بازگشت به خانه

دوشنبه 29 شهريور  1389 ـ  20 سپتامبر 2010

 

مشکلات سکولارها (دموکرات های سیاسی غیرمذهبی)

کامبیز باسطوت

دکتر نوری علا در چهار جمعه گردی که در مهر ماه 1389 داشتند به "بن بست آلترناتیو"، "لنگ کردن از خارج کود"، "اپوزیسیون زیر یک سقف" و "ترازنامهء سکولارها" پرداخته اند. رویهم رفته بنظر می رسد جنبش سکولارها که ریشه در مبارزهء درخشان مردم بر ضد حزب الله بعد از انتخابات حیله گرانه داشت، همانطور که این قلم در اولین روزهای پیدایش سکولارها پیش بینی کرد، منجر به تشکل آرزومندانهء دموکرات ها شد. اما در این چهار نوشتار، بانی این تشکل به مشکلاتی که سکولارها با آنها روبرو شده اند و از جهتی به بیراه رفتن کشیده شده اند نگرانی خود را بیان کرده اند. دکتر نوری علا در این نوشتارها فرض های غلطی را که آسوده گرایان سیاسی (پسیفیست) و چپ های در نهایت همسنگر حزب الله به آنها آویزان شده اند، مانند رهبری سیاسی مبارزه با حزب الله می باید در ایران باشد و محکوم کردن مبارزهء خشونت آمیز با رژیم، را مردود دانسته اند و با دلیل های منطقی رد کرده اند.

دکتر نوری علا در این نوشتارها همواره به ایدئولوژی غیر مذهبی ها (سکولارها) یا دموکرات ها، که بیانیهء حقوق بشر، آزادی سیاسی، مطبوعاتی، اجتماعی و اقتصادی و همچنین برابری حقوق زن و مرد و آزادی دینی باشد اشاره کرده اند. آزادی هائی که منهای سیاسی و مطبوعاتی آن کم و بیش در رژیم پهلوی های غیر مشروطه وجود داشت و منتقدین رژیم حزب الله مایلند آنرا ناگفته و نادیده بگیرند. در این دوران از تاریخ ایران، آلترناتیوی (جایگزینی) که برای رژیم جمهوری اسلامی پیشنهاد می شود بدون هیچگونه تردیدی اگر پیام آور دموکراسی با تمام ویژگی های شناحته شده آن نباشد نگهداشتن مردم ایران در گردونهء تباهی دیکتاتوری است.

رژیم جایگزین سیاسی آینده ایران نمی تواند از مغلوبین انقلاب 1357، سلطنت طلب ها و یا همدستان حزب الله مانند بنی صدر، فرقهء سیاسی ـ کمونیستی ـ اسلامی مجاهدین، کمونیست های ضد امپریالیست آمریکا باشد. و همینطور نمی تواند جبهه ملی های مصدقی که در انقلاب 57 به دوست صمیمی خود دکتر شاهپور بختیار و به دست آوردهای انقلاب مشروطیت خیانت کردند باشد. این نیروهای سیاسی ظرفیت سیاسی حقیری دارند و بهترین دلیل های آن هم همکاری آنها با حزب الله در انقلاب 57 و علافی سیاسی آنها در سی سال گذشته است.

آنچه، بر ضد انتخابات تقلبی حزب الله، جنبش مردمی را پیش از انتخابات آماده کرد و بعد از انتحابات سازمان داد سیاسی های جنبش «تحکیم وحدت» بودند. هرچند که رهبری جنبش ضد انتخابات فرمایشی و تقلبی بنام مهندس موسوی و آیت الله کروبی درآمده است اما، رهبری واقعی و عملی آن در اختیار کادرهای دموکرات مذهبی و غیر مذهبی دفتر تحکیم بود که بشدت دچار خشم رژیم حزب الله شدند و حساب آن را در زندان های رژیم پس می دهند.

بطورکلی اجتماع ایرانیان ساکن خارج را، در تمامیت اش، می توان مخالفان جمهوری اسلامی دانست. اما آنها را باید به دو بخش کرد، بخش کوچک که همواره در حال مبارزهء سیاسی با رژیم حزب الله بوده است و، با وجودی که از جهت عقیدتی با هم اختلاف زیادی دارند، این آتش مبارزه را در سی سال گذشته روشن نگهداشته اند. بخش بزرگتر مهاجران اقتصادی، آزادیخواهان اجتماعی و فراریان از اسلامی کردن دولت و اجتماع ایران هستند. مشکل همواره در این بوده است که بخش کوچک سیاسی نتوانسته است در بخش بزرگتر دشمنان بالفعل جمهوری اسلامی انرژی سیاسی ایجاد کند.

جنبش سیاسی که، بعد از انتخابات فرمایشی و فریبکارانه اسلامی، ایران را فراگرفت نتیجهء مبارزهء دموکرات های مذهبی و غیر مذهبی بود که پیام روشنی را به ایرانیان خارج از کشور داد؛ براین پایه که «برای سرنگون کردن رژیم اسلامی ما آماده ایم، آیا شما آماده اید؟» طبیعی است که مستحکم ترین نیروی سیاسی داخل کشور برای نابودی رژیم اسلامی نیروهای دموکرات غیر مذهبی هستند. این جنبش سیاسی مردمی به نیروهای دموکرات خارج از کشور هشدار بلندی داد که اگر کوتاهی برای تشکل سیاسی بکنید مذهبی ها جنبش مردمی و مترقی را دوباره می ربایند. دموکرات های خارج از کشور این پیام را بخوبی شنیدند و جنبش سکولارهای دموکرات برای تشکل بحرکت در آمد.

سکولار (غیر مذهبی) بودن تشکل های خارج از کشور، که دکتر نوری علا تاکید زیادی بر آن دارد، بخش لازم و ضروری مبارزه با حزب الله نیست چون، اگر فراموش نکرده باشیم، در انقلاب 57 بطور کلی این نیروهای سیاسی غیر مذهبی بودند که ایران را به حزب الله تسلیم کردند. از رژیم تسلیم پذیر و از خود بیزار پهلوی گرفته تا خائنان کمونیست، جبهه ملی و کانون وکلا به دست آوردهای انقلاب مشروطیت ـ مانند آموزش و پرورش غیر مذهبی، حقوق برابر زنان با مردان، دادگستری مدنی، در جبهه کشورهای دموکراسی جهان بودن و غیره.

آنچه جنبش سکولارها را همواره جذاب می کند تعریفی است که در پی آن می آید و آن ایمان به دموکراسی و حقوق بشر و سایر ویژگی های آن است. پس، با در نظر گرفتن گفته های پیشین، ما می توانیم یک غیر مذهبی داشته باشیم که به دیکتاتوری پرولتاریا معتقد باشد و یا یک سلطنت طلب که آرزومندی غلامی یک شاه مستبد را دارد که پشتیبان رفتار استبدادی او باشد، همان گونه که حزب اللهی ها در سلسله مراتب استبدادی امروز خود غرق شده اند. باز، همانطور که در انقلاب 57 دیدیم، سیاست پیشه های بظاهر و واقعاً بی آزار، مانند مهندس بازرگان و جناب فروهر، می توانند بعلت تعقل سیاسی خود با یک نیروی سیاسی دشمن مردم مانند خمینی همراه و متحد شوند و باعث نگونبختی ایران شوند.

آنچه مشکل سیاسی بنیادی ایرانیان خارج از کشور است فقدان تشکل نیروی سیاسی دموکراتی است که تاریح معاصر ایران را بدقت بررسی کرده باشد و خود را بی نیاز از مغلوبین و مطرودین انقلاب 57 بداند. این پدیده را ما می توانیم در تشکیلات دفتر تحکیم وحدت ببینیم که در آن دموکرات های غیر مذهبی و مذهبی برای دموکراسی مبارزهء سیاسی و ایدئولوژیک می کنند و عمل سیاسی را در پی تئوری می آورند.

این قلم معتقد است که دموکرات های خارج از کشور می باید بر پایهء جوهر دموکراسی هستهء تشکل های خود را ایجاد کنند و برای گسترش تعقل دموکراسی تلاش کنند که پیامد آن بزرگی تشکل آنها خواهد بود. یکی از نتایج تسلط حکومت رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی بر ایران شکل گرفتن نیروی مذهبی دموکرات است که به حکومت استبدادی اسلامی اعتقادی ندارد و در اکبر گنجی و اطرافیان او متبلور شده است. هرچند فهم این گروه از مذهبی ها از دموکراسی هنوز پالایش نشده است و برای این منظور تجربهء عملی در پی تئوری لازم است، اما آنچه مهم است اينکه آنها متکی به شیعهء سیاسی متحجر نبوده و با اسلام سیاسی در حال جنگیدن هستند.

رویهم رفته سرشت بزرگترین تشکل سیاسی در تئوری و عمل بر سایر نیروهای سیاسی تأثیر می گذارد. چنانچه دموکرات های غیر مذهبی و مذهبی بتوانند بزرگترین حزب های سیاسی را تشکیل دهند، جریان های سیاسی دیگر آنها را دنبال خواهند کرد. بنابراین، سکولارهائی که مورد نظر دکتر نوری علا هستند نیازی ندارند نگران اتهام مذهبی ها در مورد موسوی ستیزی باشند؛ چون هرگز مهندس موسوی بعنوان یک دموکرات برای آنها مطرح نبوده است. دموکرات ها بیشترین توجه خود را باید به دوستان و کادرهای خود داشته باشند.

آنچه طبیعی است اينکه، در سپهر سیاسی ایران نيز، مانند سایر کشورها، جریان های سیاسی از راست افراطی تا چپ افراطی وجود دارند. نیروهای سیاسی ایران در تاریخ معاصر شامل دموکرات، سلطنت طلب، اسلامی، کمونیستی و جبههء ملی است که این آخری هستی خود را با توهم مبارزه با استعمار گذرانده است. سرشت و عملکرد این نیروها در تاریخ معاصر صد سال گذشته تغییر قابل ملاحظه ای کرده است. دموکرات ها، بعد از به پیروزی رسیدن انقلاب مشروطیت و به شاهی رسیدن رضاشاه، از سپهر سیاسی ایران ناپدید شدند. اسلامی ها در دوران رضاشاه بخشی مطیع شدند و بخشی به مبارزه با اصلاحات رضاشاه دست زدند. دوران دموکراسی 1320 تا 1332 ـ که ثمرهء مستقیم اشغال ایران توسط متفقین بود ـ دوران تجدید سازمان اسلامی های سیاسی و اتحاد آنها با شاه برای سرنگونی رژیم مصدق بود که "ملی" کردن صنعت نفت را به هر قیمت تعقیب می کرد. دوران 32- 57 دوباره بخشی از اسلامی ها مطیع بودند و بخش دیگر به مبارزه با اصلاحات اجتماعی و اقتصادی رژیم دست زدند. در همین دوران تئوری رژیم اسلامی ریخته شد و سازمان بندی منسجم اسلام سیاسی در چندین جبهه شکل گرفت که شامل خمینیست ها، مجاهدین و نهضت آزادی مهندس بازرگان می شد. اسلامی ها در این دوران از آزادی های تبلیغاتی، مطبوعاتی و سازمانی قابل ملاحظه ای برخوردار بودند مگر اینکه از خط معین براندازی آشکار رژیم شاه می گذشتند.

در عين حال، یکی از نتایج دیکتاتوری رضاشاه و محمد رضاشاه راندن غیر مذهبی ها بسوی چپ و کمونیست ها بود. در دو سالی که انقلاب به شکل اسلامی شکل می گرفت، نیروهای غیر مذهبی بدرستی، و یا بعلت نبودن جایگزین، به رهبری کمونیست های ضد امپریالیست و سرمایه داری و جبهه ملی های در حال مبارزه با استعمار امپریالیست تن دادند. نتیجهء این مبارزهء غیر مذهبی ها با افسانه و توهم  پیروزی فیزیکی حزب الله، و برقراری قانون شریعت بجای قانون مدنی، و گسترش سالوس و حزیان مذهبی بود.

در حال حاضر ایران به سی سال پیش از انقلاب مشروطیت بازگشته است. نیروهای دموکرات، که می توانند اسلامی باشند (مانند طیف گنجی)، سلطنت طلب های دموکرات (مانند گردانندگان تلویزیون پارس و غیره) و سوسیالیست های دموکرات (که هنوز نماینده معینی ندارند)، می توانند برای  حزب و تشکل خود تلاش کنند. برای کسی که دموکرات است، و به دموکراسی اعتقاد دارد، وجود دموکرات ها در طیف های سیاسی دیگر یک آرزو و نعمت است؛ چون میداند که مبارزهء تئوریک سیاسی برای جلب رأی مردم را بايد با دموکرات های سیاسی به انجام رساند. در صورتی که دموکرات ها ـ از هر پشتوارهء سیاسی ـ با فرقه های اسلام سیاسی و یا سازمان های کمونیستی و سلطنت طلب های معتقد به دیکتاتوری شاه در حال جنگ هستند.

از این رو، دکتر نوری علا نباید نگران حزب اللهی دیکتاتور پرستی باشد که او را متهم به موسوی ستیزی می کند. نیروهای سیاسی دموکراسی خواه از تشکل های دموکرات در طیف های سیاسی دیگر باید استقبال کنند و راهشان را از ابتدا با نیروهای سیاسی دیکتاتور جدا سازند. در اینجا است که ما مشاهده می کنیم که غیر مذهبی بودن وزن چندانی ندارد و آنچه اهمیت دارد دموکرات بودن است.

دموکرات ها نباید برای وحدت مخالفان رژیم اسلامی به هر چیزی تن بدهند. این برای مردم قابل قبول نیست که به شخصیت های سیاسی که در انقلاب 57 شرکت کردند و بسوی خمینی رفتند و در ایجاد نگونبختی ایران امروز دست داشتند دوباره اعتماد کنند. متحدین دیروز خمینی، که امروز مخالف رژیم اسلامی هستند، ظرفیت درک منافع مردم ایران را ندارند و هرگونه اعتبار دادن به آنها برای آیندهء ایران خطرناک است. رژیم جمهوری اسلامی، مانند هر رژیم دیکتاتوری، دشمن آزادی های مردم است و با هر روز ادامهء حیات خود پایگاه مردمی اش را بیشتر از دست می دهد، توهم مردم در مورد داشتن منافعی در رژیم جمهوری اسلامی هر روز بیشتر از بین می رود، و دشمنی مردم با رژیم هر روز بیشتر می شود. چنانچه نیروی سیاسی سازمان یافتهء دموکرات ها در خارج آماده باشند این امر در مردم داخل کشور امکان ارادهء تعلق داشتن به آن را فراهم ساخته و امید داشتن یک رژیم دموکراسی مردمی را ایجاد می کند. در هر صورت وجود نیروهای سازمان یافتهء دموکرات امکان بخطا رفتن رژیم بعد از جمهوری اسلامی را از بین می برد.

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com