بازگشت به خانه

جمعه 5 آذر 1389 ـ  26 نوامبر 2010

 

فرجام‌ عبرت‌آموز «انسان انقلابی»!

فرهاد جعفری

در شمال کشور دو چیز توجهم را به ‌خود جلب کرد. اول اینکه در «ساحل قو» [که به‌گمانم محل سابق «متل قوی معروف قبل از انقلاب» بود] به ‌طور شبانه‌روزی و بی‌وقفه؛ درحال ساختن برج‌های عظیمی برای «هتل و مراکز تفریحی ـ تجاری» بودند که قدر مسلم و ناگفته روشن است که امتیاز و سرمایه‌اش، مربوط به هیچکدام از «ما سکولارهای ضدانقلاب بی‌دین و بی‌ایمان» نیست بلکه مربوط به «برخی بندگان خوب خدا»ست. که اگر می‌خواستی از توی همان ماشین به‌شان نگاه بیندازی؛ برای اینکه بتوانی طبقاتِ آخرشان را ببینی، گردن کم می‌آوردی!

اما صرفِ‌نظر از این مسئله؛ چیزی که برایم جالب بود این بود که: چیزی، روندی، جریانی، درحالِ «شکل‌گیری دوباره» است. و اتفاقاً «بر روی خاطراتِ گذشته»! [برای آنکه موفقیت اش، پیشاپیش تضمین‌شده باشد]. و قطعاً «برای همان کارکردِ گذشته»! [برای آنکه لابد چنان برج‌های عظیمی را نمی‌سازند تا در آن جلساتِ روخوانی قرآنِ مجید یا دعای کمیل برگزار کنند]... فقط با این تفاوت که: این‌بار صاحب ‌امتیازش و صاحب ‌سرمایه‌اش شخص دیگری‌ست!... فقط همین! [اگر آرشیتکتِ کمی دوراندیشی هم داشته؛ شک ندارم که فکر کاباره و کازینو و دنسینگ‌اش را هم کرده. یعنی صاحبان سرمایه، بهش تذکر داده‌اند که: برای این‌ها هم جا بگذار!].

اما دومین چیزی که توجهم را جلب کرد، مجموعه‌ی رفاهی متعلق به سپاه، در جوار سواحل بندر انزلی بود که البته جای چندان خاص و ویژه یا مجللی محسوب نمی‌شد. یا دست‌کم؛ از بیرون که بسیار ساده و معمول به‌نظر می‌رسید. اما نکته‌ی جالب اینجاست که گویا داخل مجموعه‌ی مزبور، «نظامات»ی برقرار است! به این معنی که گویا برخی اماکن این مجموعه‌ی رفاهی، به رده‌های بالا (لابد سردارها) و برخی اماکن به درجاتِ پائین‌تر (مثلاً سرهنگ‌ها) و برخی اماکن به درجاتِ نازل‌تری (مثلاً درجه‌داران) اختصاص دارد.

خ       خنده‌ام گرفت و یادِ صبحگاهِ مشترکی افتادم که در سال 1366 برگزار شد. من سرباز و راننده‌ی معاون نظام وظیفه‌ی کل کشور بودم. سازمان و نهادی که در آن زمان، هنوز به «ژاندارمری» تعلق داشت و نهادی به نام نیروی انتظامی (از ادغام کمیته‌ها و شهربانی‌ها و ژاندارمری) شکل نگرفته بود تا زیرمجموعه‌ی آن قرار گیرد.ه

این صبحگاهِ مشترک، در ژاندارمری ناحیه‌ی ونک برگزار می‌شد. خوب یادم است که کسی که من راننده‌اش بودم، موقع رفتن به صبحگاه، برایم تعریف کرد که: سپاهی‌ها، به‌مان ایراد می‌گیرند و کلّی متلک بارمان می‌کنند که «نظاماتِ ارتش، مبتنی بر تبعیض، نابرابری‌ و نابرادری‌ست. طوری‌که حتا در ورودیِ افسران با در ورودیِ درجه‌داران، در پادگان‌هاشان متفاوت است. البته از یک ارتش سرتاپا آمریکائی و تا مغز استخوان غربزده، بیشتر از این هم توقع نمی‌رود!... اما ما در سپاه؛ همه «برابروار» و «برادروار»، در یک تراز و رتبه قرار داریم و اگر کسی بر کسی برتری دارد؛ فقط پیش خدا و به‌خاطر تقوای شخصی خودِ اوست»!

حالا، «همان برادرانِ برابری‌طلبِ سپاهی»، که زمانی آن نیش و کنایه‌ها را [به‌خاطر اعمال نظم، مقررات و دیسیپلین‌هایی که جزو ضروریاتِ انکارناپذیر هر سازمان نظامی‌‌ست] بار ارتشی‌ها می‌کردند؛ کارشان به آنجا رسیده است که حتا در داخل یک مجموعه‌ی تفریحی و رفاهی متعلق به خودشان، در شأن خود نمی‌بینند کنار برادرانی از خودشان بنشینند، یا با آنها و خانواده‌‌هاشان نشست و برخاست داشته باشند که فقط «یکی دو درجه» از خودشان پائین‌ترند. بلکه در آن محیط تفریحی و دوستانه‌شان هم، گویا «سلسله مراتب» حاکم است!

این؛ «آخر و عاقبتِ هر انسانِ انقلابی»ست. که زمانی فرامی‌رسد که خود، به نمادِ هرآن‌چیزی تبدیل می‌شود که کمی پیش، می‌گفت ظالمانه است و علیه آن شوریده تا بساطِ آن را برچیند و عدالت و برابری و برادری و آزادی را حکمفرما کند!

و چه «آخر و عاقبت عبرت‌آموز»ی برای آن‌دسته از جوانانی که گمان می‌کنند «انقلابی‌گری و انقلابی‌مابی» می‌تواند فرجامی جز آن داشته باشد که همه‌ی «آرمانگرایانِ رویاپرداز»، در همه‌ی انقلاب‌های دنیا، کمی دیرتر یا زودتر؛ به چنان فرجامی رسیدند... جوانانی اعم از موافق یا مخالف؛ که گمان می‌کنند «انقلابی‌گری و انقلابی‌مابی»، می‌تواند «عدالت» به ارمغان بیاورد! می‌تواند «برابری» به ارمغان بیاورد! می‌تواند «آزادی» به ارمغان بیاورد!

چه خواب‌های خوشی! [که هیچگاه تعبیر نشدند]...

و چه رویاهای شیرینی! [که جز کابوس‌های وحشتناک، حاصلی در بر نداشتند].

د        در این میان؛ بد نیست خواننده‌ی این بخش از سخنان اخیر «سردار افشار»، فرمانده اسبق بسیج و معاون اجتماعی و فرهنگی وزیر کشور هم باشیم که اخیراً گفته‌اند: [فرهنگ مهمترین مؤلفه‌ی قدرت است. ترس دشمنان از «قدرتِ فرهنگ انقلاب» است و نگرانند که با سرایت این قدرت به سایر کشور‌های دنیا؛ منافع نامشروع‌شان در خطر افتد. در حال حاضر ۶۰۰ مدرسه زیر پوشش «طرح اعزام مبلغین دینی به مدارس کشور» قرار گرفته‌اند که امیدواریم در آینده‌ای نزدیک، این تعداد به بیش از ۵ هزار مدرسه افزایش یابد].ه

از میان سخنانِ سردار افشار؛ کدام را باور کنیم؟!

این را که: [ترس دشمنان از «قدرتِ فرهنگ انقلاب» است و نگرانند که با سرایتِ این قدرت به سایر کشور‌های دنیا، منافع نامشروع‌شان در خطر افتد]؛ یا آن بخش را که آشکارا، حاکی از «ترس و نگرانی» ایشان و سایر حاکمان در «بی‌اعتبارشدن انقلاب و انقلابیون در درون» و حتا نزدِ «نسل دست‌پرورده» است؟! [همان واقعیتی که ایشان را واداشته تا در آینده‌ی نزدیک، پنج‌هزار مبلغ دینی به مدارس «تنها حکومت دینی جهان» اعزام کنند بلکه بتوانند از «سرایتِ فرهنگِ رقیب» پیشگیری کنند!].

خودتان را گول نزنید سردار!

مثل هر «انسان انقلابی» دیگر در جهان؛ شما هم باختید!

همان لحظه‌ای که «ویروس قدرت و ثروت»، شما را هم از دیدنِ حقیقت و گفتن واقعیت، بازداشت و توصیه کرد که بر «خطای خودی‌ها» چشم ببندید چون «خودی» هستند. و بسیاری از مردمان را به‌خاطر دیدن و گفتن حقیقت‌های تلخ، «غیرخودی» خواندید و از در راندید!

برای نمونه: لطفاً به بانک‌هایی که مثل قارچ در اطراف‌تان درحالِ روئیدن هستند (و اسامی معنادارشان) نگاه کنید!... یعنی حقیقتاً، شما انقلابیون؛ سی سال پیش «بانک کورش» را منحل کردید تا سی‌سال بعد؛ جایش «بانک انصار» راه بیندازید؟!

راست این است که «همه‌»ی موفقیت شما «انسان‌های انقلابی»، فقط در همین حد خلاصه می‌شود: «تعویض نام‌ها، بدون تغییری در عملکرد». پس لطفاً به «بانکداری»تان برسید و بگذارید مردمان هم زندگی‌شان را بکنند و کاری به کار فرهنگ‌شان نداشته باشید!

نه شما و نه آن پنج‌هزار مبلغ دینی؛ «هیچ چیز» برای عرضه کردن ندارید. «هیچ چیز». چراکه لحظه‌به‌لحظه‌ی سی‌سال گذشته، چیزی جز این را اثبات نکرد که: «انسان انقلابی» هرآن‌چیزی را دوباره بازتولید خواهد کرد که زمانی می‌گفت بنای نابودکردنش را دارد.

سردار!

فرهنگِ جامعه را آن «بانک»ها می‌سازند نه آن «مبلغان دینی» و «انقلابیون»!

و البته که: آن بانک‌ها را، این‌بار؛ «مبلغان دینی» و «انقلابیون» ساخته‌ و می‌سازند!

 

افزونه:

روشن است که در بند آخر؛ اگرچه روی سخنم با سردار افشار است (به‌عنوان یکی از انسان‌های انقلابی) اما منظورم این نیست که شخص ایشان بانک‌دار هستند یا بانک‌داری می‌کنند. امیدوارم در این زمینه؛ سوء‌تفاهمی ایجاد نشود.

http://www.goftamgoft.com/?Pn=view&id=868

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com