بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان    |  پيوند به اين صفحه با فيلترشکن:

مـا را بـه دم پير نگه نتـوان داشــت

در خانه ی دلگير نگه نتـوان داشت

آن را که سـر زلـف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

مهستی گنجوی       

از نگاه يک زن

يادداشت های هفتگی شکوه ميرزادگی

shokoohmirzadegi@gmail.com

8 دی 1389 ـ   29 دسامبر 2010

پيوند به آرشيو

 

معاون اجباری ریاست جمهوری هوش خود را از دست داده است!

دکتر فرحناز ترکستانی، رییس شورای سیاستگذاری و دبیر سومین جشنواره ی فرهنگی دانشگاه های علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی و هنری که، با وجود عدم موافقت قبلی اش باز هم از سوی محمود احمدی نژاد، به سمت «معاون رییس جمهور و رییس سازمان ملی جوانان» برگزیده شده، پس از یک هفته که مثل توپ فوتبال بین رسانه های دولتی پرتاب می شد، و  از سوی رییس جمهور و حمید بقایی و دیگر روسا تحت فشار قرار گرفته بود، بالاخره از هوش رفت و کارش به بیمارستان کشید و، در پی آن، تازه متوجه شد که در حکومت اسلامی او و این چند زن ديگری که به  دلیل ارتباط های فامیلی و آشنایی  با بزرگان حکومت صاحب شغل و مقامی می شوند و از مرحله ی مادر بچه ها بودن به وزارت و وکالت و ریاست می رسند، کمترین قدرت اظهار نظر و موافقت یا مخالفتی با هیچ کدام از فرمامین آقایان را ندارند و این عناوین در ایران و برای زن ها فقط روی کاغذ و در ملاء عام و برای پز دادن به زنان چند کشور اسلامی ديگر است که مبادا فکر کنند زنان در ایران اسلامی وضعشان بدتر از آن هاست.

بهر حال، اکنون دکتر فرحناز ترکستانی هم بايد فهميده باشد که زن، زیر سایه ی حکومت اسلامی، با هر مقدار تحصیلات و هر مقدار نزدیکی فامیلی به آقایان، پشیزی استقلال رای و نظر ندارد و حتی اگر رییس جمهور حکومت اسلامی هم بشود، در مقابل دربان در کاخ ریاست جمهوری همان «موجود ضعیفی» است که مردها باید برایش تصمیم بگیرند.

فرحناز خانم، اگرچه پزشک متحصص زنان است، که اين مقام از دید آقایان حکومتی کمترین اهمیتی ندارد، اما اهمیت زیادی دارد چرا که خواهر زن حمید بقایی، رییس سازمان میراث فرهنگی و فرمانبر دایمی اسفندیار رحیم مشایی و  شخص احمدی نژاد، است. و به دلیل همین مقام مهم هم بوده که مدتی پیش، و در پی بیرون راندن بذرپاش از سمت معاونت ریاست جمهوری، از طریق شوهر خواهرش با خبر شده که قرار است کبوتر شانس بر سرش بنشیند و بشود معاون جناب احمدی نژاد.

فرحناز خانم در ابتدا به صراحت گفته بود که این سمت را نخواهد پذیرفت. يعنی احتمالاً آنقدر باهوش بوده است که فکر می کند معاون احمدی نژاد شدن ننگی است که برای همیشه در پرونده اش خواهد نشست. و یا شايد، همانطور که به شوهر خواهرش گفته و بعدها بارها تکرارش کرده، فکر می کرده که به دلیل تازه برخاستن از بستر بیماری امکان اداره ی چنین پستی را ندارد. هر چه هست، با برخاستن زمزمه و شايعه ی مربوط به پست جديد، اعلام کرده است که نمی تواند این شغل را قبول کند. و خبر این عدم پذیرش نيز در روزنامه های رسمی کشور، مثل خبرگزاری فارس، منتشر شده است.

اما آنچه فرحناز خانم از آن غافل بوده اين حقيقت است که وقتی در «سرزمين اسلامی» مردی به زنی فرمانی می دهد، چه همسرش باشد و چه پدرش و چه برادرش و چه کارفرمایش، زن فقط باید اطاعت کند. مراتب اين «اطاعت» را هم یکی از خبرگزاری های دولتی به نام ایلنا، بدون اطلاع خانم دکتر و از طرف ايشان منتشر کرده است که: «ایشان گفته اند مثل یک سرباز از فرمان رییس جمهور اطاعت می کنند». و حتماً واژه ی «سرباز» را هم از آن رو به جای «زن» گذاشته اند که در کشورهای دیگر اسلامی فکر نکنند زن های زیر سلطه حکومت اسلامی ایران توسری خورند.

اما قضيه به اينجا ختم نشده و فرحناز خانم مقابل خبرنگاران به التماس افتاده اند که: «والله بالله من بیمار هستم، تازه از بیماری ریوی خلاص شده ام، و نمی توانم کار کنم». و باز هم نه تنها کسی به حرفش گوش نداده بلکه هم رییس جمهور حکمش را امضا کرده و رسماً فرستاده در خانه اش و هم روزنامه های دولتی نوشته اند که ایشان با کمال میل و رغبت حکم را قبول کرده و بر چشم گذاشته است.

خلاصه اينکه، در روز ششم دی، خانم دکتر در چنان تنگنایی قرار می گیرد که غش می کند و بر زمین می افتد و او را به بیمارستان می رسانند. و وقتی هم به هوش می آید دکترها می گویند که ايشان درصدی از هوشیاری خود را از دست داده اند (که البته حتماً منظورشان هوش ايشان بوده است و الا کسی که به هوش می آيد که نمی تواند اندکی از هوشياری اش را از دست بدهد!)

در اين ميان، «خبرگزاری زنان ِ» حکومت اسلامی، که البته گردانندگانش همه حجت الاسلام و آیت الله هستند، وقتی می بیند که ماجرا خیلی حساس شده می نویسند که: «خانم تركستاني، گزينه ی پيشنهادي رئيس سازمان ملي جوانان، از ديروز در پي از دست دادن درصدي از هوشياري خود به علت استرس، در بخش سي‌سي‌يو بيمارستان بستري شده است. فرحناز تركستاني هم اكنون در بخش سي‌سي‌يو بيمارستان بستري است و احتمالاً با ادامه ی بهبود وضع موجود به بخش عادي منتقل مي‌شود». بعد هم همين خبرگزاری وضعیت او را به گردن کسانی می اندازند که از نظر سیاسی برای دولت مشکل می سازند و، البته بدون استفاده از نام «فتنه گران»، اضافه می کند که: «فشارهاي روحي به نامبرده براي پذيرش مسئوليت سازمان ملي جوانان استرس‌هاي وي را تشديد كرد و از آنجا كه وي از يك طرف حاضر به پذيرش مسئوليت نبود و از سوي ديگر احساس مي‌كرد كه ممكن است عدم پذيرش مسئوليت مسئله‌اي سياسي براي دولت پديد آورد و اين موضوع مورد سوء استفاده قرار گيرد اين استرس‌ها شديد‌ترشد.»

البته در این میان یک شایعه ی دیگر نیز هست و آن این که یک «آقا» ی ديگر هم این وسط هست که با رفتن خانم دکتر به کاخ ریاست جمهوری و گرفتن شغل معاونت مخالف کرده و آن همسر ایشان است. به راستی که آدم اگر بين انتخاب پذيرش فرمان شوهر و رئيس جمهوری چون احمدی نژاد گير کرده باشد جز دچار استرس شدن و راهی بيمارستان گشتن چه گزينه ای دارد؟

به هر حال، هنوز معلوم نیست که اگر ایشان از بیمارستان مرخص شوند به دلیل از دست دادن در صدی از هوشیاری یا هوش خويش تن به فداکاری برای دولت اسلامی می دهد و شغل معاون جناب احمدی نژاد را می پذیرد یا می زند زیر همه چیز و «زنِ زنانه» همه ی شغل های با ارزشی!!  را که تا به حال داشته رها می کند و می رود پی کار طبابت و خدمت کردن به مردمان نيازمند طبيب و مداوا؛ که شاعر چند قرن پيش ما گویی نصيحت به همين خانم دکتر کرده است آنجا که گفته: می باش طبيب عيسوی هش / اما نه طبيب آدمی کش (که اين «طبيب ِ » دوم را می توان با واژه ی »ریيس» هم تاخت زد!)

 

سراب حکومت اسلامی، چه ترکیه چه تهران!

این روزها يکی از خبرها به انتشار کتاب «فرشتگان تهران» در امریکا و اروپا مربوط است. این کتاب درباره ی سفر 20 روزه ی «رابیعه اوزدن» و بر اساس گزارشی به همین نام که در سال 2007 منتشر شده نوشته شده است. رابیعه ژورنالیستی است که در سال 1996 کار خود را به عنوان خبرنگار در یکی از تلویزیون های استانبول آغاز کرد. او از جمله زنانی است که در ارتباط با «حجاب اسلامی ـ سیاسی ِ» خود در ترکیه ی آن سال ها به شهرت رسید؛ همان سال هایی که ارتش ترکیه علیه اسلامیست ها وارد عمل شده بود و اسلام سیاسی می رفت که نقش بزرگی را در ترکیه بازی کند. اما شهرت رابیعه وقتی از مرزهای ترکیه گذشت و جهانی شد که یکی از مهم ترین مصاحبه ها را با «محمت علی»، تروریستی که ترور نافرجام پاپ به دست او انجام شده بود، انجام داد.

رابیعه در سال 2006، ظاهرا به دلیل علاقه اش به حضور در یک سرزمین زیرسلطه ی حکومت اسلامی به ایران رفته بود و اما، آن گونه که خودش در گزارش این سفر نوشته بود، پس از سه هفته در تهران متوجه شده که این کشور اسلامی نیست و «در ایران از اسلام خبری نیست» و اصول و قانون حکومت احمدی نژاد و امثال اوست که به نام اسلام حکومت می کند. او که دلیل رفتن اش به ایران را علاقه و حسرت دیدار یک کشور با حکومتی اسلامی ذکر کرده و معتقد بود که رفتن به ایران برای همه ی زنان مسلمان حسرت و آرزو است!! پس از رفتن به ایران متوجه شده که حکومت اسلامی در ایران سرابی بیش نیست.

او دو سال بعد، در 2008، تصمیم گرفت که از گزارش تهران خود کتابی تهیه کند. رابیعه اوزدن در این کتاب از فضای «غیر اسلامی» و پارتی های به قول او «هالیوودی» شبانه در تهران و نوشیدن فراوان مشروبات الکلی، و «تن فروشی» هایی به نام «صیغه»، که از نظر او عملی اسلامی نیست اما در همه جا متداول است و صیغه شدن زنان جوان با مردان سالخورده به قیمت ساعتی 500 دلار (که خود نویسنده نیز تقاضاهایی از این گونه داشته) نوشته و خواسته است، به قول خودش، قلابی بودن حکومت اسلامی در ایران را برملا کند: «می خواهم ظلم و زورگويی های رژيم اسلامی ايران را افشاء کنم. اما دقت کنيد زورگويی اسلام را نمی گويم. آنچه‌ من از اسلام آموخته‌ام، اسلام مولانا است، اسلامی که‌ عشق، صداقت، دوستی با همه‌ مردم جهان و آزادی را ارائه‌ می دهد، نه‌ اسلام رژيم ايران.»

رابیعه در همان دو سال پیش با یک وکیل سیاستمدار ایتالیایی ازدواج کرده و کتاب «فرشته های تهران» اش به زودی به زبان های ترکی، انگلیسی و ایتالیایی در کشورهای ترکیه، آمریکا و ایتالیا منتشر خواهد شد و به نظر می رسد که با جزییات مسایلی جنجالی که در آن است، بازار خوبی خواهد داشت.

 اگرچه هم زورگویی ها و بیداد حکومت اسلامی در ایران، و هم بسیاری از مشاهدات 20 روزه ی رابیعه خانم را سال هاست که علاوه بر ده ها نویسنده و روزنامه نویس و بلاگر ایرانی، بسیاری از خبرنگار و گزارشگر غیر ایرانی نیز بارها نوشته و گفته اند اما این کتاب از آنجایی می تواند برای خواننده جالب باشد که از يکسو نویسنده اش خود را مسلمان و سخت معتقد به حجاب معرفی می کند، و از سوی ديگر، با نگاهی به آرایش عجیب و غریب او که شبیه به آرایش های دوران عثمانی درفیلم های هالیوودی است، می توان دريافت که نوع حجاب همراه چنین آرایشی بسيار به «حجاب سیاسی» همسران روسای مسلمان ترکیه شبیه است.

در واقع، قبل از این که کتاب را بخوانیم هم می شود گفت که اين فقط علاقه ی نويسنده به «اسلام واقعی» نبوده که رابيعه خانم را به ایران کشانده و، در پی سفری 20 روزه، به نوشتن چنین مطالبی برانگیخته است. در اينجا نقش بازار هم مساله ای اساسی است. شاید هم بتوان آن را در راستای سیاست دولت مسلمان ترکیه دانست که مدام به مردم ترکیه تلقین می کند که حکومت اسلامی در ایران  با حکومت اسلامی آرزویی آن ها برای ترکیه متفاوت است.

هر چه هست برای ما زنان ایرانی، که با گوشت و پوست مان رنج تبعيض و نابرابری حکومت اسلامی ولايت فقيه را چشیده ایم، به خوبی روشن است که انواع حکومت های مذهبی، چه در ایران و چه در ترکیه، چندان فرقی با هم ندارند و تصور تحقق هر نوع امیدی، به خصوص از سوی زنان، در این نوع حکومت ها سرابی بیش نیست. 

بیست و هشتم دسامبر 2010

برگرفته از سايت نويسنده:

http://shokoohmirzadegi.com

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630