|
جمعه 16 مهر 1389 ـ 8 اکتبر 2010 |
آقای شریعتمداری! اندازه نگه دار!
حشمت الله طبرزدی
خبرگزاری هرانا - حشمت الله طبرزدی زندانی سیاسی که اخیراً به 9 سال حبس تعزیری محکوم شده است، در واکنش به یادداشت روزنامه کیهان در مورخهء 5 مهر ماه، نامه ای را از زندان نگاشته است. متن این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته به قرار زیر است:
یادداشت روزنامه ی کیهان، مورخهء 5 مهر ماه تحت عنوان، «ما را که می شناسی»! را دیدم.
این یادداشت که به قلم مدیر مسئول روزنامه کیهان به نگارش درآمده با این مقدمه شروع می شود:
«نگارنده آرزو می کرد هرگز ناچار به نوشتن این نوشته نباشد، اما امام راحل ما- رضوان اله تعالی علیه- می فرمود؛ مسئولیت اهل قلم، فقط در مقابل آنچه می نویسد نیست بلکه به خاطر آنچه باید بنویسد و نمی نویسد نیز مسئولند و فردای قیامت در محضر خدا باز خواست می شوند. این وجیزه لبیک به همان وصیت پیامبرانهء حضرت امام (ره) است.نوشته ای با استناد به شواهد و دلایل غیر قابل تردید، در دفاع از ساحت مقدس دو سردار شهید. باشد خدا بپذیرد و همت و باکری نیز گره از ابرو بگشایند و شاهد باشند یاران از قافله جا مانده، رسم وفا از یاد نبرده و در مقابل- با عرض پوزش- «خون فروشی» آگاهانه یا ناخوآگاه کسانی که با آن دو شهید بزرگوار فقط «پیوند سببی»داشته اند، ساکت و بی تفاوت نشسته اند». (پایان نقل قول از کیهان).
با توجه به جمله های بالا، آشکار می شود که آقای شریعتمداری، انگیزه ی خود از نوشتن این یادداشت را دفاع از ساحت مقدس دو شهید، عمل به توصیه ی آیت اله خمینی، و مسئولیت پاسخگویی در روز قیامت دانسته و عمل خانواده ی دو شهید را که صرفاً دارای نسبت «سببی»(؟!) با آن دو شهیداند را «خون فروشی» معرفی می کند؟
آقای شریعتمداری، در همین مقاله، آقایان کروبی، موسوی، خاتمی، خانم زهرا رهنورد و... را به اقدامات ضد اسلامی و ضد ایرانی معرفی کرده و می گوید:
«انجام این جنایات و زشتی ها و پستی ها از سوی سران فتنه و عوامل میدانی آن ها که قابل انکار نیست. تمامی این اقدامات و مواضع ضد اسلامی و ضد انسانی آنان به ... که همت و باکری با این جرثومه های فساد و پلیدی و دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و امام ... وقتی همسران شهید همت و باکری به حمایت از فتنه بر می خیزند و برای ابراز ارادت، سربر آستان سران فتنه می سایند،... بلکه با تاسف باید گفت خون پاک همسران شهید خود را برای «فروش» به دشمنان خود و قاتلان همت و باکری عرضه کرده اند!... هنوز دیر نشده و راه بازگشت هست، که همسران این دو شهید بزرگوار به خیل عظیم خانواده های شهدا بپیوندند ... خداوند تبارک و تعالی در آیه ی نهم از سوره ی مبارکه ی تحریم، داستان همسران نوح علیه سلام و لوط علیه سلام را به عبرت آورده و ... و دست کم آنکه نشان می دهد پرورش یافتگان مکتب اسلام، اگرچه با مشاهده ی خروج همسران دو شهید بزرگوار خویش از حلقه ی بینش و منش آن شهیدان... امید آنکه همسران گرامی آن دو شهید بر این برادر خویش خرده نگیرند ... اگرچه لیاقت همراهی با آن دو شهید بزرگوار را نداشته است ولی بر این باور است که آنان را بهتر از همسران شان می شناسد و...» (پایان نقل قول از کیهان)
این ها فرازهایی از یک یادداشت بلند است. من با دیدن این یادداشت، با احساس متناقضی روبرو شدم. از یک سو به شدت تاسف خوردم. از دیگر سو، برای پاسخگویی تحریک شده و قلم به دست گرفتم. در عین حال، نمی خواستم از روی عصبانیت چیزی بنویسم. ضمن این که برای این نوشتهء در جهت تنبه! شریعت مداری و همفکران او اثری نمی یافتم، اما به هرحال انگیزه ای من را وا می داشت تا «یادداشت »کیهان را بدون پاسخ نگذارم.
شاید دلیل اصلی اش این است که بین خانواده ی خودم و خانواده های باکری و همت وجه مشترکی یافتم. یا شاید به این دلیل که بین راهی که خانواده های باکری و همت در آن قدم نهاده اند و راهی که خود و خانواده ام برگزیده ایم هم سویی می بینم. یا این که همه ی این مباحث را در زمینه و مضمونی آشنا قابل بررسی یافته ام. به هر دلیل، امیدوارم این نوشته ام، بیش از آن که به جدال و نزاع دامن بزند، برانگیزاننده ی حس های سودمند باشد.
به منظوراین که به قلم کین آقای شریعت مداری گرفتار نشده یا از شدت کینه توزی اش بکاهم، ابتدا خودم را معرفی می کنم. اگرچه نیک آگاهم که او اگر من را از خودم بهتر نشناسد(؟!) حتماً خوب می شناسد. من برادر دو سردار شهید بزرگوار، احسان و ابوذر هستم.احسان در 21ام مهر ماه سال 59 در پل «مارد» آبادان شهید شد و ابوذر در 28 شهریور 63 در آبادان به شهادت رسید. خودم طی سه دوره و به عنوان نیروی داوطلب یا بسیجی در کسوت «تخریب چی» در جبهه ها حاضر شدم که دو ترکش از آن دوران به یادگار دارم. همزمان، دو برادر دیگرم، حمید رضا و بهروز، نیز در جبهه ها حضور داشتند و خانواده ام به مدت 8 سال از آوارگان جنگ به حساب می آمدند. پدرو مادرم از دو برادر شهیدم سه فرزند یتیم به ارث بردند که البته پدرم زیر بار این مصائب کمر خم کرد و خیلی زود (21 خرداد 67)از پا در آمد. در زندگی شخصی به حق کسی تجاوز نکردم، پایبند عقاید شخصی ام بوده، به حق خود قانع و جز راه خانه، جبهه، و در 16 سال اخیر زندان، هیچ راه دیگری را بلد نبوده و تاکنون از ایران پا بیرون نگذاشته ام و نخواهم گذاشت. به اصول اخلاقی پایبند هستم و برای عقاید دیگران احترام قائلم. البته در مقابل هر نوع تبعیض، بی عدالتی، ظلم و حق کشی در هر مرتبه ای به شدت حساس هستم. بر ظالم می تازم و همواره تلاش کرده ام از مظلوم دفاع نمایم.
بنابراین ،آقای شریعتمداری نمی تواند به من انگ جاسوسی، مافیا، فساد، جیره خواری، ضد مذهب بودن و وطن فروشی و امثال آن بزند. انگ هایی که تاکنون بر من وارد کرده عبارتند از :قدرت طلب بودن، راه گم کرده، بازی خورده و از این دست. با این حال در نظر دارم چند کلامی با آقای شریعتمداری دوستانه سخن بگویم.
ایشان مبنای مقاله ی خود را بر این قرار داده است که او، به این دلیل که از ولایت فقیه و اراده ی حاکم دفاع کرده و مستقیماً نمایندگی ولی فقیه را دارا می باشد، بنابراین حتماً در جهت رضایت خدا و خواست شهیدان جنگ و انقلاب قدم زده و دیگران، حتی نزدیک ترین اعضای خانواده ی شهدا، یا نزدیکترین یاران آیت اله خمینی، مثل کروبی و موسوی، گمراه، ضد اسلام، ضد ایران و ضد انقلاب هستند!
این برداشت من از یادداشت کیهان است. پاسخ من اما این است که فرض را بر این می نهیم که منطق جناب شریعتمداری درست باشد. یعنی ولی فقیه به چند واسطه نماینده ی خدا باشد و رضایت او در طول رضایت خدا باشد. ولی آیا برای کسب رضایت او نمی بایست حقوقی برای مخالفین یا به زعم ایشان، گمراهان قائل بود؟ وقتی ولی فقیه حاکم بوده و به اراده ی او، دولت ها جا به جا شده و مخالفان منکوب گردیده و قوای حکومتی در مسیر های مورد نظر قرار می گیرند، چه نیازی است که امثال شریعتمداری، مخالفان را به انواع اتهامات بیارایند؟ وقتی اسلحه و کلید زندان در دست حاکم است، چه نیازی است تا اینگونه بی پروا، مخالفان را زیر رگبار انواع نا سزاها قرار داد؟ بداخلاقی و فحاشی چرا؟
آقای شریعتمداری، در همین شماره از روزنامه ی خود، از زهرا رهنورد به عنوان عجوزه ی سیاسی یاد می کند. او همسر رییس جمهوری فرانسه را فاحشه یاد می کند. بارها و بارها خانم سکینه ی آشتیانی را به زنای محصنه متهم کرده است. کروبی را فردی قدرت طلب، ساده لوح و بازی خورده می نامد. به موسوی انواع اتهامات فردی و اجتماعی بار کرده و، از زبان رییس شورای نگهبان، آن ها را متهم می کند که از امریکا یک میلیارد دلار پول گرفته اند. نخست وزیر ایتالیا را عامل مافیا می نامد و در مورد اپوزسیون ایران می گوید: «مگر اپوزسیون با آن همه جنایت و جاسوسی و وطن فروشی و کاسه لیسی هنوز آبرویی برایش مانده که بر زمین بریزد؟» (نقل از گفت و شنود همین شماره).
در همین «یادداشت روز»، جنبش سبز، با میلیون ها طرفدار، و رهبران آن را به ضد اسلام و ضد ایران متهم می کند.و در فرازی از آن می گوید:
«آیا سران فتنه ی 88 و عوامل میدانی آن ها، به ساحت مقدس حضرت اباعبداله الحسین علیه السلام اهانت نکرده اند؟ وجود مبارک حضرت بقیه اله اعظم، ارواحناله الفدا، را انکار نکرده اند؟روز قدس به نفع اسراییل شعار ندادند؟ روز 13 آبان به حمایت از امریکا عربده نکشیدند؟ به ساحت ملکوتی امام راحل(ره) اهانت نکردند؟...» (پایان نقل قول از کیهان).
آیا اگر فرض را بر این قرار دهیم که ولی فقیه حق مطلق بوده و رضایت او در جهت رضایت خداست،در آن صورت این حق را نیز خواهیم داشت که هرگونه داوری در حق مخالفین روا بداریم؟
آیا موسوی، کروبی، رهنورد، خاتمی، صانعی و... منکر امام زمان، ضد اسلام، ضد ایران و مخالف امام حسین هستند؟ آیا اپوزسیون، جاسوس، وطن فروش و بیگانه پرست است؟ در کدام محکمه ی صالحه، چنین اتهامات سنگینی به اثبات رسیده است؟
آقای شریعتمداری، فقط به این دلیل که خانواده های شهید باکری و همت از جنبش سبز حمایت کرده و در مقابل حمله ها و فشارها از رهبران این جنبش جانب داری نموده اند، آن ها را «خون فروش» نامیده است؟!
چنین اتهامات سنگین، چگونه و در کدام محکمه ی صالحه به اثبات رسیده است؟ کدام مرجع اجتماعی صالحه، چنین امری را تایید کرده است؟ آیا کسانی چون سران جنبش سبز ،جز اجرای قانون اساسی در حوزه ی مربوط به حقوق اساسی ملت، نظر دیگری داده اند؟
من، شخصاً، هیچ گاه خشونت طلبی برخی طرفداران جنبش سبز را رد نمی کنم. یعنی می دانم که برخی خشونت طلبان در جنبش سبز فعال بوده و همواره چنین رویه ای را محکوم کرده ام. تا آنجا که آگاه هستم، رهبران جنبش سبز نیز هیچ گاه، هیچ نوع خشونت گفتاری و رفتاری را تایید نکرده اند.
فرض را براین قرار می دهیم که عناصری در جنبش سبز همه ی اقدامات گفتاری و رفتاری بیان شده در مقاله ی کیهان را مرتکب شده باشند، ولی آیا چنین خطاهایی مجوز بی انصافی به آقای شریعتمداری و همفکران او خواهد داد که نظر و عمل آن ها را به رهبران جنبش سبز نسبت بدهد؟
من، در این نقد، صرفاً بر اخلاق، انصاف و عدالت در داوری تاکید می گذارم. درباره ی حق و ناحق بودن ادعا سخن نمی گویم برای این که مساله از چنین سطوحی گذر کرده است.
آقای شریعمتداری رضایت ولی فقیه را رضایت خدا، همه ی مردم ایران و «خیل عظیم خانواده های شهدا »می داند؛ خوب بداند! او حق دارد اندیشه و راه خود را حق دانسته و اندیشه ی مخالف را باطل به حساب آورد. اگرچه در دنیای مدرن، جرم مطلق گرایی، شکسته و بی اعتبار شده است. اما اخلاق حکم دیگری دارد. اخلاق به اندیشه ی حاکم اجازه نمی دهد که بر سر نیزه تکیه زده و هرگونه که بخواهد بر مخالفین بتازد. همگان آگاه هستند که اصلاح طلبان فعال در جنبش سبز نه تنها به دین اسلام و مذهب شیعه پایبند هستند، بلکه از نزدیکان و وفاداران به اصول انقلاب و خط امام اند. اما آقای شریعتمداری، در اقدامی ضد اخلاقی و غیر منصفانه، آن ها را ضد اسلام، ضد ایران و ضد انقلاب معرفی می کند. او عدالت، اخلاق و انصاف را در پای دفاع از قدرت سیاسی ولی فقیه، زیر پا می گذارد و
نام این کار ضد اخلاقی را رضایت مندی خدا می نامد!
اکثریت قاطع اپوزسیون، انسان هایی وطن پرست و شریف اند؛ اما آقای شریعت مداری صرفاً به این دلیل که آن ها مخالف نظام سیاسی حاکم بر ایران هستند، آنان را وطن فروش و جاسوس معرفی می کند. هزاران تن از اعضای خانواده های شهدا و ایثارگران، از جنبش سبز حمایت کرده و با حاکمیت سیاسی فعلی مخالف هستند؛ اما آقای شریعتمداری، در یک بی انصافی آشکار و دروغ بزرگ، آنان را طرفدار اراده ی حاکم معرفی می کند. او بی انصافی، بی عدالتی و بی اخلاقی را تا آنجا می کشاند که خانواده های باکری و همت را «خون فروش» معرفی می کند.
اگر آقای شریعتمداری خود عضوی از خانواده های شهدا می بود، و از نزدیک به وابستگی عاطفی آن ها به همدیگر و مصائب برجا مانده از فقدان آن ها آشنا می بود، هیچ گاه به خود اجازه نمی داد از جانب همه ی آ نها سخن گفته یا، بدتر از این، نمونه های این خانواده های مصیبت دیده را به «خون فروشی» متهم نماید.
آیا به راستی حفظ قدرت، حتی اگر آن قدرت مقدس و به واقع خدایی باشد، ارزش چنین مظالم و جفاها را دارد؟ آیا استفاده ی ابزاری از دین، مذهب، خدا، معنویت و خون شهدا، امری اخلاقی است؟ مگر خون شهدا، آبروی آن ها و اعتبار خانوادگی اشان، پول نفت و گاز است که به آن چوب حراج می زنید؟ چرا اندازه نگه نمی دارید؟ چرا برای حریم خصوصی افراد ارزش قائل نیستید؟ چرا مخالفین را به فساد، فحشا، وطن فروشی، رذالت، خون فروشی، قدرت طلبی، بیگانه پرستی، گمراهی و... متهم می کنید؟
گیرم که ولایت فقیه،حکومت خدا و اراده ی ولی فقیه، اراده ی خدا و طرفداران او، از ملائکه و فرشتگان برتر باشند؛ گیرم که مخالفان ولی فقیه و حکومت او، در مسیر گمراهی باشند؛ کدام مرجع و محکمه ی عادله به شما اجازه ی بی انصافی، بی عدالتی و بی اخلاقی در برخورد با آن ها را داده است؟ آیا چنین اخلاق و منطقی را از خدا و پیامبر آموخته اید؟ اگر چنین است به ما نیز بگویید تا آگاه شویم.
همه ی حکومت ها، اعم از دینی یا غیر دینی، دارای اپوزسیون و مخالف هستند؛ آیا آن ها نیز در برخورد با مخالفان خود همه ی مقدسات را هزینه می کنند؟ آیا دین، مذهب و معنویات را ابزار قدرت می سازند؟ کدام مرجع صالحه ای مرحوم منتظری، دستغیب، صانعی، خاتمی، موسوی، کروبی،ب یات زنجانی، طاهری و صدها روحانی و غیر روحانی را بی دین معرفی کرده است که شماها اینگونه بی محابا علیه آن ها تاخته و حتی ضد اسلام معرفی شان می کنید؟ وقتی در مقابل روحانیون چنین رفتاری می کنید، وای به حال دیگران! وقتی با خانواده ی همت و باکری چنین می کنید وای به حال دیگران!
هیچ کس حق ندارد از جانب خدا، همه ی مردم ایران، و شهدا سخن بگوید. من خود شاهد خشونت های نیروهای ولی فقیه در برخورد با مخالفان بوده ام. من خود شکنجه های نیروهای ولی فقیه را از نزدیک لمس کرده ام. من خود، دروغگویی طرفداران و سربازان ولی فقیه را بارها و بارها شنیده ام.
من خود ظلم بی حد حکومت ولی فقیه را از نزدیک لمس کرده ام. ولی هیچ گاه به خود اجازه نداده ام، از زبان توهین و هرزه گویی علیه آن ها استفاده نمایم. شما در حالی این زبان را علیه دیگران به کار می برید که در قدرت بوده و کلید دار زندان و انبار دار اسلحه هستید. دیگران را به باد فحش و ناسزا و «خون فروشی» می گیرید و در عین حال ادعا می کنید که به قصد قربت به خدا چنین می کنید!
به راستی چه تضمینی وجود دارد که طرفداران دو آتشه ی حکومت، با خواندن مقاله های آقای شریعتمداری، دست به ترور مخالفین نزنند؟! آیا هجوم برندگان به خانه کروبی و حمله برندگان به مسجد قبای دستغیب و خانه صانعی، تحت تاثیر مقاله های امثال شریعتمداری نبوده اند؟ آیا نوشته های جناب شریعت مداری باعث اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و بر هم زدن نظم عمومی به قصد سرکوب مردم و حمله به مخالفین نشده اند؟!
اختلاف سیاسی ما با آقای شریعتمداری به اندازه ای عمیق است که سخن گفتن از آن بیهوده است. من و امثال من خود را زندانی شریعتمداری ها می دانیم، اما شاید این انتظار بسیار بی جایی نباشد که من از ایشان بخواهم در دشمنی ورزی های خود علیه اپوزسیون و جنبش سبز، کمینه هایی از انصاف، عدالت و اخلاق را رعایت نماید. شرایط همیشه اینگونه نخواهد بود. خوب است روش متمدنانه و اخلاقی در دشمنی ورزی های علیه یکدیگر را یاد بگیریم. امام حسین، خطاب به لشکر یزید، می گوید:
«اگر دین ندارید حداقل آزاده باشید». به نظر من، این عبارت ناظر بر رعایت اصول اخلاقی در جنگ ها و دشمنی ورزی ها است.
همه ی حرف من با آقای شریعتمداری همین یک جمله است. خانواده های شهدا نیز بخشی از مردم ایران هستند. بخشی از آن ها حامی حکومت اند، بخشی نیز مخالف و منتقد. کما اینکه اگرچه بخش بزرگی از مردم ایران شیعه اند، اما لزوماً حکومت دینی ولی فقیه را حکومت خدا ندانسته و اکثریت آنان با این حکومت مخالف بوده و خواهان حکومت عرفی هستند. به همین دلیل نباید دین، خدا و شهدا را موضوع مورد مناقشه قرار داد. آقای شریعتمداری و همفکران که اینک در مصدر قدرت و حکومت نشسته اند، حق ندارند از خدا، دین و شهدا استفاده ی ابزاری کنند.
آن ها حق دارند حکومت خود را بهترین حکومت روی زمین معرفی کنند که می کنند. حق دارند نظرات خود را تبلیغ کنند که می کنند. حق ندارند از قدرت برای سرکوب مخالفین استفاده کنند که می کنند. اما تاسف انگیز است که، در این مواجهه ی نا برابر، اصول اخلاقی را زیر پا می گذارند.
اگرچه حکومت دینی ولی فقیه در ایران، به میزان پایبندی به قوانین فقهی یا شریعت، یک حکومت مذهبی به حساب می آید، اما این حکومت مذهبی لزوماً اخلاقی نیست.
اما شریعت در ذات خود اخلاق نیست. برای این که شریعت به قوانین و مقرراتی مرجوع است که در حوزه ی حقوق، اقتصاد و روابط اجتماعی کاربرد خاص خود را دارند. اخلاق فراتر از حکومت و سیاست است. حکومت، به هر صنف و عنوان، اعم از دینی یا سکولار، آنگاه انسانی، دموکراتیک و مدرن است که به اصولی چون انصاف، عدالت و اخلاق پایبندی داشته باشد.این ویژگی ها در مواجهه ی قدرت با رقیب و مخالف آشکار خواهد شد. صرفاً ادعای الهی بودن، نظامی را اخلاقمند نخواهد کرد. بلکه میزان پایبندی به حقوق شهروندان، و به ویژه مخالفان، است که منصف بودن قدرت را آشکار می کند.
همه میدانیم روزنامه ی کیهان ارگان تبلیغی دستگاه حاکم است. این ارگان تبلیغی به محض مشاهده ی این که فردی یا تشکلی بر خلاف باور های او اقدامی انجام داده یا سخنی به میان می آورد انگی اخلاقی یا سیاسی به او می زند. حتی رحیم مشایی و احمدی نژاد از این سنت ضد اخلاقی کیهان در امان نمانده اند، چه رسد به خانواده های باکری و همت و دیگران. این رویه ی ضد اخلاقی دقیقاً برگرفته از تعصبات کور، خود حق بینی، قدرت پرستی و روحیه ی غیر منعطف جریان حاکم است.
این اندازه اتهام ظالمانه از سوی این جریان علیه اپوزسیون و جنبش سبز یا، به بیانی دیگر، علیه مخالفان و منتقدین قدرت حاکم در هیچ کشوری معمول نیست. در حالی که موسوی ها، کروبی ها و خاتمی ها از درونی ترین لایه های حکومت و خط امام برخاسته اند، جریان حاکم به صورت دائم آنان را همسو با امریکا، انگلیس و اسراییل معرفی می کند. به راستی کدام سند یا دلیل محکمه پسند، دال بر چنین اتهاماتی به دست آمده است که دستگاه تبلیغی حکومت، پیشاپیش، مخالفین را متهم و محکوم کرده است؟
اگر چنین سیره ای ـ یعنی اتهام زنی، تخریب شخصیت، فحاشی و ناسزاگویی به منتقدان و مخالفین ـ در حکومت فعلی تا این اندازه رایج و آسان است، بنابراین،حاکمان باید توضیح دهند،چه تفاوتی بین آن ها و سایر حکومت های ایدئولوژیک، مستبدانه و تک جزیی وجود دارد؟ الهی بودن این حکومت را از کجا باید فهمید؟
هرگاه وفادارترین افراد و جریانات منسوب به حکومت، به هر دلیل، در مقام مخالفت با اراده ی حاکم برآیند، نه تنها خون آنها مباح می شود بلکه آبروی آن ها به حراج گذاشته می شود. آن ها را پادوی دشمن، جیره خوار بیگانه، وطن فروش، مزدور، فاسد، عجوزه، «خون فروش»، فتنه گر، منافق و عامل بیگانه می نامند! آیا چنین بی احترامی ها، اتهام زنی ها، ترور شخصیت و به راه اندازی مانور تهدید، تخریب و ترور را از خدا آموخته اند؟! خدایی که مهربان و بخشنده است! خدایی که نمونه ی خوبی هاست! خدایی که پاسدار اخلاق است! خدایی که پاسدار انصاف و عدالت است! خدایی که دشمن ظالمان است! آقای شریعتمداری و همفکران از کدام خدا دم می زنند؟! آن ها پیرو کدام آیین هستند؟!
امیدی به رعایت انصاف و اخلاق از سوی شریعتمداری و شریعمت مداری ها، که به تازگی در گزارشی به دادستان، مبارز سیاسی را بیمار سیاسی خوانده اند؛ و همین طور ساختار حاکم، در برخورد با مخالفان و منتقدین نیست، اما این امر مانع از بیان حقایق و دفاع از اخلاق و مظلوم نمی شود. خود را موظف می دانم در هر شرایط، حتی آن گاه که ناعادلانه در مخوف ترین زندان دستگاه حاکم به سر می برم، از خانواده های باکری، همت، سکینه ها، زهرا رهنورد، کروبی، موسوی و دستغیب ها و همه ی کسانی که مورد ظلم و بداخلاقی شریعتمداری ها قرار گرفته اند دفاع کنم.
حشمت الله طبرزدی
مبارزسیاسی ـ روزنامه نگار
برادر دو شهید و دو رزمنده ی پیشین
کرج / مهر ماه 1389 / زندان رجایی شهر
http://www.hrana-iran.com/685/00/4427-1.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|