بازگشت به خانه

دوشنبه 1 شهريور  1389 ـ  23 اگوست 2010

 

بت سازي و قهرمان سوزي

نكاتي چند پيرامون مقالهء خانم الهه بقراط  با عنوان «چه كسي كودتا كرد؟»

ب.ترك زاده

در زبان فارسي مثلي داريم كه مي گويد "نه سيخ بسوزد، نه كباب". شايد در دعاوي و اختلافات كوچك و اندك و شخصي، قاضي مجاز باشد كه از اين مثل سود برده و كاري كند كه نه سيخ بسوزد و نه كباب تا طرفين دعوا راضي باشند. ولي در بررسي و تحليل يك ماجراي مهم سياسي - تاريخي همچون 28 مرداد 1332 بايد شجاعانه حقايق را بيان كرد و نگران اين نبود كه كي مي سوزد و يا كي نمي سوزد.

هرچند مقالهء خانم بقراط، اين هموطن بسيار محترم دور از وطن، شش سال قبل نوشته شده، اما اگر با نگاهي خوش بينانه بدان بنگريم، متوجه مي شويم که ايشان در اين نوشته تلاش كرده تا نه سيخ بسوزد و نه كباب! اما دل من يكي را سوخت.

خانم بقراط مي نويسد: «محمد رضا شاه جان دو نفر را از زندان و مرگ نجات داد : مصدق و خميني». اگر يك نفر ژاپوني يا مكزيكي ،حتا يك نو جوان ايراني، جملهء فوق را بخواند، خيال مي كند مصدق و خميني در يك دادگاه كاملن آزاد و علني و دمكراتيك، حالا به هر جرمي، محكوم به زندان و يا مرگ شده اند و محمد رضا شاه آنان را نجات داده است. اما كيست كه نداند اين دو شخص به چه جرمي و توسط چه كساني بازداشت و زنداني شدند؟

در ادامه خانم بقراط مي افزايد: «تاريخچهء شكل گيري جنبش ملي شدن به پيش از دوران نخست وزيري مصدق و به سال هاي آغازين دههء بيست و دولت قوام ... بر مي گردد. محدود كردن اين دوران به چند سال نخستين دههء سي، تحريف واقعيات تاريخي است». بر كسي پوشيده نيست كه موضوع ملي كردن صنعت نفت، برخلاف نظر خانم بقراط، نه در سال هاي آغازين دههء بيست بلكه در سال هاي پايانيء دههء بيست توسط مصدق و يارانش مطرح شد. ديگر اينكه محدود كردن اين دوران به سال هاي نخستين دههء سي و تحريف واقعيات تاريخي توسط چه فرد يا افرادي صورت گرفته است؟ متأسفانه در مقاله هيچ اشاره اي بدان نمي شود .

خانم بقراط چنين ادامه مي دهد: «در سوم دي ماه 1329 پيشنهاد ملي كردن صنعت نفت بامضاي يازده تن از نمايندگان تقديم مجلس پانزدهم شد». هيچ معلوم نيست كه نويسنده به چه دليلي از ذكرنام اين يازده نماينده خود داري مي كند!

خانم بقراط گرامي بدرستي مي افزايد: «در واقع دولت ايران قرارداد نفت را از نظر حقوقي يك جانبه لغو كرد. از اين پس شكايت انگليسي ها شروع شد». ولي ايشان بما نمي گويد كه چه كسي در سازمان ملل و دادگاه لاهه جانانه و استوار از حقوق ملت ايران دفاع كرد و پشت نفت خواران را بخاك ماليد و صنعت نفت ايرانيان را از حلقوم كه نه، بل از معدهء ابرقدرت انگليس بيرون كشيد و تقديم ملت ايران كرد.

خانم بقراط عدم پذيرش حكم عزل و دستگيري سرهنگ نصيري را خلاف قانون اساسي مي داند و اين عمل را كودتا مي نامد؛ يعني كودتايي كه مصدق انجام داده است. براستي، خانم بقراط گرامي! شما حكم عزل رضا خان رييس الوزرا توسط احمد شاه، پادشاه قانوني كه از نيس فرانسه صادر شد را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ آيا آن حكم قانوني بود يا نبود؟

خانم بقراط در پايان مقالهء خود مي گويد: «مصدق با اطمينان به پشتيباني مردم كودتا كرد و شكست خورد. شاه با اطمينان به حمايت خارجي با كودتا برگشت و پيروز شد». گيريم كه رفتار مصدق هم كودتا بوده. اما كودتا با پشتيباني مردمي كجا و كودتا با حمايت بيگانه كجا؟ داوري باشد به عهدهء خوانندگان .

و اما خانم الهه بقراط، اين هموطن جورناليست و تحليلگر سياسي، نوشتهء خود را با يك جمله درد آور- حداقل براي من يكي- به پايان مي رساند: «شاه و مصدق دو روي يك سكهء ناب و در ميان دولتمردان منطقه چهره هايي برجسته بودند». براستي كه "روزگار غريبی ست". شاه و مصدق دو روي يك سكه؟ اين سكه محصول كدام ضراب خانهء تاريخ است؟ آيا اين سكه رايج است؟ اگر رايج است آن را بايد بكدام مغازه برد؟ آيا در قبال آن چيزي مي دهند؟

خانم بقراط گرامي! خوانندگان عزيز! دكتر محمد مصدق نه كبير بود و نه معصوم ولي او يك قهرمان بود؛ يك قهرمان ملي. بگواه دوست و دشمن، ايراني و غير ايراني، دكتر مصدق از روزي كه شغل ماليهء خراسان را بعهده گرفت (چهارده سالگي) تا روزي كه در بيمارستان نجميه قلب پر از عشقش به ايران و ايراني از حركت ايستاد، يك ريال از اموال ملت ايران را در جيب نگذاشت! دكتر مصدق در مدت بيست و هفت ماه صدارتش فرمان قتل حتی يك نفر را صادر نكرد. دكتر مصدق، چه در مقام وكالت و چه در مقام صدارت، يك لحظه از مبارزه با استعمار و استبداد غافل نماند. او يك قهرمان بود؛ يك قهرمان ملي. چگونه مي توان چنين مردي را بر سكه اي ديد كه آن سويش محمد رضا شاه است؟ آخر چگونه؟

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com