بازگشت به خانه

دوشنبه 1 شهريور  1389 ـ  23 اگوست 2010

 

مشعل به دستان بیدار!

سالگرد فاجعهء کشتارزندانیان سیاسی 67 درحال وهوای دیگر

تقی روزبه

چرا درحال و هوای دیگر؟:

قبل از همه بدلیل ناکامی تبه کاران حاکم در به فراموشی سپردن آن. تمامی تلاش رژیم مصروف آن بود که ارتکاب به جنایت علیه بشریت را مشمول مرور زمان کند. با این تصور ابلهانه که گویا با گذشت زمان و ایجاد گسست بین نسل ها و ایزوله و فرسوده  کردن مبارزات بازماندگان فاجعه، با محو تدریجی نشانه های باقی مانده و پاک کردن آن از حافظهء تاریخی مردم ایران و جهان می توان آن را بفراموشی سپرد.

آن چه که رژیم کور خوانده بود چنين خلاصه می شود:

 

دوره اول:

نخست، دستکم گرفتن مقاومت و پایداری بازماندگان فاجعه و وجدان های بیدار نسلی  که با همهM توان خود کوشید، با تداوم اعتراض ها  و دادخواهی ها و بزرگداشت های عزیران خود و جان باختگان راه آزادی، و برابری و مقابله با تلاش های حکومت اسلامی برای  محو گورهای دسته جمعی و دفن شدگان گمنام، نقل سینه به سینهء فجایع، علیرغم همه  تهدیدها و فشارهای دستگاه های امنیتی، گرد و غبار فراموشی را بروبند. هم چنین بخش قابل تحسینی از این تلاش ها حاصل نگارش و بازنمائی جنایت های صورت گرفته در خاطرات مکتوب  زندانیان از بند و از مرگ جسته بود. و بالأخره باید به تلاش های افشاگرانه و برگزاری آکسیون ها و اقدامات تشکل های گوناگون و نیروهای رادیکال و مترقی و تک تک دردمندانی اشاره کرد که روشن نگهداشتن این اخگر سوزان در طی این دودهه و در بدترین شرایط از جمله مدیون مبارزهء خستگی ناپذیرآن ها است.

آن چه که به بازتاب این جنایت در میان حکومتیان باز می گردد، در این دوره تنها منتظری بود که، زیر فشارخانواده ها و پاره ای علائق و ویژگی های شخصی، یک تنه به مخالفت و افشاء آن پرداخت و اطلاعات خویش را به مثابه گواه و سندی مهم در پروندهء این جنایت به ثبت رساند و البته تاوان این نافرمانی خود را نیز داد. بقیهء دولتمردان و قدرتمداران رده های بالا، چه بطور مستقیم  با مشارکت شان، و چه غیرمستقیم  با سکوت شان، درارتکاب این جنایت علیه بشریت در اواخر قرن بیستم مشارکت داشتند.

 

دوره دوم:

اشتباه محاسبهء جنایتکاران حاکم فقط آن نبود که مقاومت و مبارزهء بازماندگان و مشعل بدستان بیدار را دست کم گرفته بودند، بلکه هم چنین آن بود که آنها بر این گمان ابلهانه بودند که گویا خواب دیگران همیشگی بوده و می توانند مردم را همواره همراه و حامی تمکین پذیر خود به پندارند. غافل از آن که هر چه قدرت خود را بیشتر تثبیت کنند بوی گندشان مشام عمومی را بیشتر خواهد آزرد. ازین رو وقتی در سال گذشته دست بردن رژیم در آراء "انتخاباتی" موجب فوران خشم مردم و برآمد یک جنبش توده ای گردید، یک بار دیگر تنبیه مردم و نسل جوان – و این بار نه فقط فعالان و اعضاء و هواداران سازمان های رادیکال- از طریق دستگیری و زندان و شکنجه، ضرب و شتم و کشتار خیابانی و دفن پنهانی و شبانه، ازطریق بر پاکردن کهریزک ها و تجاوزها واعدام و … در دستور قرار گرفت. ورود انبوه زندانیان و فعالان، و انبوه  مادران و خانواده های جان باختگان و زندانیان مبارز و جدید، در کنار حمایت های گسترده جهانی، زمینه ساز پیوند بین نسل های گذشته و حال، و زخم های دیروز و امروز گردید.

رویکرد انقلابی و ساختارشکنانه به نفی رژیم و نظام حاکم، یک شبه از آسمان نازل نشده؛ بلکه حاصل انباشت تجربه های بیش از سه دهه عملکرد و جنایت رژیم بوده است. و چنین است که زمینه های پیوند جنایت های دههء اول و جنایت های دهه های اخیر، و بویژه یک سال اخیر، بوجود آمده است. باین ترتیب است که بازگشائی پروندهء جنایات رژیم در اذهان نسل های جدیدی که به وادی نبرد با رژیم پا نهادند روز بروز بیشتر مطرح شده. نباید فراموش کرد که در بازگشائی این پرونده  بیش از آن که  اشکال رسمی و حقوقی آن واجد اهمیت باشد، گشوده شدن آن در نزد وجدان عمومی مردم ایران و جهان دارای اهمیت است.

 

اصلاح طلبان و جنایت های دهه 60

بی شک، با تعمیق جنبش و فراروی آن به عرصه های ساختار شکن، بستر مناسبی برای گره خوردن عملکرد گذشته و حال رژیم فراهم گشته است. و این البته آزمون بزرگی است برای محک زدن  مدعیان واقعی آزادی و دموکراسی، و از جمله اصلاح طلبان توسط افکار عمومی. آن ها بصورتی گریزناپذیر در برابر دو سؤال بزرگ قرارگرفته اند:

نخست، به مثابه شرکاء قدرت در آن زمان- که از قضا در بخش های اطلاعاتی و امنیتی و سرکوب و اجرائی نقش های مهمی داشتند-  چه موضعی و سهمی در انجام این جنایت داشته اند؟ و، ثانیاً، امروزکه جنبش عمومی خواهان بازگشائی پرونده جنایت رژیم است، چه رویکردی در برابر آن دارند؟

این  سؤال ها البته  تفننی و از باب افشاء صرف و یا، آنگونه که از سوی آن ها ادعا می شود، برای ایجاد تشتت در صفوف جنبش نیستند؛ بلکه تبدیل به خطیرترین آزمون برای محک زدن به ادعاهای امروزین آن ها در مورد مبارزه علیه استبداد و برای دموکراسی واقعی بشمار می روند.

و چنین است که گذشته و حال به هم پیوند خورده و "حال" بدون پاسخ به آن قادر به راه  گشائی به سوی آینده نیست. تمامی حیثیت  دستگاه ایدئولوژیک و ناکجاآباد و وعده و وعیدهای آنان با این سؤال گره خورده است. توسل به خمینی که فرمان دهندهء اصلی این جنایت است، و روحانیت همراه او که نقش مرکزی در ایدئولوژی حفظ نظام دارد، و کلیه کارگزاران درجهء یک سیاسی او از اولین کسانی هستند که در افشاء این جنایت "منزلت کذائی اشان"  دود شده و به هوامی رود و البته دیگران بسیاری هم.

صافی این سؤال، جداکنندهء سره از ناسره و در هم شکنندهء "سکوت جنایت آمیز" پیرامون جنایتی است که لباس مصلحت بر تن کرده است. شاید بتوان لحظه روبرو شدن با این فاجعه را باز هم به عقب انداخت و امروز و فردا کرد و همچنان لب فرو بست، اما دیگر از روياروئی با آن گریزی نیست. جامعه در مسیر پیشروی به سوی دموکراسی راستین و جلوگیری از تکرارآن ها، چاره ای جز بازگشائی و تصفیهء حساب با این جنایات، و با جنایتکاران ندارد. بدیهی است تصفیه حساب با وجدان اجتماعی جهت ممانعت از تکرار جنایت ها، به معنی میدان دادن به خشم و انتقام و احیانا تکرار آن در شکل و شمایل دیگر و توسط کسان و فاعلین دیگر نیست. بلکه به معنی خشکاندن بسترها و گسل های مولد خشونت و، بیش از همه، شکل گیری یک وجدان اجتماعی حساس و مراقب در برابر وقوع جنایت و تکوین بستری برای رشد آزاد و انسانی است.

تاکتیک اصلاح طلبان و نمادهای آنان، بیش از هر چیز سکوت و عبور از کنار این سؤال است و بصورت ضمنی القاء این تصور در میان نسل جدید که گویا در آن زمان نه خبری و نه نقشی در تصمیم گیری ها داشته اند. و عجیب آن که دست آویز سکوت و محذوریت امروزشان نیز ادعای سوء استفاده حاکمیت از افشاء جنایت دیروز آن است!

البته سنگر گرفتن در پشت این گونه "دلایل" بیش از آنکه کمک کننده باشد باز کنندهء مچ مدعیان است. چه، اگر کسی ریگی به کفشش نباشد، می تواند ادعا کند مبارزه ضد استبدادی با افشاء جنایت جنایتکاران تضعیف می شود! و هیچ خدمتی به نظام هم در چنین بزنگاه تاریخی بهتر از مقابله با بازگشائی پروندهء این گونه جنایت ها و نجات دادن سرکردگان نظام از زیر ضرب این پرسمان عمومی نخواهد بود.

البته دلیل واقعی این گونه ادعاها در امتناع از افشاء این جنایت  نیز روشن است: نه فقط بدلیل رو شدن نقش خودشان در آن بلکه، مهم تر از آن، درخدمت نجات کل استراتژی آنها در حفظ نظام و سوق دادن مبارزه به قرار گرفتن در چهارچوب قانون اساسی و پیشبرد ائتلاف با روحانیت و با کسانی مثل اردبیلی ها و صانعی ها و خوئنیی ها و رفسنجانی ها ...که در آن زمان  سمت های کلیدی قضائی و قاضی القضاتی و... را به عهده داشته اند.در  آن چه هم که به اسناد استعفای موسوی در آن سال مربوط می شود، که البته با تشر وت حکم خمینی بلافاصله پس گرفته شد، هیچ نکته ای دراعتراض به این جنایت یافت نمی شود.

بدیهی است که پیش برد افشاء این جنایت تا رسیدن به سرانجام خود، هم چون تاکنون، بر دوش زخم دیدگان مستقیم این جنایت و بازماندگان و، بیش ازهمه، مدافعان آزادی و برابری قراردارد. با این تفاوت که اکنون زمینه های بهتر و مساعدتری برای گره خوردن گسل های اعتراضی نسل پیشین و نسل های جدید بوجود آمده است. امروزه ما شاهد مبارزات پرشکوه و گسترده ای از سوی زندانیان و خانواده های آن ها، از جمله  مادران اعتراضی و مبارزه ای که برای آزادی زندانیان جریان دارد، و همچنین دامنهء وسیع  مبارزهء ضد اعدام وسنگسار و... با برد جهانی هستیم. پیوند بیش از پیش گسل های اعتراضی نسل دههء 60 با گسل های اعتراضی نسل های بعدی، بی گمان می تواند یک جنبش عميق تر و بالنده تر دادخواهی  در برابرخشونت و سرکوب  رژیم را، به مثابه بخش مهم و جداناپذیری ازجنبش اعتراضی آزادی و برابری و آزادی، به وجود آورد.

ازاین رو می توان گفت که، سوای اهمیت همیشگی و سنتی فاجعهء قتل عام زندانیان، دهم شهریور امسال بدلایل انضمامی اهمیت باز هم  بیشتری یافته است که برخاسته از جنبش اعتراضی مردم در یک سال گذشته و فضای برآمده از آن است، که  فرصت و بستر مناسبی را برای بزرگداشت هرچه گسترده تر این یادمان و تبدیل آن به مبارزه ای علیه رژیم تبه کارفراهم آورده است که می توان، به شرط در نظرگرفتن اصل حاکم بر شکل گیری جنبش ها، یعنی همگامی حول اشتراکات علیرغم اختلافات، و دوری گزیدن از تک روی ها، به این پتانسیل ها فعلیت بخشید:

دراین راستا و در راستای جهت کاربردی دادن به اصل راهنمای فوق توجه به نکات زیر حائز اهمیت است:

هدف: با توجه به آن که برگزاری پراکنده و منفرد این روز درخارج کشور سنتی است کمابیش مرسوم و امسال هم اگر بیشتر نباشد کمتراز سال های گذشته نخواهدبود؛ مسالهء مرکزی اقدام باید متوجه پیوند و گره زدن هرچه بیشتر این گونه مراسم موجود با یکدیگر باشد تا بتواند با گامی کیفی و جدید نسبت به سال های گذشت]ف به حضوری  ملموس و متمایز برای گفتمان نیروهای رادیکال و آزادیخواه در جهت همگامی با یگدیگر باشد.

لازمهء این کار برجسته کردن اشتراکات در میان پایگاه اجتماعی گسترده ولی پراکندهء متعلق به این گفتمان حول برخی شعارها، همزمانی آکسیون ها، ایجاد  سایت مشترک برای درج همه گونه فعالیت ها در آن،  تهیهء بیانیه و یا متنی با امضای حتی الامکان گسترده و فراگیر، برگزاری مراسم مرکزی پالتاکی به مناسبت این روز، توافق حول پوستر و یا  لوگوی مشترکی برای درج در سایت های همراه و متعلق به این طیف، و تشویق سایت های اپوزیسیون مترقی و آزادیخواه و وبلاگ ها و برخی سایت های اجتماعی و خبررسانی به درج آن، تلاش برای تبلیغات رسانه ای کلان برای پوشش دادن به آن، تبلیغ آکسیون ها به مثابه حلقات یک اقدام مشترک و همآهنگ با یکدیگر و اقداماتی از این قبیل است.

نباید فراموش کنیم که استفاده از نشانه ها و سمبل های مشترک برای نشان دادن همبستگی، و گره زدن آکسیون ها به یکدیگر دارای اهمیت است. مهم آن است که این آکسیون ها در پیوند با هم همچون حلقات یک زنجیر دیده شوند. بطوری که  با داشتن حلقات مشترک، ولو حداقلی و در هر اندازه ای که ممکن باشد- هر اقدام منفرد و محلی به مثابه بخشی از یک حرکت سراسری و جمعی نمود و معنا پیداکند.

طبعاً، تشکل ها و کانون هائی که بطور سنتی حول این گونه مناسبت ها به فعالیت می پرداخته اند، می توانند به مثابه هستهء مرکزی فراخوان دهندگان دارای نقش مناسبی باشندکه از طریق حمایت هرچه بیشتر جریانات و تشکل ها و افراد واجد بیشترین امکان بسیج و برانگیختن کمترین حساسیت باشند. قرار نیست کسی زیر چترکسی دیگری برود اگر بنا بر همسوئی و همگامی حول اشتراکات باشد.

شعارهای اصلی و مشترک خوشبختانه اکثراً روشن هستند و قاعدتا اجماع حول آن ها وجود دارد. نظیر: آزادی زندانیان و توقف شکنجه و لغواعدام و قصاص و..، پی گیری جنایات رژیم به  مثابه جنایت علیه بشریت، و محکوم کردن نقض حقوق بشر از سوی مجامع جهانی، ارسال نمایندگان نهادهای حقوق بشر برای بازدید از زندان، و... یا شعارسرنگونی حکومت جمهوری اسلامی و آزادی وبرابری و....

همهء کوشش خود را برای بزرگداشت هرچه گسترده تر فاجعهء ده شهربور، جنبش آزادی زندانیان، لغو شکنجه و اعدام، و تقویت گفتمان صفوف آزادی و برابری زا بکارگیرم!

2010-08-21­-30-05-89

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com