|
جمعه 10 دی 1389 ـ 31 دسامبر 2010 |
چشم و چراغ جنبش روشنفکری ايران
مسعود نقرهکار
کانون نويسندگان ايران، از نهادهای فعال و تاثير گذار جنبش روشنفکری، و نويد بيمرگی اين جنبش است. اين کانون، عليرغم لغزش ها و خطاها، نماد آزاد انديشی و آزاديخواهی و شهامت روشن انديشانه است.
نزديک به 42 سال است که اين نهاد دموکراتيک و مدنی اعدام، زندان، شکنجه، سانسور، تهديد، محروم سازی های اجتماعی و فردی، ضرب و شتم، لجن پراکنی و چرک زبانی گورزادهای تاريک انديش را با انديشه و بيان و قلم تحقير کرده است، تا آن حد که سياه انديشان حکومت اسلامی را حتی سنگ گور کانونيان ترسانده است. نگاه کنيد به سنگ مزار شاعرآزادی، شاملوی بزرگ، تا سيمای ترس خورده و در هم شکسته ی سياه انديشی را بهتر ببينيد.
در کتاب ها و مقاله های ام در باره کانون نويسندگان، به ويژه در مجموعه ی ۵ جلدی بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران، دلايلی که با اتکا به آن ها می توان کانون نويسندگان را نهاد و تشکلی روشنفکری دانست، آورده ام. خلاصه شده ی آن را تکرار می کنم تا علل خصومت سياه انديشان با اين کانون تکرار شده باشد:
صدها روشنفکر فرهنگی وهنری (و سياسی و فلسفی) از هنگام اعلام موجوديت کانون نويسندگان ايران بانی و سامان دهنده و از فعالين اين نهاد دموکراتيک و مدنی، و نيز هوادار و پشتيبان اش بودند و هستند. بنای گرد آمدن اين جمع اساسنامه ای دموکراتيک است که با اتکا به خرد جمعی اعضا در ده ها "ماده و تبصره"، مسائلی همچون عضو گيری، حقوق و تکاليف اعضا، ارکان کانون و چگونگی امر انتخابات، منابع مالی و نحوه ی حيات درونی کانون را روشن کرده است. اين اساسنامه امکان پرسش اعضاء در بارهء فعاليت کانون و نيز پاسخ مسؤلين، و همچنين نقد و بررسی عملکرد کانون را مهيا ساخته است. اين مجموعه تلاش کرده اند، چه در درون کانون و چه در سطح جامعه، ديد انتقادی و پرسشگرانه در باره مسايل فرهنگی، هنری، اجتماعی و سياسی را گسترش دهند. در اين اساسنامه هيچ نوع محدوديت ايدئولوژيک (و دينی و مذهبی) و سياسی برای عضو گيری مطرح نشده است. در واقع حضور پلوراليسم فکری- فرهنگی و هنری موجود در اين تشکل، و تنوع چشمگير اعضا ی کانون در تاريخ جنبش روشنفکری ما نمونه وار است. تلاش اين تشکل، و تک تک اعضای اش، کار فکری و قلمی برای درک و شناخت مقوله ی آزادی، و برداشتن گام های عملی در راه تحقق و نهادی کردن خواست های بر شمرده بوده است. پاره ای از اسناد کانون به ويژه متن "ما نويسنده ايم"، به عنوان يکی از متين ترين، سنجيده ترين و جسورانه ترين اسناد تاريخ جنبش روشنفکری ايران، در يکی از خفقان آورترين شرايط سياسی و اجتماعی ميهنمان است، متنی که در آن برای نخستين بار بخشی از روشنفکران ميهنمان همراه با ارائه تعريف دقيق از خود و مشخص کردن حوزه فعاليت های شان خواست های شان را طلب کردند. در اين ميانه اما مهم ترين سند و راهنمای عمل کانون نويسندگان برنامه ها و هدف های کانون است که در بيان نامه ها ( منشور) کانون انعکاس يافته است:
الف- آزادیِ انديشه و بيان و نشر در همهی عرصههای حياتِ فردی و اجتماعی بی هيچ حصر و استثناء حقِ همگان است. اين حق در انحصارِ هيچ فرد، گروه يا نهادی نيست و هيچکس را نمیتوان از آن محروم کرد.
ب - کانونِ نويسندگانِ ايران با هر گونه سانسور ِ انديشه و بيان مخالف است و خواستار ِ امحای همهی شيوههايی است که، به صورتِ رسمی يا غيررسمی، مانعِ نشر و چاپ و پخشِ آرا و آثار میشوند.
ج - کانون رشد و شکوفايی زبانهای متنوع کشور را از ارکانِ اعتلای فرهنگی و پيوند و تفاهمِ مردمِ ايران میداند و با هر گونه تبعيض و حذف در عرصه ی چاپ و نشر و پخشِ آثار به همه ی زبانهایِ موجود مخالف است.
د - کانون با تک صدايی بودنِ رسانههایِ ديداری، شنيداری و رايانه ای مخالف است و خواهانِ چند صدايی شدنِ رسانهها در عرصههای فرهنگی است.
ذ- حق طبيعی و انسانی و مدنیِ نويسنده است که آثارش بی هيچ مانعی به دستِ مخاطبان برسد. بديهی است نقدِ آزادنه حقِ همگان است.
ر- پاسخ کلام با کلام است، اما در صورت طرح هر گونه دعوايی در موردِ آثار، ارايه ی نظرِ کارشناسی در صحتِ ادعا از وظايفِ کانونِ نويسندگان ايران است.
ز- کانون از حقوق مادی و معنوی، حيثيتِ اجتماعی و امنيتِ جانی، حرفهيی، شغلیِ نويسندگانِ ايران دفاع میکند.
س - کانونِ نويسندگانِ ايران مستقل است و به هيچ نهادی (جمعيت، انجمن، حزب، سازمان و...)، دولتی يا غيرِ دولتی، وابسته نيست.
ش - همکاری نويسندگان در کانون با حفظِ استقلالِ فردی آنان بر اساسِ اهدافِ اين منشور است.
و - کانونِ نويسندگانِ ايران با اشخاص و نهادهايی که همکاری با آنها با اصول و مواضعِ کانون مغاير نباشد در زمينهی حقوق، اهداف و آرمانهای مندرج در اين منشور همکاری میکند.
خار چشم سياه انديشان
حکومت اسلامی هر آنچه می توانست کرد تا فاتحه خوان گور اين نهاد دموکراتيک و مدنی باشد. نتوانست. کانونيان عليرغم خطر اعدام، زندان و شکنجه، شجاعانه حق خويش و مردم شان طلب کرده اند، حقی که محمد مختاری، يکی از روشنفکران گرانقدر ميهنمان، اينگونه بيان اش کرده است:
"...ما به عنوان يک صنف عمل می کنيم، خب حرفهء ما " بيان" است، ما برای بهبود شرايط بيان و دفع موانع سر راه اساس کار و حرفه مان عمل می کنيم. خب اگر موانعی بر سر راه "بيان" وجود داشته باشد، صنف ما نمی تواند کارش را انجام بدهد. اگر آزادی بيان نباشد صنف ما چگونه بايد کار و عمل کند؟ ما بايد دستاورد های کاری مان را تبادل کنيم، می بايد امنيت شغلی و معيشتی داشته باشيم، بنابراين ما نويسندگان اصولی را به عنوان اساس فعاليت صنفی و تشکل صنفی خود مطرح کرده ايم، که من برخی از آن ها را تکرار می کنم:
1- دفاع از آزادی انديشه و بيان بی هيچ حصر و استثنا برای همگان در تمامی عرصه ها.
2- مخالفت با هر گونه سانسور و مانعی که بر سر راه نشر و ارائه آثار وجود دارد، يعنی لغو هر گونه سانسور
3- دفاع از حق مؤلف و...
خب اينها اساس کار صنف ماست، اما قدرت ها و حکومت ها، خواست های ما را ناديده می گيرند، برای تحقق شان مانع تراشی می کنند، و در معنای مورد نظر خودشان خواست های ما را سياسی می کنند. انها حقوق ما را سلب می کنند. ما از پايگاه صنفی خودمان خواستار حقوق مان هستيم، که سياسی شده است، البته آزادی يک امر سياسی است و آزادی بيان هم امری سياسی است اما اساس کار صنف ما همين است...."(1)
و حکومت اسلامی محمد محتاری را به دليل بيان شجاعانه خواست های کانون خفه کرد به اين خيال که صدای آزاد انديشی و آزاديخواهی خفه کرده است. امروز اما "صدای آواز"(2) محمد مختاری هم آوا با طنين صدای آزاديخواهی سعيد سلطانپور، جلال هاشمی تنگستانی، حميد رضوان، رحمان هاتفی، عطاءالله نوريان، حسين اقدامی ( صدرايی)، غفار حسينی، محمد جعفر پوينده و محمد مختاری از حنجره سيمين بهبهانی، ناصر زرافشان،علی اشرف درويشيان، فريبرزرئيس دانا و ده ها تن اعضای اين نهاد دموکراتيک و مدنی شنيده می شود.
"...که ما همچنان می نويسيم
که ما همچنان اينجا مانده ايم
مثل درخت که مانده است
مثل گرسنگی که اين جا مانده است.
ومثل سنگ ها که مانده اند
مثل درد که مانده است
ومثل خاک که مانده است
مثل زخم
مثل شعر
مثل دوست داشتن
مثل پرنده
مثل آرزوی آزادی
و مثل هر چيزی که از ما نشانه ای دارد..."(3)
******
1- گفت و شنود با محمد مختاری، از کتاب بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران، جلد ۵، مسعود نقره کار، انتشارات باران، سال 2002.
2- " صدای آواز"، ويژه نامه ای که کانون در سوگ محمد مختاری و محمد جعفر پوينده منتشر کرد.
3- محمد محتاری / از واگويه.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|