بازگشت به خانه

چهارشنبه اول دی 1389 ـ  22 دسامبر 2010

 

چرا جمهوری اسلامی با اسطوره شدن ندا می‌ستیزد؟

امید کشتکار

جنجال اخیر درباره “ندا آقا سلطان” و خانواده اش و نحوه پوشش اخبار مربوط به او، موجب شد تا باب گفتگوی جدیدی باز شود که به نوعی بازخوانی “ندا” به عنوان یکی از مهمترین نشانه های جنبش آزادی خواهی مردم ایران است. در این بین در میان انواع تحلیل های ارایه شده، نوشتاری با عنوان “حقیقت امری خانوادگی است” باز کننده زاویه جدیدی بود و به تحلیل جدال میان گروه های مدعی ندا خواهی و رقابت صاحبان روایات مختلف برای خودی کردن “ندا” می پرداخت. حقیقتی که تاکنون کمتر دیده شده یا به آن پرداخته شده است. اما با وجود تلاش هر سه سمت ماجرا ـ هواداران اصلاح طلب مذهبی جنبش سبز، هواداران سکولار آن و نظام جمهوری اسلامی ـ هنوز “ندا” به عنوان نشانه ای دست نخورده در سطحی بالاتر از همه جریانات قرار دارد.

در این نوشته تلاش می کنم با بازخوانی شیوه اسطوره سازی مدرن و تظبیق آن بر اسطوره گی ندا توضیح دهم چرا جمهوری اسلامی قادر به ساختن اسطوره نیست و از اسطوره ای که جنبش سبز به وجود آورده باشد می هراسد و با آن می ستیزد.

 

“ندا” به مثابه اسطوره

نشانه شناسی و اسطوره شناسی مدرن که امروز برای تاویل و تفسیر نشانه های جهان مدرن استفاده می شود حاصل نظریات رولان بارت است. در این میان او از نظریات بنیادی فردینان دوسوسور نیز استفاده بسیاری کرده است. نشانه ترکیبی است از دال (signifier) و مدلول (signified). آوا، تصویر یا نقش دال و معنایی که به ذهن متبادر می شود مدلول است. مثلا سگ در مقام دال، سگ در مقام مدلول را موجب می شود. معنای این سخن آن است که وقتی ما کلمه “سگ” را تلفظ می کنیم، آوایی از دهان خارج کرده ایم. اما در واقع به تصویر ذهنی موجودی پشمالو با چهار دست و پا اشاره داریم. آن صدا یا نقش دال و تصویر ذهنی مدلول نامیده می شود. بارت این رابطه را دلالت اولیه یا اصلی (denotation) می نامد. اما در عین حال همان واژه “سگ” می تواند دلالت باشد بر انسان پرخاشگر. اینجاست که دلالت ثانویه یا ضمنی (connotation) شکل می گیرد. در مرحله دلالت ثانویه است که اسطوره شکل می گیرد. بارت معتقد است در جهان مدرن هر چیزی قادر است اسطوره شود (دریا، ماشین، دادگاه، گل) زیرا هر چیزی قادر است پیام رسان باشد و اسطوره در شکل مدرن در حقیقت عنصری پیام رسان است. از دیدگاه بارت اسطوره نه تنها از زبان بلکه از زبان هر سیستمی استفاده می کند. اعم از آنکه آن زبان نوشتاری، گویشی یا تصویری باشد. در واقع اسطوره فرازبانی است که بر پایه زبان های دیگر شکل می گیرد.

“ندا” پس از شهادتش، بیش از آنکه یک فرد باشد یک تصویر و یک نشانه است. بسیاری در اقصا نقاط جهان از “ندا” تنها یک تصویر دارند. تصویر دختری تیر خورده که با چشمان باز در حال جان دادن است. هنگامی که گفته می شود “ندا”، به عنوان یک دال، بلافاصله تصویری از صورت پر خون او به عنوان مدلول شکل می گیرد. تا اینجا ما با یک نشانه طرفیم. اما همزمان این نشانه دلالت دارد بر مظلومیت یک انسان و کشته شدن او در جریان یک راهپیمایی سکوت به دست حکومتی دیکتاتوری. اینجاست که دلالت ثانویه شکل می گیرد و اسطوره “ندا” زاده می شود. ضمن اینکه عوامل دیگری هم در ساخت این دلالت ثانویه دخالت دارند. جوان بودن، زن بودن، تصویری بودن و نام. “ندا” به عنوان یک نام، خود دلالت دارد بر معنی مستتری که قابل تاویل به ندای آزادی خواهی نیز هست.

دال هم معناست هم شکل، از یک سو پر است از سوى دیگر تهى. منظور از پر بودن، اشاره به تاریخمند بودن است و زمانى که معنا به شکل مبدل مى‏شود تهى مى‏شود. اما آنچه بارت بر آن تاکید مى‏گذارد این است که شکل، معناى اولیه را سرکوب نمى‏کند; معناى اولیه نباید بمیرد زیرا که شکل اسطوره مى‏بایست نیروى حیاتى خود را از آن کسب کند. به زبان ساده با باز خوانی مثال مشهور بارت از “سلام نظامی سرباز سیاه پوست به پرچم فرانسه”، می توان نشانه شناسی “ندا” را با همان الگو تفسیر کرد: برای ساخته شدن این نشانه، داستان زندگی “ندا” به عنوان شخص باید به کناری گذاشته شود تا جا برای نشانگی شدن خشونت نظام دیکتاتوری باز شود. در واقع بر پایه این تحلیل او صرفا نماد جنبش سبز نیست، بلکه حضورى خود انگیخته و معصوم دارد که نشانه ای از دیکتاتوری حاکم بر ایران نیز هست. از همین جاست که برای بسیاری زندگی، پیشینه، عقاید سیاسی و رای دادن یا ندادن و سبز بودن یا نبودن او مهم نیست. بلکه نشانگی او بر اساس همان تصویر منتشر شده اهمیت دارد. “ندا” هنگامی که از فردیت به اسطوره شدگی می رسد به واسطه اندیشه اش نیست بلکه به واسطه تصویرش و نماد ساخته شده از آن است.

هنگامی که به تصویر “ندا” به عنوان یک نماد توجه شود جدال های گروهی یا خانواده های صاحب روایت برای تصاحب او به عنوان جزیی از یک گروه کمرنگ می شود. حتی تحلیل های گوناگون در شکستن اسطوره شدگی او از جانب جمهوری اسلامی نیز بی حاصل می گردد. “ندا” در جایگاهی بالاتر از گروه بندی های سیاسی ـ اجتماعی می ایستد و ناخودآگاه کارکرد تاریخی می یابد. هر چند که این کارکرد موجب شود تا خود “ندا” به عنوان یک شخص با پیشینه فکری و تاریخی، کمرنگ گردد.

 

جمهوری اسلامی و اسطوره‌های ناکام

علم نشانه شناسی بیان می کند که وظیفه اسطوره ارائه توجیهی طبیعی از مفهومی تاریخی است. بشیریه در اینباره می گوید: “اسطوره … نوعی زبان یا نظام نشانه‌هاست که اگر چه مقید به تاریخ و جامعه است ولیکن خود را عام و کلی نشان می‌دهد. بنابراین کار ویژه اسطوره تبدیل تاریخ به طبیعت است.” بارت معتقد است هر جا که انسان با هدف دگرگونی واقعیات سخن بگوید و از نگاه داشتن تصاویر آن امتناع کند، تولید اسطوره ناممکن می گردد. به همین دلیل یک انقلاب کامل نمی تواند تولید اسطوره کند. در جوامع انقلابی (به خصوص انقلابات چپ) ایدئولوژی کارکرد اسطوره را دارد. تمامی نشانه ها بر محور ایدئولوژی حرکت می کنند و این ایدئولوژی است که کارکرد نشانه ها را شکل می دهد. “انقلاب … برپا مى‏شود تا بار سیاسى جهان را آشکار کند: انقلاب جهان را مى‏سازد و … تمامى زبان آن، از حیث کارکردى جذب همین ساختن مى‏شود. از آنجا که انقلاب گفتارى را تولید مى‏کند که کاملا یعنى از بدایت تا به نهایت‏سیاسى است ـ و نه همچون اسطوره گفتارى است که در بدایت ‏سیاسى و در نهایت طبیعى است ـ اسطوره را طرد مى‏کند. بورژوازى این حقیقت را پنهان مى‏کند که بورژوازى است و بنابراین دست ‏به اسطوره‏سازى مى‏زند، اما انقلاب آشکارا خود را انقلاب مى‏نامد و به همین جهت اسطوره را ملغى مى‏کند.”

چنانچه انقلاب دست به ساخت اسطوره بزند، از آنجا که این اسطوره به شیوه ای فرمایشی و برای کارکرد مشخص و مدت زمان موقت و محدود تولید شده، ذاتا پوچ و خالی است و نمی داند چگونه بارور شود و هر کاری هم انجام دهد در نهایت چیزی خشک و واقعی در آن باقی می ماند.

این نقص اسطوره سازی در جمهوری اسلامی نیز به وضوح دیده می شود. اسطوره های ساخته شده در بستر نظام اسلامی ایران یا توسط عوامل خود آن به چالش کشیده می شوند یا به خاطر قرار گرفتن بر بستر ایدئولوژی، کارکردهای خود را از دست می دهند. به عنوان مثال “فهمیده” به عنوان یک شهید نوجوان، در جامعه بورژوازی قابلیت تبدیل به اسطوره ای عمومی را دارد. اما اگر در جامعه بورژوازی عمل او تبدیل به اسطوره وطن پرستی شود در جامعه انقلابی ایدئولوژیک به شستشوی مغزی و عملی از سر ناآگاهی تعبیر می شود. به این معنا که ایدئولوژی انقلابی، عمل او را در انفجار تانک با گذشتن از جان خود، از حالت طبیعی خارج می کند. در اصل آنچه موجب تولید اسطوره می شود طبیعی بودن نسبت میان دال و مدلول است، اما هنگامی که نظام ایدئولوژیک وارد این نسبت می شود، این نظم طبیعی مختل می گردد و اسطوره ی حاصل عناصر انعطاف پذیر مورد نیاز را از دست می دهد.

در چنین جامعه خالی از اسطوره ای، ساخته شدن یک نماد همه گیر مانند “ندا” می تواند ایدئولوژی حاکم را که از ابتدا بر اساس مفاهیمی مانند شهادت و ظلم ستیزی ساخته شده، به چالش کشد. در واقع نماد “ندا” یک تنه کارکرد بسیاری از مفاهیم اصلی ایدئولوژی انقلاب اسلامی را وارونه می کند. این همان جایی است که جمهوری اسلامی با آگاهی از نقطه ضعف خود می کوشد مقابله به مثل کند. به نوعی با آگاهی از عدم توانایی در ساخت اسطوره ها و نمادهای قابل برابری با “ندا” می کوشد به شیوه منفی چهره این نشانه را وارونه کند یا در حالت ایده آل از آن خود سازد. با ساخت روایت های گوناگون و اصرار بر قلب واقعیت و نسبت دادن این جنایت به خارج مرزها می کوشد از جنبه دلالت ثانویه به نفع خود سود ببرد. اما همانطور که اسطوره در بستر ایدئولوژی به چیزی پوچ و تصنعی تبدیل می شود، تخریب اسطوره نیز با تکیه بر ایدئولوژی سیاسی همانقدر هدفمند و مصنوعی جلوه خواهد کرد.

 

روایت‌های اسطوره خواه

همان طور که جمهوری اسلامی به عنوان یکی از سه ضلع مدعی سعی در قلب حادثه دارد، جناح های دیگر نیز هرکدام بنا به استراتژی و اهداف خود می کوشند که این اسطوره را برای خود کنند. منتها جمهوری اسلامی از اسطوره شدن ندا می ترسد و بنابرین تلاش می کند از آن چلوگیری کند و آن را انکار کند اما دو روایت دیگر بحث شان اسطوره بودن یا نبودن ندا نیست. بلکه این است که این اسطوره به کدام روایت تعلق دارد. این جدال روایتهای اسطوره طلب را می توان در موارد مختلفی دید، چه آنجا که با سفر نامزد “ندا” به اسرائیل مخالفت می شود، چه آنجا که بحث از رای ندادن او بالا می گیرد. اما آنچه در حال حاضر عیان است این است که این جدال با توجه به نحوه ساخت و شکل گیری این نماد، راه به جایی نخواهد برد. زیرا جریان حوادث به سمتی رفته است که در جامعه بین الملی و همینطور توده مردم، ندا فراتر از دعواهای جناحی به صورت یک شکل واحد پذیرفته شده است. هر چند که در آینده ممکن است بنا به شرایط سیاسی و وزن گروه های درگیر، این اسطوره در جایگاه فعلی خود چرخشی داشته و به سمت یک گروه خاص بلغزد.

26 آذر 89

————————–

منابع:

• بارت، رولان (1375)، اسطوره امروز، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، نشر مرکز

• بارت، رولان (1377)، نقد و حقیقت، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، نشر مرکز

• اباذری، یوسف (1380)، اسطوره در زمان حاضر، ارغنون، شماره 18

• بشیریه، حسین (1379)، نظریه‌های فرهنگ در قرن بیستم، موسسه فرهنگی آینده پویای تهران

• سیارپور، فاطمه، بررسی اندیشه های رولان بارت با تاکید بر نظریه اسطوره شناختی وی (مقاله)

http://tehranreview.net/articles/6468

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com