|
چهارشنبه 3 آذر 1389 ـ 24 نوامبر 2010 |
وحدت در پایین، تشتّت در بالا
سیمای اپوزیسیون سکولار دموکراتیک
دنیز ایشچی
ده ها سال است که جبههء سازمان های سیاسی چالشگران راه آزادی، مدرنیته، سکولاریسم و عدالت اجتماعی از وحدت صحبت می کنند. اشکال کار کجاست که این دور تسلسل بحث حول این مساله به خود وحدت برنامه ای تبدیل نمی گردد و به خود مادیّت نمی گیرد؟ خیلی از دوستان انگشت روی فرهنگ قوی فرقه گرایی و تک روانه و قبول نکردن وجود و حضور سیاسی غیر خودی و بالاخره عدم امکان نشستن در کنار غیر خودی حول وحدت عمل برنامه ای روی مسائل مشترک انگشت می گذارند. به درستی، خیلی دیگر از عزیزان از وجود هزاران مارکس و انگلس و لنین در جنبش سوسیال دموکراسی ایران صحبت می کنند که حتّی یکی از آنها هم حاضر نیستند به جای اینکه لنین باشد جای خود را با بوخارین، پولخانف، درژینسکی، زینویف ، تروتسکی و غیره عوض کند. اشکال کار کجاست؟ راه رفع این اشکال چگونه می تواند باشد؟ برنامه های عملی جهت رفع آن چگونه می تواند شکل اجرایی به خود بگیرد؟
من خود اگر بخواهم روی این مساله بیشتر صحبت کنم، به تکرار مکرّرات خواهم پرداخت، لذا به این اکتفا می کنم که خوشبختانه در زمینه های ذهنی چنین بیماری که درون جنبش سوسیال دموکراسی وجود دارد، مسائلی از قبیل اینکه باید حضور سیاسی غیر خودی را قبول کرد، به آن احترام گذاشت و در چهارچوبهء دموکراتیک وحدت عمل برنامه ای بر روی نکات مشترک از ضرورت های تاریخی زمان می باشد، اکثریّت ماها توافق پیدا کرده ایم و به آن معتقد هستیم. با وجود این، عادت های کهن اجازه نمی دهند تا ما عملاً بتوانبم به این وحدت های برنامه ای و ساختاری کوتاه و بلند مدّت جامهء عمل بپوشانیم. اشکال کار کجاها می تواند باشد؟
یک - سه اشکال فکری اساسی که می توانند مانع اساسی عدم پیشرفت در این زمینه باشند. اوّلی، اندیشه ای که محور آن بر اساس عدم اعتقاد به شکل گیری رهبری مستقل جبههء سکولار دموکراتیک می چرخد. صاحبان چنین اندیشه ای شکل گیری هر نوع سازمان دهی ائتلافی خارج حکومتی و موازی با حکومت ولایی - سپاهی را خطری برای راه رشد اصلاح گرایانه ای که با رهبری آقایان کروّبی و موسوی می تواند شکل بگیرد، تلّقی می کنند. این بینش بطور طبیعی بصورتی غیر مستقیم، در شرایطی که در حرف از وحدت صحبت می کند، عملاً می تواند نقش ترمز کننده ای در شکل گیری وحدت ساختاری و برنامه ای جبههء سکولار دموکراسی خارج حکومتی ایجاد کند.
این دوستان ما هر گونه صحبتی را که در زمینهء وحدت برنامه ای و ساختاری خارج حکومتی سکولار دموکراتیک صورت می گیرد را، با برچسب هایی مانند "رادیکالیسم" و " تند روی" و " افراطی گری" رد می کنند و باور آنها در زمینهء وحدت به این شکل است که "همه با هم بصورت کاروانی پشت سر آقایان موسوی و کروّبی حرکت بکنیم". منظور آنها در زمینهء برنامهء مشترک این وحدت عمل «بیانیه های آقایان موسوی و کروّبی و یا خواسته های حدّ اقل "جنبش سبز" می باشد». چنین اندیشه ای برای خویش نقش پیشاهنگی سیاسی حرکت مردمی را قائل نیست، در خود اراده ای برای ایفای نقشی در زمینهء رهبری نظری سیاسی جنبش قائل نیست و خود را چهار دست و پا تسلیم کاروانی کرده است که به دنبال آقایان کروّبی و موسوی باید در حرکت باشد. این دوستان فقط همه را تشویق می کنند که به این کاروان بپیوندند. این دوستان چون در حرف نمی توانند وحدت سکولار دموکراسی را نفی بکنند، لذا دامنه این مهّم را در حدّ بیانیهّ های مشترک و همکاری های پراکنده در پایین محدود نگه می دارند.
صاحبان اندیشهء دوم باورمندان و باز ماندگان اندیشهء فرقه گرایانه ای هستند که حاضر به وحدت عمل ساختاری اساسی بلند مدّت ما بین سازمان های سوسیال دموکراتیک و سکولار نیستند. صاحبان این اندیشه ها هنوز به تخطئه کردن فیزیکی و سازمانی بعضی از سازمان ها می پردازند و حاضر نیستند با تعدادی از آنها دور یک میز بنشینند. دوستانی که در حرف کلمهء وحدت از دهانشان نمی افتد، وقتی بطور مشخّص از آنها سوال می شود که "حزب توده ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، جبهه ملّی ایران، مشروطه خواهان و غیره" کجای این وحدت قرار می گیرند، به همان ادبیّات سوسیالیستی قرن نوزدهم برمی گردند و بغیر از خود و چندین گروه سیاسی خیلی کوچک مشابه خودشان در این وحدت سیاسی سراسری جایی برای سازمان های سکولار دموکراتیک اصلی عملاً قائل نمی شوند.
اندیشهء سوم اندیشهء یأس گرایانه ای است که با قطع امید از شکل گیری وحدت ساختاری و برنامه ای در بالا، وحدت در بالا را موکول به سازمان یابی وحدت عمل در پایین می کند. باورمندان این اندیشه بصورتی دردناک واقّعیت عقب نشینی جنبش مردمی بخاطر عدم وجود رهبری و پیشاهنگی شایسته و مقاومت جوانمردانه زندانیان سیاسی و مبارزان داخلی را به عنوان واقعّیت عینی ذکر می کنند. آنها به تاثیرات ادامه دار محاصرهء اقتصادی و تاثیرات تورّمی و تخریبی یارانه ها واقف بوده و می دانند که تاثیرات فشارهای اقتصادی ناشی از این شرایط پتانسیل ایجاد حرکات اعتراضی مردمی قابل توّجهی را خواهد داشت.
اگر یکی از کمبودهای قیام 22 خرداد 1388 این بود که اعتراضات در زمینهء اصلاحات سیاسی در میان جوانان، زنان و روشنفکران سیاسی، نتوانست پشتوانه ای از حمایت اعتراضی کارگران، کسبه و زحمتکشان و جنبش های ملّی را بدنبال خویش بکشد، این شرایط بحرانی اقتصادی می تواند چنین پتانسیلی را از درون خویش به حرکت در بیاورد. بر بستر چنین شرایط اعتراضی صنفی، ساختار نهادهای دموکرتیک و مدنی مردمی می توانند شکل بگیرند و پشتوانه قدرتمندی برای تحوّلات سیاسی دموکراتیک گردند.
دو - مشکلات برنامه ای. اندیشه ای که به غلط نقش اپوزیسون خارج حکومتی و خصوصا خارج از ایران را به نقش حمایتی از آقایان موسوی و کروّبی تقلیل می دهد، طبعا نمی تواند به منشور و برنامه مستقّلی برای این حرکت معتقد باشد. منشور چنین جریان فکریی بر مبنای پتانسیل های تاریخی، مدنی، فرهنگی و اجتماعی مردمی در این مقطع تاریخی و پتانسیل های قدرت حرکت مردمی قرار ندارد، بلکه بر مبنای اصلاحات در حدّ ظرفیت های ذهنی - طبقاتی - اجتماعی – سیاسی ِ آقایان موسوی و کروّبی تنظیم می گردد. چنین بینشی نمی تواند در راستای یک تحوّل اجتماعی بنیادین سیاسی - اجتماعی به نیازهای تاریخی پاسخگو باشد. منشور تحوّل دموکراتیک باید مستقّلاً توسط جبههء سکولار دموکراسی مستقّل خارج حکومتی تنظیم گردیده و بعنوان فانوس دریایی، چراغ راهنما، قانون اساسی آینده و برنامهء عمل مشترک چنین جبهه ای به موازات نظام ولایی سپاهی راهنمای حرکت همگانی باشد.
"امین حصوری ِ" عزیز به درستی در نوشتهء خویش مطرح می کند که "در عمل فقدان نگرش مستقّل و خود بنیاد نسبت به عمل سیاسی از سوی فعاّلین خارج کشور، یکی از دلایل مهّمی بود که مانع از آن شد که پتانسیل عظیم آزاد شده در میان جوانان ... به اقدام جمعی منجر شود". من یک گام فراتر می روم و می گویم که این " فقدان نگرش مستّقل" نه تنها جنبش جوانان خارج، بلکه تمامی جنبش سکولار دموکراسی و در راس آن جنبش سوسیال دموکراسی را آچماز کرده است. برای غلبه بر آن نه اقدامات از پایین، بلکه اقدامات اساسی از بالا و در سطح رهبری سازمانهای سیاسی سکولار دموکراتیک احتیاج می باشد.
سه - اشکالات ساختاری. باز برمی گردیم به همانء نقطه اوّل. سازماندهی از پایین؟ سازماندهی در بالا؟ شبکهء ساختاری حرکت کاروان تحوّل دموکراسی، مدرنیته و عدالت اجتماعی چه بافت های ویژه ای را در بر خواهد داشت؟ اگر مسالهء ساختارها را در دو زمینهء "ساختارهای صنفی، دموکراتیک و مدنی" در یک طرف و "ساختارهای سیاسی" در طرف دیگر زیر نظر بگیریم، هر کدام از آنها ویژگی های خاّص خود را خواهند داشت. تأثیر متقابل حرکت های ساختاری و شبکه ای "سیاسی " و "صنفی" بر همدیگر، یک مساله دیگری است که جای بحث خود را دارد. در این چند پاراگراف مختصر می توان به چند نقطه اساسی بعنوان فاکتورهای محوری این زمینه اشاره کرد.
اولاً، نقش اساسی سازمان های سیاسی در درجهء اوّل سهیم شدن و در صورت امکان به صورت دموکراتیک و قانونی اعمال کنترل قدرت سیاسی خویش در کشور و، از آن طریق، پیشبرد برنامه های اقتصادی، اجتماعی خویش می باشد. یادم نمی آید جایی در تاریخ دیده باشم که سیاست و یا برنامه یک حزب سیاسی از طریق تزریق آن به سازمان های سیاسی دیگر از طریق آنها پیاده و اجرا شده باشد. «سهیم شدن در قدرت سیاسی و حدّالامکان اعمال کنترل قدرت سیاسی از راهای دموکراتیک»؛ این اساس رسالت احزاب و آلترناتیو های سیاسی می باشد.
سازمان های "صنفی، دموکراتیک، مدنی" مختصّ بخش ویژهء اجتماعی بوده و یا هدف ویژه و محدودی را تعقیب می کنند. آنها در راستای مراقبت و محافظت از منافع ویژهء آن گروه اجتماعی ویژه و اعتلا و رشد و ترقّی ارزش ها و امکانات همان گروه ویژه تشکیل می گردند. "سندیکاها و انجمن های کارگری"، "کانون هنرمندان و نویسندگان"، "انجمن دفاع از حقوق بشر" و "انجمن دفاع از زندانیان سیاسی" از جمله این نهادهای صنفی، مدنی و دموکراتیک می توانند باشند.
آیا اصلاً منطقی به نظر می آید که شکل گیری نهادهای صنفی مشروط و منوط به تشکیل احزاب سیاسی و آمدن رهنمود از طرف این احزاب و یا تدوین برنامه های احزاب سیاسی باشد؟ آیا نبايد بر عکس این مساله را مدّ نظر قرار دهیم؟ یعنی تشکیل، برنامه ریزی و تدوین سیاست های احزاب سیاسی به چه اندازه منوط و وابسته به تشکیل نهادهای صنفی بوده و آنها را پیش شرط کارکردهای ساختاری خویش قرار می دهد؟ به نظر من، با وجود قبول تاثیر متقابل "سازمان های سیاسی" و "سازمان های صنفی دموکراتیک" بر همدیگر، می شود با قدرت گفت که عمدتاً این دو تا از همدیگر مستقّل بوده و مستقلاً عمل می کنند. اعضای یک صنف مخصوص، بدون توجّه به اینکه احزاب سیاسی چه کار می کنند، در شرایطی که امکانات دموکراتیک تشکیل آن فراهم گردد و نیازهای صنفی - دموکراتیک آنها ایجاب بکند، به تشکیل نهاد صنفی دموکراتیک خویش اقدام می کنند. سازماندهی دموکراتیک از پایین، هیچوقت پیش شرط تشکیل نهادها، ساختارها و یا ائتلاف های سیاسی نبوده و نمی تواند باشد.
مورد دیگری که می شود به آن اشاره کرد این است که تجربه نشان می دهد که در مقایسه با ائتلاف های ساختاری بلند مدّت سیاسی در سطح رهبری سازمان های سیاسی، وحدت عمل در پایین و همکاری عملی روی اقدامات و اکسیون های مشترک در سطح بدنهء سازمان های سیاسی از طریق اشتراک فعّالانه در فعّالیت هایی دموکراتیک بمراتب جدّی تر و پر ثمرتر حالت اجرایی بخود میگیرد.
آن اندیشهء سیاسیی که وظایف سیاسی و ساختاری خویش را موکول و مشروط به "سازماندهی از پایین" می کند، به نحوی از زیر وظیفهء اساسی ساختاری سیاسی خویش شانه خالی می کند. اندیشهء تسلیم طلبانه، دنباله روانه، و غیر باورمند به نقش پیشاهنگی جبههء مستقّل سکولار دموکراسی، بعنوان ساختار سیاسی مجهّز به درست ترین پلاتفورم تحوّل، مستقیماً نمی آید بگوید که "ما ساختار آلترناتیو سیاسی موازی نظام ولایت فقیه" را نباید تشکیل دهیم. آنها با مشروط کردن "تشکیل جبههء آلترناتیو سیاسی مدرن، سکولار و دموکراتیک موازی با نظام ولایت فقیه" به هزار و یک دليل فرعی، از زیر مسئولیّت سیاسی خویش شانه خالی کرده و همه را منوط به پیش شرط هایی می کنند که غیر از دور خود چرخیدن، چیر دیگری نمی تواند باشد.
نتیجه گیری اجرائی. جهت غالب آمدن بر این بیماری های ساختاری جنبش سکولار و عدم امکان تشکیل جبهه ای فراگیر از سازمان های سکولار دموکراتیک، در کنار تمامی اقداماتی که هر روز صورت می گیرد، باید میز گردهای دنباله دار در سطح رده اوّل رهبری سازمان های سکولار دموکراتیک با شرکت فّعالانه نمایندگان همهء سازمان های سکولار دموکراتیک شکل بگیرد. این میز گردها می توانند سلسله وار و ادامه دار دوام داشته باشند. این میزگردها از یک طرف امکان آن را فراهم می کنند که آنهایی که تا دیروز همدیگر را قبول نداشتند، بتوانند در کنار همدیگر بنشینند. از طرف دیگر، کسانی که بصورت فیزیکی در کنار همدیگر و با همدیگر صحبت نمی کردند، بتوانند حرف های همدیگر را گوش کنند. بعد از مدتیّ این مساله جا می افتد که رهبری همهء این سازمانها دور یک میز بنشینند و حضور همدیگر را در کنار همدیگر قبول بکنند.
مرحلهء بعدی می تواند تشکیل کمیسیون های ویژه ای جهت کار کردن روی فورمول بندی بخش های مختلف برنامه ای مشترک از یک طرف، و مباحثات در زمینه چگونگی کارکرد بر سر مسائل مورد اختلاف، از طرف دیگر، باشد. این میز گردها، مذاکرات و مباحث باید در ادامهء خود بتوانند برنامهء مشترک و منشور تحوّل جبههء فراگیر سکولار دموکراسی را جهت عبور از نظام ولایت سپاهی تنظیم بکند. این میزگردها در ادامه خود می تواند محورهای نظام نامه ای و ساختاری نهادی فراگیر مثل "کنگره ملّی دموکراتیک ایران" و یا ساختاری مشابه آن را پی ریزی بکند.
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=23428
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|