|
دوشنبه 12 مهر 1389 ـ 4 اکتبر 2010 |
نامه ای به آیت الله صدوقی؟
اين نامه از کيست
بسمه تعالی
حضرت مستطاب آیت الله آقای حاج شیخ محمد صدوقی یزدی دامت برکاته
با نهایت تأسف اطلاع یافتیم که شدت و خشونت پلیس و مردم ناشناسی، کسانی که خود را در خدمت مردم معرفی می کنند در یزد به کشتار و زخمی شدن مردم مسلمان منتهی گشته و زخم عمیق و لبالب از خونی را که فاجعهء قم و تبریز بر پیکر ملت وارد ساخته بود بضربتی دیگر در یزد و جهرم و چند شهر دیگر، عمیق تر و خونین تر نموده است. جای آن است که این ددمنشی مصیبت آفرین به حضرتعالی و همه علمای متعهد که آموزگاران اخلاق و انسانیتند، تسلیت گفته شود.
بر خاطر مبارک پوشیده نیست که حوادث مزبور که بطور پیوسته در فاصله های چهل روز در پی یکدیگر اتفاق افتاده و کم کم به همه جای کشور و در ابعادی گسترده کشیده شده است دو موضوع اساسی را آشکار می سازد و از دو تصمیم قاطع پرده بر می دارد:
نخستین موضوع، نارضایی دستگاه حکومت ایران از خودآگاهی ملت است و تصمیم بر سرکوب عامه خلق و بالخصوص عناصری که آنان را در این آگاهی و درک موقعیت، مدد میدهند. و دومین موضوع نارضایی ملت از این دستگاه جابر و جائر است و تصمیم بر یکسره کردن کار خویش و گسستن ریسمانی که هر لحظه بر گردن او محکمتر می شود و گلوی او را بیشتر می فشارد.
در این رویارویی، مانند همهء مبارزاتی که میان حکمرانان با ملت ها برپا بوده حق با ملت است و قدرت حاکم در موضع باطل و زورگویی است. تنها همین که دستگاه حاکم با ملت خود به ستیزه گری و کینه ورزی برخاسته کافی است که آن را محکوم کند و بطلان و ناحقی آن را مسلم سازد.
حکومت ایران چون می داند که خصومت او با ملت، و بی اعتمادی و نفرت ملت از او، دلیل واضحی بر ناحق بودن اوست سراسیمه و با روش های فضاحت آمیز و ناشیانه تلاش می کند تا در سطح جهانی، واقعیت موجود را تحریف نموده روابط دولت و ملت را در ایران بگونه ای دور از واقعیت وانمود سازد. سخنگویان دستگاه مسلط، پیوسته می کوشند مردم را طرفدار خود و همهء این تظاهرات عظیم و وسیع ضد حکومت را از طرف عده ای معدود وانمود کنند. و چون تمامی وسائل خبری ایران و بعضی از وسائل خبری خارج از ایران را در اختیار دارند ساده لوحانه می پندارند که در این کار موفق می باشند. غافل از آنکه کار از این مرحله ها گذشته و فریاد خشم آلود مردم، از مرزهای ایران عبور کرده و به بسیاری گوش های شنوا رسیده است. در دنیا کم نیستند کسانی که انگیزه و مطلوب ملت ایران از این تظاهرات را می دانند. می دانند که ایرانی می خواهد به دنیا اعلام کند که در کشور وی آزادی و عدل اجتماعی و احترام به حیثیت انسانی وجود ندارد و وی مصمم است که بر ضد این شیوه ستمگرانه اقدام کند.
این آگاهی در سطح جهانی، خاصیت همگانی بودن تظاهرات ملت و یکصدا بودن آنان در مخالفت و اعتراض بر حکومت است. امروز مردم ایران بیدار شده اند. گسترش و اوج گیری مبارزات آنان که در همهء سطوح با عشق به آرمان های انسانی اسلام توام است، این بیداری و خودآگاهی را تایید می کند... در بیشتر این شهرها مردم ... فقدان آزادی های اجتماعی و رفاه اقتصادی و صلاح اخلاقی را که منشاء اصلی آن شیوه ی حکومت در ایران و روابط غیرمنطقی و غیرانسانی حکمرانان با مردم است محکوم دانستند و وفاداری خود را به علمای مترقی و متعهد مذهبی و پیوند ناگسستنی خود را با اسلام مؤکداً اعلام داشتند.
علیرغم آنکه بلندگویان رژیم ایران بطور بخشنامه ای و کپیه ای اصرار و تاکید می کنند که معترضان و مخالفان حکومت اقلیتی معدودند و حتی برخی از این سخنگویان بشکلی کودکانه ادعا نمودند که تظاهر کنندگان و شورشیان تبریز از آن سوی مرزها به ایران آمده اند! واقعیت های شبهه ناپذیر نشان داده و خواهد داد که مطالب کاملاً بعکس است. این مدافعان و طرفداران دولتند که عده ای معدودند که حتی نام یک اقلیت نیز نمی توان به آنان داد. مسئولان تشکیل اجتماعات دولتی نیک می دانند که دولت هنگامی که می خواهد عده ای را بطرفداری از خود در جائی گرد آورد و اجتماعی تشکیل دهد با چه دردسر و اشکالی روبرو است تا آنجا که مجبور است حتی کارمندان فرورتبه ی خود را نیز با تهدید یا تطمیع به محل اجتماع بکشاند.
اینها هنگامی که این را با اجتماع عظیم و سیل آسای مردم قم و تبریز و تهران و سایر شهرها مقایسه می کنند و می بینند که با یک اشاره پیشوایان مذهبی، چگونه قشرهای مختلف مردم در مجامع و مساجد گرد می آیند یا در خیابان ها براه می افتند یا مغازه ها و کارگاه های خود را تعطیل می کنند یا کلاس های درس را ترک می گویند ... خود قلباً اذعان و تصدیق می کنند که گروه مخالفان دستگاه حاکم، یک اقلیت گمراه و فریب خورده نیست بلکه یک اکثریت آگاه و با اراده و زمان شناس است که از موقعیت متزلزل حکومت ایران و اضطرارهای جهانی آن استفاده می کند و خشم فروخوردهء چندین ساله خود را ابراز می دارد...
دستگاه حاکم بر ایران باید بداند که نه تنها اکثریت مردم ایران بلکه همهء کسانی که در سطح جهانی با مسائل ایران برخورد داشته اند ماهیت قضایای کشور ما را می دانند و از فقدان آزادی های مدنی و حقوق انسانی در این کشور بخوبی آگاهند. آنان هنگامی که از قول دیپلومات ایرانی در اطریش می شنوند که وی تظاهرات اخیر ایران را دلیل وجود آزادی و تظاهر کنندگان را مخالف آزادی! معرفی می کند از خود می پرسند آیا دولت آزادیخواه و دموکرات ایران!! در برابر این تظاهرات چه عکس العملی نشان داد؟ آیا همانطور که در کشورهای آزاد معمول است پلیس را به محافظت از تظاهرکنندگان گماشت؟ یا آنان را با خشن ترین وجهی تار و مار ساخت و حتی مأمورانی را که در نابودی و سرکوب تظاهرات و تظاهرکنندگان لیاقت به خرج داده بودند تشویق و ترفیع کرد و آنهایی را که در این ماموریت سستی و تردید نشان داده بودند مورد مؤاخذه قرار داد؟ مردم دنیا می گویند آن تظاهراتی دلیل آزادی است که با گلوله و رگبار و آتش قداره بندان حکومت پاسخ داده نشود و ده ها کشته و زخمی و صدها زندانی و تبعیدی برجای نگذارد.
آن تظاهراتی را می تواند دلیل وجود آزادی بداند که انگیزهء آن اختناق و فشار بیش از حد تحمل نباشد. وقتی تظاهرات کاملاً آرام قم با چنان قساوت وحشیانه ای روبرو می شود و وقتی تشکیل مجالس ترحیم شهدای قم و تبریز با چنان خشونت احمقانه ای سرکوب می گردد و وقتی گرامیداشت خاطره ی شهیدان تبریز، در قم و یزد و جهرم و اهواز و ... به خشونت های کمابیش مشابهی منجر می شود چگونه یک مقام رسمی شرم نمی کند که چنین تظاهرات سرکوب شده ای را که طی آن عده ای غیرنظامی بی سلاح، با اسلحه پلیس درو شده اند، دلیل وجود آزادی و دموکراسی قلمداد نماید؟!
توضيح: آقای علی خامنه ای، رهبر فعلی حکومت اسلامی، اين نامه را در دوران تبعید خود به مرحوم آیت الله صدوقی نوشته است و ما در اينجا قسمت هائی از آن را نقل کرده ايم. تاریخ نامه 19 فروردین 1357 است و چاپ و تکثیر آن توسط طلاب حوزهء علمیهء قم صورت گرفته. (منبع: کتاب از ایران به ایران، جلد دوم: به ایران، نوشتهء حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی، انتشارات کوثرالنبی، قم، صص 526-528، سند شماره 33). اين نامه را آقای حميد حميدی در اختيار سکولاريسم نو گذاشته اند
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|