بازگشت به خانه

دوشنبه 29 آذر 1389 ـ  20 دسامبر 2010

 

چرا تندروها از سبز دفاع می کنند؟

ای ميل وارده از سوی شخصی به نام «هواداران سبز»

همهء حرکت ها بر اساس یک vision و یک mission استوار هستند. معمولاً در تمام دنیا vision را خیلی خلاصه و منحصر می کنند به آنچه می خواهیم نهایتاً به آن برسیم. اما تمام بحث  ها و تبادل نظر ها و اتخاذ تاکتیک ها در mission انجام میشود. رهبران سیاسی به ندرت در مورد vision جار و جنجال می کنند و بحث های سنگین و بی نتیجه. اما در ایران همه چیز بر عکس است. چون در ایران تقریباً همهء گروه ها به دنبال فریب افکار عمومی هستند تا تمام قدرت را انحصاراً در اختیار خودشان بگیرند. با هر کس حرف میزنی، می گوید ما به دنبال مردم سالاری، حقوق بشر و آزادی هستیم! و همهء دگر اندیشان را هم ضد آزادی، دموکراسی و حقوق بشر معرفی می کنند. این کلی گویی و تمرکز بیش از حد روی اهداف، هدفش فقط عوام فریبی است و بیرون کردن رقیب. جالب اینکه هر گروهی بیشتر روی مردم سالاری و حقوق بشر یقه درانی می کند در عمل بیشتر علیه آن عمل می کند.

مجاهدین و فدائیان دو گروهی هستند که با تفنگ و پاسبان کشی و ترور از روز پیدایش تا کنون دنبال مردم سالاری! بوده اند و خرد جمعی! اینها در بهترین حالت مثل کاسترو در کوبا خواهند شد که پنجاه سال است فقر و دیکتاتوری و فرد سالاری را به نام خرد جمعی و مردم سالاری واقعی به خورد مردم فقیر کوبا می دهد که یک میلیون بیکار دارند.

توده ای ها به دنبال دیکتاتوری پرولتاریا و یک حاکمیت وابسته به شوروی بودند و حالا یک حکومت در مدار روسیه را می خواهند. افغانستان تره کی، جمهوری های عقب مانده و فقیر باز مانده از شوروی سابق، و رژیم های بعثی با رییس جمهورهای مادام العمر مثل صدام و اسد و قذافی و چپ های آمریکای جنوبی مثل چاوز و مورالس و کاسترو مورد علاقه اینهاست.

یک عده هم با نام بختیار و سوسیال دموکراسی راه افتاده اند دوره که خودشان را سکولار می نامند. اینها هم، مثل نوری علا، در دالان های سیاسی غرب دنبال نئوکانها می دوند تا آنها را به حمله به ایران ترغیب کنند. تا سربازان آمریکایی دموکراسی و مردم سالاری و حقوق بشر بیاورند به ما بدهند، مثل جت بوئینگ یا کامپیوتر آی.بی.ام یا یک محصول خوب دیگر  آمریکایی. در داخل، اینها چون به همان مکانیسم زور و ترور و قاپیدن قدرت از طریق آلترناتیو سازی (تو بخوان آلتر ناتیو بازی) و کسب حمایت از خارج معتقدند اخیراً دنبال هر هفت تیر بدستی می روند تا یک ارتش سکولار درست کنند که لای دست و پای سربازان آمریکایی بخزند، در داخل، با تحریک قومیت ها و اقلیت ها. از فدایی و مجاهد گرفته تا ریگی و جند الله و القاعده و طالبان برایشان فرقی ندارد. بدبختی اینها این است که امریکا به این راه حل اینها وقعی نمی گذارد و ترجیح میدهد با «محمود بی ترمز» کنار بیاید چون اقلاً نیمچه قدرتی دارد و خالی بند صد در صد نیست. مهمتر از همه آمریکائیها به این چریک های ضد امریکا اعتماد ندارند. طبیعی هم هست. چون آنها به اندازهء اینها احمق نیستند که فکر کنند دشمن دشمن ما دوست ماست.

در داخل کشور آقای موسوی و سبز ها می خواهند مردم سالاری بیاورند با حفظ آیت الله خمینی و اسلام خط امام! خرد جمعی اینها هنوز به آن حد نرسیده که بفهمند اگر این اش خریدار داشت در سال های 60 تا 68 ( اگر نگوئیم 31 سال گذشته ) با این بحران مواجه نمی شد.

ثانیاً کدام مردم سالاری و دموکراسی و حقوق بشر در دنیا سراغ دارید که در آن نزدیک ترین حزب سیاسی مذهبی به شما یعنی نهضت آزادی حق فعالیت سیاسی ندارد و رهبر 80 ساله اش به همراه خواهر زاده شجاع  اش سارا توسلی و دیگر سران این گروه از سال ۵۷ تا کنون زیر ضربه های دیکتاتور منشانه شما ها بوده اند، تا چه رسد به دگر اندیشان! موسوی میگوید من با نهضت آزادی کار سیاسی نمی کنم! آیا اسم این کار به کار بستن خرد جمعی است؟ آیا  این مردم سالاری است ؟ اما همین آقا دنبال چهار تا تا اصول گرای دیکتاتور که فعلاً در همین رژیم کودتا مقام و منصب دارند می دود تا نظر آنها را کمی به خود معطوف کند. آیا این مردم سالاری است؟

آقای خاتمی که در گفتار مردم سالار هستند و همراهان اصلاح طلب شان 8 سال وقت داشتند که حداقل  آزادی روز نامه نگاران و حذف نظارت استصوابی را  برای مردم سالاری در ایران به ارمغان بیاورند. چه چیزی از اصلاح طلبی باقی مانده که ما به آن بنازیم؟ آقای هاشمی رفسنجانی 8 سال به ساخت و ساز مشغول بودند؛ از آن توسعه امروز چه چیزی باقی مانده؟

تنها مردم سالاران همان لیبرال ها و بخشی از مشروطه خواهان و سلطنت طلبان هستند که حداقل با انتقاد کامل از گذشته و اتخاذ مواضع سیاسی بر پایهء مردم سالاری و سعی در پیشبرد گام به گام جنبش طبقهء متوسط ایران، با تاکید بر مشترکات و با توجه به واقعیات (نه شعار های تو خالی) بدون ادعای تمام و کمال قدرت با دیگران همکاری و همراهی کردند.

لیبرال ها و ملی مذهبی ها با خاتمی و کروبی و حتا موسوی همراه شدند بدون ادعا و سعی کردند حرکت آنها را وسعت و غنا بخشند در حالیکه از طرف آنها فقط بی مهری دیدند. اینها بیش از هوادران موسوی و خاتمی و هاشمی در زندان هستند و زیر فشار.

رضا پهلوی هم از حرکت خاتمی در ان زمان دفاع کرد و هم امروز می گوید هر چه مردم ایران رای دهند، حتا جمهوری اسلامی، او حرفی ندارد (آیا موسوی حاضر است بگوید اگر مردم لیبرالیسم را بخواهند او حرفی ندارد تا چه رسد به مشروطهء سلطنتی؟)

داریوش همایون هنوز از جنبش سبز موسوی حمایت می کند (در حالی که  موسوی در همهء سخنرانی ها یک لگد به سوی سلطنت طلبان و مشروطه خواهان پرتاب می کند و دو شاخه گل برای فراماسونری مارکسیست های روسی  می اندازد).

روزی ایران به سمت مردم سالاری می رود که از دیگران که قبلاً این راه را رفته اند درس گرفته باشد. دویدن به سمت اهواز در قطاری که به سمت تبریز می رود فقط نشان از حماقت مسافر گمراه دارد. خیلی خنده دارتر است وقتی که این مسافر به بقیه نهیب میزند که شما ها  اشتباه می کنند ما داریم به اهواز می رویم، شما ها نادانید.

بهر حال، بهتر است همه احزاب و گروه ها و روشنفکران دست از این کلک مرغابی که «ما سکولار هستیم و هوادار مردمسالاری و حقوق بشر» بردارند و فقط به ما بگویند چگونه می خواهند به این اهداف مقدس برسند و نمونهء اجرا شده شبیه به آن در دنیا کجا بوده و چه تضمینی وجود دارد که با آنها ما به بدتر از آخوند ها نرسیم. چون زمان شاه هم اینها می گفتند بد تر از شاه وجود ندارد.

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com