|
جمعه 16 مهر 1389 ـ 8 اکتبر 2010 |
گفتارهای نابهنگام
آريوبرزن داريوش
آنچه که مرا همواره به تحير واميدارد، عملکرد مجموعه ای از مخالفين برون مرزی جمهوری اسلامی است، که از ابتدا تا کنون و دردوران بيش از سی سال گذشته، بدون هيچ تعمق، و هيچگونه سعی در ايجاد زمينهء علمی شناخت ماهيت رژيمی که قصد مبارزه برای سرنگونی آن را هدف غائی خود قرار داده اند، به مسائل جانبی و نالازم پرداخته و اکثراً بی هيچ دليل منطقی درصدد اند تا سند تائيد صحت عمل و ديدگاه های ايدئولوژيک شان از سوی گروها و سازمان های دگرانديش صادر شود، تا بدينوسيله برای خود و آرا شان مرتبه ای قابل احتساب دست و پا نمايند. بقول شاهزاده رضا پهلوی، "اين سازمان ها به عنوان طرفداران یک نظام سکولار دمکراتیک تاکنون همه با هم و یک صدا به جنگ این دشمن مشترک نرفته اند" و، به عوض اشتغال بر برنامه ريزی و سازماندهی مبارزهء همگانی و فراگير، هر زمان «گفتمان» (ديسکورس) جديدی را، بدون ملحوظ داشتن ضروريات مبارزه، مطرح کرده و در فضای سايبری با يکديگر جنگ های حيدری ـ نعمتی و گفتاری ـ نوشتاری برپا داشته، و ايامی چند را بدون نتيجه و باصطلاح «آب در هاون کوبيده اند»؛ تا فرصتی ديگر که کس يا کسانی ديگر با طرح بحثی جديد و خارج از موضوع رهائی کشور، مجدداً در اين دايرهء شيطانی به چرخش درآيند.
جديدترين گفتار از اين دست، که امروز نزد انديشه گران عافيت طلب «خارج از کشوری» مطرح است، پردازش به موضوع ايجاد «حکومت فدرال» در آيندهء ايران است، که از يکسو مشخصات و جزئيات و ملاحظاتش روشن است و، از سوی ديگر، امری مربوط به سال های آتی است، چرا که تصميم گيری دربارهء آن بايد در فضائی مناسب و دمکراتيک برای انجام همه پرسی از ملت، در فردای آزادی وطن، صورت پذيرد. ما امروز تنها مي توانيم بر اين قرار جمعی پا فشاريم که ـ بجز مسئوليت ادارهء سياست های اقتصادی کشور، اعمال مديريت سياست خارجی، مسئوليت ها و وظائف مرتبط با پدآفند از مرز و بوم و تامين امنيت داخلی که بايد در زير يک چتر سياست ملی توسط حکومت مرکزی به پيش برده شود ـ بقيهء مسئوليت ها مي تواند به مسئولين محلی استان ها واگذار شود تا آنها با توجه و دقت نسبت به شرايط ويژهء هراستان نه مناطق قومی و زبانی بنحو شايسته به رفع معضلات منطقه ای خويش بپردازند.
انجام اين روش يک راهکار علمی برای رفع مشکلات حاصل از تمرکز قدرت و اعطای حقوق واقعی اقلیت ها در يک کشورفدرال و دمکراتيک مي باشد و عملاً خواست های پيوستگان به سازمان های «قومی» (اتنيکی) و کسانی را که همواره بر تعبير نشدن «خواب های طلائی شان» ضجه مویه می کنند تامين مي نمايد.
اما آنان که هنوز در رؤيای برپائی دوبارهء « جمهوري های پوشالی آذربايجان و کردستان» (که با توطئهء و خواست اتحاد سوسيو ـ کاپيتاليستی ِ شوروی در ايام پس از جنگ جهانی دوم، و با همکاری عده ای ايرانی بيگانه با وطن خود ايجاد شد) به سر برده و استراتژی و تاکتيک های خود را طی سال های متمادی ابتدا بر ايجاد «خودمختاری منطقه ای» و اينک بر برپائی نوعی «فدراليسم قومی ـ زبانی» و، پس از آن، کوشش برای جا انداختن اين مناطق به عنوان « مناطق ملی» پايه گزاری کرده اند تا مآلاً به حق تعيين سرنوشت برابر منشور ملل متحد برسند، بايد بدانند که اکنون همگان بر اين نکته واقف شده اند که «مناطق ملی» سرپل های ماقبل ايجاد کشورهائی است که منطبق با طرح نقشهء نئوکان های آمريکائی مقرر است مثلاً با تغييرات مختصری بر روی نقشهء خاورميانه پديدار شوند؛ و اين امر برای ايرانيانی که به يکپارچگی کشور ووحدت ملی پايبند اند، به هيچ روی قابل تحمل نمي باشد.
حال، آنچه که اکنون موجب واکاويدن موضوع فدراليسم شده است، نکته ای در بيانات شاهزاده رضا پهلوی در کنگرهء هفتم دربارهء مفهوم « فدراليسم»، و «دمکراتيک» ناميدن ِ اين پارادايم از سوی ايشان است، که سخت مورد سوء استفاده قرار گرفته. اما کوشندگان فدراليست، جدایی خواهان، ملت سازان و مخالفان نظام پادشاهی مشروطه نبايد اين سخنان را بحساب پيروزی سياسی خود گذاشته و اين توهم نابجا را ايجاد کنند که بيان ايشان کمک بزرگی به تحقق گفتمان «فدرالیسم آنها» در آيندهء ايران است و، آنگاه، با اجرای تبليغات گسترده، شاهزاده را "کوشندهء انجام همه پرسی دربارهء فدراليسم" معرفی نمايند.
در اين رابطه، زمزمه هائی شنيده شده تا به دروغ در افواه شايع نمايند که شاهزاده رضا پهلوی در بيانات خود گفته اند که: "من از اینکه کشور ایران یک کشور فدرال بشود حمایت می کنم". نشر اينگونه جعليات آشکار و شايعات بی پايه، حاصل ناآگاهی جاعلين و شايعه پراکنانی است که از ميزان آگاهی مردم نسبت به نگاه راستين شاهزاده رضا پهلوی نسبت به حقوق حقهء ملت ايران، تسلط کامل ايشان بر مسائل سياسی ـ اجتماعی، و شناخت دقيق اختيارات قانونی خود بی خبرند. آنها نمي دانند که اينگونه شايعات بی اساس و کذب شانسی برای پذيرش عمومی ندارند.
اين که حکومت مبتنی بر «فدرالیسم واقعی»، بعلت ايجاد امکان دخالت بيشتر ملت در تصميم گيري های سياسی در کشور، گزينه ای دمکراتيک است قابل ترديد نيست؛ زيرا، در اين روش حکومتی، دولت بخشی از وظائف قانونی خود را به مناطق فدرال اعطا مي نمايد تا ساکنان آن مناطق بتوانند بصورت گسترده تری در تصميم گيري های سياسی ـ اجتماعی کشورشان ذيمدخل باشند. هرچند که در اين مورد نبايد مرتکب اين اشتباه فاحش شد که صرف وجود فدراليسم در يک کشور نشانهء وجود يک جامعهء کاملاً دمکراتيک است و يا فدراليسم تنها شکل ايجاد يک سيستم غيرمتمرکز در يک کشور مي باشد و بس.
از خاطرمان نبايد دور شود که یکی از پایههای بنیادی دوام و پايداری یک کشور فدرال آن است که همهء مردم تابع و ساکن در آن کشور، اگرچه به اقوام، طايفه و عشيره های گوناگونی متعلق اند، بايد «احساس عمومی يک ملت واحد» را دارا باشند. کوشندگان تحقق فدراليسم بايد بدانند که از نگاه مبارزان داخل کشور، که هر روز با معضلات عديدهء ناشی از تداوم عمر رژيم سرکوبگر روبرو هستند، مباحثی اينگونه و نابهنگام توجه کسی را جلب نمي کند و، به اصطلاح عوام، برای اين جستارها «کسی تره هم خرد نمي کند».
نکتهء ديگری که لازم است در اين نوشتار ملحوظ گردد، ضرورت ايجاد کارزاری مشترک است عليه آنچه که در طول تاريخ معاصر ايران و در نتيجهء ارتباط تنگاتنگ، پيمان ابدی و ديرينهء خارجيان و مسخ شدگانی که هر از چندگاه و به مناسبت و شرايط خاص سياسی و بمنظور تحقق احتمالی روياهای قديمی ضد ايرانی آنها، هر از چندگاه همانند دملی سر باز مي کند، تا ضمن به خطر افکندن امنيت ملی، آبی نيز به آسياب دشمنان ميهن بريزد.
امروز، دوباره، بعلت شرايط نامساعد سياسی ـ اقتصادی در ايران، بی کفايتی دولت در اعمال سياست های عاقلانهء خارجی، کشوری نوخاسته در منطقه، با هدف استراتژيک عدم تحمل وجود کشورهای بزرگ در خاورميانه، و دلائل عديدهء ديگر، به اعطای کمک های مالی و نظامی به تجزيه طلبانی در مناطق مرزی غرب کشورمان اقدام مي نمايد و، تحت عنوان تلافی رفتارهای خصمانه و تداوم اعطای کمک های جمهوری اسلامی به حزب الله لبنان و سازمان حماس و ديگران، با عامليت مشتی وطن فروش فرصت طلب، امنيت ملی کشورمان را هدف قرار می دهد. اين استدلال که "چون جمهوری اسلامی به انجام اين رفتارها عليه ما مبادرت مي ورزد، پس، فعاليت های ما نيز قابل توجيه و تبيين است" بهيچوجه مسموع نمي باشد، زيرا بايد بين رفتار يک حکومت مسئول و يک دولت بی بند و بار و غيرمتعهد به معيارهای پذيرفته شدهء بين المللی تفاوت قائل شد.
بهرحال، بيگانه شدگان جدائی خواه بدانند که حرکت آنان در راستای ايجاد «فدراليسم قومی ـ زبانی»، سپس تلاش شان برای ايجاد «مناطق ملی»، و آنگاه رسيدن به مرحلهء «حق تعيين سرنوشت» (برابر منشور ملل متحد)، هرگز درکشورمان صورت واقعی به خود نخواهد گرفت. اما، در عين حال، آنها بايد بدانند که هم اکنون اين فرصت را دارند تا با احترام به معيارهای دمکراتيک و نيل به احساس واقعی "يک کشور ـ يک ملت" و پذيرش يکپارچگی کشور، از راه قبول عمومی مردم ايران در طی رفراندومی که در خصوص نوع ادارهء مملکت پس از سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی و برابر قواعد رايج و مطلوب مورد عمل در جهان امروز، انجام خواهد شد زمينه را برای حصول به اهدافی انسان دوستانه فراهم آورند.
15 مهر
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|