاگ های خودتان که می رسد، اگر نگویم خودتان کامنت ها را می گذارید، و با اینکه کامنت های غیر خودی سانسور می شوند، کامنت های فحاشی به مصدق، بنی صدر، بازرگان،  خاتمی،  کروبی،  رضا پهلوی، شاه، مسعود بهنود، مهاجرانی، کدیور، گنجی، سحابی، سروش، ملیون و ملی ـ مذهبی ها و لیبرال ها و مشروطه خواهان و سلطنت طلبان مثل نقل و نبات پخش می شود؛ آن هم در کنار مقالات هتاکانه و انتقام جویانهء خودتان علیه همین افراد و گروه ها.

اینقدر هم پز مطالعه و درج مسائل جدی و نظر کارشناسان را ندهيد. اول خودتان برويد توی همین کشورهایی که ازشان به برکت مبارزات مردم ایران پناهندگی گرفته اید و مفت می خورید و امکانات می گیريد و بعد علیه سیستم شان ـ که دموکراسی لیبرال است ـ قلم فرسایی می کنید یک کمی علم غیر روسی و غیر مارکسیستی یاد بگیرید و روش روزنامه نگاری و سیاست روز و آداب مباحثه و نقد را.

آخر در کدام رسانهء کانادایی یا آمریکایی، یا در کدام حزب کانادایی، اصلاً در مورد مارکسیسم لنینیسم حرف می زنند تا چه رسد به چپاندن ایدئولوژی ورشکستهء روسی که حتا در روسیه خریدار ندارد؟ چپ های اینها هم لیبرال دموکرات هستند. حتا یک مو ضع ضد اسرائیلی در هیچ کدام از احزاب چپ اینها می بینید؟ آیا هیچ حزب چپ کانادایی از حاکمیت طبقهء کارگر حتا اشاره ای دارد يا حرفی می زند؟  در اروپا هم به جز چند تا حزب کمونیست که بسیار کوچک هستند آیا کوچکترین نشانی از این تفکر دو قرن پیش که ناکارآمد و ایده آلیستی بودن آن ثابت شده می بینید؟ آیا حتا یک حزب کمونیست در جهان امروز به آن شکلی که مارکس و انگلس و لنین خیالات می کردند وجود دارد؟ آیا امکان تشکیل حتا یک کشور کمونیستی به آن شکل در جهان امروز وجود دارد؟ آیا شما آخوندهای روسی حاضرید به جای زندگی در این کشورهایی که تماماً ضد مارکسیستی هستند بروید در آن بهشت های موجود یا بقایای تغییر شکل داده آنها زندگی کنید؟

بله، گاهی ساده سازی بیش از میلیون ها ورق کتاب حلال مشکلات ماست!

********************

چهارشنبه 15 دی 1389 ـ  5 ژانويه 2011

در ستايش دکتر سروش

شما مارکسیست های روسی در اندازهء سروش (لوتر اسلام) نیستید. بیخود سعی نکنید با حمله به او خودتان را بزرگ کنید. شما برويد بخوانيد که محمد رضا نیکفر در رادیو زمانه در مورد او چی گفته. این بچه بازی هاتان را بگذارید برای بازی موش و گربه با موسوی و کروبی . سروش یک چهرهء شناخته شده بین المللی است . اگر او نبود هنوز شما مارکسیست های روسی داشتین اخلاق و فلسفه اسلام ضد امپریالیستی خط امامی به خورد ما میدادید. خدا را شکر که او آمد و تخم اصلاحات کشت و پایه های دین سیاسی و اسلام التقاطی را سست و لرزان کرد. در مجلات  بنیان اندیشه ناب پراکند تا از آن گنجی ها، حجاریان ها، باقی ها، وکدیور ها نوشیدند و در  روزنامه های توس و جامعه و خرداد و نشاط ، مردم را و نسل جوان را با فرهنگ مدرنیته و حقوق شهروندی آشنا کردند. و خاتمی آمد به شما ها یاد داد دنیای دیگری جز بهشت روسی مارکسیستی لنینیستی هم هست و فهمیدیم که امثال کیانوری  که شما دنبال کسب آبرو برای او هستید یک خائن است و مهره. و شما ها مبارزه از نوع مدرن آن را آموختید نه با چهار تا کلاشینکف و پاسبان کشی و جزوه های مارکسیستی که ما را به اینجا کشيده اند. دموکراسی اسلامی همان است که بازرگان می گفت و  شما عروسک های امپریالیسم روسی اصلاً نمی فهمیدید. دموکراسی اسلامی همان ترکیه است. همان است که یزدی و بنی صدر می گویند. دست از این لوده بازی توده ای بردارید. دموکراسی اسلامی همان  اندیشهء ناب زید آبادی است که می نالید وقتی شما موسوی را بزرگ می کردید و دولت آبادی به سروش می تاخت. چقدر به شما ها هشدار داد که این موسوی کاندید نظام است؟ چقدر به شما ها گفت مردم را نفریبید. او بود که در وب سایت  روز گفت: خارج نشین ها ببینند که امروز هر چه موسوی بگوید هر چقدر اصول گرایانه همه برای او هورا می کشند. و این اوج عوامفریبی بود و چهره سازی. امروز بهترین فرزندان مملکت (زید آبادی شرف اهل قلم، توکلی رهرو راه درست بازرگان، مومنی و اسدی و بهاره و بقیهء دفتر تحکیمی ها، عماد به آور رئیس شاخهء جوانان نهضت آزادی، خرم از نهضت آزادی...) در زندان های طویل دارند به فراموشی سپرده می شوند . شما ها با خون جوانان و از رنج شکنجهء آنها و ماندن و پژمردن آنها در زندان ها به نوای پناهندگی رسیده اید. شرم کنید.

********************

دوشنبه 13 دی 1389 ـ  3 ژانويه 2011

مخالفت با لیبرال دموکراسی بهترین شناسه مارکسیست های روسی است

نيک آهنگ کوثر و امید سهرابی (اسم مستعار) هر روز بیشتر و بیشتر ماهیت فراماسونری مارکسیست روسی بودن خود را آشکار تر می کنند. مثل همه با پیک نت شروع کردند  و به اخبار روز رسیدند. انتقاد از دین محمد! با پشتوانهء دینی مارکس؟! آقا! محمد منتقدی چون سروش دارد که «فیلسوف قرن» است؛ قبل از او هم ده ها نفر دین باور و بیدین  او را و دین اش را نقد کرده اند. امروز هم سراسر جهان با رفتار اسلام رادیکال استالینیستی منتقد این گفتمان دینی هستند. جایی برای شغال مارکسیسم  روسی نمی ماند که منتقد گفتمان محمد شود. شما بروید به اسماعیل قراگوزلو و عابد توانچه مارکسیسم را دوباره درس بدهید، نمی خواهد با این شامورتی بازی و چهار تا  گرافیک مضحک، که خودتون هم از اونها سر در نمی آوريد به ما دوباره 22 میلیون کشتار در شوروی، 5 میلیون زندانی در سیبری، 3 میلیون کشته در کامبوج، 3 میلیون کشته در کره شمالی، میلیونها نفر کشته و شکنجه شده و زندانی در کشور های کمونیست را به نام رهایی و عدالت و مبارزه با دین و لیبرالیسم و امپریالیسم و سرمایه داری قالب کنید. مارکسیسم اگر کار می کرد حد اقل یک نمونه، فقط یک نمونه، حکومت مارکسیستی باید داشتیم که در آن زندانی سیاسی نباشد، کشتار و شکنجه نباشد، اردوگاه کار اجباری نباشد، فقر مطلق نباشد... شما امروز از نقد کاسترو و چه گوارا بیش از هواداران محمد (که محمد را  به راحتی انتقاد می کنند) وحشت داريد. این بالماسکهء روسی که شما اجرا می کنید حال آدم را بهم می زند. امید سهرابی پریروز هوادار موسوی بود (آیا موسوی هم یک روز نقاب خودش را بر خواهد دشت ؟)، دیروز از سکولاریسم نو دفاع می کرد و از دریدا می گفت، امروز از دکتر نجومی اخبار روز و مارکسیست روسی! مردم ایران به تجربه خوب دریافته اند که هر کس با لیبرال دموکراسی مخالف است یک توده ای است، چه نقاب نو سکولار  داشته باشد مثل نوری علا، چه نقاب سوسیال دموکراسی داشته باشد مثل الهه بقراط و شرکا، چه نقاب دین داری داشته باشد مثل دباشی و شرکا، چه آیت الله باشد مثل خوئینی ها، هيچ فرقی نمی کند. مخالفت با لیبرال دموکراسی بهترین شناسه مارکسیست های روسی است. شما نقابداران مزدور روسیه تنها مانع اتحاد میان ایرانیان هستید برای رسیدن به دموکراسی. شما ایران را تجزیه و در جنگ های بی ثمر درگیر و ضعیف می کنید تا بپاشد و خرس های قطبی سرانجام به آرزوی پدر مافیا، پطر کبیر، برسند. پترو دلار های نفتی پوتین به جیب شما ها سرازیر است و ک.گ.ب به شما استتار و نفوز دوگانه  در همهء گروه ها و احزاب از یک سو و دولت جمهوری اسلامی از سوی دیگر را می آموزد. خطر اصلی برای ایران شما مارکسیست های روسی نقابدار هستید. در پیک نت، اخبار روز، خودنویس، رادیو زمانه، رادیو فردا، دوچه وله، کیهان لندن رد پای شما فعلاً مشهود است. در بقیهء رسانه ها هم نفوذی داريد تا کی نقاب بر فکنند. امیدوارم موسوی نقابدار توده ای نباشد. بهزاد نبوی که مارکش از 30 کیلومتری پیداست. شما خط امام را ساختید و تروریسم اسلامی را به نام محمد به جهان امروز هدیه کردید.