|
جمعه 3 دی 1389 ـ 24 دسامبر 2010 |
بدآموزی سريال مختارنامه
ف.م. سخن
بی جا نيست که در مورد آخرين سريالی که ديده ايم چند خطی بنويسيم: سريال مختارنامه، با بازی خوب فريبرز عرب نيا و مهدی فخيم زاده. حالا قصد ندارم در باره ی کمّ و کِيفِ اين سريال چيزی بنويسم و از خوب و بد سينمايی اش سخنی به ميان آورم. حرف من بدآموزی اين جور سريال هاست. بله. درست شنيديد. بدآموزی. بدآموزی که شاخ و دُم ندارد. حتما بايد حجاب کسی عقب باشد يا صورتِ کسی خوشگل باشد يا کارهای نقشِ منفی فيلم به نظر مثبت بيايد تا ما بگوييم بد آموزی؟ نه جانم همين تلويزيون پاستوريزه ی ما هم می تواند سريال های بدآموز نشان دهد، يکی اش همين مختار نامه.
به راستی کسی که به اين سريال نگاه می کند چه چيز ياد می گيرد؟ من که از مختار ياد گرفتم اولا در مقابل ظالم ساکت ننشينم. بروم در دفاع از مظلوم لشکری تدارک ببينم و آن ها را برای مقابله با دشمن تجهيز کنم. اين اگر بدآموزی نيست پس چيست؟ شما در حکومت اسلامی اين قدر بِهِتان ظلم می شود، برويد يک لشکر برای خودتان جور کنيد که در مقابل يزيدِ زمان بايستيد، کار خوبی کرده ايد؟ معلوم است که کارِ خوبی نکرده ايد. می گيرند می بَرَند پدرتان را در می آورند. همين جوری اش به خاطر حرف زدن خشک و خالی حکم محاربه می دهند و بطری نوشابه آن جايتان می کنند وای به روزی که جماعتی را دور خود جمع کنيد و شمشير هم بکشيد. بَه بَه بَه بَه!
دومين بد آموزی اين است که چشم ديدن دشمن را نداشته باشيد و از او به شدت متنفر باشيد. ما در طول سال های گذشته ياد گرفته ايم که به دشمن راست و چپ سلام کنيم و شاخه ی گل توی لوله ی تفنگ اش بچپانيم. اين سريال ياد می دهد که سلام و گل که هيچ، زهرِ مار هم نثار دشمن مان نکنيم حتی اگر فاميل ما باشد. در اين سريال مختار چشم ندارد شوهر خواهرش را ببيند و اين خيلی بد است. بد است آدم به شکل هيستريک از کسی متنفر باشد و بخواهد سر به تنش نباشد و اين را هم هر جا می رسد بازگو کند. گيرم شوهر خواهر آدم عمر بن سعد جنايتکار باشد. حالا فحش دادن را فاکتور بگيريم، اين که آدم هی بگويد اگر می توانستم سر از تن اش جدا می کردم با تئوری ضد خشونت ما اصلا جور در نمی آيد. ممکن است بگوييد ما ايرانی های دوره ی حاضر اين طور شده ايم و قديم ها اين طوری با دشمن رفتار نمی کردند. می گرفتند و می زدند و می کشتند. به هر حال ما در زمان حال زندگی می کنيم نه در زمان گذشته و اين جور حرف زدن ها عاقبت خوشی ندارد.
اين سريال بدآموزی های ديگری هم دارد که از بيان آن ها صرف نظر می کنم. فعلا منتظرم ببينم آخر کار شمر بن ذی الجوشن چه می شود و چه جوری آن را نشان می دهند. اگر آن چه را که واقعا اتفاق افتاده نشان دهند فاجعه است چرا که مختار دستور می دهد گردن او را بزنند و بعد هم بدن اش را در ديگ روغن بجوشانند. ووووووی. درست است که شمر بن ذی الجوشن از آن بی پدر و مادرها و جنايتکارهای درجه يک بود که آدم دل اش می خواهد تکه تکه اش کند، ولی ما که نبايد با ظالم اين جوری رفتار کنيم. حداکثر مجازات ما زندان است آن هم منطبق با حقوق بشر. شما چند نفر را در حکومت اسلامی ايران می شناسيد که بدتر از شمر عمل کرده اند؟ آيا بايد بلايی که بر سر شمر آمد بر سر آن ها هم بيايد؟ معلوم است که نه!
انگار نوشته ام خيلی نرم و ملايم شد. همه اش تقصير اين مبارزات بدون خشونت است. همه اش تقصير گاندی و ماندلاست. همين هاست که عرض می کنم سريال مختارنامه بدآموزی دارد. تا نظر شما چه باشد.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|