|
جمعه 4 مهر 1389 ـ 27 سپتامبر 2010 |
جمهوری اسلامی، بدون مجلس، جمهوری اسلامی نیست!
گفتگو با قدرتالله علیخانی، سعید رضوی فقیه و عیسی خان حاتمی
گفتگوگر: مریم محمدی
در پی فروکش کردن مخالفتهای حاد سیاسی و اجتماعی علیه محمود احمدینژاد، تنش میان او و همفکرانش با گروههای مختلف اصولگرایان، آغاز شده و هر روز شدت مییابد. روز 29 شهریور، در حالی که محمود احمدی نژاد برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل، هنوز در نیویورک بهسر میبرد، سخنرانی اعتراضی علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، خطاب به او و همچنین سرمقالهی تند کیهان با امضای حسین شریعتمداری، خبر اول بیشتر رسانههای داخل کشور بود. هر دوی این اعتراضها در پاسخ به مطالبی طرح شدند که احمدینژاد در گفتوگوی جمعه شب خود با روزنامهی «ایران»، بیان کرده بود. اعتراض علی لاریجانی متوجه آن بخش از سخنان احمدینژاد میشد که گفته بود: «این سخن امام که مجلس در رأس امور است، مربوط به دورانی بود که نخستوزیر مسئول اجرای امور کشور بود، ولی امروز بالاترین مقام اجرایی کشور، رییسجمهور است.» اعتراض حسین شریعتمداری متوجه آن بخش از سخنان احمدینژاد شد که گفته بود: «لوح کوروش را میتوان به عنوان نمونهی مدیریت ایرانی، به جهان ارائه کرد.» شریعتمداری در این مقاله مینویسد: «وقتی رییسجمهوری مانند احمدی نژاد، با اعتقادات راسخ اسلامی، چنین سخنان نسجیدهای را بر زبان میآورد، اولاً میدانیم که پیآمدهای این اظهارات را نمیداند و اگر میدانست، بهیقین بر زبان نمیآورد و ثانیاً بیم آن میرود که کسانی به غلط تصور کنند که نظر مطرح شده از جانب ایشان، همان دیدگاه و نظر انقلاب و نظام است.»
حجتالاسلام قدرتالله علیخانی، نمایندهی مردم قزوین در مجلس شورای اسلامی، موضعگیری احمدینژاد در ارتباط با نقش مجلس را رویارویی با سخن امام خمینی میداند و تاکید میکند: «کسی که با سخن امام دربارهی نقش مجلس مخالفت کند، به دمکراسی پای بند نیست.»
علیخانی میگوید: «دیروز مصاحبهای انجام دادهام که در سایت پارلمان نیوز منتشر شده است. در آن مصاحبه راجع به مجلس و اینکه امام چه فرمودهاند، صحبت کردهام. نظرم را هم راجع به آقای بقایی که گفته بودند آقای احمدی نژاد کوروش زمان است، بیان کردهام.»
وی در این مصاحبه، دربارهی این اظهار بقایی که احمدینژاد را کوروش زمان خطاب کرده بود، گفته است: «بقایی عددی نیست. اینها برای رسیدن به پست و مقام، طوری صحبت میکنند که بزرگان تاریخ ایران را کوچک جلوه دهند.»
حجتالاسلام قدرتالله علیخانی دربارهی اظهار نظر محمود احمدینژاد در مورد مجلس میگوید:
«طبیعی است هرکسی بخواهد در مقابل مجلس بایستد، شکست میخورد. حال احمدینژاد باشد یا غیر از احمدینژاد. هرکسی بخواهد زیر بار قانون نرود، مقابل قانون بایستد و در مقابل مجلس قرار بگیرد، قطعاً شکست میخورد».
پرسش: آیا تاکنون مجلس در مقابل محمود احمدینژاد در رأس امور بوده است؟ چون مجلس معتقد است که ایشان قانونشکنی میکند.
پاسخ: مجلس، متأسفانه در دورهی آقای احمدینژاد بسیار ضعیف عمل کرده و باید نظارت خود را اعمال میکرد، از آقای احمدینژاد سئوال میکرد و اجازه نمیداد که مسائل به اینجاها کشیده شود که آقای احمدینژاد بگوید: من بالاتر از مجلسم و قوهی مجریه بالاتر از قوهی مقننه است. لذا مجلس کوتاهیهایی داشته است. به اعتقاد من، کوتاهی مجلس این بوده که باعث شده آقای احمدینژاد جرات کند تا چنین بیانی را ذکر کند. بنابراین مجلس باید توجه کند و جایگاه بلند خود را درک کند و اجازه ندهد آقای احمدینژاد چنین موضعگیریای کند.
با مجلس و بیمجلس
اما آیا مجلس جایگاه خود را بهمرور از دست داده و در دورهی آیتالله خمینی، همچنان که او گفته بود، در رأس امور بوده است؟ و اساساً در ساختار قانون اساسی ایران، مجلس در کجا قرار دارد؟
سعید رضویفقیه، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در تهران، اینگونه پاسخ میدهد:
اینکه مجلس در رأس امور باشد، فقط یک بیان صوری از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی نبوده، بلکه تفسیر ساختار سیاسی و حقوقی نظام جمهوری اسلامی، به عنوان نظام برآمده از یک انقلاب مردمی بوده است. تاریخ یکصد سال گذشتهی ما هم نشان میدهد که بهترین راهکار در این زمینه، تأسیس پارلمان و نظارت نمایندگان مردم بر عملکرد حکومت و قوهی مجریه بوده است.
بنابراین آنچه از امام خمینی نقل میشود، دایر بر اینکه مجلس در رأس امور است، تفسیر دیگری است از این اصل قانون اساسی که: در جمهوری اسلامی همهی امور کشور باید با رأی مردم اداره شود.
به این ترتیب میتوان گفت که هم انتخاب ریاست جمهوری و هم انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی بهطور مستقیم از طرف مردم و انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان رهبری هم به همین شکل، نشان از آن دارد که باید رأی مردم به عنوان فصلالخطاب اصلی، در ساختار جمهوری اسلامی، در نظر قرار بگیرد.
استدلال محمود احمدینژاد را هم شاید در این چهارچوب بشود تفسیر کرد. او گفته است: همهی مردم به اجماع به یک نفر رأی میدهند و آن رییسجمهور است و او مسئولیت اجرای امور کشور را بر عهده دارد.
در ساختار سیاسی- حقوقی جمهوری اسلامی، گرچه رییس جمهور بهطور مستقیم از طرف مردم انتخاب میشود، اما همین رییسجمهور و وزرایی که انتخاب میکند، در برابر نمایندگان ملت مسئولیت دارند و به همین دلیل هم هست که رییسجمهور حق انحلال پارلمان را ندارد، اما مجلس حق رأی دادن به عدم کفایت سیاسی رییسجمهور و بنابراین زمینهسازی برای عزل او را دارد.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی، پیشبینیهای لازم برای نبود رییس جمهور شده، اما هیچ پیشبینیای برای تعطیلی یا فقدان مجلس صورت نگرفته است. این نشاندهندهی آن است که جمهوری اسلامی، بدون رییسجمهور، جمهوری اسلامی است و با شورای ریاست جمهوری قابل اداره است، اما جمهوری اسلامی، بدون مجلس، حتی یک روز، جمهوری اسلامی نخواهد بود.
بنابراین میشود گفت که مجلس از جهات مختلف، با تفسیرهای مختلف، همیشه در رأس امور بوده است و مهمترین مسئلهاش هم این است که وزرای منتخب رییسجمهور، باید از نمایندگان ملت در مجلس رأی اعتماد بگیرند و خود رییس جمهور قابل استیضاح و سئوال در صحن مجلس است. نمایندگان مجلس بر عملکرد قوهی مجریه و دستگاههای دولتی نظارت کامل دارند و حق تحقیق و تفحص در همهی امور را دارند. در حالی که نه رییسجمهور و نه وزرای او، هیچکدام، چنین حقی را ندارند.
استفادهی ابزاری از ناسیونالیسم ایرانی
در زمینهی توجه احمدینژاد و همکارانش به مسئلهی ملیت ایرانی و نشانههای فرهنگ کهن ایران، مانند تلاش برای آوردن لوح کوروش به کشور، تنها اصولگرایان نیستند که با احمدینژاد مخالفت دارند یا او را تایید نمیکنند. اصلاحطلبان و حتی فعالان جبههی ملی ایران نیز از این حرکت استقبال نمیکنند.
از عیسیخان حاتمی، عضو شورای مرکزی «جبههی ملی داخل» علت این برخورد را میپرسم. تحلیل او بر این پایه است که محمود احمدینژاد و دوستانش، به عنوان بخش دیگری از اصولگرایان، میخواهند از ناسیونالیسم استفادهی ابزاری کنند؛ همچنان که گروه دیگری این استفاده را از دین کرده بودند.
عیسیخان حاتمی در آغاز، تمایز طبقاتی و اجتماعی جمعیت را در ایران توضیح میدهد:
سه نوع دیدگاه در جامعهی ما وجود دارد: یکی دیدگاه بر این اعتقاد است که حکومت باید بالاترین قدرت را داشته باشد. اینها ولایتمدار هستند و قدرت ولایت را بالاتر از قانون اساسی میدانند. اینها هیچ پایگاه مردمیای ندارند. افرادی هستند که اهرمهای قدرت را در دست دارند و بیشتر نیروهای امنیتی، نظامی و عوامل سرکوب، عواملی که از این حکومت استفادههای خیلی زیادی بردهاند، در این گردونه هستند. اینها بعد از سال 60 هم بر ما حاکم مطلق هستند.
در دوران ریاست جمهوری آقای رفسنجانی، قشری در درون حکومت بهوجود آمد که میخواست با مدرنیسم آشتی کند و اختلافات درونی باعث حذفشان شده بود. این قشر با آقای خاتمی وارد صحنه شد. آنها بر این باور بودند که قانون اساسی ظرفیت اصلاحات را دارد و میشود با این نظام حکومتی، حداقل منافعی برای مردم در نظر بگیرند. سیاست اصلی آنها هم چانهزنی با بالاییها و فشار از پایین بود.
یعنی آنها از طبقهی متوسط شهری که خردمندترین طبقهی جامعه هستند، در جهت خاص خودشان و چانهزنی با هیئت حاکمه که اهرمهای قدرت را در دست داشت، استفادهی ابزاری میکردند.
مردم، وقتی متوجه این مسئله شدند، از اصلاحطلبها حمایت نکردند. این طبقه خود را کنار کشید. این طبقهی سوم، اکثریت خاموش جامعهی ما هستند که در گردونهی قدرت هیچوقت به بازی گرفته نشدهاند و هیچوقت فرصت شرکت در حکومت به آنها داده نشده است.
عیسیخان حاتمی توضیح میدهد که چگونه محمود احمدینژاد در پی کسب آرای این گروه از جامعه است:
دیدگاه فکری قشر و طبقهی متوسط شهری ناسیونالیسم لیبرال- ملیگرایی لیبرال است. امروز 72 درصد جمعیت ایران شهری است و نخبگان این طبقه به این نتیجه رسیدهاند، از اول هم رسیده بودند، که کلمهی جمهوریت با اسلامیت جور درنمیآید. یعنی این دو کلمه با هم تناقض دارند و قانون اساسی ما با وجود اصل ولایت مطلقهی فقیه، اصلاً هیچ گنجایش اصلاحات را هم ندارد.
بعد از 22 خرداد 1388 و آن حرکت گسترده در شهرهای بزرگ، بهویژه تهران، باعث شد که سردمدارها به این نیروی عظیم خاموش که امروز هم خاموش نیست و پایگاه اصلی جنبش سبز است، توجه کند.
پایگاه جنبش سبز متعلق به اصلاحطلبها نیست، پایگاه عظیمش متعلق به گروههایی است که اعتقاد دارند: «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» و «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی». اصلاحطلبهای حکومتی هم این شعارها را نپسندیدند.
در درون حکومت، گروهی آمدهاند از مذهب استفادهی ابزاری کردهاند. امروز هم میخواهند از ناسیونالیسم ایرانی استفادهی ابزاری کنند، ولی نمیدانند ناسیونالیسم ایرانی، دیدگاه فکری طبقهی متوسط شهری یا خردمندترین قشر جامعه است. این قشر در بازی امروز، میداند که آقای احمدینژاد و آقای رحیم مشایی میخواهند از دیدگاه فکری آنها، یعنی ناسیونالیسم ایرانی، استفادهی ابزاری کنند و فریب آنها را نخوردهاند. دلیل عدم حمایت از اینها هم همین است.
http://zamaaneh.com/analysis/2010/09/post_1576.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|