بازگشت به خانه

چهارشنبه 8 دی 1389 ـ  29 دسامبر 2010

 

آزادی راه میان بر ندارد

امین موحدی

اگر از من بخواهند از بین فراموش کردن «راه رفتن» و فراموش کردن «راه» یکی‌ را انتخاب کنم ترجیح می‌دهم چلاق شوم و راه رفتن را فراموش کنم تا آنکه راه را؛ چه آنکه راه رفتن را فراموش کند ممکن است دوباره آن را به یاد آورده و شروع به راه رفتن نماید اما آنکه راه را فراموش کند ديگر هرگز قادر به راه رفتن نخواهد شد...

فرهنگ غلط اما رایج جامعهء ایران همواره جستجوی راهی میان بر برای رسیدن به اهدافی بوده است که برای رسیدن به آنها باید سال‌ها تلاش و ممارست نمود.

در همهء عرصه ها این فرهنگ غلط ریشه دوانیده و رسوخ کرده است. در عرصهء سیاست، در عرصه، فرهنگ و اقتصاد و جامعه، و همه جا. از آن کاسب ساده بگیر تا آن کسی که فعالیت سیاسی می‌کند.

جستجوی راه میان بر: فرهنگی که اساس آن کار نکردن یا کم کاری اما در عوض سود بیشتر است! فعالان عرصهء اقتصاد را ببینید؛ آنها را که یک شبه میلیاردر می‌شوند و آنها را که یک شبه همه چیزشان را از دست می‌دهند؛ اقتصاد کشور را نظاره کنید و ببینید که این فرهنگ غلط حتا در ادارهء اقتصاد جامعه نیز به کار گرفته می‌شود تا آنجا که احمدی نژاد مدعی می‌شود سه سوته می‌شود فقر را در کشور از میان برد!

در تاریخ کشور ما تا بوده همین بوده. در سیاست نیز این آفت را به روشنی می‌توان دید آنها که هرگز کارنامه‌ای در سیاست نداشته و ندارند برای رسیدن به شهرت و مقام سیاسی راه میان بر برگزیده و در این راه به آنها که با سال‌ها رنج و مشقت و تحمل زندان و شکنجه اندک آبرویی برای خود دست و پاکرده‌اند می‌تازند و یگانه راه رسیدن به اهداف خود را در تخریب و از میدان به در بردن کسانی می‌بینند که در این عرصه زجر و شکنجه دیده‌اند. از روزنامه‌ نگارش بگیر تا کاریکاتوریست اش و از نظريه پردازاش بگیر تا عملگرایان محبوس در زندان‌هايش، همه و همه، مورد هجوم تاجر پیشگان سیاسی قرار می‌گیرند که در جستجوی راهی میان بر برای رسیدن به اهداف خود هستند .

اما هجوم آورندگان قدرت طلب از يک نکته غافل هستند و آن اینکه روزنامه نگار یا فعال سیاسی یا هر آنکه در این راه صادقانه قدم به میدان گذاشته و رنج راه را به جان خریده نه برای شهرت و مقام بوده که بر اساس وجدان و وظیفه‌شناسی خود در قبال مردم و میهنش بوده و به مصداق بیتی از حافظ حرص بهشت و ترس از جهنم انگیزهء او در این راه نبوده که «ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است / بر دار ز رخ پرده که محتاج نگاهیم...»

راه میان بر همان راهی‌ است که رگ‌های امیر کبیر را بر دروازه‌های آن بریدند، همان راهی‌ است که فعالان و اندیشمندان به اصطلاح سیاسی‌! در سال 1357 با عجله و برای رسیدن سریع به مثلاً آزادی! ولایت فقیه را بر مردم ایران تحمیل کردند؛ مردمی که نمی‌دانستنند چه در انتظارشان است و آنها که می‌دانستند هیچ به آنها نگفتند چون دنبال فست فود (fast food) سیاسی!‌ بودند و یکی‌ نبود به آنها بگوید سیاست و آزادی متاعی نیست که بشود آن را در رستوران‌های مک دونالد سرو نمود.

و اینک، بار دیگر، در پس غبار سال‌ها عقب ماندگی، و در سایه این راه لعنتی میان بر، باز هم کسانی‌ پیدا شده‌اند که بوي کباب مست‌شان نموده و با عجله وارد میدان سیاست گشته‌اند؛ کسانی‌ که هیچ سابقه‌ سیاسی‌ نداشته و ندارند؛ سایت‌ها و به قول خود رسانه‌هایی برای خود ساخته، خود می‌گویند و خود می‌خندند و آنگاه به دروغ باز هم به مردمی که نمی‌دانند چه در انتظارشان است می‌گویند «رسانه شمایید!»

همان ها که به مردم راه میان بر پیشنهاد می‌کنند و هوشمندانه عمل کردن را تلف کردن وقت و حتي تفرقه می‌نامند؛ همان ها که در نقش گارسون هاي خوش برخورد و شیک پوش مک دونالد در پی‌ سرو غذاهاي‌ فاسد و ماندهء خود به جماعت مظلوم هستند.

آنها نه درد میهن دارند و نه درد آزادی؛ نه زندان رفته‌اند و نه در خطر زندان و شکنجه و مرگ هستند؛ تنها درد آنها رسیدن سریع به قدرت و ثروت است.

کیست به مردم بگوید چه در انتظار آنان است اگر این راه میان بر را دوباره بر گزینند و مقدرات خود را به پس مانده‌هایی بسپارند که در رنگ و لعاب فریبنده به آنها عرضه می‌شود؟

کیست تا به مردم بگوید آزادی راه میان بر ندارد؟ و آزادی را یک راه بیشتر نيست و آن‌هم تلاش و مبارزهء مستمر و کسب آگهی‌ و دانش روز است؟!

جامعه‌ای که در آن جای خائن و خادم عوض شود و تخریب سرمایه‌های فرهنگی و سیاسی آن نظیر زندانیان سیاسی‌ و روزنامه‌نگاران و هنرمندان و... و اسطوره‌هايش ادامه یابد چاره‌ای جز برگزیدن راه میان بر نخواهد داشت؛ راهی‌ که به ظاهر رو به جلو و پیشرفت است اما روندگان این راه پس از گذار یک دورهء سی‌ ساله دیگر خود را جایی خواهند یافت که صدها فرسخ از آنجا که شروع کرده اند نیز عقب‌تر می‌باشد.

اگر از من بخواهند از بین فراموش کردن راه رفتن و فراموش کردن خود راه یکی‌ را انتخاب کنم ترجیح می‌دهم چلاق شوم و راه رفتن را فراموش کنم تا آنکه راه را؛ چه آنکه راه رفتن را فراموش کند ممکن است دوباره آنرا به یاد آورده و شروع به راه رفتن نماید اما آنکه راه را فراموش کند ديگر هرگز قادر به راه رفتن نخواهد شد.

http://aminmovahedipress.blogspot.com/2010/08/blog-post.html

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com