بازگشت به خانه

چهارشنبه 19 آبان  1389 ـ  10 نوامبر 2010

 

حکومت سکولار، حکومتی برای پاسداشت حرمت

گفتگو با محمد جواد اکبرين*

گفتگوگر: سايت انتخابات آزاد

گفتگوگر: ضروری ترین اصل در حال حاضر شاید گذار بی خشونت با کمترین خطر به سمت دموکراسی باشد. شما چه الگو یا استراتژی برای این گذار ارایه میدهید؟ آیا اساسا الگویی موجود است؟ و مشخصا مهمترین تهدید برای این دوران گذار را چگونه ارزیابی می کنید؟

پاسخ: ما خوشبختانه وارث تجربه های عظیم تاریخی هستیم و رنج های بزرگی مانند دو جنگ جهاني، رفتارهای نژادپرستانه، بمباران اتمي، جنگ ويتنام  و فاشیزم و نازیسم و استالینیسم را پشت سر گذاشته ایم. در همهء این رنج ها نظریه پردازانی آمدند و برای رهایی از آن وضع موجود و رسیدن به افق موعود فکر کردند و پارادایم های مختلفی را عرضه و تجربه کرده اند. وقتی می پرسید چه الگو یا استراتژی وجود دارد پاسخ دشوار می شود؛ ترجیح می دهم بگویم که اگر بنا را بر این بگذاریم که از "پارادایم خشونت" پرهیز کنیم طبیعتاً راه برای الگویی متناسب با تجربه های پیشین و خواسته های امروزمان باز می شود. تأکیدم بر این مقدمه برای این است که معتقدم ما هنوز بنا را بر نفی و پرهیز از خشونت نگذاشته ایم و نتوانستیم بگذاریم. عقل مان قانع شده اما دلمان نه! نشانه اش هم همین است که هنوز رفتارهای انقلابی برای مان شیرین است و وقتی می بینیم جنبش سبز از کف خیابان به خانه ها رفته تا در شبکه های اجتماعی بازتولید شود ناراحت و گاهی عصبانی می شویم.

به گمانم نظریه پردازانی مانند هانا آرنت هم همین طور به مسئله نگاه کردند؛ آنها هم گفتند که برای تغییر، چه نباید بکنیم و نگفتند لزوماً چه باید بکنیم. او آمده و خشونت را تحلیل کرده و گفته که نتیجه طبیعی به بن بست رسیدن گفتگوست.

خوب! روشن است که با دولت جبار و توتالیتر نمی توان گفتگو کرد؛ اینجاست که جستجو درباره «بدیل گفتگو» آغاز می شود.

به تعبیر آرنت، وقتی قلمرو عمومي کمرنگ می شود و عمل و گفتار به حاشیه می رود خشونت می شود متن؛ وقتی این گزینه، "نباید" قطعی ما باشد راه برای گزینه های دیگر باز می شود.

از قضا تهدید همین است که به نزدیکترین و طبیعی ترین واکنش در برابر جباریت رضایت دهیم و تا زبان گفتگو را بریدند دست هامان را مشت و عقده هامان را عقیده کنیم و به انتقام رو بیاوریم. به نظر من مرز بین اقدام برای گذار به دموکراسی و انتقام برای خاموشی آتش کینه از دیکتاتور بسیار ظریف است و اشتباه گرفتن این دو خطری است که ما آسیب دیدگان از دیکتاتوری را تهدید می کند.

 

گفتگوگر: نقش جنبش سبز در تسریع به سمت دموکراتیزاسیون در ایران چگونه بود و بزرگترین دستاورد این حرکت عظیم اجتماعی را د ر چه شاخصه هایی می دانید؟

پاسخ: روشن ترین دستاورد را ابتدا در خود جنبش و بعد در نسبت با دولت خودکامه می بینم؛ در خود جنبش ما از بت پرستی و دروغ های بت پرستانه فاصله قابل توجه و امیدوار کننده ای داریم.

این ویژگی دولت کنونی نیز هست که همه چیز را در اطاعت و تمرکز بر خواسته های نهاد رهبری خلاصه می کند و در این راستا خود را مجاز به تولید هر دروغی می داند.

باز هم ارجاع میدهم شما را به نظر و تجربه آرنت؛ او دو دسته دروغ را می شمارد یکی در قالب تبليغات و دستکاري در واقعيت و دیگری در فرآيند تصميم سازي به صورت دستکاري در واقعيت با هدف تطبيق واقعيت با نظریه ها.

دموکراتیزاسیون بدون فاصلهء معنا دار با خصوصیات اخلاقی دولت های خودکامه میسر نیست. رابطهء ما با نمادها و رهبران جنبش رابطه اتحاد و انتقاد است و برای به کرسی نشاندن پارادایم های مان، تحریف یا جعل واقعیت نمی کنیم.

همین که به سادگی نمی توانیم الگو معرفی کنیم و در راهبردها و راهکارها با احتیاط و افتان و خیزان جلو می رویم این از نظر من یک دستاورد است و بر خلاف برخی از دوستان، اینها را ضعف تلقی نمی کنم.

 

گفتگوگر: آیا جنبش سبز که با شعار «رای من کجاست؟» شکل گرفت قابلیت ایجاد یک کمپیین فراگیر حول محور انتخابات آزاد را دارد؟

پاسخ: پاسخ این سوال تا حدود زیادی بستگی دارد به رفتار حکومت ایران. اگر داستان به همین جا برسد که خیلی خوب است اما معلوم نیست با این جهالت مستمر و خودکامگی های کورشان بگذارند مخالفان شان به ایجاد یک کمپین فراگیر برای برگزاری انتخابات آزاد فکر کنند. اگر دولت به این روند ادامه دهد ممکن است جنبش سبز به ایجاد کمپین های دیگری برای دست زدن به یک سلسله نافرماني های مدني فکر کند اما به هر حال، توانایی ایجاد چنین کمپین هایی حول محورهای خاص و فراگیر هنوز وجود دارد.

 

گفتگوگر: نیروهای اجتماعی شکل دهنده جنبش سبز چه گروه های اجتماعی بودند و مهمترین پیام این جنبش و یا تاثیر این جنبش بر روی تحولات اتی ایران چیست؟

پاسخ: بگذارید با اشاره به دیدگاه آقای آلن تورن، استاد برجستهء جامعه شناسی دانشگاه سوربن، به این پرسش پاسخ دهم؛ تورن، در تحلیل جنبش های اجتماعی، کنش را اصل می داند و معتقد است که جنبش ها موجب خلق ارزش های جدید می شوند و به وسیلهء این جنبش هاست که شاهد کنش های سازمان یافته ای هستیم که تاریخ را تحت تاثیر خود قرار می دهند. او مسئلهء "هویت" را یکی از اصول جنبش های اجتماعی می داند؛ از این منظر در ترکیب جنبش سبز ما سه نسبت با هویت می بینیم: تثبیت هویت، تغییر هویت و تعریف هویت.

در نسبت اول، اصلاح طلبانی هستند که از زمان آمدن سید محمد خاتمی بنا را بر تغییر وضع موجود و اصلاح آن بر مبنای قانون اساسی گذاشتند، آنها با تمام توان شان آمده اند، حکومت هم تمام توانش را در نابودی شان گذاشته، رسانه های شان را بسته، احزاب شان را منحل کرده، سران شان را زندانی کرده، نمایش اعتراف تلویزیونی راه انداخته و خلاصه آنها را دشمن اصلی خود میداند؛ چون می داند این مرحله برای آنها مرحلهء "تثبیت نهایی هویت" است؛ هویتی که ریشه در انقلاب 57 دارد و حالا قرار است با اعتراف به اشتباهات سی ساله (از جنس نقد درونی مصطفی تاج زاده) به ارزش های نخستین انقلاب باز گردد تا نه گذشته اش هدر رود نه هزینه یک دگرگونی تمام عیار بر ایران تحمیل گردد. جبههء مشارکت مصداق بارز این دسته است.

در نسبت و دستهء دوم، اپوزیسیونی هستند که در سه دههء گذشته، نه چندان واقع بین بوده اند و نه چندان مطالبات دموکراتیک داشته اند؛ حالا به نتایج تازه ای رسیده اند، فهمیده اند برای بازگشت به خانه پدری شان باید از تئوری های مندرس و شعارهای دور از آرمان های واقعی مردم کوچه و خیابان های ایران فاصله گرفت و بعضی مقولات را دوباره فهمید. آنها در مرحلهء تغییر گام به گام هویت اند و به صراحت عرض کنم علاوه بر اکثریت نیروهای چپ که واقع بینی و شعور اجتماعی و فلسفی و جامعه شناختی شان انصافاً تحسین برانگیز است، حتی سلطنت طلب ها هم در دامنهء این تغییر قرار گرفته اند و در سال های آینده بعید نیست بدنهء سازمان مجاهدین خلق هم به دامن جنبش زنده و سبز مردم بپیوندند.

اما اکثریت از آنِ دسته سوم و نسبت سوم است؛ کسانی که به دنبال تعریف هویت اند. نسل تازه ای که هویت جویی اش دو ویژگی عمده دارد کرامت بیشتر و رنج کمتر آنها نه دنبال آرمان های ایدئولوژیک اند نه دغدغهء باورهای رساله ای مذهبی دارند. بیشتر معنوی اند تا دیندار،  بیشتر نگران انسان بودن خود و جامعه شان هستند تا چیزهای دیگر؛ می خواهند کمتر رنج بکشند و در فرهنگ و سیاست و امنیت و اقتصاد عزیزانه تر زندگی کنند. این ترکیب را باید بیشتر و بهتر شناخت تا بتوان جنبش سبز را تحلیل کرد جنبشی که محل ظهور و حضور تمام عیار این ترکیب از جامعه ایران است.

 

گفتگوگر: آیا کمپین انتخابات آزاد میتواند و پتانسیل ایجاد اتحاد بین نیروهای اپوزیسیون خارجی را دارد؟ و اصولاً وجود و گسترش این گفتمان می تواند تمرینی برای نیروهای مختلف سیاسی برای پذیرش نتایج یک انتخابات است؟

پاسخ: می توان به این کمپین امید بست، اما مبانی نظری و تمرین عملی محکمتری می خواهد تا پا بگیرد؛ راستش به تحمل خودمان که نگاه میکنم نگران می شوم، ما نه دموکراتیک تربیت شدیم و نه تحمل دموکراسی را داریم و به گمانم راه زیادی برای تحقق چنین کمپین فراگیری داریم.

 

گفتگوگر: مدل مطلوب حکومت در نظر شما چیست و چنانچه در یک سیستم آزاد مردم به مخالفین شما رأی دادند آیا شما تن به رأی مردم با حفظ حق مبارزه سیاسی برای بدست اوردن قدرت در آینده می دهید؟

پاسخ: راستش من نمی دانم منظور از واژهء "شما" در این سوال چیست؟ من یک دین پژوه و روزنامه نگارم نه بیشتر؛ فعلا هم نماینده هیچ جریان سیاسی خاصی نیستم که مخاطب پرسش شما باشم. اما یافته های شخصی من می گوید باید برای رسیدن به یک حکومت سکولار تلاش کنیم تا هم حرمت انسان پاس داشته ، هم خداوند با همهء عظمتش در تفسیر گروهی کوچک خلاصه نشود، و همه آدمیان در آغوش او جا بگیرند و شیرینی ایمان را تجربه کنند.

برگرفته از سايت انتخابات آزاد>>>

 

* شرح حال حجت الاسلام محمد جواد اکبرین از ويکيپديا (1386):  روزنامه نگار و دبیر کل مجمع طلاب خط امام. وی تحصیلات حوزوی خود را در سال ۱۳۶۷ آغاز کرده و تا سطح خارج ادامه داده‌است و فعالیت روزنامه نگاری و سیاسی خود را پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ با درج مقالاتی در رونامه‌های نشاط و عصر آزادگان آغاز کرد. وی پس از توقیف مطبوعات در اردیبهشت ۱۳۷۹ از جمله روزنامه نگارانی بود که محاکمه و به یکسال زندان محکوم گردید. حجت الاسلام اکبرین از روحانیون حامی «کمپین یک میلیون امضا برای برابری» است و ازجمله مقاله‌ای با عنوان «سنت تبعیض علیه زنان» را منتشر ساخت و به همین دلیل نیز بازداشت و تحت بازجویی قرار گرفته‌است. همچنین مقاله وی با عنوان «راه بازرگان ، راه خمینی» واکنش محافظه کاران را به‌دنبال داشت. وی در سال ۱۳۸۶ نیز بدلیل درج مقالاتی در روزنامه اینترنتی روز هنگام بازگشت به لبنان جهت ادامه دوره تحصیلی دکتری خود، در فرودگاه مهرآباد توسط مامورانی که کارت شناسایی نهاد ریاست جمهوری و حکم دادگاه ویژه روحانیت را داشتند بازداشت گردید. در عین حال دادگاه ویژه روحانیتِ قم از تفهیم اتهام به وی خودداری کرده و اعلام کرده که هر گاه صلاح دانستند اتهامات را اعلام می‌کنند و حکم به ضبط گذرنامه وی و ممنوعیت خروج او از کشور داده‌است.

 

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com