|
کدام یک به سود روحانیت بود: مشروطه یا مشروعه؟!
الاهه بقراط
پاسخ به این پرسش بستگی به این دارد که در کجای تاریخ معاصر ایستاده و کدام زمان را از سر گذرانده باشیم. در نگاه نخست چه بسا چنین به نظر رسد که قطعاً یک حکومت مبتنی بر شرع به سود روحانیت است. لیکن دست کم تجربهء ایرانی نشان میدهد که الزاماً چنین نیست. در عین حال، بستگی به این دارد که «روحانیت» چگونه تعریف شود، آن هم در شرایطی که این «روحانیت» مانند دیگر لایههای اجتماعی، همگون و ظاهراً دارای منافع مشترک نیست. به عبارت دقیقتر و روشنتر، منافع روحانیت، از جمله و چه بسا «به ویژه» در اسلام، ملغمهای است از منافع مادی و معنوی، آن جهانی و این جهانی، و به جز برای شمار معدودی از روحانیان که به دلیل اعتقادات روحانی و وجود رگههایی از تفکر عرفانی معمولاً از قدرت فاصله میگیرند، برای بقیهء «روحانیان» منافع مادی و دنیوی بر هر اعتقادی میچربد.
یک قرن پیش، زمانی که مشروعه مجبور شد میدان را در برابر مشروطه خواهان خالی کند، چنین به نظر میرسید که «روحانیت» شکست خورده است. این در حالی ست که در همان زمان روحانیانی در صدر انقلاب مشروطه، از آن دفاع میکردند. پس «روحانیت» را چگونه میشد یا میبایست تعریف کرد؟ کدام «روحانی» نمایندهء روحانیت و نمایندهء «کدام» روحانیت بود؟ چگونه در یک دین که ظاهراً اصولش میباید فصل مشترک همهء روحانیان اش باشد، دو یا چند «روحانیت» با منافع متفاوت و حتی متضاد وجود دارد؟ اسلام این روحانیان که، چه در مشروطهء صد سال پیش و چه در مشروعهء کنونی، ظاهراً در دو جبهه مخالف یکدیگر قرار گرفتهاند، چه تفاوتها و چه نقاط اشتراکی با یکدیگر دارد؟ اساساً دین و اسلام چه نقشی در دفاع از منافع مادی و معنوی این «روحانیت» بازی میکند؟ کدام یک توانستند بیشتر به «دین» خویش و محبوبیت و بقای آن خدمت کنند؟ شیخ فضلالله نوری یا آیتالله نائینی در انقلاب مشروطه؟ آیتالله خمینی یا آیتالله منتظری در انقلاب اسلامی؟
بر سر مشروعه بود نه مشروطه!
اینک که یک قرن از انقلاب مشروطه و سی سال از انقلاب اسلامی گذشته است، چه بسا به تجربه باید به این نتیجه رسید که اتفاقاً سود «روحانیت» نه در مشروعه بلکه با مشروطه بیشتر محفوظ و پایدار میبود. لیکن در این نتیجه گیری نیز پرسش «کدام روحانیت؟» بر جای میماند. آنچه مسلم است این که انقلاب اسلامی، بر خلاف آنچه برخی هم پیش از این در سالگردهای مشروطه و هم این روزها همزمان با صد و چهارمین سالگرد انقلاب مشروطه مطرح میکنند، از جمله رهبران «راه سبز امید»، ادامهء مشروطه نبود بلکه پیروزی مشروعه بر مشروطه بود. تعریف انقلاب اسلامی به مثابه ادامهء انقلاب مشروطه و چسباندن آیتالله خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی به انقلابی که در پی کسب تجدد و تحقق آزادی بود، چیزی جز تحریف واقعیت و تاریخ نیست. انقلاب اسلامی پیروزی مشروعه بر مشروطه و گسست تداوم انقلاب مشروطه بود.
بسیاری از اهداف انقلاب مشروطه، با همه کم و کسریهایی که سلسله پهلوی به ویژه در زمینهء سیاسی داشت، تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران به دست آمده بود. تجدد و آزادی به مثابه دو شعار اصلی انقلاب مشروطه، با وجود مقاومت شدید روحانیان مرتجع که مورد پشتیبانی یک جامعهء به شدت سنتی نیز قرار داشتند، راه خود را به گونهای باز کرد که حکومت دینی برآمده از انقلاب اسلامی با تلاشهای همه جانبهای که در طول سه دهه به کار برد، نتوانست دستاوردهای انکارناپذیر آن را از میان بردارد. سایهء سی سال حکومت بیامان مشروعه خواهان، که با قلع و قمع خشن و خونین همهء مخالفان هنوز و همچنان ادامه دارد، تا به امروز نیز در برابر قامت والای دستاوردهای حقوقی و اجتماعی آن دوران به شدت تکیده و فرسوده به نظر میرسد، تا جایی که بخش بزرگی از منابع مالی و تدارکاتی حکومت برای کنترل جامعه به کار میرود تا نسلهای جدید را از راه مشروطه که پیش از این پدران و مادران آنان پیموده بودند، به سوی بیراهه سنگلاخ و ناکجاآباد مشروعه هدایت کند.
در یک نکتهء دیگر نیز باید تأمل کرد: امروز وارثان حکومت مشروعهء انقلاب اسلامی، بر خلاف آنچه برخی از روحانیان کلیدی جمهوری اسلامی میگویند، در پی حذف «روحانیت» نیستند. بلکه آنها آن بخشی از روحانیت را به پشتیبانی خود برگزیده اند که در انقلاب مشروطه به دار کشیده شد. این تفکر شیخ فضلالله نوری، روحانی مورد احترام و مرشد آیتالله خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی است که از حکومت و دولت کنونی و بازوهای نظامی آن دفاع میکند. این بدین معنی نیست که روحانیانی که امروز به تلاش برای دور نگه داشتن خود از هسته مرکزی قدرت اعتراض میکنند، به جبههء مشروطه تعلق دارند. بلکه دقیقاً به این معنی است که بر سفرهء غنائم و یغمای انقلاب اسلامی برای همهء وارثان، از نسل قدیم و جدید، از روحانی و غیرروحانی، از سپاه و غیرسپاهی، به اندازه کافی جا نیست. عدهای سی سال خورده و بردهاند. اینک دیگرانی آمده و «حق» خود را طلب میکنند. جنگ بر سر آزادی و آزادی خواهی نیست. حتی بر سر انقلاب اسلامی و جمهوریاش هم نیست. بر سر این سفره است. سفرهای که هر کسی زورش بچربد، جای بیشتری را در آن اشغال میکند. پس سهم مردم چه میشود؟
بر سر سهم است نه آزادی!
سهم مردم البته مورد منازعه است. این را آن بخشی از روحانیت که هشیارتر است میبیند و میشناسد. به تجربه میداند باید سهمی نیز به مردم داد تا خود بتواند همچنان ببرد. سخنانی که به ویژه از سوی رفسنجانی و دار و دستهاش دربارهء «وحدت» و غلبه بر «اختلافات» گفته میشود، درست بر همین نکته متمرکز است: اگر به توافق نرسند، سفرهء یغما از دست همگیشان به در خواهد رفت.
آن کسانی از روحانی و غیرروحانی که میگویند عدهای در پی حذف روحانیت در قدرت هستند در مورد حضور فعال آن روحانیانی که عملاً به جلوی صحنه رانده شدهاند، سکوت میکنند و توضیح نمیدهند اگر «توطئه» ی حذف روحانیت در کار است، پس این روحانیان کیستاند؟ در عین حال، این «معترضان» با اعتراض به حذف «روحانیت» از قدرت، تمایل انکارناپذیر و عقیدهء خود را بر ادامهء دخالت روحانیت در قدرت سیاسی ابراز میکنند، منتها «روحانیت» خودشان! به این نکته باید آن کسانی توجه کنند که معمولاً در «پشتیبانی» هایشان سر از پا نمیشناسند و از یاد میبرند که واقعاً و در عمل از چه چیز دارند «پشتیبانی» میکنند. بگذریم از این که در یک حکومت دینی که منادی و مجری نظام ولایت مطلقهء فقیه است و «مقام معظم رهبری» با اختیارات گسترده، حرف آخر را میزند، چگونه میتوان از «توطئه» ی حذف روحانیت سخن گفت؟!
جنگ، جنگ قدرت و سهم از خوان گسترده یغماست. اینکه این جنگ در عمل میتواند در خدمت جنبش آزادی خواهی ایرانیان قرار گیرد، خارج از ارادهء طرفین درگیر است. اینکه این جنبش آنها را به کدام سوی میکشاند نیز تا بخش زیادی خارج از ارادهء آنهاست. همهء طرفین درگیر سرانجام در روند مبارزه اجتماعی به نقطهء تعیین تکلیف با خود، با حکومت و با مردم میرسند. جنبش آزادیخواهی که جنبش سبز یکی از نمادهای آن است، باید این قدرت را بیابد که بیشترین عناصر طرفین درگیر را به خود جلب نماید. وگرنه طرفین درگیر مشروعه، با همهء اختلافات و تضاد منافعی که دارند، مدافع انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، و ملتزم به قانون اساسی و دستگاه ولایت فقیه هستند. حساب اینان با آن روحانیتی که از ابتدا راه خود را از رژیم جدا کرد و یا در طول زمان از آن فاصله گرفت و به قدرت پشت کرد، با طرفین درگیر کنونی جداست. نمیتوان هم مدافع انقلاب اسلامی بود و هم دم از مشروطه و دستاوردهای آن زد. نمیتوان پدیدهای را ستود، و یا یک رویداد تاریخی را تأیید کرد لیکن همزمان مدافع آنچه بود که آن پدیده را دچار گسست و ادامهء آن رویداد را مسدود کرده است. نمیتوان شعار تجدد و آزادی انقلاب مشروطه را با هزار ترفند به انقلابی چسباند که اگر در زمان وقوعاش هنوز معلوم نبود، لیکن امروز پس از سی و یک سال باید روشن شده باشد که انقلابی ارتجاعی، واپسگرا و بر ضد تجدد و آزادی بود.
بحث مشروطه همواره در مردادماه داغ میشود و در رویارویی با واقعیت، در سرمای بهمن انقلاب اسلامی یخ میزند. من در اوت 2003 در مقاله «پروژه مشروطهسازی» به تلاشی که از سوی «اصلاح طلبان» برای تحریف تاریخ صورت میگیرد تا تئوریهای آنها درست از آب در بیاید، پرداختم. هر چه زمان بیشتر گذشت، بیپایه بودن تئوریهایی که تلاش میکردند رژیم را با بزک «آزادی» و «تجدد» پایدار نگهدارند، بیش از پیش روشن شد. امروز نیز پس از شکست قطعی «پروژهء اصلاحات»، به سود رهبران «راه سبز امید» است که به تحریف تاریخ نپردازند و راه خویش را در سنگلاخ جمهوری اسلامی دشوارتر از این که هست نکنند. و به سود «راه سبز امید» است اگر رهبرانش، علامت «به سوی مشروطه» را بر بیراههء مشروعه نصب نکنند و بار دیگر مخاطبان خود را معطل یک «پروژه» ی ذهنی و غیرعملی نکنند.
محدود کردن و مشروط کردن قدرت یک راه بیشتر ندارد: دمکراسی! دمکراسی بدون هرگونه انحصار طلبی که در آن همهء احزاب و گروههای مدعی مشارکت در قدرت سیاسی، وفاداری خود را به قانون اساسی ِ متکی بر اصول حقوق بشر اعلام کرده باشند؛ دمکراسی بدون هرگونه پیشوند و پسوندی که در آن دین و دولت از هم جدا باشند و هیچ روحانی مطلقاً امکان دخالت دادن دین و ایمان خود را در قدرت سیاسی نداشته باشد، حتی اگر در یک مسئولیت سیاسی قرار گرفته باشد.
این است که امروز کمتر کسی است که پس از سی و یک سال حکومت مشروعه در ایران به این نتیجه نرسیده باشد که اتفاقاً مشروطه بیشتر به سود روحانیت بود تا مشروعهای که روحانیان را هم برای مال این دنیا و هم برای مواهب آن دنیا به جان هم انداخته و از همان آغاز جمهوری اسلامی دستشان را به خون یکدیگر آلوده است.
05 اوت 2010
برگرفته از کیهان لندن
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |